گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند

❈۱❈
بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند
اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند
❈۲❈
به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی زدگان بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند
نامهٔ تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند
❈۳❈
گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند
درِ میخانه ببستند خدایا مپسند که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند
❈۴❈
حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا که چه زُنّار ز زیرش به دَغا بگشایند

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۰۲

تصاویر

کامنت ها

محمد
2015-09-27T22:14:09
من دریکی از نسخه های قدمی چاپ سنگی موردیکه اقای ترابی در موردابیات 4-5 گفتن دیدم و به نظر من هم باید همین درست باشه در همون نسخه بیت 6 رو بعد از بیت 2 گذاشته شده که به نظر هماهنگ تر میاد
بهرام مشهور
2016-03-06T11:11:43
بنظرم حق با آرش عزیز است و باید جای مصرع بیت های چهخارم و پنجم عوض شود:نامه تعزیت دختر رز بنویسید تا حریفان همه خون از مژه ها بگشایند یعنی سوگنامه می را بنویسید تا مدعیان همه بجای اشک ، خون از مژه ها بگشایند
آرش
2016-01-16T13:15:58
مصرع دوم بیت های چهارم و پنجم جابجاست
پارسا
2016-01-12T02:17:25
در جواب دکتر ترابی و محمد بگم که به نظر من به همین صورت که هست معنی کاملتر وزیباتری داره و نباید جابجا شه
بهناز
2011-12-22T14:01:33
عالی بود . توکلت علی الله
دکتر ترابی
2014-01-22T22:59:17
بیت نخست در برخی نسخه ها بدین گونه آمده است :باشد ای دل که در میکده ها بگشایند. که آرزوی گشودن در میخانه است وبا بقیه‌ی غزل هم خوان است. بود آیا ؟؟ پرسشی است و به باقی غزل نیز نمی خواند.در بیت های چهارم و پنجم ، مصرعهای دوم جا بجا شده اند!!؟ زلف دوتای مغبچگان با گیسوی چنگ و حریفان و مژگان خونین با دختر رز مناسبت بیشتر دارند و الله اعلم.
علی باقری
2019-12-09T21:58:50
این غزل دل‌انگیز توسط محمد معتمدی با آهنگسازی استاد لطفی در آلبوم ای عاشقان، به زیباترین وجه ممکن خوانده شده. شدیدا پیشنهاد به گوش‌سپردن به آن میکنم.
برگ بی برگی
2020-05-09T09:59:33
ضمناً واژه مغبچه که در چندین غزل لسان الغیب آورده شده بر گرفته از قرآن کریم میباشد و در چند آیه آمده است برای نمونه در آیه 17 سوره واقعه : «پسران جوان جاودانی (در شکوه و طراوت) پیوسته گرداگرد آن‌ها می‌گردند. با قدحها و کوزه‌ها و جامهایی از نهرهای جاری بهشتی (و شراب طهور) در آیه 19 سوره انسان (دهر) آمده‌است: «و بر گرد آن‌ها پسرانی می‌گردند که هر گاه آن‌ها را ببینی گمان می‌کنی مروارید پراکنده‌اند.»متاسفانه برخی از بزرگواران معانی زشت و زننده ای را در این سایت برای مغبچه آورده اند که جای شگفتی و تاسف داشته و جفایی دیگر بر حافظ و ابیات منور آن یگانه عالم ادب و معرفت  میباشد .
برگ بی برگی
2020-05-09T00:23:41
بود آیا که در میکده‌ها بگشایندگره از کار فروبسته ما بگشایند غزل را علاوه بر جنبه تاریخی می‌توان از دیدگاهِ عرفانی نیز بررسی کرد و اینچنین غزلسرایی هایِ چند وجهی فقط از عهده حافظ بر می آید. امروزه هم بسیار می شنویم که گره در کار افتاده است و انسان دست به هر کاری میزند گشایشی در امور پیش نمی آید و این امور نه تنها مادی و دنیوی بلکه امور معنوی را نیز شامل میشود و در این حالت اتصالی با عالم غیب پدید نمی آید، علت میتواند این باشد که انسان از روی فکر و ذهن دعا و نیایش و عبادت میکند و نه با حضور و فارغ از ذهن. حافظ میفرماید در این حالت انسان درِ میکده را بر رویِ خود بسته و خود را از می ایزدی محروم نموده، پس چاره کار گشودن در میخانه است که با خلوص نیت در بندگی انسان ، در رحمتش بر روی او باز شده و از باده خرد حضرتش بهره مند خواهد شد . اگر از بهر دل زاهد خودبین بستنددل قوی دار که از بهر خدا بگشاینددل زاهد خود بین دلی میباشد که به طمع بهشت و نعمات آن عبادت میکند و به امید شراب طهور در جهان دیگر است اما سالکِ عاشق ، این شراب طهور را در همین جهان از خدا درخواست میکند و قصد آن دارد تا در همین زندگی ناسوتی به خدا زنده شده و با او یکی شود پس حضرت دوست برابر خواست زاهد خود بین منبعِ میِ محبت و خرد را بر روی او می بندد و همان نسیه ای که او باور دارد را به او میدهد اما حافظ اهل نسیه نیست و آن را نقدا از حضرتش طلب میکند ، پس زندگی یا خداوند به او اطمینان میدهد که میکده مورد نظرِ او را بنا بر طلبش باز و شرابِ عشق و خرد ایزدی را در همین جهان به او خواهد داد.به صفای دل رندان صبوحی زدگانبس در بسته به مفتاح دعا بگشایندرندِ صبوحی زده یعنی عاشقِ زیرک و چالاکی همچون حافظ که در صبحگاهِ زندگیِ این جهانیِ خود از خواب بیدار و با نوشیدنِ شرابِ عشق، دلش باصفا و از همه پلیدی ها صاف و به عشق زنده شده است پس بوسیله کلید دعا که همان احساس نیاز و درخواست از آن مفتح الابواب میباشد، درهای بسیاری بر او گشوده و گره ها در دو بعدِ مادی و معنوی بر او باز خواهند شد . نامه تعزیت دختر رز بنویسیدتا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند دخترِ رَز کنایه از شرابِ انگوری و اینجهانی ست، پس‌ حافظ میفرماید با دریافت این می معنوی که ذکرِ آن رفت دیگر نیازی به می انگوری برای مست شدن به چیزهای این جهانی نمی باشد و به شراب تعلقات دنیوی تعزیت بگویید چرا که برای حافظ و انسان بهرمند از شراب محبت و معنویت ، تعلق خاطر به شراب انگوری که نماد دلبستگی ها و شهوات دنیوی میباشد ضرورتی نداشته واز این پس برایِ او مرده است، پس باید نامه تعزیت یا عزاداری آن را امضاء کرد و با این مرگ و تعزیت ، مغبچگان که می ناب ایزدی را برای سالکان و عارفان مهیا میکنند برای رونق کارشان شادمان شده و زلف می گشایند، زلفِ دوتا یعنی دویی و تفرقه، در مقابلِ زلفِ گشاده که از کثرت به وحدت و یکتایی رسیدن(یک زلف) است.گیسوی چنگ ببرید به مرگ می نابتا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند میفرماید اگر شادی از بین انسانها رخت بربسته و نوای زندگی بخش چنگ به گوش نمی رسد به دلیل مرگ می ناب و بسته شدن میخانه توسطِ خویشتنِ انسان است پس باشد که حریفان (سالکان و رهروان راه عشق) همه خون یا دردهای ناشی از هم هویت شدگی های با چیزهای این جهانی را بگشایند یا از چشمآن خود جاری کنند و از خود بزدایند . یعنی که شهوات دنیوی و پیامدهای آن از چشم انسان بیفتد. بریدنِ گیسو کنایه از سوگواری ست اما به دلیلِ مرگِ میِ ناب و بسته شدنِ میخانه عشق توسطِ شخصِ انسان.در میخانه ببستند خدایا مپسندکه در خانه تزویر و ریا بگشایندو حافظ برای اسیران شراب شهوات دنیوی دعا میکند که اگر آنها در میخانه عشق را به روی خود بسته و خود را از می ایزدی که همان آبِ خرد زندگی میباشد محروم کردند ، پس خدایا روا ندار بر آنها که با تزویر و ریا کاری بخواهند ادعای رسیدن به تو را داشته باشند والبته که این امری محال میباشد، پس با لطف خود آنان را نیز طالب می خود بگردان تا به تو زنده شوند .حافظ این خرقه که داری تو ببینی فرداکه چه زنار ز زیرش به دغا بگشایندزنار گشودن به معنی افشا راز و رسوا نمودن کسی میباشد ، خرقه در اینجا به معنی هویت و جهان بینی میباشد و میفرماید ای حافظ تو با این جهان بینی که داری میبینم که فردا ی نه چندان دور با دغا و مکاری تو را به خیال خود رسوا میکنند . به گمانم  مراد او اتهامات شراب خوارگی و پیروی از شهوات دنیوی میباشد که دیروز و امروز به این نگینِ انگشتریِ شعر و ادب زده و جفا کارانه و سهوا یا عمداََ فرزانه ای چون او را به گونه ای که خود میخواهند معرفی میکنند . شاید جناب حافظ این جفا کاری را عامدانه میداند چرا که به دغا این کار را میکنند. از ساحت حضرتش طلب بخشش میکنیم که او را نشناخته  و با معیارهای خود سنجیده  و قضاوت می‌کنیم
دکتر محمدداودی
2019-09-23T20:49:32
گفت حافظ:درمیخانه ببستندخدایامپسندگویم ای خواجه شیراز توخوش باش وبخندآنقدرمیکده بازاست به هربرزن وکویکه برای دل دیوانه ما وتو بسنددرتزویروریانیزچنان بگشودستکه زبهرگذرش صددرودروازه کمندگیسوی چنگ به هم بافته شدبادف وساززلف بگشاده آن مغبچگان گشت پسندناله چنگ زهرخلوت وجمعی بر خاستعارفی گفت که درگوش حریفان نرسندازدعای شب رندان صبوحی زدگانهردربسته گشودست کنون بازدوبندای محمد برو ازحافظ خود رخصت خواهتانگویدکه مراگفته تونیست پسند
کوانتوم
2020-12-23T23:27:11
من فکر میکنم در ایجا منظور از میکده آن عوالم حضور است که به پرده نفس( زاهد خودبین) از ما پوشیده شده و کلید رسیدن, خواندن و طلب کردن از صاحب جمال است (در بسته به مفتاح دعا بگشایند)و در انتها حرف از رو شدن خودمان بر خودمان در قیامت است؛ روزی که خرقه(جان اعمال) بر ما عیان شود و زمانش برسد که بدانیم چه از دست دادیم و بهایش چیست؛ هرچند که در آن ساعت من و مکان و ادراک و زمان بی معناست...مخلص کلام همگی نظر شخصی بودند :)
یاسان
2021-03-06T03:15:21
در اشاره به بیت‌های 4 و 5 باید گفت هنوز هم در برخی مناطق ایران مانند لرستان و کرمانشاه و ایلام زنان عشایر که موهای دو طرف سر را در دو رشته و دو تا به هم می‌بافند و از دو جانب صورت می‌آویزند و در هنگام رسیدن خبر مرگ عزیزی از هم باز می‌کنند و سربند و دستار را به کناری انداخته موها را آشکار و پریشان می‌کنند و همچنین تا همین گذشته نزدیک نیز رسم بر آن داشته‌اند که این دو رشته موی بافته را از انتها بریده و به کمر (شال کمر) می‌بسته‌اند و این رفتار همچنان‌که در شاهنامه در وصف سوگواری خواهران(همسران) اسفندیار و سوگ همسر سیاووش آمده از آیین کهن سوگواری ایرانیان بوده است.
یاسان
2021-03-06T03:03:33
جناب عباسی-فسا دوست عزیز آنچه دوستان درباره جابجایی دو مصرع دوم بیت‌های 4 و 5 گفتند البته فقط یک نظر شخصی نیست که در بعضی نسخه های قدیم نیز جابجا ثبت شده اند. علت آن نیز هماهنگی زبانی و فرمی است. چه از لحاظ معنایی هر دو مصرع میتوانند در جای یکدیگر بنشینند. (همانگونه که از شنیدن نامه و خبر مرگ کسی گره از زلف بافته باز میکنند میتوان گفت از شنیدن این خبر خون گریه میکنند و بالعکس همانطور که از مشاهده بریدن گیسو که نشان از مرگ عزیزی دارد میتوان انتظار داشت خون بگریند یا گیسو پریشان کنند.) بنابراین در انتخاب اینکه کدام مصرع برای کدام بیت مناسبت بیشتری دارد باید به مقایسه آرایه های زبانی پرداخت که در این صورت گیسو بریدن و گیسو آشفتن تناسب بیشتری باهم دارند تا آن دیگری. با این حال هیچ قطعیتی در این نظرات نیست.ضمنا نمیدانم به چه دلیلی خون از مژه چکاندن و گیسوی چنگ بریدن را هماهنگ و متناسب تشخیص داده‌اید؟ بریدن هیچ مویی باعث خونریزی نمیشود که بریدن گیسوی چنگ آن را به ‌ذهن متبادر کند.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2020-07-14T00:27:28
درود به یاران همراهنامه تعزیت دختر رز بنویسیدتا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایندگیسوی چنگ ببرید به مرگ می نابتا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایندبرخی بزرگواران در اینجا نوشته اند مصرع دوم این دو بیت با هم جابجا شده است!!نمی دانم دلیل این بزرگواران چیست اما به نظر بنده کمینه این ابیات به همین شکل درست است.بیت چهارم:زلف گشادن و مو پریشان کردن در هنگام دریافت خبر مرگ کسی است. نامه تعزیت (سیاه نامه، خبر مرگ، نامه تسلیت) دختر رز (شراب) را بنویسید تا مغبچگان ساکن میخانه زلف بگشایند و عزا بگیرند.(رَز = ما در استان فارس به درخت انگور یا مو می گوییم رَز و دختر رز همان محصول درخت انگور است)برسان بندگی دختر رز گو به درآی/که دم و همت ما کرد ز بند آزادتجمال دختر رز نور چشم ماست مگر/که در نقاب زجاجی و پرده عنبیستدوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد/شد سوی محتسب و کار به دستوری کرداما بیت پنجم:وقتی گیسوی چنگ بریده شود (استعاره) از آن خون جاری می شود و با مصرعی که در ادامه آن آمده است تطبیق دارد.
علی باقریه
2020-07-26T00:03:58
با نام خالق زیبای من من واقعا شگفت زده شدم دو دقیقه پیش فالی زدم به جناب حافظ گفتم چرا توی این اشعارت از کلماتی مانند شاهد و مغبچه استفاده کردی نکند نعوذ بالله تو... که در جواب این فال امد اولش وقتی شعر رو خوندم خیلی حالیم نشد ولی وقتی توی نظرات دوستان در پاورقی دقت کردم دیدم شخصی که نام خودش رو با (برگ بی برگی) ثبت کرده حاشیه جالبی بر این شعر نوشته که توصیه میکنم شما هم بخونید این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
مهران
2017-11-11T09:45:15
سلام بیت چهارم وپنجم جای بحث دارند.دراینجابه نظر می رسد آگاهی دادن به افرادی است که هنوز با خود کنار نیامده وخدا ی واقعی را نمی شناسند.هستی را جدای ازهم می دانند .هنوز دویی قائلند.دراول راه سلوک هستند وبه کمال واصل نشده اند.
منصور خضری
2017-11-08T03:52:52
در میخانه را که ببستند دل رمیده ما شکستند خدایا مپسند در خانه تزویرو ریا گشودند نرگس مستانه ما ربودند خدایا مپسند
خرم روزگار
2017-06-09T16:45:01
مغ بچگان ؟؟کسی از آگاهان در باره رخت و پوشاک مغان و بویژهمغبچگان و شیوه آراستن گیسوان منبعی ،مطلبی در دست دارد تا با مشتاقان در میان نهد؟؟ موبدان موی در دوسوی رخسار رها نمی کنند، مهریان کلاهی بر سر می نهاده اند که امروزه سرو شکسته ( بته جقه! ) خوانده میشود از سویی میدانیم برخی مردان ، جوانان کلیمی گیسو ان بدانگونه می آرایند که مصداق مغبچگان حافظ است زلف دوتا، وشمار یهودیان در شیراز کم نبوده است امید که صاحب نظران نظر دریغ ندارند.
حبیب زرگران
2017-05-12T20:34:31
درود بر دوستان این غزل زیبا با صدای جاودانی استاد جان شجریان در اجرای خصوصی میخانه و می با همکاری اساتید مشکاتیان و موسوی شنیدنی ست ...
تماشاگه راز
2018-09-02T05:20:56
معانی لغات غزل (202)بود آیا:آیا امیدی هست، آیا ممکن است ، آیا روزی می رسد.خود بین:خودخواه ، مغرور ، متکبر.به صفای دل رندان :سوگند به صفای دل رندان.صبوحی زدگان:نوشندگان شراب بامدادی.مفتاح:کلید.نامه تعزیت دختر زر بنویسید:مرثیّه نامه شراب را بنویسید ، تعزیت نامه شراب را نوشته و اعلام عزدارای کنید.حریفان: هم پیاله ها.گیسوی چنگ: تارهای چنگ.مغبچگان: بچه مغان ، نوجوانان مغ میکده ها.زلف دوتا بگشایند:زلف و گیسوی دو طرف سر خود را پریشان و دَرهَم کنند.فردا: به زودی ، فردای قیامت.ببینی فردا:به زودی خواهی دید، در قیامت خواهی دید.که چه زنار:که چگونه زُنّار.به جفا:به قهر وغلبه.معانی ابیات غزل(202)(1) آیا ممکن است که در میکده ها را گشوده ، گره از کار فروبسته ما باز کنند؟(2) اگر (عده یی) برای رضای خاطرزاهد خودخواه بستند مطمئن باش که( عده دیگری ) برای رضای خاطر خدا باز خواهند کرد.(3) سوگند به دل پاک و ضمیر روشن رندان که باده نوشان بامدادی چه بسیاری در ها بسته را با کلید دعا خواهند گشود.(4 )در مرگ شراب ، تارهای چنگ را ببرید تاهمه نوجوانان خادم میکده گیسوان دوتای خود را پریشان کنند.(5) سو ک نامه شراب را بنویسید ( و برخوانید) تاهم پیاله ها ، به جای اشک، خون از نوک مژه ها جاری کنند. (6) در میخانه را بستند. ای خدا را ضی مشو که در (برابر آن)در خانه ریا و فریب کاری باز کنند .(7) حافظ، بزودی خواهی دید که از زیر این خرقه ریایی که بر تن داری چگونه با قهر و غلبه رشته زنار را باز می کنند (و بیرون می کشند ).شرح ابیات غزل(202)وزن غزل:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لانبحر غزل: رمل مسبغ مخبون اصلم مسبغ*فخر الدین عراقی: بود آیا که خرامان ز درم باز آیی گره از کار فروبسته ما بگشایی*امیر مبارزالدین ، این مرد خشن و متعصب که خود در ایام جوانی شرابخوار بود پس از رسیدن به حکومت شیراز به حکم سیاست و مردم فریبی ، دستور بستن میخانه ها وخرابات را صادر و خلایق را به نماز جماعتکه خود در روزهای جمعه امامت آن را به عهده داشت فرا می خوانند تا طبقه روحانی و شیوخ و متولیان شریعت را که از باز نمودن میخانه ها در زمان شاه ابو اسحاق دل خوشی نداشتند راضی و همراه سازد . این غزل را حافظ به این مناسبت سروده و در دهان مردم انداخته ودر آن یک پیش بینی جالب نمده که به حقیقت می پیوندد.حافظ در مطلع غزل خطاب به خود می گوید: آیا ممکن است این دارو دسته یی که در میخانه را بستند دوباره باز کنند وکار ما باده نوشان را سرو سامان بخشند؟ و بلافاصله در بیت دوم می گوید همانطور که این دارو دسته برای رضایت خاطر یک مشت متشرّعین ریا کار در میکده ها را بستند مطمئن باش که دارو دسته دیگری می ایند و برای رضای خاطر خدا دوباره آن باز می کنند. فاعل (بستند) با فاعل ( بگشایند) در این بیت دو شخصیت است و نمی تواند یک نفر باشد زیرا معنای شعر دچار تزلزل می شود و نمی توان تصور کرد که حاکم متعصبی ، در میخانه را برای خاطر زاهدببندد و بعد برای خاطر خدا باز کند. این پیش بینی چند سال بعد به وقوعد پیوست وشاه شجاع آب رفته را به جوی برگردانید . شاعر در بیت سوم به صفای دل رندان و درویشانی چون خودش ، با ایمان تمام سوگند می خورد که باده نوشان بامدادی به هنگام دعا ونماز سحر، از سر صدق و صفا از خدا می خواهند که این در بسته را دوباره باز کند و بازهم خواهد شد.شاعر در بیت چهارم و پنجم در سلوک مرگ می ناب داد سخن داده و در بیت ششم که ضرب المثل را یج و ورد زبان مردمان ، به هنگام بر خورد با حاکمان متظاهر و ریا کار است از خدا می خواهد که حالا که ریا کاران در پناه مذهب در میخانه را بستند تو هم راضی مشو که در گشودن در خانه ریا موفقیتی حاصل کنند . و در بیت مقطع ، حافظ طبق روال احتیاط و سنت استتار همیشگی، خود را به جای طرف مقابل نهاده به خود خطاب می کند که این خرقه که برای تظاهر و مردم فریبی بر تن کرده و در زیر آن رشته زنار بسته یی به زودی از تنت بیرون خواهند آورد تا رشته زنّار آشکار شده آنگاه با قهر و غضب آن را باز کرده و تو را مفتضح خواهند نمود . طرف خطاب شاعر در این شعر ، امیر مبارزالدین است و همانطور که حافظ پیش بینی کرده بود پس از 4 سال حکومت توأم با سخت گیریهای فراوان به دست فرزندش کور و از سلطنت خلع گردید.شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
منوچهر تقوی بیات
2018-01-31T15:49:18
در این غزل حافظ با پرسش آرزو می کند که در میکده ها گشوده شود و از کار فروبسته ی مردم گره گشوده شود. او می گوید اگر برای رضایت خاطر و خوشی دل زاهد خود بین بستند برای خاطر رضای خدا باز خواهند کرد. همانگونه که می دانیم خدا را با میکده کار ی نیست، پس این که می گوید "برای رضای خدا"، به معنای برای خشنودی مردم است، چون کار نیک را مردم برای رضای خدا می کند. پس در اینجا "برای رضای خدا"، به معنای کار نیک و برای خشنودی مردمان است. زاهد خود بین که همان امیر مبارز باشد، برای نشان دادن زهد خود و برای پاداش آخرت یعنی رضایت الله در میکده را بسته است. پس خود خواهی زاهد برای رضایت خدا و پاداش جهانی دیگر(خودخواهی خودش) از نگاه حافظ، کار نیکویی نیست. در بیت بعد می گوید که پاک دلی و صفای دل صبوحی زدگان بسیاری از گره ها را می گشاید. صبوحی شرابی است که در سپیده دم یا نزدیک صبح می نوشند. کسی که در بامداد شراب می نوشد کسی نیست که در بامداد نماز می گزارد چون شراب بر ضد دین و نماز است. در اینجا حافظ صفای دل می خواران را گره گشا می داند نه نماز صبح زهد فروشان را که به خیال خودشان برای پاداش گرفتن در آن جهان، در سپیده دم برای ثواب بیشتر، نماز می گزارند. چون در میکده ها را بسته اند پس دختر تاک مرده است و برای او باید سوگنامه نوشت تا مغبچگان که ایرانیان غیرمسلمان هستند، به نشانه ی سوگواری گیسوان خود را باز کرده و موی خود را پریشان سازند. گیسوی چنگ را چون گیسوی زنان ایرانی به نشانه ی سوگواری ببرید تا باده نوشان در چنین سوگ بزرگی به جای اشک، خون از مژگان خود جاری سازند. در دنباله ی سرود خود می گوید؛ اکنون که در میخانه را بسته اند خدایا مپسند که درِ خانه ی تزویر و ریا را بگشایند. یعنی بسته شدن درِ میخانه را ریاکاری و کاری ناپسند می داند. او می داند که بسته شدن در میخانه ها، ریاکاری های دیگری را به دنبال خواهد داشت. "خدایا مپسند" یک آرزوست چون او می داند که خدا در این کارها دخالتی ندارد. بسته شدن یا باز شدن میخانه با هیچ خدایی کاری ندارد. حافظ می گوید در میخانه ها را بستند و در خانه ی تزویر و ریا را گشودند و این کار از نگاه او ناپسند است. از گفته های حافظ چنین بر می آید که خدای مغبچگان و ایرانیان با خدای مسلمانان که شراب را ناپسند و حرام می داند یکی نیست. حافظ به خودش می گوید که فردا یعنی بزودی از زیر این خرقه ای که داری به دروغ زنار بیرون خواهند آورد.[ زنار کمربند یا شالی است که ایرانیان زرتشتی به دور کمر خود می بستند و هنوز هم می بندند.] یعنی به زودی تو را به بهانه های دروغ به نامسلمان بودن متهم خواهند ساخت و خواهند گفت که حافظ در زیر خرقه خود زنار می بسته است. منوچهر تقوی بیات
nabavar
2018-02-01T01:09:46
آقای بیاتآنچه زردشتیان به کمر می بندند کشتی یا کستی ستاز لغتنامه: زنار ریسمانی است به ستبری انگشت از ابریشم که آن را بر کمر بندند و این غیر از کستی است. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بوده‌اند داشته‌باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند، چنانکه یهودیان مجبور بوده‌اند عسلی (وصله ٔ عسلی رنگ ) بر روی لباس خود بدوزند. در زبان عربی بطور عمومی به هر رشته‌ای زنار گفته می‌شود.
ناصر
2018-02-01T11:26:03
رندان صبوحی زدگان؟؟؟؟؟نمی دانم این جمله را چگونه معنا کنم رندان صبوحی زده ، درست می نماید ، ولی حافظ چنین آورده
nabavar
2018-02-01T01:13:36
آقای بیات لطفاً مرجع یافته های خود را بنویسید تا تاریخ مایان بدانند آنچه می نویسید از منبع معتبری ست یا نظر شخصی ست
nabavar
2018-02-01T01:00:36
آقای تقوی بیاتباز هم انحراف چرا سعی در انحراف افکار دارید
رضا ساقی
2018-07-29T05:26:08
بود آیا که در میکده‌ها بگشایند؟گره ازکارفروبسته ی ما بگشایندباتوجّه به معنا ومفهوم عبارات ومضامین غزل، احتمالاً حافظ عزیز ونازنین، این غزل را دراعتراض به بسته شدن میخانه ها به توسط امیرمبارزالّدین که به محتسب نیزمعروف بود سروده است. امیرمبارزالدّین که خودزمانی به فسق وفجور وشرابخواری مشغول بودپس ازروی کارآمدن، به نیّتِ خوش خدمتی به متشرّعینِ یکسویه نگر ودلواپس، وباهدف بدست آوردن حمایت آنها دستوربه برچیدن میکده هانمود وباشرابخواران بشدّت برخورد کرد.معنی بیت: آیااین اتّفاق رخ خواهد نمود که دوباره مثل گذشته(زمان شیخ ابواسحاق) میکده ها بازشوند ومردم آزادانه بتوانندبه شرابخواری بپردازند؟ آیا این آرزو محقّق خواهدشد وبابازشدن میخانه ها گِره ازکارفروبسته ی ما شرابخواران بازخواهدشد؟این چنین موسمی عجب باشدکه ببندند میکده به شتاب!اگر از بهر دل زاهد خودبین بستنددل قوی دارکه از بهرخدابگشایندحافظ پس ازطرح سئوال درمطلع غزل بلافاصله خودپاسخ می گوید. معنی بیت: اگرامروز میکده ها را به منظوربدست آوردن دل متشرّعین ِ خودبین بسته اند ناامیدمشو اطمینان داشته باش که فردا کسانی نیز پیداخواهندشد که محض رضای خدا، میکده ها رابازکرده وخَلقی را خوشحال وشادمان سازند.آنچه که قابل توجّه وتامّل است این است که حافظ نسبت به خدا نگرشی منحصربفرد دارد .نگرشی که تفاوت آن بانگاه زاهد، تفاوتی به فاصله ی اززمین تاآسمان است. حافظ بدون توجّه به معیارهای زاهدانه وقوانین شریعت، بازشدن مجدّد میخانه ها را که خوشحالی وشادی مردم را رقم خواهدزدموجب رضایتمندی خداوندنیزمی داند. درحالی که زاهد شراب رانجس شمرده وشرابخوار را ازمغضوبین درگاه الهی می داند. درنظرگاه حافظ خداوند بخشایشگری بسیارمهربان است وگناه باده نوشان رانادیده می گیرد.هاتفی ازگوشه ی میخانه دوشگفت ببخشندگنه می بنوشلطف خدابیشترازجرم ماستنکته ی سربسته چه دانی خموشبه صفای دل رندان صبوحی زدگانبس دربسته به مفتاح دعا بگشایندصبوحی زدگان: درآن روزگاران رسم برآن بوده که درهنگام سحر شراب می نوشیدند. نوشندگان شراب صبحگاهی.مفتاح: کلیدمعنی بیت: به یُمن صفا وصداقتِ رندان ونوشندگان شراب سحرگاهی، چه بسیاردرهای بسته )همانندمیکده ها) باکلید دعا گشوده می گردد. ویا سوگند به صفای درون وهمّتِ باده نوشان، چه بسیار درهای بسته با کلیدِ دعا بازمی شود.درمیخانه بسته اند دگرافتتح یا مفتّح الابوابنامه ی تعزیت دختر رَز بنویسیدتاهمه مغبچگان زلف دوتابگشایندتعزیت: سوگواری ومرثیهدختررَز: کنایه ازشراب لعل انگوریست.مُغبچگان: پسران زیبارویی که درمیکده ها کارمی کردند.زلف دوتا بگشایند: زلف خودراکه به قصدزیبایی دورشته کرده وازدو طرف سر خود آویخته اندبازکرده وبه رسم سوگواران، پریشان و دَرهَم سازند.معنی بیت: برای مرگ شراب(اشاره به بسته شدن میکده ها) سوگنامه ی عزاداری بنویسید ومراسم عزابه پا دارید تا مغبچگان نیزبه احترام مرگ باده زلفین خود رابازکرده وبه سوگ بشنینند.کس نیست که افتاده ی آن زلف دوتانیستدررهگذرکیست که دامی زبلانیست.گیسوی چنگ ببرّید به مرگِ می نابتاحریفان همه خون ازمژه‌ها بگشایندچنگ : نوعی آلت موسیقیگیسوی چنگ: به چنگ شخصیت انسانی داده شده وتارهای چنگ به گیسو تشبیه شده است.گیسوبریدن به معنی اعلام به سوگ نشستن ودوری کردن ازعیش ونوش وشادمانیست.حریفان: هم پیاله هامعنی بیت: حال که میکده هابسته شده وما در سوگ مرگ شراب عزاداریم گیسوان چنگ راببُریدعزابپادارید تاهمه ی هم پیاله ها وباده نوشان به سوگ نشسته و به گریه وزاری بپردازند واشک خون بریزند.بس که درپرده چنگ گفت سخنببُرش موی تا نموید بازدر میخانه ببستند خدایا مپسندکه درخانه تزویروریابگشایندتزویر: تظاهروفریبکاریمعنی بیت: خوایا حال که درمیکده ها را بستند راضی مشو که به موازاتِ بستن میخانه ها مراکز وخانه های ریاکاری وتظاهر بگشایند.میکده مظهرراستی وبی ریائیست خانه های ریا وتزویر بابسته شدن میکده ها گشوده می شوند.حدیثِ مدرسه وخانقه مگوی که بازفتادبرسرحافظ هوای میخانهحافظ این خرقه که داری توببینی فرداکه چه زُنّار ززیرش به دَغا بگشایندفردا: به زودی ،روزرستاخیز زُنّار: رشته ای که مسیحیان به وسیله ی آن صلیب را به گردن می آویزند. 2 - کُستی ؛ شالی که زردشتیان به کمر بندند.به دَغا : دَغل ،مکر و حیله معنی بیت:ای حافظ این خرقه ی پرهیزگاری وتقوا را به دروغ برتن کرده ای ودیری نخواهدگذشت خواهی دید که مُشت تو واشده وزُنّاری که به دَغل کاری اززیرخرقه به کمربسته ای رابازمی کنند.نکته ی حافظانه ی این بیت دراین است که همه (مثل جامعه ی امروزی) به نوعی تزویر می کنند وظاهروباطنشان خیلی متفاوت است. هرکسی باهدف رسیدن به مقاصد شخصی خویش،وانمود به پیروی ازیک مذهب خاص می کند که درباطن خویش آن راذرّه ای قبول ندارد ودرحقیقت مذهبی که دردل وباطن وخلوتگاه خود دارد چیزی متفاوت وشاید نقطه مقابل مذهبی باشد که درظاهرنشان می دهد بدان پایبنداست. مصداق حقیقی این غزل جامعه ی امروزی ماست.می خورکه شیخ وحافظ ومُفتیّ ومُحتسبچون نیک بنگری همه تزویرمی کنند
تماشاگه راز
2018-06-03T06:37:38
حافظ عزیز از غزل زیر از عراقی استقبال کرده:بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲/استاد شجریان غزل عراقی را در آلبوم همایون‌مثنوی اجرا کرده اند.
MatinRGI
2021-07-12T01:43:15.7634778
ناباور گرامیبسیاری از حاشیه های شما رو خوندم از نگر اندیشه ای بسیار به شما نزدیکم تا این حاشیه که رسیدم پشتوانه پژوهشی خوبی هم دارید ولی در اینجا زنار را کشتی زرتشتی نمیدانید؟! تنها برای اینکه یک دیکشنری آن را غیر از کشتی زرتشتی میداند. بهترین گواه برای یافتن چم(معنای) زنار از خود شاعران است فردوسی بزرگ زنار را کشتی زردشتی میداند عطار که در آن سررشته دارم بارها زنار را همراه با کدواژگان زردشتی،مجوس،مغان و... همراه میکنداز عشق تو من به دِیر بنشستم زنار مغانه برمیان بستمبار دگر مسلمانان به قلاشی در افتادم          به دست عشق رخت دل به میخانه فرستادماِلا ای پیر زردشتی به من بربند زناری          که من تسبیح و سجاده ز دست و دوش بنهادمتو را راه مسلمانی گوارا باد و ارزانی          مرا گبری خوش آمد کار با زنار افتادهساقیا برخیز و می در جام کن         در خرابات خراب آرام کن [ از سنایی و مولانا ]با مغان اندر سفالی باده خود       دست با زردشتیان در جام کنصحبت زنار بندان پیشه گیر         خدمت جمشید و آذرنام کنچون تو را گردون گردان رام کرد     مرکب ناراستی را رام کن [ با این سروده بسیار همراه هستم بسیار هم خردمندانه است]و یا ... عطار: دوش وقت صبح چون دل داده ای                پیشم آمد مست ترسا زاده ای                        بی دل و دینی سر از خط برده ای                                  بی سر و پایی ز دست افتاده ای     چون مرا از خواب خوش بیدار کرد                              گفت هین برخیز و بستان باده ای                        من ز ترسا زاده چون می بستدم                                  گشتم از می بستدن دل داده ای                        چون شراب عشق در دل کار کرد                               دل شد از کار جهان چون ساده ای                        در زمان زنار بستم بر میان                                               در صف مردان شدم آزاده ای                       نیست اکنون در خرابات مغان                                    پیش او چون من به سر استاده ای     باید دربیابید که ترسایی نیز در زیر مجموعه دِیر مغان و باور مغانی قرار میگیرد. زنار هم هرچند واژه ی تاریخی آن بیشتر به مسیحیان میخورد ولی همانند صومعه(که برای نمونه در زمان عطار به جایگاه صوفیان میگفتند(همان خانقاه) زنار هم در زمان شاعران ما هم به کشتی زرتشتی و هم به کمربند ترسایی اشاره دارد همه چیز را با هم در می آمیختند اگرچه این حاشیه ی شما در 3 سال پیش است که بی تردید اکنون بسیار پخته تر هستید! ولی دوست داشتم بنویسمدر اینجا هم حافظ به روشنی میگوید که از دست این مسلمانان چه ها که نکشیده است و به ناچار با روایش(توجیه) های عرفانی کردار خودش رو در میان آنان استوار میکرد یا از روی تن مسلمان میشدما ننگ وجود روزگاریم        عمری به نفاق میگذاریم         ما مومن ظاهریم لیکن        زنار به زیر خرقه داریم [عطار]در این غزل هم به مغبچگان و... میپردازد که به گفته ی خودتان شوربختانه! : بی شمارند درین مهلکه غرقابِ لجنوَ چه خوشحال به نشخوار پلیدی و عَفَن
nabavar
2021-07-13T04:07:49.1635206
گرامی متین!  آنچه من آموخته ام از همین لغت نامه ها ست.  ترسا /tarsā/ معنی ۱. عیسوی‌مذهب؛ مسیحی؛ نصرانی.۲. [قدیمی] راهب.۳. (صفت) [قدیمی] ترسنده؛ بیم‌دارنده. فرهنگ فارسی عمید حال اگر شما میفرمایید ترسا در مجموعه ی زردشتیان است، حرفی به من آموخته اید. که: من علمنی حرفاً،، قد صیرنی عبدا. سپاس
در سکوت
2022-04-06T12:52:42.7777997
این غزل را "در سکوت" بشنوید
یوسف شیردلپور
2022-12-25T18:49:19.4562216
جناب منوچهر تقوی بینهایت سپاسمندیم بابت تفسیر وتوضیحات بجا ومفیدتان بهنرمند شدیم همین الان هم باز ودوباره وبرای چندمین بار این غزل را بااجرای استادان زلفنون موسوی وشجریان گوش میکنم  وتشکر ازهمه تاریخ مایهای بزرگوار وادیب❤️🌷🙏