گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود

❈۱❈
دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت تدبیرِ ما به دستِ شرابِ دوساله بود
❈۲❈
آن نافهٔ مراد که می‌خواستم ز بخت در چینِ زلفِ آن بتِ مشکین کُلاله بود
از دست برده بود خمارِ غمم سحر دولت مساعد آمد و مِی در پیاله بود
❈۳❈
بر آستان میکده خون می‌خورم مدام روزی ما ز خوانِ قَدَر این نَواله بود
هر کو نکاشت مِهر و ز خوبی گُلی نچید در رهگذار باد نگهبانِ لاله بود
❈۴❈
بر طَرْفِ گلشنم گذر افتاد وقتِ صبح آن دَم که کارِ مرغِ سحر آه و ناله بود
دیدیم شعرِ دلکش حافظ به مدحِ شاه یک بیت از این قصیده بِه از صد رساله بود
❈۵❈
آن شاهِ تندحمله که خورشیدِ شیرگیر پیشش به روزِ معرکه کمتر غزاله بود

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۱۴

تصاویر

کامنت ها

محمد
2016-12-16T01:41:46
چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت.. تدبیر ما به دست شراب دوساله بود.. یعنی این همه زندگی را با غصه و غم سپری کردیم و سخت گرفتیم و چون به ما سخت گذشت، انگار که چهل سال طول کشیده و اگر همین مدت را با خوشی و بی خیالی نسبت به دنیای فانی سپری می کردیم،این چهل سال زودی برای ما سپری میشد انگار که فقط دوسال گذشته!!! حافظ، ستودنی است...
گمنام-۱
2016-12-16T05:37:25
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچیددر رهگذار باد ، نگهبان لاله بود شاملو که من بسیاری از شعرهای ویرا دوست میدارم بی خبر از لاله و باد و لاله کشان، می گوید در رهگذار باد نگهبان ژاله بودژاله و نگهبانی؟؟
ستاره
2016-01-29T02:22:31
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبتتدبیر ما به دست شراب دوساله بودیعنی چهل سال در رنجی به سر بردم که با دو سال کوشش به راحتی برطرف میشد اما من راهش را نمیدانستم.زمانی دراز در غم کاری سهل به سر بردن!به عبارتی دیگر: آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم...
حسن اوجی
2013-01-01T12:49:56
لطفا بیت دوم غزل215 معنی بفرماید متشکرم.
حسن اوجی
2013-01-01T13:05:37
بیت دوم غزل214 را معنی بفرماید. متشکرم
امین کیخا
2013-07-15T14:33:45
با گل چیدن مخالف و ناسا زم باغچه ای دارم بزرگ کودکان گل هایش را می چینند و من تمام سال انرا اب می دهم و تیمار می کنم ، ایسک عزیزم با گل چینی مخالفم
deargoli deargoli@gmail.com
2013-07-15T13:35:05
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچیددر رهگذار باد نگهبان لاله بودبا سلام و ارادتبیت زیبایی است نشان دهنده ی سفارش به انسان دوستی در سطح جهانی است
محمد
2020-04-21T12:19:05
خواب دیدم دوباره عشق به سراغ من اومده. دیوان حافظ رو باز کردم این شعر اومد.
محمد صادق مظلومیان
2019-03-08T19:16:40
آیت الله العظمی نجابت (اعلی الله مقامه) در تفسیر این بیتچهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبتتدبیر ما به دست شراب دوساله بود از حافظ می فر مایند:حافظ چهل سال زحمت سلوک کشید؛ امّا عاقبت آنچه کار ساز بود, همان دوسال طریق عشق و محبّت بود.می فرمودند: اگر شاگرد از راه محبّت وارد شد, بدل استاد می شود و با او یگانه می گردد.شاید ذز همین جهت بود که ایشان در بین شاگردان مرحوم آیت الله انصاری ممتاز و منحصر به فرد بود.
محمد صادق مظلومیان
2019-03-08T19:18:20
Ayatollahnejabat@
برگ بی برگی
2020-07-08T11:32:34
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بودتعبیر رفت و کار به دولت حواله بودمیفرماید همواره در آرزو و رویای خوشی بوده است که جامی از می خرد ایزدی به او دهند تا با آن شراب معرفت به یکباره از رنج و غصه رها شده و به وصال حضرت معشوق نایل شود و این خواب تعبیر شد و اوضاع بر وفق مراد پیش رفت . چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبتتدبیر ما به دست شراب دوساله بودمحتمل است منظور عباداتِ چهل ساله باشد که برایِ زاهد نتیجه بخش نبوده و سرانجام راهِ چاره در رسیدن به خدا را در در یکی دو سال حضور در کویِ میکده و نوشیدنِ شرابِ معرفت می‌یابد، اما بنظر میرسد با توجه به‌ غصه دار بودنش بحث بصورتِ کُلی باشد که عبادتهای سطحی نیز یکی از آنهاست پس حافظ میفرماید انسان چهل سال (سالهای بسیار) در رنج بدست آوردن چیزها و تعلقات این جهان رنج میکشد و یا برای از دست دادن و کافی ندانستن آنها غصه میخورد اما سرانجام پس از سالیان بسیار شاید به این نتیجه برسد که از چیزها و مادیات این جهان آرامش و خوشبختی بیرون نخواهد آمد نه مال و مکنت، نه آوازه و مقام، نه مدارج علمی و اعتبار و نه اعتقادات تقلیدی ، هیچکدام برای او آن اطمینان قلبی و شادی ذاتی را به ارمغان نیاوردند ، پس برخی انسانها که به این امر واقف شوند سرانجام در خواهند یافت که تدبیر این امر مهم دو سالی بیشتر نباید بطول انجامد بشرط آنکه شراب و می ایزدی را از حضرت معشوق طلب کرده و با کار مدام بر روی خود وقفه ای در کار نیاورند پس در طی این مدت زمان کوتاه به چیزی که عمری در پی آن بودند دست خواهند یافت .البته چه بهتر که انسان از سنین جوانی این شراب ناب را از حضرت دوست درخواست کند تا کمتر دچار رنج و غصه شده و زودتر به عشق زنده شود.آن نافه مراد که می‌خواستم ز بختدر چین زلف آن بت مشکین کلاله بودمقصود از نافه مراد همان عطر دل انگیز شادی و آرامش و خوشبختی بوده که انسان در همه عمر در پی اش میباشد و آنرا از بخت و اقبال خود طلب میکند ، اما شگفتا که این عطر خوش در چین زلف آن بت (حضرت معشوق) پنهان بود و آن را باید در زلف معطر حضرتش جستجو کرد . زلف حضرت معشوق دربرگیرنده همه باشندگان عالم از جماد، نبات، حیوان و انسان و نماد تجلی خداوند در جهان ماده و فرم میباشد و عرفا آن را صورتی از جلوه حضرتش میدانند . پس این نافه مراد که حافظ و سایر عرفا در جستجوی آن هستند در همین جهان صورت میباشد و در بیتهای بعد میفرماید تنها با مهر و محبت به این باشندگان میتوان به آن نافه آرامش بخش دست یافت، کاری که ما انسانهای امروز عکس آن را انجام داده و برای مثال وقتی با طبیعت نامهربان هستیم خشمش که نتیجه طبیعیِ بدرفتاریِ ما با اوست را به چیزهای دیگر نسبت میدهیم. همینطور نامهربانی انسان نسبت به حیوانات و یا حتی همنوعان خود . البته خبر خوب اینکه به لطف تکنولوژی دردهه های اخیر انسان نسبت به گذشته به این امر واقف شده و بنظر میرسد طرح زندگی و مشیت خدا بر تعالی بشر نسبت به این امور قرار گرفته است. درباره انسان نیز ، مخالفت با تبعیض نژادی و توجه به حقوق بشر نسبت به دهه های گذشته رشد چشمگیری داشته و قطعاً در چند دهه آتی نیز پیشرفت غیر قابل تصوری خواهد داشت .
برگ بی برگی
2020-07-08T18:24:40
از دست برده بود خمار غمم سحردولت مساعد آمد و می در پیاله بودحافظ میفرماید اما انسان که به غم خوردن اعتیاد پیدا کرده است درست در سحرگاهان که نزدیک سپیده دم و طلوع رهایی از تعلقات دنیوی میباشد و دو سال (مدتی کوتاه ) بر روی خود کار کرده است کم مانده بود که سعی او ضایع شود و به غمهای دنیوی خود باز گردد زیرا که او خمار این غمها میباشد اما خوشبختانه دولت مساعد آمد و او می خرد ایزدی را در پیاله می یابد یعنی که تبدیل شده است .بر آستان میکده خون می‌خورم مدامروزی ما ز خوان قدر این نواله بودو حال که این انسان تشنه می معرفت طعم آن را چشیده است مشتاق تر از همیشه بر آستان کبریایی اش نشسته و تقاضای می بیشتری میکند اما می را به رایگان نمیدهند و در ازای رها کردن درهای خود ساخته انسان به او می خرد و معرفت می دهند . دردهایی مانند کینه توزی ، حسد ، تکبر و غرور ، خشم و نفرت ، دشمن بینی و دشمن تراشی ، انتقام جویی و .... که با زدودن هرکدام از آنها جامی از می ایزدی به او خواهند داد تا اینکه کاملاً مست و بی خبر از این دردها شده و زنگار ها از دل او زدوده شود و در مصرع دوم میفرماید از این خوان گسترده به هر کس به قدر روزی اش بدهند ، اما روزی خود را هم او تعیین خواهد نمود با تصمیم و اراده آزاد . هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچیددر رهگذار باد نگهبان لاله بودحافظ در ادامه توصیه به دوستی و مهربانی با چین های زلف یار میفرماید اما اگر کسی را سر مهرورزی و دوست داشتن خود و سایر باشندگان عالم نباشد و از این گلستان بهره ای نبرد پس ناچار در رهگذر دوران و زندگی خود بایستی نگهبان داشته های دنیوی خود باشد و همواره نگران لاله های ناپایدار چیزهای این جهان باشد زیرا که بدون شک آن چیزها از دست او خواهند شد و زندگی یا خدا این نقش گلیم خودساخته را برهم خواهند زد شاید که موجب بیداری او از خواب ذهن شود.بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبحآن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بودمرغ سحر که میتواند نماد انسان بیقرار از هجران و فراق گل یا حضرت معشوق باشد و در آن دم که هر لحظه ای میتواند باشد حافظ یا انسان میتواند به طرف گلشن یا آن بینهایت حضرت معشوق پرواز کند و احساس آزادی از این قید و بندهای جهان فرم کرده ، در همین قالب فرم با او در آمیخته شود . دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاهیک بیت از این قصیده به از صد رساله بودو حافظ در آن فضای یکتایی با چشم دل میبیند که یک بیت از این ابیات نورانی بهتر و موثر تر از صدها رساله که بوسیله دانش فکر وذهن قصد راهنمایی انسان را دارند کار میکند و به سوی شاه رهنمون می شود . رساله ها غالباً بر مبنای عقل و استدلالات فلسفی نگارش میشوند و با عاشقی میانه ای ندارند . آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیرپیشش به روز معرکه کمتر غزاله بودو البته که میدانیم مراد کدامین شاه است ، آن شاهی که با حمله ای برق آسا خود کاذب متوهم انسان را از دم تیغ میگذراند تا انسان به خود اصلی اش زنده شود و در آن روز معرکه یعنی لحظه قیامت فردی انسان ، آن خود کاذبش که روزگاری مانند خورشید که شیر خود اصلی و خدایی او را شکار می کرد ، در این لحظه قیامتش کاملاً رام و حتی رامتر و بی آزارتر از غزال است یعنی که فریب این خورشید شیر گیر را نخورید که تصور کنید بسیار قدرتمند است بلکه انسان را یارای در شیشه و حبس نمودن این دیو سرکش هست بشرط خواستن .در این بیت حافظ خورشید را در نقش منفی بکار گرفته است و شاید هم خواسته از قدرت و انرژی او برای این تمثیل بهره برد . در بیشتر آثار بزرگان خورشید رمز خداوند است.
برگ بی برگی
2020-07-08T19:19:41
همه تمثیل و استعاره و کنایه های جناب حافظ بسیار هوشمندانه و با زیرکی خاص او در قصه هایش استفاده میشوند ، نگهبان لاله یکی از این مثالهای بی مثال اوست . لاله گلی زیباست اما در مقایسه با سایر گلها بنظر میرسد کسی گل برگهایش را با دقت در کنار یکدیگر قرار داده باشد ، چنانچه یکی از آنها را برداریم تمامی گل از فرم زیبای خود خارج میشود و اصطلاحن از ریخت می افتد، غالب ما انسانها در طول زندگی خود چیزهای این جهان را که به آن علاقمند هستیم در مرکز و دل خود جای داده و چیزی شبیه آن گل لاله را میسازیم و باقیمانده عمر خود نگهبان این لاله خودساخته میشویم تا مبادا یکی از گلبرگها جابجا و یا بر اثرِ بادِ حوادث و دوران آسیب دیده و جدا شود غافل از اینکه فرم زیبای این لاله در گذر باد حوادث روزگار و برابر طرح زندگی و هستی درهم ریخته خواهد شد .اموال ، زیبایی و جوانی ، همسر و فرزندان ، قدرت و زیبایی اندام ، شهرت و اعتبار علمی و مقام ، اعتقادات و باورها ، نژاد و جنسیت از جمله چیدمان های این لاله هستند .
ساقی
2017-02-26T01:07:14
دیدم به خواب خوش که به دستم پـیـاله بـود تـعـبـیـر رفـت و کـار بــه دولـت حـوالـه بـــــود دولت : بخت نیکو ، اقبال خوبحواله بود : سپرده شده بودشاعرخواب خوشی دیده که دردست جام شرابی داشته، این خواب اینگونه تعبیر شد که کار در مسیر سعادت وثروت وخوشبختی قرار می‌گیرد .حافظ درهمان دوکلمه ی اوّل غزل،صف ِ خودرا از زاهدان وپارسایان جداکرده وبه صفِ رندان ِ باده نوش می پیوندد.اینکه خواب بیننده ،ازاینکه خواب دیده پیاله ای دردست داشته،خوش حال وشادمان است،نکته های زیادی دارد وپرده ازبخش عظیمی ازشخصیت وجهان بینی وباورهای اوبرمی دارد.درهمین ابتدای ِسخن ،شنونده ومخاطب به راحتی می تواند پی به اعتقادات وزاویه ی ِ نگرش ِ اوبه جهان ِ پیرامونی ببرد.یکی ازویژگی های حافظ،شجاعت وبی باکی درابراز ِعقیده است.ضمناً محض ِ اطلاع، در بعضی خوابنامه هانیزچنین آمده است که اگر کسی جام شراب در خواب ببیند و یا خواب ببیند که شراب می‌نوشد ، به علم و دانش دست خواهد یافت .چل سـال رنـج و غـصّـه کـشـیـدیـم و عاقبت تـدبـیـر مـا بـه دسـت شـراب دو سـالـه بــود چل : چهل اعدادی مانند "چهل" ، "هفتاد" ، "صد" ، "هزار" و . . . نشانه‌ی زیاد بودن و فراوانی است ، "چل سال" در اینجا به معنی "مدت زیادی" استتـدبیر : چارهمعنی بیت: : سالهای زیادی در سختی و حسرت به سر بردیم .(منظور ازاین سالها،دورانیست که شاعر،در زندانی ِقید وبند بوده.درچارچوب ِ باید ها ونبایدها گرفتارشده بود،مُدام به اوگفته شده،این گناهست وآن ثواب،اینکارراانجام بده وآن کار رانه!و....) سرانجام که ازریاکاریها وخرافات،دلزده شده و برصف ِ رندی می زند،عاشق می شود ،شراب می خورد،و.....می فرماید:بلاخره معلوم شد که چاره‌ی کار و دوای درد ما شراب دوساله بوده است. همانگونه که گفته شد راه ِ حافظ جداشده وبرصفِ رندان زده است.دراین صف،برخلاف ِ صف ِ زاهدان،ریاکاری وجودندارد، شراب می خورند وپنهان کاری نمی کنند،عاشق می شوند وباصدای بلند اعلام می کنند وخداوند را، مهربانتر،بخشاینده تروبزرگترازجُرم خویش می دانند....لطف ِ خدابیشترازجرم ِ ماست نکته ی ِ سربسته چه دانی خموش!آن نـافـه‌ی مـُراد کـه مـی‌خـواسـتـم ز بـخـت در چـیـن زلـف آن بـت مـُشـکـیـن کُلالـه بـود نافه :فبلن نیزگفته شده،نافه غدّه‌ای است پر از ماده‌ای سیاه رنگ و خوشبو به نام "مُشک" که در زیر ناف آهوی چینی (بویژه منطقه‌ی ختن) قرار دارد و در بهار متورم شده و سوزش زیادی پیدا می‌کند ، و آهو مجبور می‌شود ناف خود را به سنگ تیز یا زبـری بکشد تا مواد درون آن [که همان مشک است] خارج شود -مُـراد : کام ، آرزونافه‌ی مراد: خوشبختی به مُراد تشبیه شده ، کنایه از کامرواییچین: ایهام دارد 1- پیچ وتاب 2- کشورچین گُلاله : کُلاله ، کاکُل ،‌ موی مُجعّد ِبالاو جلو سرمعنی بیت: دراین سالهای زَجرآور وناکامی،گمراه بودم، کام و مرادِ خود را از بخت و اقبال خود می خواستم،درحالی که کامرانی ِمن در پیچ و تاب زلف ِ آن زیباروی سیاه‌موی بود. بین "نافه" ، "چین" و "مشکین" ایهام تناسب وجود دارد. بوی ِ زلف ِ معشوق برای عاشق بهتر ازنافه ی ِ آهوست.به بوی زلف ورُخت می روند ومی آیندصبا به غالیه سایی وگل به جلوه گریاز دسـت بـُـرده بـود خـمـار غـمـم ســحـــــر دولـت مـسـاعـد آمـد و مـی در پـیـالـه بــــود از دست برده‌بود : نابود کرده‌بودخمارغم : غم ِ نبود ِشراب، خماری ِ بدی ایجاد کرد، این خماری وغم هنگام سحرگاه ،داشت مرا نابود می کرد، خوشبختانه بخت سازگارافتاد و شراب در جام بود.خیلی خوب شدتوانستم با آن دفع ِ خماری کنم.محض ِ اطلاع ِ دوستان، "درقدیم هنگام ِبامدادان سه جام (ثلاثه‌ی غسّاله) شراب می نوشیدند ، اولی برای "دفع ِخمار ِ" مستی شب پیش ، یکی برای "شستشوی معده ، آخری هم برای سرخوشی و سرحال شدن درطول ِآن روز."ساقی حدیثِ سرو وگل ولاله می رودوین بحث با"ثلاثه ی ِ غسّاله می رودبـر آسـتـان مـیـکـده خـون مـی‌خـورم مُــدام روزیّ مـا ز خـوان قــَـدَر ایـن نــوالــه بــــــود آستان : درگاه ، دروازهمیکده : در اصطلاح عرفان عبارت است از "قلب مرشد کامل" ، محل راز و نیازخالصانه خون خوردن: ایهام دارد:ا- رنج و سختی ِ بسیار کشیدن و غصّه خوردن،2- خون رَز،شراب که به رنگ خون نیز هست.قَدَر : حکم و فرمان خداوندی ، سرنوشتخوان قدر : سفره ی ِ سرنوشت نواله : لقمه‌ای که دردست می‌گیرند و می‌خورند.معنی ِ بیت بادرنظرگرفتن ِ خون خوردن به معنی ِ رنج واندوه : همیشه بر درگاهِ میخانه، با حسرت واندوه کسانی را که امکان ِپرداختن به عیش و عشرت و میگساری دارند،تماشامی کنم و پیوسته غم و رنج می‌برم و حسرت می‌خورم که چرا من ازاین عیش وعشرت محروم هستم. چه می‌شود کرد،قسمت ِما از سفره‌ی سرنوشت همین اندازه بود که به جای خوشی خون ِدل بخورم .امّا باتوّجه به بیت های ِ قبلی ، به نظر ِ نگارنده،حافظ ازخون خوردن معنای دوّم را اراده کرده است.گرچه هردو برداشت درست است.مُدام در دور وبَر ِ میکده می گردم،پاتوق ِ من میکده شده، درآنجا به شراب(خون رَزان) خوردن مشغولم.کاردیگری ندارم چه کنم که قسمتم از ازل این چنین بوده که من درمیکده باشم ومدام درحال ِ شراب خواری باشم.این لقمه رابرای من گرفته اند وهمین طوربه پیش خواهد رفت. حافظ راه ِ خودرا پیدا کرده است.....خون ِ پیاله خور که حلال است خون ِ اودرکارِ یارباش که کاریست کردنیهر کـو نـکاشت مِـهـر و ز خـوبی گلی نچیـد در رهـگــذار بــاد نـگـهــبـان لالــــــــه بـــــود مِـهـر : محبت ، مهربانیرهگذار : محل عبورلاله : ایهام دارد 1- گل لاله 2- چراغ لاله "در‌رهگذار‌باد‌نگهبان‌لاله‌بود" کنایه از بیهوده سپری کردن عمر است ، کسی که می‌کوشد از پرپر شدن گل لاله یا خاموش شدن چراغ لاله در باد جلو گیری کند .هرکس که بذر ِ مِهر وتخم ِ محبّت نکاشته باشد وازآن گلی نچیده باشد وبهره ای ازاین کاشت وداشت وبرداشت،درمزرعه ی ِ دل نبرده باشد،زندگانیش بیهوده آب درهاون کوبیدن است. اول باید محبت و مهربانی کرد تا بتوانی از محبت دیگران بهره‌مند شوی ، هر کس که چنین نکرد عمرش برباداست. همانندِ کسی است که درمسیر ِباد،ازچراغ ِ لاله نگهبانی کند.!روشن است که درمسیر ِ باد چراغ خاموش می شود.چراغ ِ لاله را ازآن جهت گفته که واژه های ِ بذرمهر وچیدن گل،خویشاوندباشند وشعر دلنشین گردد.وگرنه می توانست بگویدروشن کردن ِ شمع درمسیر ِ باد است.تشبیه لاله به چراغ،ازآن جهت که درون ِ لاله مثل ِ آتش سرخ است وشکل ِ لاله بصورت چراغ است ،شاعرانه وزیباست.درجایی دیگر جام ِ شراب به چراغ تشبیه شده است.:بی چراغ ِجام درخلوت نمی یارم نشستزانکه کُنج ِ اهل ِ دل باید که نورانی بودبـر طـرف گلـشـنـم گـذر افـتـاد وقـت صـبــح آن دم کـه کار مـرغ سـحـر آه و نــالــه بـــود این بیت با بیت بعد باهمدیگرمعنی می شود موقوف المعانیست : رساله : ایهام دارد 1- نامه ، پیام 2- کتاب و نوشته، مقاله ، به مجموعه‌ی فتواهای فقها نیز می‌گویند .دیـدیـم شعـر دلـکش حـافـظ به مـدح شاه یک بیت از این قصـیده بـه از صد رساله بـود صبح زود ،آ هنگام که مرغ سحری(مجازاً بلبل) با سوز ِ دل مشغول ِ آوازخوانی بود، گذرم به باغ و بوستانی افتاد، دیدم که شعر حافظ رامی خواند. کدام شعر،شعرمدح شاه را می‌خواند و چه پرمعنا و زیبا بود،سرشارازنصایح وپند واندرزها ونکته های عبرت انگیزبودبگونه ای که یک بیت ازاین شعر،از صد کتاب وصد رساله ی ِ فقهی هم بهتربود.دراینجا حافظ پرده ازحقیقتی مهم برداشته وآن اینکه: مدّاحی های حافظ واقعن همه نغز وزیبا وعبرت انگیز هستند،فقط تعریف وتمجید نیست،بلکه درلابلای ِ مدح،نکاتِ اخلاقی،مردم داری،عدالت گستری،وچه بسا ناپایداری ِ تخت وتاج ِ پادشاهی را گوشزد کرده وتبلیغ ِ عشق ومهر ومحبت می کند.آن شاه تـنـد حمله کـه خورشـیـد شـیـرگـیر پـیـشـش بـه روز مـعـرکـه کمـتـر غزاله بـود تند حمله : آنکه درهنگام حمله سبک پا وتندوتیز است.خورشید ِشیرگیر :خورشید در مدار ِگردش خود به بُرج ِ"اَسَد" (شیر) که یکی از بُروج 12 گانه‌ی فلکی است می‌رسد. درعلم نجوم ِقدیم ، برج ِاسد را "خانه‌ی خورشید" دانسته و می‌گفتند خورشید در آنجا غذا می‌خورد و استراحت می‌کند، در اینجا منظورازخورشید ِشیرگیر این است که خورشید بسیارقوی هست ودرمسیر ِ گردش ِ خویش تمامی بُرج های فلکی را زیرپا می گذارد وشیر(بُرج ِ اَسَد) که دربالاترین نقطه ودراوج قراردارد رااشغال می کند(شکار می‌کند)! حالا خورشید که اینقدر قدرتمند است به پیش ِ این شاه،کمترین صید است،همچون برّه آهوییست که به راحتی توسط ِ شاه شکارمی گردد.(مبالغه وغلوّ است)به احتمال ِ بسیارقوی،شاهی که مورد ِ مدح ِ حافظ قرارگرفته،شاه شجاع است که به گواهی ِ موّرخین،باحمله ای برق آسا شیراز رافتح کرد وتاحدودی آزادی واستقلال را به شیراز ارزانی داشت.معنی بیت : آن شاهی که،شکار ِ خورشید برای ِ اواز یک برّه آهو هم کمتر است.شکار ِ خورشیدی که شیرگیراست،همه ی بُروج دوازدگانه رابه راحتی تسخیر می کند.کسی که خورشیدرابه آسانی صید کند پس چرخ ِ فلک رانیز تسخیر می کند.اغراقی بی نظیر که درمدح ِ شاه شجاع رقم خورده است.
تماشاگه راز
2018-09-30T12:51:31
معانی لغات غزل (214)تعبیر رفت: تعبیر شد.کار به دولت حواله بود: کار وزندگی در جهت دولت و اقبال پیش می رفت.شراب دوساله : شراب کهنه ورسیده که قدما آن را به دستور طبیب برای مدوای پاره ییاز بیماریها به جای داروی مقوی مصرف می کردهاند.تدبیر: چاره ، راه بهبودی.نافه : ماده معطره زیر شکم آهوان نر سرزمین خطا و ختن و تاتارستان.نافه مراد:(استعاره تشبیهی) نافه آرزو ، مراد و آرزو به نافه معطر تشبیه شده یعنی آرزو مرادی که مانند کیسه مشک دلپذیر است.کلاله:کاکل، موی مجعدو پیچیده.مشکین کلاله:کاکل مشکین ، موی مجعد مشکین سیاهرنگ.از دست برده بود : از حال عادی بیرون برده بود.خمار غم: اندوهیشبیه به خماری ، گرفتگی و دردسر ناشی از غم واندوه.خون می خورم مدام: دائم رنج و غم واندوه می کشم.نواله: لقمه خوراکی که برای گذاشتن در دهان آمده شده باشد، لقمه و گلوله خوراکی مخصوص دام ها و شتر که قبلاً آماده شد و در سر موقع به دهان حیوان می گذراند.مرغ سحر: بلبل.سفینه: جُنگ، دفتر مجموعه اشعار، دیوان.رساله: جزوه، کتابچه ، مقاله ( حاوی مسائل مذهبی ).غزاله: بچه آهوی ماده، آهو بره که هنوز شیر خوار است.تندحمله:حمله کننده سریع و چابک.معانی ابیات غزل (214)(1) در رویای شیرین دیدم که پیاله شرابی در دست دارم ، چنین تعبیر کردند که دولت و اقبال به من روی می آورد. (2) چهل سال دردو رنج کشیدیم و سر انجام چاره وعلاج ما در دست شراب کهنه چهل دوساله بود. (3) آن نافه مشکین آرزوی دلپذیری که دسترسی بهآن را از بخت خود آرزو داشتم ،در چین و شکن زلف آن محبوب کاکل مشکین بود.(4) سحر گاهان ، درد سر ناشی از غم و اندوه مرا از پای در آورده بود . خوشبختانه مقداری شراب در پیاله باقی مانده بود .(5) در پشت در میکده پیوسته کار من محروم ، خوردن غم وغصه است بهره ما از سفره کرم روزی دهنده این لقمه بود. (6) حال آن کس که بذر مهر ومحبت در دلب نکاشت و از آن گلزار، گلی نچید به آن ماند که در برابر تند باد ، از گلبرگهای لاله نگهبانی کند! (7) بامدادان به هنگامی که بلبل به نواخوانی مشغول بود ، گذارم به سوی باغ و گلشن افتاد. ..(7) در یافتیم که یک بیت از دیوان شعر دلکش حافظ در ستایش شاه سروده بود از صد رساله ( مذهبی بهتر بود)…(8) آن شهر یار سبک تازِ غافلگیر کننده خورشید برج اسد در روز بیکار در برابر او چون بچه آهویی درمانده بود.شرح ابیات غزل(214)وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتبحر غزل : مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور*این غزل را نخست حافظ در چهل سالگی خود و در اندوه قتل شاه شیخ ابواسحاق در هشت بیت سروده و در آن بیت از بت مشکین کلاله نام برده است. لقبی که مردم شیراز به خاطر زلفهای بلند و منشکین شاه ابواسحاق به او دادبودند و حافظ هم در مرثیه این شاه ، این لقب را در ماده تاریخ فوت او استعمال می کند و می فرماید :بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل هست تاریخ وفات شه مشکین کاکلکه مطابق است با عصر جمعه بیست ودوم ماه جمادی الاول 757 هجری قمری سپس در زمان حمله شاه شجاع به شیراز و تصرف مجدد آن شهر در این غزل تغییراتی داده وابیاتی را که ایهام آن به شاه شجاع بر می گرددعلاوه به حساب شاه شجاع می گذارد.حافظ در چهل سالگی می گویدکه دررویا چنین دیدم که پیا له یی از شراب در دست دارم. خواب گزاران چنین تعبیر کردند که : عطای بیغمبران اندر خواب اگر از طعام و شراب و جامه بود آنچ بدن ماند ، تفسیر آن است که علمی و دانشی و حکمتی بیابد- کتاب خوابگزاری صفحه 389 به نقل از کتاب در جستجوی حافظ ) کارم بالا خواهد گرفت و در بیت دوم می فرماید پس از چهل سال ناکامی کشیدن در دو سال اخر سلطنت شاه ابواسحاق روز و روزگار خوشی داشتم البته شاعر این ایهام باطنی را در زیر پوشش ایهام و تعبیر سهل الحصول سن چهل سالگی حضرت رسول اکرم(ص) و نزول قرآن پوشانیده است.و آنها که در معنای این بیت تنها به سن تکامل 40 سالگی روسل خدا و نزول قرآن بسنده می کنند، به انگیزه سرودن غزل و سال حافظ توجه کافی مبذول نمی دارند.سپس شاعر با یاد آوری دوران خوش گذشته در چهار بیت اول غزل به روز گار حال می پردازد و در بیت پنج می فرماید در حال حاضر :بر آستان میکده خون می خورم مدام روزی ما از خوان قدر این نواله بودو بعد با حسرت هر چه تمامتر در بیت ششم به این نکته اقرار می کند که هرکس که در زمان استطاعت نتوانست آنطور که باید از باغ پر گل روزگار موافق حاصلی و گلی بچیند کلاهش پس معرکه است .بالاخره بیت هشتم و مقطع غزل یعنی غزلی را که حافظ در سن چهل سالگی در سوک شیخ ابواسحاق سروده این است:گل بر جریده گفته حافظ همی نوشت شعری که نکته ئیش به از صدرساله بودو بدین ترتیب غزلی را که حافظ پس از قتل شاه ابواسحاق و در رثاء او رد سال 757 سروده. به این نحو پایان می پذیرد. اما سالها بعد در زمان شاه شجاع ودرست در زمانی که او پشت دروازه شیراز با تردستی و زرنگی و شهامت هر چه تمامتر پیش از آنکه شاه محمود بتواند کاری بکند ، خود را به رودخانه زده وارد شیراز می شود و با این حمله سریع خود بار دیگر شیراز را فتح می کند حافظ براین غزل دوبیت دیگر به جای بیت مقطع غزل اضافه و غزل را به نام شاه شجاع نموده و در بیت آخر غزل ، با اشاره به حمله سریع شاه شجاع می فرماید:آن شاه تند حمله که خوررشید شیر گیر پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بودو مفاد بیت اخیر کاملاً باز گو کننده حمله سریع شاه شجاع است که در تواریخ هم ضبط شده است . بنابراین این غزل در سال قتل شاه ابواسحاق در 8 بیت و با بیت مقطع ( گل بر جریده) سروده شده و بعداً در فتح مجدد شیراز به دست شاه شجاع با برداشتن بیت مقطع قبلی و اضافه کردن دو بیت به صورت فعلی در آمده است. توضیحاً از مفاد بیت دوم این غزل که شاعر می فرماید ( چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت ) و تاریخ سرودن این غزل که سال 757 هجری یعنی پس از قتل شاه ابو اسحاق است بر می آید که تولد حافظ در سال 718 هجری شمسی است و اختلافات چند ماه بدین سبب است که قتل در اواسط سال انجام گر فته است. در پایان ، منظور حافظ از خورشید شیر گیر ریا، برج اسد است که یکی از 12 برج تقویم است و در آن برج ، خورشید به نقطه اوج خود می رسد وآن برج را برج اسد یا شیر می نامند و حافظ خورشید را در اوج خود به مانند بچه آهوی ماده یی به هنگام حمله غافلگیر کننده شاه شجاع تشبیه می کند .***شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
ایمان پارسا
2022-01-07T13:12:03.1073798
با عرض سلام و ادب به همه عزیزان «شراب دوساله» رمزی برای سوره‌های قرآن مجید است که به سبب جایگاه نزول آن‌ها بر دو گونۀ مکی و مدنی بخش شده. توضیح مطلب آنکه، «سال» به معنای «زمان»، «زمانه» و «روزگار» هم هست. در لغت نامه عمید، هم سال به معنای «زمانه» آمده و دهخدا هم میگه: «یکی از معانی سال، زمان ، روزگار و زمانه است: به دژ در نبد راه از آن خواسته/  گذشته برو سال و ناکاسته .(فردوسی .)»   استفاده از سال به معنای روزگار در اشعار حافظ نیز سابقه دارد: سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت/ بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام / سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش/ اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام   در نتیجه «شراب دوساله» یعنی «شراب دو روزگاره» که همان قرآن کریم است. که داری دو بخش یعنی روزگار مکّی و روزگار مدنی است.
در سکوت
2022-04-13T13:20:38.4441053
این غزل را "در سکوت" بشنوید
امیر حسین مرادی
2022-12-26T22:52:09.8818518
منظور حافظ از مراد بدست آمده درک معنای توحیدی است
میلادکاظمی(ایلیا)
2023-04-09T10:45:31.7402693
همه مسیرها به او که محبوب کل است ختم میشود. اما... جناب حافظ (این عطشان به عشق محبوب ازلی و ابدی) چهل سال از طریقت زاهدان و نوشیدن غم هجران و اشک در مسیر وصل گام برداشت و باز آن وصل که در حد تعالی بود صورت نمیگرفت لیکن بعد از این چهل سال دریافت که از طریقت عشق و مستانگی عرفانی (خروج از تقید زهد و ذکر و چهله گیری ها و توقعات و آرزوهای سلوکی)، یعنی در حقیقت: "درک خویشتن و رهایی از من موجود و درک اتصال همیشگی درونی به حضرت معشوق" که باعث سرور و وجد و شادکامگی فراتر از تصور عادی بشریست میتوانسته راه چهل ساله را در کمتر از دوسال طی کند و اینکه رنج یک از هزار بود به طعم عسل سرور!همه چیز در درون توست... تو هیچ گاه جدای از او نبودیتو واقعیتی هستی مجاز که حقیقت نداری! تنها حقیقت عالم حضرت عشق است. یگانه و بی همتاست!بی نهایت است و تو را عاشقانه از درون به آغوش کشیده است. نظر به درون کن و سکوت کن و هیچ مگو تا از خویشتن رها شوی و بدن هایت از آلودگی ها به خود و غیر پاک شود.نه زمانی... نه مکانیهیچ کس... هیچ کجا عشق است بر آسمان پریدن صد پرده به هر نفس دریدن اول نفس از نفس گسستن اول قدم از قدم بریدن نادیده گرفتن این جهان را مر دیده خویش را بدیدن گفتم که دلا مبارکت باد در حلقه عاشقان رسیدن(مولانا)