گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:ای سروِ نازِ حُسن که خوش می‌روی به ناز عُشّاق را به نازِ تو هر لحظه صد نیاز

❈۱❈
ای سروِ نازِ حُسن که خوش می‌روی به ناز عُشّاق را به نازِ تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعتِ خوبت که در ازل بُبْریده‌اند بر قدِ سَرْوَت قبایِ ناز
❈۲❈
آن را که بویِ عَنبر زلفِ تو آرزوست چون عود گو بر آتشِ سودا بسوز و ساز
پروانه را ز شمع بُوَد سوزِ دل، ولی بی شمعِ عارضِ تو دلم را بُوَد گداز
❈۳❈
صوفی که بی تو توبه ز مِی کرده بود، دوش بِشْکَست عهد، چون درِ میخانه دید باز
از طعنهٔ رقیب نگردد عیارِ من چون زر اگر بَرَند مرا درِ دهانِ گاز
❈۴❈
دل کز طوافِ کعبهٔ کویت وقوف یافت از شوقِ آن حریم ندارد سرِ حجاز
هر دَم به خونِ دیده چه حاجت وضو؟ چو نیست بی طاقِ ابروی تو نمازِ مرا جواز
❈۵❈
چون باده باز بر سرِ خُم رفت کف زنان حافظ که دوش از لبِ ساقی شَنید راز

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۶۰

تصاویر

کامنت ها

عباس
2016-07-28T00:09:39
بیت ششم مصرع دوم قافیه ناموزون است. آثا در دهان گراز صحیح تر نیست؟
سیدعلی ساقی
2016-11-15T15:35:59
ای سـرو نـاز حُـسـن کــه خـوش می‌روی بـه نـازعـشّــاق را بـه نــاز تــــو هـر لـحـظـه صــد نـیـــازمنظور ازسروناز معشوق بالابلند و خوش اندام است.خطاب به معشوق :ای بالابلند و خوش اندام زیبایی که با عشوه وناز می روی ویا ای که در حسن چونسر ونازی وبه عشاق هیچ توجهی نداری عاشقانِ تو هر لحظه وهمواره به کرشمه و دل رباییِ تو نیازمندهستند.فـرخـنــده بـاد طـلـعـــت خـوبـت کـــــــــــه در ازلبُــبــریـده‌انــد بــر قــــد ســروت قـبــــای نـــــــــازفرخنده : مبارک ومیمون - خجسته بـاد یعنی بادا ، باشد فعل آرزو کردن ودعایی است طلعت : حضوررخسار تابنده ومنوّر مبارک و خجسته بادا چهره‌ی تابناک توبی شک قبای ناز ودلبری را از روز ازل برقدوقامت زیبای تو اندازه گرفته و بریده‌اند . توشایسته ی نازی وعشاق محتاج این نیاز.آن را کـــه بـــــوی عـنــبــر زلـف تـــــــو آرزوســـتچـون عــود گـو بـر آتـش ســودا بـســوز و ســـــازآن عاشقی که آرزو ی عطر زلف سیاه تو رادرسردارد همچون عود:(نوعی چوب که هنگام سوختن بوی خوشی از آن برمی‌خیزد) براین آتش سودا خواهدسوخت وخواهدساخت. چراکه آرزوی بزرگی درسردارد وبرای رسیدن به آن باید سختی ها ومشقّات فراوانی تحمل کند.ازمنظری دیگر: ای عاشقی که چنین آرزوی داری ، بر آتش عشق خودهمچون عود بسوز و بساز وتحمل کن تا بوی خوش عشق از سوختن‌ات برخیزد وعطش تورا فرو نشاند.پــروانـه را ز شـمـع بـُـوَد ســـــــــوز دل ، ولــــــیبـی شـمـع عـارض تـــو دلـــــم را بُـــوَد گـُـــــــداز پروانه بواسطه ی وجود و حضور شمع وآتش شمع است که می‌سوزد و می‌گدازد.ولیکن من برعکس پروانه ، درحالی که شمع رخسار تو حضورندارد و پیش من نیست دلم بی آتشِ چهره ی تومی‌سوزد و می‌گدازد .صـوفی که بی تـو تـوبـه ز مِی کــرده بـود ، دوشبـشـکـسـت عـهـد چـون در مـیـخـانـه دیــد بــــاز صوفی در این بیت باتوجه به معنای بیت قبلی - (سوختن شاعر بی حضور شمعِ رخسارِ معشوق) خود شاعراست . گرچه عهد کرده بود هرگزبی حضور معشوق شراب وباده ننوشد امادیشب وقتی درِ میخانه را باز دید نتوانست به عهد و توبه‌ی خویش پای بند بماند توبه را شکست و به شرابخواری پرداخت . چراکه زمان واقعه ی شکسته شدن توبه، زمانِ تحمل سوز فراق است وعاشق یا صوفی که خودشاعراست به سبب بیقراری به میخانه پناه می برد.از طــعــنـــه‌ی رقــیــب نــگـــــردد عــیـــار مـــــنچــون زر اگـــر بــرنـــد مــــرا در دهــــــــان گـــــازطعنه : سرزنش وملامت،رقیب : مدعی ،مراقب و نگهبان معشوق عیار : میزان ودرجه‌ی خلوص زر ، ارزش واعتبار گاز : انبر فلزی و قیچی که با آن طلا را برش می دهندبا سرزنش وملامت نگهبان ومراقبِ معشوق ازدرجه یِ خلوصِ من کاسته نمی‌شود چراکه من مثل طلا هستم وچنانچه با قیچی قطعه‌قطعه‌ام کنند باز هم ازارزش وعیار من کم نخواهدشد .دل کـز طـواف کـعـبـه‌ی کـویـت وقــوف یــــــافــتاز شـــوق آن حــــریــم نـــدارد ســـــــــــرِ حـجـاز خطاب به معشوق: دل من از گردیدن به دور کویِ تو (کوی معشوق درنظرعاشق حرمت کعبه دارد) وطواف درپیرامون کوی تو؛ به فیضی نایل شده وبه لذتی واقف گردیده است که دیگر هیچ رغبتی به رفتن به سرزمین حجاز(مکه) ندارد وکوی تورا ترجیح می دهد. درجایی دیگر می فرماید:باخاک کوی دوست به فردوس ننگریم.هر دم به خون دیـده چه حاجت وضو ؟ چو نیستبــی طــــاق ابــــــــروی تـــــو نــمـــــاز مـرا جـوازچه حاجت است که هر لحظه با اشک خونین وضو بگیرم ؟ (بدون حضور تو ) وقتی محراب ابروان تو دردسترس نیست تادرآن محراب به رازونیاز بپردازم. جایی دیگر می فرماید:نمازدرخم آن ابروان محرابی کسی کندکه بخون جگرطهارت کردچــون بــــاده بــر ســر خـُـم رفـت کـف‌زنــــــــــانحــافـــــظ کـه دوش از لـب سـاقـی شـنـیـد رازهمانگونه که باده وشراب در حالت رسیدن وتخمیرشدن کف کرده و به سَر خُم نزدیک می شود ، حافظ نیز شب پیش با شنیدن نکته یِ نابی از دهان ساقی (ساقی درنظرگاه حافظ اغلب خودمعشوق است که عاشق راسرمست می سازد) کف زنان و شادی کنان بر سر خم رفت.کف زنان ایهام زیبایی دارد.درنگاه اول کف کردن شراب وبه سرخم نزدیک شدن ودرنگاه دوم مفهوم کف(دست) زنان وشادی کنان برسرخم رفتنِ عاشق وباده خواری را تداعی می نماید.
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-31T18:45:17
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>****************************************************************************آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوستچون عود گو بر ........ بسوز و ساز"آتش سوزان" : 21 نسخه (801، 813، 816، 818، 821، 823، 824، 825 و 13 نسخۀ دیگر- نسخۀ 801 بعد از "سوزان" کلمۀ "بسوز" را ندارد) گزینش خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال"آتش سودا" : 15 نسخه (803، 822، 827 و 12 نسخۀ دیگر) گزینش قزوینی- غنی، خرمشاهی- جاوید، سایه"آتش هجران" : 2 نسخه (855 و 898)38 نسخۀ مکتوب در قرن نهم هجری غزل 255 و بت فوق را دارند.تشبیه به سوختن عود شده که بر "آتش سودا" نمی‌سوزد و عاشق آرزومند نیز "در آتش سودا" می‌سوزد ولی از سویی "سودا" با "بوی" و "آرزو" تناسب دارد.********************************************************************
مجید همایون
2014-04-19T09:37:46
در ادبیات فارسی رقیب بیشتر به معنای نگهبان و همراه و یا لله ی معشوق می باشد نه رقیب عشقی
مجید همایون
2014-04-19T09:33:52
سرو: نماد راست قامتی و رعنایی و نیز آزادگی و سرسبزی می باشد.
عرفان
2021-04-29T12:01:24
بی شک جغرافیای شیراز هم بر شعرهای حافظ و هم بر شعرهای سعدی سایه افکنده و درختان سر به آسمان ساییده سروناز که در شیراز از همه دلبری می‌کنند و بوی خوش نسیم از لابلای شاخه‌هاشان این و را به وجد می‌آورده تا چنین سروده‌های نابی بیافرینند
برگ بی برگی
2020-05-25T16:03:17
ای سرو ناز حسن که خوش می‌روی به نازعشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیازسرو در ادبیات عرفانی در معانی مختلفی آمده است و در اینجا سرو ناز یا زیبا که در نهایت خوبی و حسن میباشد کنایه از حضرت معشوق است که حسنش بینهایت بوده و همه باشندگان عالم را در بر میگیرد و حافظ میفرماید که چقدر خوب و خوش با ناز تمام می خرامد و این رفتن و رونده بودن سرو حضرت معشوق مربوط به سایه این سرو است که منظور همان نظر لطف حضرتش میباشد و همواره بر سر انسان عاشق مستدام است.و این ناز حضرت معشوق برای استمرار سایه لطفش در هر لحظه صدها بار (دم بدم )مورد نیاز عاشق حقیقی میباشد که همواره در طلب آن است . برخی اوقات نیز سرو رونده به هشیاری حضور انسان گفته میشود که رو به بالا بوده و اوج گیری ، عروج و تعالیانسان مورد نظر میباشد . بقول مولانا ؛ ما ز بالاییم و بالا میرویم /ما چو دریاییم و دریا میرویم .ولی در این بیت مراد از سرو ناز حسن حضرت معشوق میباشد . فرخنده باد طلعت خوبت که در ازلببریده‌اند بر قد سروت قبای ناز بنظر میرسد در این بیت نیز روی سخن با حضرت معشوق و همچنین هشیاری حضور و اصل خدایی انسان است چرا که عارف معتقد به وحدت وجود بوده و منشاء هشیاری وهستی را واحد میداند پس این طلیعه مبارک خوبی و حسن از ازل که زمان بی زمانی میباشد موجود و در هستی یا زندگی جاری بوده و آنچه حادث است همین هشیاری جسمی و بدن انسان میباشد و در مصرع دوم ادامه میدهد که در ازل یا (به تعبیر ذهن) از آغاز خلقت ، بر هشیاری اصیل خدایی انسان و یا خدا قبای ناز بریده اند یعنی که انسان به راحتی به حضور زنده نخواهد شد بلکه باید پیوسته با کار بر روی خود و ابراز نیاز سعی در بدست آوردن دل معشوق نماید .
هانی
2017-09-12T16:34:34
با سلام به دوستانیک سوال چرا در مصراع اول، کلمه آخر «به ناز» را در معنای «با ناز راه رفتن» میخوانیم، آیا نمی‌شود این کلمه را به صورت «بناز» یعنی «ناز کن» بخوانیم؟یعنی بخواینم «این سرو ناز حسن، که خوش می‌روی، بناز»و معنی آن میشود «ای سرو پیکری که با ناز و خیلی زیبا راه می‌روی، بیشتر ناز کن (یا) همچنان به ناز خود ادامه بده»
شمس شیرازی
2017-09-17T17:03:15
خوانش هانی نیز زیباست، کسان که به جستجوی " فیض روح قدسی " به شیراز رفته اند، سروهای ناز را به یاد دارند، بناز ! که عشاق هر لحظه به نازت صدنیاز دارند
بابک چندم
2017-09-17T13:01:46
@ هانی،اگر که اینگونه بخوانیم آنزمان در این مصراع دو فعل موجود می شوند: "می روی" و "بناز"، که دومی نمی تواند فعلی برای مصراع بعدی باشد چرا که "نیاز" ( نیاز است، باشد)در آنجا خود فعل است...اگر بیت هشتم را نظر کنیم می بینیم که در مصراع نخست آن نیز دو فعل موجودند، ولی فعل آخر یعنی "نیست" در آن فعلی است برای مصراع پسین...دیگر آنکه سرو یا سروناز (سروِ نازنین) که پایشان در گِل است و راه نمی روند، بلکه در نسیم و باد می رقصند که این همان "ناز" یا نازیدن سرو باشد...در اینجا خرامیدن این سروناز، به ناز یا همان رقص سرو در باد و نسیم تشبیه شده...
بابک چندم
2017-09-17T13:36:15
پوزش که این از قلم افتاد،در هر بیتی در این غزل از یک فعل برای هر مصراع استفاده کرده، در بیت اول نیز همینگونه باید باشد...که خلاف آن به گمانم همانی است که دکتر خانلری به عنوان سکته مطرح کرده...
سهیل قاسمی
2017-07-29T17:43:42
بیت آخر:مثل ِ باده که در خُم می جوشد و کف می کند و بر سر ِ خم می رود، حافظ هم دیشب وقتی از لب ِ ساقی راز را شنید، باز کف زنان (دست زنان) سراغ ِ خم رفت!
م. م.ب
2017-06-11T14:00:00
در بیت هفتم مراعات النظیر بین طواف و کعبه و وقوف و حجاز وجود دارد. منظور از وقوف، توقف در صحراهای اطراف مکه پس از طواف نخست کعبه است.
مهناز ، س
2017-04-10T20:53:30
گرامی بیژنخوشحال می شوم مرجع این ویرایش ها را بیان می کردید ، اگر از خودتان نیست. قبلاً این ادعا و اعمال را از مسعود بهروز ، احمد شاملو و کسانی دیگر شنیده و دیده بودم . شاملو بسیار کوشید تا اشعار حافظ را به ترتیبی که او گفته ویرایش کند . بهروز نیز غزل هایی بر گزید و ترتیب ابیات را عوض کرد . از جمله ”یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود“اگر این چنین پیش برود ، من نوعی و شما نوعی دیگر و دیگران طوری ، ابیات را پس و پیش می کنند که شاید ملغمه ای و آش شوری از میانه برخیزد مانا باشی
بیژن
2017-04-10T16:51:31
مهناز خانم به احتمال زیاد دوبیت 4و6 کار حافظ نیست . این دو بیت از ارزش این غزل کاسته . بیت 5هم با اصلاحاتی که قبلن شد ماقبل اخر است . دیوان حافظ دستخوش اتفاقات زیادی بوده که بزرگترین آن آشفتگی در ترتیب و توالی ابیات است . حافظ کارهای خودش را ویرایش میکرد و اگر امروز در میان بود از هر گامی که به تصحیح بهتر اشعارش برداشته شود استقبال میکرد . او آزاد اتدیشی است که خودش را در کلیشه ها و قالب ها محبوس نمی کرد موفق باشید
بیژن
2017-04-10T10:10:33
مهناز خانم برای من هر مرجعی که اشعار حافظ را زیباتر و رساتر کند مقبول است . در مورد مصرع دوم بیت مورد نظر : حافظ به خون دیده وضو ساخت گر چه نیست بی طاق ابروی تو حضوریش در نماز !شما هر جور دوست دارید فکر کنید ولی اگر دقیق و با انصاف باشید تفاوت ها را با اصلاحاتی که شد تشخیص خواهید داد.
مهناز ، س
2017-04-10T11:29:40
گرامی بیژن درین صورت به زعم شما باید دو بیت آخر را طور دیگر نوشت لطف کنید تصحیح فرمائید ، مانا باشید
مهناز ، س
2017-04-11T23:01:43
گرامی بیژنبا ارائه کار نو و خلاق بسیار موافقم ولی این کار شما تخریب بنای ادبی حافظ است . نه کار نو و خلّاق ، اگر حافظ را در خور اصلاح می دانید به کار خویش ادامه دهید . گمانم برین است که خواجه خود می دانسته و می توانسته همان کند که شما می کنید ، ولی نکرده و شاید دانسته نکرده ، حتماً داستان سعدی و خشت زن را شنیده اید ، در مورد شما ، حافظ حضور ندارد ، پس ، هرچه خواهی کن .بازهم مانا باشی
بیژن
2017-04-11T20:47:08
مهناز گرامی دانش ام درعلوم مهندسی است . ادیب و شاعر و اهل قلم نیستم ولی به تاریخ و هنر و سایر رشته های علوم انسانی علاقمندم و دوست دار هرچیز نو وتازه بقول سعدی : هرگلی نو که در جهان اید ما به عشقش هزار دستانیم !نگران ملغمه و آش شور نباشید . هرکسی حق دارد کاری نو و خلاق ارائه کند چه اشکالی دارد ؟ اگر کسی اعتراضی دارد آنرا نقد کند . کما اینکه کار هما ن کسانی که نام بردید هم نقد شد ! اگر اصلاحاتی که در این غزل شده در نسبتش به حافظ شک و تردیدی هم باشد وقتی آنرا زیباتر و شیواتر کرده چه اشکالی دارد ؟ به گمان من اگر حافظ بود و این کار را می پسندید تشکر میکرد و به اندازه شما سخت نمیگرفت !روزگار خوش
بیژن
2017-04-09T10:36:53
در این غزل باید اصلاحاتی انجام شود : ای سرو باغ حسن .....فرخنده باد طالع نازت .....صوفی که باز توبه زمی کرده بود دوش حافظ به خون دیده وضو ساخت گر چه نیست ضمنا بیت 6 از حافظ نیست " دهان گاز " یعنی چه؟! . انصافن در مقایسه کدام بهتر است ؟
مهناز ، س
2017-04-09T21:50:20
گرامی بیژن ممکن است مرجع شما دیگر باشدولی ، حافظ به خون دیده وضو ساخت گر چه نیست ، را به جای کدام مصرع می گذاریدضمناً ، در بیت : از طعنه رقیب نگردد عیار منچون زر اگر برند مرا در دهان گاز میگوید : رقیب هرچه طعنه زند در من اثر نمی کند ، همچون زر که هرچه قطعه قطعه شود باز هم زر است . دهان گاز ، دَم ِ قیچی زرگری را منظور است . طلا را با نورد به صورت صفحه یا تسمه در می آورند ، سپس با قیچی که همان مقراض عربی و گاز فارسی ست خرد می کنند. مانا باشی
nabavar
2017-04-09T22:21:59
مهناز بانو ، مگر شما زرگر هستید ؟ مرسی
در سکوت
2022-05-10T15:01:25.9149655
این غزل را "در سکوت" بشنوید