حافظ:شاهدان گر دلبری زین سان کنند زاهدان را رخنه در ایمان کنند
❈۱❈
شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
هر کجا آن شاخِ نرگس بِشْکُفَد
گُلرُخانَش دیده نرگس دان کنند
❈۲❈
ای جوانِ سَروقَد، گویی بِبَر
پیش از آن کز قامتت چوگان کنند
عاشقان را بر سرِ خود حُکم نیست
هر چه فرمانِ تو باشد آن کنند
❈۳❈
پیشِ چشمم کمتر است از قطرهای
این حکایتها که از طوفان کنند
یارِ ما چون گیرد آغازِ سَماع
قُدسیان بر عرش دَستْ افشان کنند
❈۴❈
مردمِ چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ظلم بر انسان کنند؟
خوش برآ با غصه ای دل کَاهلِ راز
عیشِ خوش در بوتهٔ هجران کنند
❈۵❈
سر مکش حافظ ز آهِ نیمْ شب
تا چو صبحت، آینه رخشان کنند
کامنت ها