حافظ:مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
❈۱❈
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
❈۲❈
می بده تا دهمت آگهی از سِرِّ قضا
که به رویِ که شدم عاشق و از بوی که مست
کمر کوه کم است از کمر مور این جا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
❈۳❈
به جز آن نرگس مستانه که چشمش مَرِساد
زیر این طارِم فیروزه کسی خوش ننشست
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر
چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست
❈۴❈
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
کامنت ها