حافظ:گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟ گفتا به چشم هر چه تو گویی چُنان کنند
❈۱❈
گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟
گفتا به چشم هر چه تو گویی چُنان کنند
گفتم خَراجِ مصر طلب میکند لبت
گفتا در این معامله کمتر زیان کنند
❈۲❈
گفتم به نقطهٔ دهنت خود که بُرد راه؟
گفت این حکایتیست که با نکتهدان کنند
گفتم صَنمپَرست مشو با صَمَد نشین
گفتا به کویِ عشق هم این و هم آن کنند
❈۳❈
گفتم هوایِ میکده غم میبَرَد ز دل
گفتا خوش آن کَسان که دلی شادمان کنند
گفتم شراب و خِرقه نه آیینِ مذهب است
گفت این عمل به مذهبِ پیرِ مغان کنند
❈۴❈
گفتم ز لَعلِ نوشْلبان پیر را چه سود؟
گفتا به بوسهٔ شِکَرینَش جوان کنند
گفتم که خواجه کِی به سرِ حجله میرود؟
گفت آن زمان که مشتری و مَه قِران کنند
❈۵❈
گفتم دعایِ دولت او وِردِ حافظ است
گفت این دعا ملایکِ هفت آسمان کنند
کامنت ها