حافظ:خیز و در کاسهٔ زر آبِ طَرَبناک انداز پیشتر زان که شَوَد کاسهٔ سَر خاک انداز
❈۱❈
خیز و در کاسهٔ زر آبِ طَرَبناک انداز
پیشتر زان که شَوَد کاسهٔ سَر خاک انداز
عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است
حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز
❈۲❈
چشمِ آلوده نظر، از رخِ جانان دور است
بر رخِ او نظر از آینهٔ پاک انداز
به سرِ سبزِ تو ای سرو که گر خاک شَوَم
ناز از سَر بِنِه و سایه بر این خاک انداز
❈۳❈
دلِ ما را که ز مارِ سرِ زلفِ تو بِخَست
از لبِ خود به شفاخانهٔ تریاک انداز
مُلکِ این مزرعه دانی که ثباتی ندهد
آتشی از جگرِ جام، در املاک انداز
❈۴❈
غسل در اشک زدم کَاهلِ طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
یا رب آن زاهدِ خودبین که به جز عیب ندید
دودِ آهیش در آیینهٔ اِدراک انداز
❈۵❈
چون گُل از نَکهَتِ او جامه قبا کن حافظ
وین قبا در رَهِ آن قامتِ چالاک انداز
کامنت ها