گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:دلم رمیدهٔ لولی‌وَشیست شورانگیز دروغ وَعده و قَتّال وَضع و رنگ آمیز

❈۱❈
دلم رمیدهٔ لولی‌وَشیست شورانگیز دروغ وَعده و قَتّال وَضع و رنگ آمیز
فدایِ پیرهنِ چاکِ ماهرویان باد هزار جامهٔ تقوی و خرقهٔ پرهیز
❈۲❈
خیالِ خالِ تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خالِ تو خاکم شود عَبیرآمیز
فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی بِخواه جام و گلابی به خاکِ آدم ریز
❈۳❈
پیاله بر کفنم بند، تا سحرگهِ حَشر به مِی ز دل بِبَرَم هولِ روزِ رستاخیز
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز وِلایِ تواَم نیستْ هیچْ دست آویز
❈۴❈
بیا که هاتفِ میخانه دوش با من گفت که در مَقامِ رضا باش و از قَضا مَگریز
میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۶۶

تصاویر

کامنت ها

محدث
2015-09-16T16:49:41
هزاران آفرین بر روح-قدسی-حافظ.
ناشناس
2015-06-28T01:57:17
به قول استاد مشیری; فردوسی، حافظ و مولوی اندیشمندان بزرگ و فیلسوفان جهان بینی بودند که دین را پشت سر گذاشته بودند.قد و قامت فکری آدم دینی، هیچگاه به اندازه افکار بلند فردوسی، حافظ و مولوی نیست که قابلیت آفرینش اینجور کارها را داشته باشد، و در تاریخ هم سراغ نداریم.و در باب بیت چهارم...استاد شجریان حرف جالبی زد;جام جای شراب است، گلاب که تو گلاب پاشه
مانیار
2015-06-28T02:09:56
به قول استاد مشیری; فردوسی، حافظ و مولوی اندیشمندان بزرگ و فیلسوفان جهان بینی بودند که دین را پشت سر گذاشته بودند.قد و قامت فکری آدم دینی، هیچگاه به اندازه افکار بلند فردوسی، حافظ و مولوی نیست که قابلیت آفرینش اینجور کارها را داشته باشد، و در تاریخ هم سراغ نداریم.و در باب بیت چهارم...استاد شجریان حرف جالبی زد;جام جای شراب است، گلاب که تو گلاب پاشه
بابک
2015-06-26T02:12:29
دوست گرامی حسام،"حسام نوشته:در بیت پنجم کاملا مشخص میکنه که روز محشور رو اصلا قبول نداره و کاملا تمسخر مشخصی داری که میگه با خوردن چند می میتونه ترس روز رستاخیز رو از یاد ببره !" شاید به این دلیل:رسیدم در بیابانی که عشق از وی پدید آیدبیابد پاکی مطلق در او هر چه پلید آیدچو عارف را و عاشق را هر ساعت بود عیدینباشد منتظر سالی که ایام عید آید"مولانا"
امیر
2015-11-08T09:38:41
الهم عجل لولیک الفرجاگر به دست من افتد فراغ رابکشمکه روز حجر سیه باد و خان ومان فراغ
سحر
2015-01-12T23:05:06
آخه مگه گلابم روی زمین میریزن؟؟ نمیدونم به چه تصحیحی نوشتید ولی به نظرم بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز درست تره (تو تصحیح قزوینی غنی هم همین اومده)
عاطی
2014-11-30T20:50:36
بانظر محمد کاملا موافقم
میر حیدر
2015-01-03T12:12:20
سلامبه نظر من شاه بیت این غزل بیت چهارم هست. حافظ در اینجا علت برتر بودن انسان (آدم) بر فرشته را عشق می داند و می گوید فرشته نمی داند که عشق چیست. کلا علت برتر بودن انسان برکل کاینات عشق است نه عقل.
علیرضا بیغم
2015-05-30T14:40:23
با سلام این شعر حافظ به عقیده من دلیلی بر شیعه بودن وی است در شعر میگوید پیاله بر کفنم بند؛اهل سنت هرگز بر کفن اموات چیزی نمیگذارند اماشیعیان تربت امام حسین«ع»را بر کفن میبندند و چون زندگی شاعر در بحبحه ی خفقان بوده وی به صورت رسمی نمیتوانسته است که اعلام تشیع کند پس میگوید با خاک کربلا پیاله ای بسازید و بر کفنم ببندید تا صبح محشر خودم را با می امام حسین از هول و هراس قیامت برهانم.
ناشناس
2015-05-10T21:30:22
در بیت پنجم منظور از می شراب عشق خداوند است و کسی که مست از شراب عشق خدا باشه دیگه حزنی به دل راه نمیده و اندوهگین نمیشه و ترسی نداره
امین
2015-05-07T14:03:02
فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوانبخواه جام و شرابی به خاک آدم ریزپیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشربه می ز دل ببرم حول روز رستاخیزدر نسخ قدیمی این ابیات آورده شده است که متاسفانه در اکثر نسخ بجای شراب ، گلاب ذکر شده است که هیچ سنخیتی با جام ندارد
مهدی
2016-09-02T23:53:22
اصلاح متن نقد فوق (اموری اشتباه تایپی اموی صحیح است)
مهدی
2016-08-21T05:57:16
اشعار حافظ خیلی رندانست و هر کس میتونه با فکر خودش تفسیرش کنه ولی تفسیر درست رو فقط خودش میتونه بگه بنده ی حقیر و بی اطلاع هم همچینین برداشتی کردم (هر کس برداشت خود را دارد و مهم لذت بردن از شعر است ...)در بیت اول حافظ خبر از اینکه دلش از لولیوشی که بسیار شور و فتنه بر پا میکرده است ، گریخته و با اوصافی مانند دروغ و عده و قتال و نیرنگ باز وی را معرفی میکند از او برائت جسته(در فکر کوچک بنده این صفات به پادشاهان اموری برمیگرده با توجه به ادامه ی برداشتم)در بیت دوم میفرمایند که هزار جامه ی تقوا و خرقه ای که به ظاهر پرهیزکاران کوفی داشتند فدای پیرهن چاک چاک مه رویان( حضرت اباعبدالله و حضرت عباس(ع))باددر بیت سوم به خال زیبای هاشمی ابا عبدالله اشاره میکنه که با این خیال خال(عشق به اباعبدالله) خواهم مُرد تا خاک من عبیر آمیز شود(اشاره به سخنان امام علی (ع) : کربلا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانی که نه شهدای گذشته و نه شهدای آینده به پای آنها نمی‏رسند...........................................................امیرالمومنین (ع): چه خوش‌بویی ای خاک! در روز قیامت قومی از تو به پا خیزند که بدون حساب و بی‌درنگ به بهشت روند.)که اشاره به تربت کربلا دارد.در بیت چهارم به خدا(ساقی:در آیه ی 21 سوره ی دهر(انسان) وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا ﴿21﴾) میگوید که خدایا فرشته معنی عشق را متوجه نمیشود از عشق خودت (عشق اهل بیت در طول عشق خداست(راهی به سمت خدا))در خاک آدم بریز و او را مست کن(مست می عشق)در بیت بعد اضافه میکند که پیاله ای بر کفن من ببند که درون آن عشق تو باشد(و عشق اولیای تو) که با توسل جستن از آن عشق در روز حشر ترسی نداشته باشمدر ادامه میگوید به جز ولایت تو و دوستان تو (اولیائت) هیچ دست آویزی ندارم بیا و به حال من رحم کندر بیت هفتم و هشتم وقتی حافظ غرق در عشق بازی با ساقی(خدا)ست هاتف ندا میدهد که ای حافظ به مقام رضا باید برسی(که اباعبدالله در کربلا جمله ی "رضً به رضاک" را زیاد به کار میبرد)و اگر واقعا خواستار عشق الهی هستی باید بدانی که میان معشوق و عاشق حقیقی هیچ حائلی نیست تو خودت حائلی و باید به فنا فی الله برسی(جالب اینست که بعد از هفت مرحله ی عرفان که حضرت عطار فرمودند آدم به این مقام میرسد و بعد از بیت هفتم حضرت حافظ این حقیقت را از هاتف شنیده).زیبایی شعر حافظ همین است که هر کس به دلخواه خودش میتونه از شعر برداشت کنه و جهانی شدنش هم بخاطر همینه .سپاس از توجهتون
سهراب
2016-09-22T22:45:30
نسخه اصلی بیت چهارمفرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان / بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
محمد نورالهی
2016-09-13T00:43:09
سلام بر حافظ عزیز و دوست داران گرامی اش...ب نظر این حقیر اکثر اشعار حافظ در مورد عشق و علاقه ایشان نسبت ب حضرت مهدی هست...بطور مثال ، لولی وش در اینجا ب معنای بی خانمان..غریب .. مهجور ب کار رفتهدلم رمیده لولی وشی است شورانگیز : و در مصرع بعد ، دروغ وعده ب نامعلوم بودن بازگشتشون...قتال وضع ب صفت منتقم بودن حضرت مهدی...رنگ آمیز هم ب معنی شادابی و زیبایی چهره ایشان در عین سالخوردگی اشاره میکنهالبته اشعار حافظ به ظن هرکس قابل تاویل هست...بدرود
معراج
2016-12-15T17:31:04
بیت اول اشتباه نوشته شده
خشایار پاک‌فر
2016-12-24T10:28:13
در مصرع بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز ... گلاب که با عشق و جام و ساقی همخوانی نداره ... حتما بوده "بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز" (استاد شجریان در یک سخنرانی اشاره کردند )
ابوالفضل عباسیان اقدم
2016-11-16T19:40:06
درود مجدد خدمت دوستان گلمیک لغت از لحاظ املایی اشتباه شده (زمینه)که چون شب دیر وقت و خواب آلوده نوشته می شداشتباه با(ض)نوشته شدهکه از محضر دوستان گلم پوزش می طلبمزنده باشید و شادکام.
امیرابوالفضل عباسیان
2016-11-16T00:06:18
سلام دوستان گرامیدوتا ازبیت این غزل زیبا حذف شده هست که عبارتند از:1-غلام آن کلاماتم که آتش افروزدنه آب سرد زند در سخن آتش تیز2-مباش غرّه به بازی خود که در خبر هستهزار تعبیه حکم پادشاه انگیزراجع به مصرع اول بیت شماره 2یک نکته و آن اینکه کلمه ماقبل فعل (خبر)ذر بعضی نسخه ها ضرب هم آمده استوحالا اندک توضیحی راجع به بیت شماره 2:اولا این بیت یا در اکثر نسخه ها حذف شده ودر صورت آوردن یا معنی ای برآن درج نشده یا اگر نوشته شده باشد معنی نادرست ونامربوطی هستبه نظر بنده حقیرحافظ در این بیت اشاره به بازی پاسور یا حکم کرده که درآن برگ شماره 1 ازارزش بیشتری نسبت به همه برگه ها داراست و هرکس صاحب این برگ شد شانس بیشتری برای برد پیدا میکندحافظ میخواهد با استفاده از این بازی به ما بفهماند که هیچکس از بازیها و دامهایی که دنیا بر سر راه ما انسانهاپهن کرده در امان نیستهمانطور که پادشاه شخص اول در یک مملکت هست و هیچکسی در نازو نعمت و آسایش به او نمیرسد ولی دنیا بازهم با ظاهر زیباو فریب انگیز خود چنان دامی در برابرش می افکند و چنان خود را در نظرش زیبا جلوه میدهد و چنان او را گرم و غرق در خود میکند که ضمینه ی انحراف و سقوطش را فراهم میکندمنظور از پادشاه هم (افراد بزرگ جامعه از نظر ایمان و علم و...)هست که ئمیخواد بگوید هیچکس از دامها ووسوسه های دنیا و بازیهای آن در امان نیستنمونه آن قارون هست که چنان مغرور و مبهوت ثروتش شد که عاقبت به عذابی الیم و سرانجامی اسفناک دچار شدمنظور کلی این است که گاهی بعضی چیزها آنقدر به چشم آدمی حقیرمی آیند که از آنها غافل میشویم و چه بسا همان جیز کوچک ضمینه ی انحراف وتباهی مارا فراهم میکندمانند برگ شماره 1در بازی حکم که در عین کوچکی ازارزش بیشتری نسبت به بقیه ی برگه ها حتی حاکم برخوردارست وبنابراین بازیگران این بازی هوس و علاقه ی بیشتری نسبت به این برگه دارند و سعی میکنند آن را به دست بیاورندمنظور از پادشاه برانگیزهم همین معنی هست که برگ حاکم علی رغم به ظاهر بزرگیش باز در نظرو مقایسه بابرگ1 ازارزش کمتری برخوردار است و خود را در مقابلش حقیر می بیند.
امیرابوالفضل عباسیان
2016-11-15T23:33:51
سام وعرض ادب خدمت دوستان عزیزدوتا از بیتهای این غزل زیبا حذف شده است که عبارتند از:1-غلام آن کلماتم که آتش افروزدنه آب سرد زند در سخن به آتش تیز2-مباش غره به بازی خو دکه درخبر استهزار تعبیه حکم پادشاه انگیزکه کلمه ماقبل فعل درمصرع اول بیت شماره 2-(خبر)رادر بعضی نسخه ها (ضرب) هم نوشته اندواما اندک توضیحی راجع به بیت شماره 2-که تو اکثر نسخه ها این بیت را هم حذف کرده اندیا در صورت آوردن یا معنی ای برای آن ننوشته اند و یا معنی نامربوط و نادرستی نوشته اند.به نظر بنده حقیر با توجه به بیت و کلمات و همه شواهد و قراین حافظ در این بیت اشاره به بازی پاسور و حکم دارد که در آن برگ شماره 1ارزشش و امتیازش بیشتر از همه برگهاست و هرکس این شماره را صاحب شود شانس بیشتری را برای برنده شدن پیدا میکندوبعد از آن هم برگ شاه (حاکم)از ارزش بیشتری داراست.حافظ با استفاده از این بازی و شرایط و قواعد ذکر شده می خواهداین نکته و درس را بدهد که هرگز نباید به ناز و نعمت خود مغرور شد و نباید از بازی روزگار و آن دامهای رنگارنگی که دنیا سر راه ما آدمها پهن کرده غفلت ورزیدو همانطور که در یک کشور پادشاه شخص اول مملکت هست و کسی در ناز و نعمت وآسایش به او نمیرسد ولی دنیا باز با انواع نقشه ها و حیله های رنگارنگ خود حتی پادشاه (منظور افراد بزرگ از نظر ایمان و علم و ...)را هم به خود مشغول میکند وضمینه تباهی و سقوطش را بر می انگیزدیک مثال برای آن قارون هست که مغرور و مبهوت ثروتش شد و به عذابی الیم وسرنوشتی اسفناک دچار شد.منظور کلی این است که هیچکس از وسوسه ها و دامهای ملمع دنیا وبازیهای استادانه آن در امان نیستهمانطور که با وجودی بزرگی وارزش به ظاهر بیشتر پادشاه در بازی حکم ولی برگ شماره 1 از ارزش بیشتری نسبت به آن برخوردار هست وبنابراین این برگ در نظر بازیگران این بازی هوس برانگیزهست پادشاه برانگیز هم منظور اینکه بنابر ارزش بیشتر برگه 1حتی برگه حاکم هم برآن وسوسه میشود وخود را در مقابلش حقیر میبیندپس هیچوقت نباید از دنیا و دامهای به ظاهر کوچک آن غافل بود چون همان چیز در ظاهر کوچک ممکن است ضمینه ی تباهی و لغزش انسان را فراهم آوردمثل برگ 1 که در عین کوچکی وظاهر کم و بی ارزش خوددر بازی بیشترین امتیاز را داراست.
مسعود سعیدی
2016-01-03T01:24:59
آقای جاوید مدرس شما بیتی را که می گویید از شاعر است به سلیقه ی خود تغییر می دهید و بعد تفسیر و معنا می کنید شطرنج و قواعد بازی آنرا پیش کشیدید تا مغلطه ای را حقیقت جلوه دهیدشاه انگیز را ، ساز انگیز کردیدبازی را بازو کردیدمردم را هم به یار تغییر دادید آسمان و ریسمان را به هم بافتید تا خونندگان را به بی راهه ببریدیکبار به توضیح ، س م توجه کنید تا ببینید چقدر انحراف در گفتار و فکر شماستبه شطرنجی در کار است نه احتیاج به تغییر غزل حافظ
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-02T12:26:18
این بیت که در این نسخه نیستمباش غره به بازی خود که در خبرست‏ هزار تعبیه در حکم پادشاه انگیزدوستان گرام از جایی که این بیت بیت گویا مربوط به بازی شطرنج است اگر چه به مهارت در ادبیات اینجا نیاز است باید مهارت در بازی شطرنج و استادی در آن را هم بکار گرفتبنابراین در ضرب است صحیح خواهد بود .(یعنی مهرهای بواسطه مهره ای دیگر زده و خورده میشود):«معنی‏یی که از آن حاصل می‏شود این است که،در بازی خود مغرور مباش که در زدن و کشته دادن هزار صف‏آرائی در اساس و قاعدهء کیش و مات شاه است».برای درک این عبارت آشنائی با خواجه حافظ لزومی ندارد.آشنائی با بازی شطرنج ضرورت دارد .گویا پاد شاه انگیز (ساز انگیز) یا میتواند برگ و ساز انگیز هم باشد.در این بیت حال باتوجه به روابط و تناسبی که در بین کلمات برقرار است-بنا به نسخه‏های‏ «ی»و«ح»و«ک»،و نیز چاپ دکتر سلیم و سودی-ما می‏توانیم معنی‏یی برای آن‏ بیابیم،مانند:«غره به بازوی خود.»مناسب‏تر است از«غره به بازی خود.»؛زیرا مردم‏ به زور بازو غره می‏شوند نه با بازی خود.«در خبر است»بهتر از«در ضربست»زیرا در اینجا به معنی خبرهائی است که از طرف مقابل،جاسوسان به وی انها می‏کنند،نه‏ خبری که شرح سودی گوید:«در خبر انبیا و اولیا مروی است».«هزار تعبیه»یعنی‏ هزاران سپاه و لشکر.«در حکم یار»یعنی در تحت فرمان او.«سازانگیز.»ساز: ابزار جنگی+انگیز که در کلماتی دیگر چون«غم‏انگیز،فتنه‏انگیز،آتش‏انگیز، روح‏انگیز و...»به صورت ترکیب دیده می‏شود،و به معنی کسی است که سلاح بر تن‏ و مهیا برای جنگ می‏باشد.ضمنا«یار»را هم نباید به«سازانگیز»اضافه کنیم.با این‏ توضیحی که داده شد اکنون معنی بیت چنین می‏شود:حافظ خطاب به خود یا هرکس دیگر می‏کند و می‏گوید:به زور بازوی خود مغرور مباش،زیرا خبر رسیده است که یار دارای هزاران لشکر و سپاه است که همگی‏ با ساز و برگ جنگی می‏باشند و آماده رزم،تو تاب رویاروئی با وی را نداری و مغلوب‏ خواهی شد،و مراد این است که تحت سیطرهء عشق معشوق قرار می‏گیری و اسیر و گرفتار وی می‏شوی.خواجه در بیتی دیگر هم میگویدتا چه رخ بازی نماید بیدقی خواهیم راندعرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیستکه در این بیت رخ ایهام دارد هم مهره شطرنج است و هم روی دادن معنی میدهد.بیدق همان مهره سرباز و (مجال شاه نیست هم بمعنی قلعه زدن شاه است)***********************************************************************
س،م
2016-01-02T16:22:32
این بیت در قلم قزوینی نیستولی در قلم عطاری کرمانی هستمباش غره به بازی خود که در خبرست‏هزار تعبیه در حکم پادشاه انگیزبه نظر میرسد حافظ خطاب به شاه شجاع میگوید : به این حقه بازی ها و نیرنگ های خود {که تظاهر به دینداری می کرد} مغرور نباش که معروف است کار های پادشاه تعابیر مختلف دارد { منظور اینست که مردم می فهمند که تو وانمود می کنی که دینداری ، ولی از انگیزه ی تو درین تظاهر با خبرند}
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-21T20:14:37
***********************************************************************************دلم ..... لولی‌وشی‌ست شورانگیزدروغ‌وعده و قتّال‌وضع و رنگ‌آمیزربودۀ: 31 نسخه (801، 803، 807، 813، 819، 821، 823، 824، 825، 836، 843 و 20 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصالرمیدۀ: 5 نسخه (827 و 4 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاوید36 نسخه غزل 260 و بیت مطلع آن را دارند. از نسخ کاملِ کهنِ مورّخ، نسخه‌های مورخ 818 و 822 غزل را فاقدند. در مصرع دوم:سیاه‌چرده: 3 نسخه (801، 803 و 1 نسخۀ بسیار متأخّر: 898)دروغ‌وعده: 32 نسخه (807، 813، 819، 821، 823، 824، 825، 836، 843 و 23 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) همۀ مصححانخلاف‌وعده: 1 نسخۀ بی‌تاریخ********************************************************************
موعود
2016-01-25T13:19:39
با جناب محمد موافقم . آدم دردش میگیره از درک سطحی اشعار این بزرگان .ولیبا مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستیدوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانمبا کافران چه کارت گر بت نمی پرستی
فذامرز امامی
2016-06-03T21:41:41
در بیت چهارم مصرع دوم بجای شراب از کلمه گلاب استفاده شده که بسیار تصرف نابجائیست جام شراب است و گلاب در گلاب پاش است
علیرضا
2013-04-16T13:35:53
حسام جان این بیت به معنی در کفن مرگ من کاسه شرابی قرار بده تا صبح قیامت که مردگان در صحرای محشر حاضر میشوند ترس روز قیامت را به کمک باده و شراب از خود دور سازم و اتفاقا ایممان و اعتقاد به محشر کاملا در این بیت ملموس است
علیرضا
2013-04-16T13:39:11
ضمنا در بیت اول دلم ربوده لولی وشی....میباشد
امیر حسین معینی
2012-11-20T22:03:30
تکرار صامت خ در مصرع اول بیت سوم از نظر علم معانی جهت تاکید است . تکرار حرف خ در اینجا خاک و مرگ را به ذهن می رساند . تکرار این حرف در ادب فارسی نمونه های فراوانی دارد یک نمونه آن در شعر خزان منوچهری است :خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنک از جانب خوارزم وزان استدر اینجا تکرار حرف خ به منظور القا فصل خزان و برگ ریزان است که خش خش برگها را در ذهن زنده می کند . پاینده باشید ...
آنا
2012-11-20T23:15:33
در بیت سوم واج آرایی (خ) بیشتر تداعی کننده و تاکید برخال هستش.زیرا حافظ عمدا واج (خ) را تکرار کرده که یک نقطه دارد و به خال چهره ی یار شبیه است
مهرداد
2009-02-28T13:31:50
در بیت اول نوشته شده :دلم رمیده لوی وشیستدر حالی که در لغتنامه دهخدا در توضیح ترکیب لولی وش این بیت این گونه نوشته شده:دلم ربوده لولی وشی ست---پاسخ: تصحیح قزوینی-غنی همین است (رمیده) و بدل هم برایش نیاورده.
مجید همایون
2014-04-19T09:46:51
بیت آخر متناسب است با این عبارت : «به سّرش ندا آمد که بایزید هنوز توییِ تو همراه توست اگر خواهی که به ما رسی، خود را بر در بگذار و درآی . » از مجالس پنج گانه ی سعدی
محمدرضا
2014-04-02T18:06:30
بیت ششم در کنار ضریح قدیمی امام رضا علیه‌السلام نوشته شده. فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی...
فرهاد
2014-04-08T08:41:02
دو بیت اول در را به روی هرگونه تفسیر عرفانی/اسلامی از این شعر را میبندد :)
محمد
2014-08-27T00:44:19
فکر کنم جواب عرفان هم یه جورایی داده شد.در دو بیت اول همونطور که گفتم باز هم حافظ حساب خودش رو از هر دو گروه با آوردن کلمات «تقوا» و «خرقه» جدا میکنه و انگار میگه من دلم رمیده اون اصل کاریه و بند و بساط هر دوی شما فدای پیرهن چاکش، یا چاک پیرهنش!خدا که پیرهن نمیپوشه که حالا چاک باشه یا نه؛ اما اگه حافظ مستقیم بگه خدا که دیگه شعراش لطف و رمز و رازی نداره و اصلا فرقی با معبود زاهدان و عارفان پیدا نمیکنه! اونا هم خداپرستن. تفاوتی که قضیه یار پیرهن چاک ایجاد میکنه اینه که نهی شده از طرف هر دو گروهه! بنظرم «دروغ وعده» هم اشاره به مکر خدا داره که نعمتی رو میده یا میگیره و انسان حواسش نیست و مغرور یا شاکی میشه، گم میشه توی جزئیات و... حالا بیا درستش کن!والسلام.
محمد
2014-08-27T00:14:32
با خواندن بعضی از نظرات واقعا دل آدم می گیرد از این نگاههای سطحی.حسام خان نظر شما در مورد عقیده نداشتن حافظ به روز قیامت از بیخ و بن غلطه. حافظ جزو سردمداران خیل عظیمی از شعراست که اصطلاحات عارفانه و صوفیانه رو وارد غزل کردند. اکثر اصطلاحات مشهور صوفیان مسلمان مثل جام، می، خال و... در غزل در معنای اصلی خودشون بکار نرفته و نمیرن و اصلا نباید برن! چرا که دیگه اصطلاح نیستن، میشن یه کلمه معمولی. حافظ یک مسلمان صوفی معتقد بوده، اونم با درک شهودی؛ نه فلسفه و استلال و مبانی متزلزل دیگه.توضیح ثمین در مورد این بیت درسته. خلاصه ش این میشه که در دلی که عشق خدا (می) هست جای هیچ چیز دیگه (ترس) نیست. حتی ترس روز رستاخیز هم با عشق خدا قابل تحمل و ساده میشه.
محمد
2014-08-27T00:29:07
در جای جای اشعار حافظ هم زاهدان و هم صوفیان از نظر او مردود اعلام شدن، اما حافظ هر دو دسته رو و بیشتر صوفیان رو قبول داشته و انتقاداتی که به اونا وارد میکنه مربوط به افراد ریاکار، مدعی و ظاهربین موجود در هر دو دسته هست. آب عرفان اسلامی با زهد اسلامی توی یه جوب نمیره و مسبب این مسئله ظاهر بینان خشکه مقدس زاهد و از طرف دیگه ریاکاران و مدعیان بظاهر عارف هستن. این مثل یه درخته که از تنه یکیه اما در شاخه ها به چندین دسته تقسیم میشه که حافظ در حالی که خودش از همون تنه اصلی هست اما با توجه به معضلاتی که در هر دسته می بینه حساب خودشو از همه جدا میکنه و در اوج ایمان سرشاخه جدیدی برای رفتن بسوی خدا ایجاد کرده؛ یعنی صوفی، اما رند! که برای فرار از هر دو گروه مست و عشق باز و لاابالی نشون میده و به هر دوطرف هم تیکه میندازه، اما عبادت و سلوکش هر دو مخفیانه و بی ریا و بی ادعاست، در خویشه، درویشه.
محمد
2014-10-22T15:14:08
به نظر می رسه منظور از پیراهن چاک ماهرویان یا بنا بر برخی نسخه ها چاک گریبان ماهرویان پیراهن یوسف است اگر این را بپذیریم مصرع اول بیت اول هم باید بشود لولی وشان یا لوطی وشان که اشاره به برادران یوسف بشود که هم وعده دروغ به پدر دادند هم قصد کشتن یوسف داشتند (چنین وضعی به خود گرفته بودند) وهم با رنگ آمیزی پیراهن یوسف ظاهرا کلاه سر پدر گذاشتند
دوستدار حافظ
2014-09-24T15:06:43
جناب محمد میشه این مدل تفاصیر از اشعار حافظ رو برای خودت نگه داشته باشی، میشه لطفا امثال شما حافظ رو به حال خودش بذارین و به نفع دین و اعتقادات خودتون مصادره اش نکنید. اجازه بدید ما از خوندن اشعار حافظ بدون تحمل تفاسیر من درآورده شما اذت ببریم...
امین کیخا
2013-05-21T13:53:32
فدای پیرهن چاک مهرویان باد. هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز فقط باید گفت الله اکبر از دست حافظ
ثمین
2013-05-20T23:48:43
در بیت پنج میگه که با می یعنی با مستی عشق میتونم هول روز رستاخیز رو از دلم بیرون ببرم... و در بیت بعد میگه سرمایه و دست آویز من عشق توه و من سرمایه ای ندارم بخاطر عشقی که بهت دارم کمکم کن...
میعاد
2013-07-11T17:07:36
چرا یکی از ابیات از اواسط شعر حذف گردیده؟غلام آن کلماتم که آتش افروزدنه آب سرد زند در سخن به آتش تیزمن در مقایسه با نسخه قدسی متوجه شدم
سیاوش
2020-04-13T03:34:47
بیت چهارم بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز چون گلاب در گلابدان است و شراب در جام
میر ذبیح الله تاتار
2020-05-06T10:41:49
سلام بر همه عزیزانمیان عاشق و معشوق حایل نیستتو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیزاین بیت پایانی حضرت لسان الغیب را رباعی خیام تا یید میدارد که فرموده:اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من،وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من؛هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو،چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.
تماشاگه راز
2019-03-28T14:47:13
معانی لغات غزل (266)ربوده : به خود جذب کرده، به سوی خود کشیده .لولی : کولی، زن لطیف و ظریف کولی .لولی وش : کولی صفت، زیبای وحشی .شور انگیز : شوق آفرین، فتنه انگیز، آشوب گر .دروغ وعده : با وعده دورغقتّال وضع : شبیه قاتلان، عاشق کُش .رنگ آمیز : نیرنگ باز ، فریب کار ، حیله گرجامه تقوا: لباس پارسایی و پرهیزکاری .خِرقه پرهیز : جامه تقوای صوفیان .فرشته عشق نداند که چیست : فرشته از نور و آتش آفریده شده و همگی از یک جنس اند و نر و ماده ندارند لذا عشق که انگیزه جذب جنس مخالف و مخصوص موجودات خاکی است در آن ها نیست .… و گلابی به خاک آدم ریز : از شراب بر خاک آدم گُلاب بزن، با قطرات شراب خاک آدم را گلاب پاش و معطّر کن .فقیر و خسته : تنگدست و دل پریش .وِلا : دوستی ، محبت .دستاویز : مستمسک، وسیله و بهانه .بازیّ خود : نیرنگ بازی خود، سیاست بازی خود .هزار تعبیه در حکمِ پادشاه انگیز : هزار تعبیه انگیزی در حکم پادشاه است، هزار جور تعبیر مجاز در حکم پادشاه است، هزار جور تعبیر مجاز در حکم شاه امکان دارد .تعبیه : آرایش جنگی، ترتیب و قرار، پنهان کردن و پوشیدن چیزی، حیله جنگی .هاتف : ندا دهنده یی که خود پیدا نیست و صدایش به گوش می رسد .رضا : راضی، خوشنودی .مقام رضا : مقامی بعد از مقام توکّل در امر سلوک و در اصطلاح صوفیه به معنای تحمل مرارت و عدم کراهت از احکام قضا و قدر است .هول : هراس، دلهره، ترس .حایل : جدا کننده، پرده و حجاب .معانی ابیات غزل (266)1) دلم به وسیله زیبارویی کولی صفت و عاشق کش و نیرنگ باز که به دروغ وعده می دهد، ربوده شده است .2) هزار جامه پرهیزکاری و خرقه تقوا فدای چاک پیراهن ماهرویان باد .3) ای ساقی، فرشته از عشق چیزی نمی داند و در نمی یابد . جام شراب (محبت) بخواه و از آن قطراتی بر خاک آدم، گلاب پاش کن .4) بنده آن کلماتی (در شعر) هستم که از گرمی، انسان را آتش به جان می کند نه آن کلماتی که چون آب سرد بر آتش تند، حرارت را فرو می نشاند .5) رحمی کن که به حالت تنگدستی و خسته دلی رو به درگاهت آورده ام و به غیر از دوستی تو هیچ بهانه یی ندارم .6) به نیرنگ بازی های خود مغرور نباش که مثل معروفی است که مردم از احکام پادشاه هزار جور برداشت و تعبیر می کنند .7) بیا و بشنو که دیشب ندا دهنده غیبی، در میخانه برای من پیامی آورد و گفت که با مقدّرات بساز و از سرنوشت فرار مکن.8) پیاله یی به کفن من ببند تا در سحرگه روز رستاخیز با شراب، ترس را از دل بزدایم .9) بین عاشق و معشوق پرده و حجابی وجود ندارد. حافظ وجود تو حجاب و حایل تست. با برخاستن، آن را از میان بردار .شرح ابیات غزل (266)وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لانبحر غزل : مجتّث مثمّن مخبون اصلم مسبغ*نزاری: بده بیار می خوشگوار شور انگیز عقیق رنگ و معنبر نسیم و مشک آمیز*حافظ در سرودن این غزل تحت تأثیر غزل نزاری و مجذوب سخنان او بوده و غزلی عاشقانه ـ عارفانه ساخته و از به کار بردن ایهاماتی برای تعریض به سیاست شاه شجاع روی گردان نبوده است.در بیت نخست و در مصراع اول برای آن که همان قافیه نزاری را به کار بندد و از آن جا که نزاری این صفت مرکب را برای باده به کار برده و در دنبال آن صفات متناسب دیگری نیز ردیف کرده است به ناگزیر حافظ، شورانگیز دیگری را بهانه قرار داده و آن دختران کولیِ بلند قدّ بی حجابی بودند که بعد از حمله مغول و از نژاد ترک در اطراف شهر شیراز زندگانی می کردند و کارشان تقریباً همین کارهایی که امروزه کولیان انجام می دهند می بود (به صفحۀ 127 غزل 3 مراجعه فرمائید) . حافظ آن ها را دروغ وعده خطاب می کند و این از ویژگی های دختران کولی است که برخلاف دختران کم رو و عفیف شهری به دروغ با مردان شهر مأنوس و پس از گوش بری با نیرنگ از چنگ آن ها فرار می کنند. حافظ آن چنان محو تماشای سینه باز یکی از لولیان شده که بی اختیار جامه پرهیزکاری خود را فدای آن چاک پیرهن می کند و بلافاصله برای تبرئه خود می گوید من فرشته نیستم که از گناه عشق مبّرا باشم. من انسان خاکی هستم که بار امانت عشق را به دوش می کشم. آن گاه خطاب به ساقی می گوید جامی شراب بخواه و از آن، قطراتی به خاک گور حضرت آدم گلاب پاش کن. یادش بخیر که او بودکه بار عشق و امانت را به دوش کشید و به نوبت به ما تحویل داد . شاعر پس از آن از نحوه سرودن غزل خود به هیجان آمده و در عالم مباهات می گوید که من بنده آن کلماتی هستم که در شعر خواننده را متحوّل و آتش به جان کند نه آن کلماتی که چون آبی سرد بر آتش گرم فرود آید. و ما می دانیم که شعر عبارتست از : « کلام موزون و مقفی و متعهد به معنی که بر مبنای قواعد دستور زبان با مضمونی بدیع به صورت خیال آفرین و احساس انگیز سروده شده و شنونده را متحوّل گرداند .» [1] و به عینه این همان عقیده حافظ است و سعی او در این غزل بر این بوده که نمونه هایی چند از این کلمات را ارائه دهد .به عنوان مثال در بیت هشتم شاعر چنان مضمون هیجان انگیزی را به شعر می کشد که هر شنونده یی را به تحسین وا می دارد .شاعر در عین حال که در ابیات هفتم و نهم این غزل به نکات عارفانه یی اشاره دارد از حادثات زمانه و اوضاع روز غافل نمانده و خطاب به شاه شجاع کنایتاً در بیت ششم گوشزد می کند که ای شاه شجاع اینقدر به سیاست حفظ شعائر دینی که تازگی در پیش گرفته یی مناز و بدان مغرور مباش که مثلی معروف می گوید : مردم کارهای سلاطین را هزار جور تعبیر می کنند و بعید نیست که این رویه تظاهر برای تو نتیجه معکوس به بار بیاورد .شاعر در بیت مقطع غزل تحت تأثیر این بیت همام تبریزی است که گفته :در میان من و معشوق همام است حجاب بُوَد آن روز که او هم ز میان برخیزدو همام نیز این مضمون را از ابوسعید ابی الخیر گرفته که می فرماید : حجاب میان بنده و خدای آسمان، زمین و عرش و کرسی نیست. پندار تو منّی تو حجاب توست، از میان برگیر و به خدای رسیدی .شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
محسنیل
2019-09-01T02:59:59
فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوانبخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز عشق,خاص موجودات زمینی است.نفی آن ازفرشته،سالبه به انتفای موضوع است.دلیل اش ترس ازناکامی وترس ازفقدان است.ومعنی عشق محبت به زندگی ونماد های آن ات. محبدت به طبیعت،به همنوع،به والدین،به همسر همه مراتب عشق اند.عشق حقیقت مشککه دارد.پله های کوتاه وبلند دارد.درجات کمسو وپرنوردارد؛وهمین خصیصه مفسران را به لغزش می اندازد.
رهگذر عمر
2019-09-02T06:52:56
به نظر حقیر مفاهیمی همچون میکده و میخانه و از این دست در واقع رقیبی است برای تن ندادن حافظ به گرایشات دینی. برای مثال در همین بیت پنجم موضوع قیامت رو به تمسخر گرفته است.
محسن سعیدزاده
2019-09-01T11:52:41
فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوانبخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز عشق,خاص موجودات زمینی است.نفی آن ازفرشته،سالبه به انتفای موضوع است.دلیل اش ترس ازناکامی وترس ازفقدان است.ومعنی عشق: محبت وعلاقه به زندگی ونماد های آن است. محبت به طبیعت،به همنوع،به والدین،به همسر همه مراتب عشق اند.عشق حقیقت مشککه دارد.پله های کوتاه وبلند دارد.درجات کمسو وپرنوردارد؛وهمین خصیصه مفسران را به لغزش می اندازد.به دیگر بیان:عشق،که-حقیقتا- عبار ت ازعلاقه به زندگی ومحل زندگی یعنی دنیا ومتاع دنیوی است،خاص جانداران کره خاکی است. ازاین منظرانسان وحیوان درعشق ورزی مشترک اند.دلیل اش:خوف ازفقدان،وترس ازعدم وصول است.
محسن سعیدزاده
2019-09-02T18:14:43
1- دلم رمیده لولی‌وشیست شورانگیز دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیزاین بیت ازصنعت تضادمفهومی استفاده کرده.هم ازلولی مدح میگوید وهم مذمت میکند.وعده واهی،متلون،وکشنده بودن،صفتِ ذم ،و:لولی شورانگیز صفتِ مدح است..2- فدای پیرهن چاک ماه رویان بادهزار جامه تقوی و خرقه پرهیزبه دیگر بیان ازهمان لولی وش تمجید میکند.ودر مقایسه بااهل تقوی اورامقدم محسوب میکند. لولی،وهرزنی که درسخن گفتن وجامه پوشیدن همانند اوست، ازنگاه حافظ ماهرو است.پیراهنش چاک دارد؛هردم به رنگی در می آید،وعده وصال میدهد اما وفا نمیکند ولذاقتال است
محمد رضا افشانی
2021-01-09T08:37:52
سلام حرف خ شش بار تکرار شده نه پنج بار
سامان
2021-01-10T16:06:36
به دوستانی که معتقدن اشعار حافظ عرفانی نیست، یا به صورت آزاد اون رو به هر نحو تفشیر می کنن بد نیست به کتاب لمعات فخرالدین عراقی سری بزنید، خیلی از کلمات رو تفسیر نوشته مثل شاهد وشراب و رقیب و ... . حافظ و سعدی هم در سبک عراقی شعر میگفتند. به این شباهت و سبک شعری و کتاب لمعات بیشتری دقت کنید.
سیدنورمحمد
2021-02-05T06:46:58
سلام و عرض ادب بیت سوم به نظر میرسد که به این شکل صحیح است خیال خال تو با خود به خاک خواهم بردکه از خیال تو خاکم شود عبیر آمیزآنچه که شاعر با خود به خاک خواهد برد ، خیال خال است نه خود خال! بنابراین از خیال محبوب خاکش عبیر آمیز خواهد شد نه از خال ...
مرتضـــی
2021-01-31T12:49:35
ضمن احترام به نڟرات تمام دوستان عزیز ، در عرفانی بودن غزلیات خواجه بزرگ جایی برای شک و تردید نخواهد بود ، به قول دوستان ، جناب حافظ رمز گونه شعر سروده و اگر جز این بود ، حافڟ در ردیف شاعران بی نام و نشان قرار میگرفت ،در مصراع ؛« بخواه جام و گلابی بر خاک ادم ریز » دقیقا منڟور حافظ «گلاب» بوده ، و دلیل این حرف ، اشاره به سرشته شدن خاک آدم با گلاب است ، اونم نه با گلاب خودمون که نود درصد اب داره و یک درصد اسانس گل ـ بلکه گلاب بهشتی که ناب ترین است .
آرین
2021-01-26T23:43:50
سلام توی بیت خیال خاک تو با خود به خاک خواهم برد که تا خال تو خاکم شود عبیر آمیز مفهوم بیت بیشتر به نرسیدن عاشق به معشوق اشاره دارد یا دوست داشتن معشوق حتی پس از مرگ؟
اسد محمدزاده
2021-03-27T08:45:31
نمیدانم چرا عده ای اصرار دارند فردوسی حافظ سعدی حتی مولانا را شیعه معرفی کنند اصلا شیعه بودن یا نبودن این بزرگان چه گلی به سر ما می زند این بزرگان پیرو یک مکتب بودند و آن هم مکتب انسانیت است و از یک قانون پیروی می‌کنند که قانون مدارا و دوستی است. اینکه نظر بدهیم این غزل در جوار کدام بارگاه سروده شده و برای اثبات آن آسمان را به ریسمان ببافیم یا غزل ای پادشه خوبان نیز هم، چه چیزی را ثابت می کند.
معصومه
2021-04-27T14:44:19
اتفاقا به نظرم گلاب درسته، همچنان که شما بر قبور عزیزانتان گلاب میریزید......ظاهرا حافظ می گوید پس جام می را بردار (می مستتر به معنیست) و گلابی هم بر قبر آدم بریز که باعث شد تو عشق را بشناسی
سعید
2020-08-09T09:42:27
با درود بر همه بزرگوارانی که سخاوتمندانه شرح های ارزشمندشون رو برای فهم بهتر و استفاده کم دانشی مانند من به اشتراک می گذارند از آقای رضا ساقی بزرگوار تشکر ویژه دارم و خواهشمندم بر غزل شماره 265 با مطلع : "بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز" نیز شرحی درج بفرمایند.
صفاییان پور
2020-05-20T14:22:47
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز(جای گلاب در گلابدان است نه در جام)
سیامک
2020-10-15T11:09:41
درود به هموطنان جان و حافظ دوستم. دکتر زرین کوب در کتاب از کوچه ی رندان صفحه ی 85 توضیح جالبی در خصوص این بیت دارد، اینکه چرا گلاب گفته است و شراب نه. این یکجور سانسور یا اشتباه نیست. حافظ اگر میخواست میگفت شراب، همانگونه که جای جای دیوانش این واژه را می بینیم. اضافه گویی چرا کنم؟ همان کتاب دکتر زرین کوب گویاست.
Morteza
2020-10-13T18:19:49
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز.گلابی باید عوض شود بعد”شرابی”
رضا س
2020-10-19T04:54:41
به نظر من گلاب درسته. مصرع دوم از دو جمله تشکیل شده: «بخواه جام» (که منظور جام شرابه) و بعد: « گلابی به خاک آدم ریز». اولش میگه به سلامتی این که ما انسان هستیم و بر خلاف فرشتگان عشق داربم شراب بخور و بعد میگه به همین خاطر یک خدابیامرزی هم به آدم بگو که ما از نسل اون هستیم و با اینکه با اشتباهش از بهشت انسان رو به زمین فرستاد ولی همینکه در وجودش عشق بود کافیه که ازش به خوبی یاد کنیم. الان هم روی خاک مرده گلاب می‌ریزند و درسته که اصطلاح شراب به خاک ریختن هم در شعر حافظ داربم ولی اینجا گلاب معنی درست‌تری داره.
برکه
2020-10-02T18:45:11
ای حجت ثانی عشر؛ یوسف دور از وطن؛ خدا کند که بیایی:فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمیکه جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
فرخ مردان
2017-08-24T18:24:48
@حمیدرضا:این "واج آوایی" که گفتید در زبان انگلیسی هم هست ونامش هست alliteration مثل:sweet birds sang softly’ ابنجا توضیح داده:پیوند به وبگاه بیرونی
فرخ مردان
2017-08-24T18:17:31
@علی ساقی:ضمن تائید تفسیر شما از "شراب بر خاک ریختن" اضافه میکنم که این سنت قدمتی به اندازه آئین میترایی در خاورمیانه دارد (بازگرداندن خونِ خاک به خاک، به احترام مادرِ همه ما،زمین) واز جمله در دین زرتشتی هم که به نیاکان اهدا می شود. در سایر نقاط از جمله اروپا هم رایج بوده مثلا در بین قزاقها ونجیب زاده های پروس. در رُمان جنگ و صلح هم مجلسی از شراب نوشی نجبا همراه با شکستن جامها بر زمین توصیف شده.
وفایی
2017-03-19T11:16:57
من معمولا حاشیه های طول و دراز را نخوانده ، رد می کنم . چون انسانهایی که حقیقتا حرف های عمیق ، آموزنده و تاثیر گذاری برای گفتن دارند ، همیشه سعی در مختصر و مفید گفتن دارند و از پر حرفی و قلم فرسایی اجتناب می کنند .
شیلا ایرانی
2017-02-20T22:52:21
چرا همه ماها انقدر راحت میتونیم تفسیر کنیم چه شعر چه شخصیت ی نفر دیگه چه ایده ها و نوع زندگی کسان دیگه رو ولی هر صبح مثل ی رباط بیدار میشیم نه خودمونو میشناسیم نه جهان فکریمونو ولی همه حافط شناسیم همه هم رو تفسبرشون تعصب داره واقعا جالبه
سیدعلی ساقی
2017-02-08T21:57:48
دلم رمیده‌ یِ لولی وشی ست شـور انگیز دروغ وعـده و قـتـّال وضع و رنگ آمیزرَمیده : باخته، ترسیده و گریخته لولی : کولی ،ظریف و نازک وعشوه گر وَش : پسوند شباهت ، مانندشورانگیز : شورآفرین ، فتنه‌انگیزدروغ وعده : کسی که به وعده‌اش وفا نمی‌کندقتّـال : بسیار کُشنده ،مبالغه درعاشق کُشیوضع : شیوه ، روشرنگ‌آمیز: حیله‌گر، فریبکار و فریبنده "لولی" همان "کولیست" به معنی زنان ِ آوازخوان ِ شوخ وشورآفرین ،دوره گردِ طنّاز وظریف. معنی بیت : دلم درپِی جَذَبه ی ِ شورآفرین ِ یک کولی،خودش راباخته، دچار ِ دگرگونی شده وازسینه ام گریخته است.این لولی درعین ِ حالی که بسیار شورآفرین ،زیبا وجذّاب است ،فریبنده، فتنه‌انگیز و عاشق کُش نیز هست. اوبه وعده‌اش وفا نمی‌کند وهرلحظه رنگ عوض می کند وحیله ای بکارمی بندد. دلم ازشیطنت های این نیرنگ باز به خودش راباخته وآواره وسرگردان شده است. حافظ درجای دیگری دلش برای این لولی ِ شنگول وشورانگیزتنگ شده وازصبا جویای ِ حالِ اومی شود:صبا زان لولی ِ شنگول ِ سرمستچه داری آگهی چون است حالشفـــدای پـیــرهـن چاک مـاه رویـان بـــاد هـزار جـامه‌ی تـقویٰ و خرقه‌ی پـرهـیـز جامه تقوی : پرهیزگاری به لباس تشبیه شده است. "جامه تقوی" و "خرقه پرهیز" هردو یک معنا ومفهوم دارند.خرقه وجامه ازآن جهت دریک بیت بکارگرفته شده، تا با چاکِ پیرهن ِ ماهرویان،آرایه ی تضاد ِ برجسته تری ایجادنمایند. خرقه وجامه هردو درنظرگاه ِشاعر"جلوبسته" هستند.در اینجا مراد از "پیراهن" ، "جامه تقوی" و "خرقه‌ی پرهیز" خود اشخاص ِ دارنده و پوشندگان ِ آن نیزهست .حافظ ازهرفرصتی استفاده کرده وبه بیان ِ اعتقاداتِ خویش می پردازد.دراین غزل بااینکه مضمون ها ازجنس عاشقانگی می باشد،امّاچنانکه ملاحظه میگرددهنوزبیش ازیک بیت ازغزل سروده نشده،حافظ اقدام به طرح ِ باورها وجهان بینی ِ خویش می نماید.!معنی بیت : به حالت دعا می فرماید:هزاران جامه‌ی پارسایی و خرقه‌ی پرهیزکاری، فدای ِ چاک ِ پیراهن زیبارویان بشود.چرا؟برای اینکه حافظ به عشق ورزی معتقداست نه به عبادت.! درجهان بینی ِ حافظ عشق ورزیدن به خدا بالاتر ازعبادت قرارمی گیرد.امّا ممکن است این سئوال مطرح شود که دراین بیت که صحبت ازخدا نشده است.بلکه سخن ازچاک ِ پیرهن ِ ماهرویان است؟باید دانست که درست است که دراینجا مستقیماً به خدا اشاره ای نشده است.سخن دراینجا تمجید ازعشق ورزیدن است حتّا عشق های زمینی،حتّا عشقی که یک عاشق به یک ماهروی ِ پیرهن چاک وعشوه گر می ورزد.این عشق های زمینی ازآن جهت که پُلی هستند به عشق های ِ آسمانی،عزیز و درخور ِ تمجید می باشند. کسی که عشق ِ زمینی را تجربه نکرده ودرک نکرده باشد،چگونه می تواند به عشق های آسمانی نایل گردد.عشق زمینی پیشنیازِ عشق آسمانیست.استادشهریارنمونه ی ِ روشن وبارز ِاین مطلب است.اوقبل ازآنکه به معرفتی نایل گردد،درگیر ِ عشق زمینی شد وسالهای سال درفراق ِ یاراشگ ریخت،آنگاه آرام آرام از پُل ِ عشق زمینی عبورکرد وبه عشق ِ حقیقی نایل شد.بطوریکه معشوق ِ زمینی وقتی ازروی ِ دلسوزی به سویِ شهریار رفت،شهریارضمن ِ آنکه حرمتِ اورانگهداشت،نکته ی بسیار مهّمی را به جامعه ی شعر وادب ومعرفت، گوشزد وهدیه نمود.فرمود:من ازعشق ِزمینی گذشته وبه چیزدیگری رسیده ام،من ازاین پُل عبورکرده وبه عشقی آسمانی رسیده ام وازهمین رو بودکه غزل ِمعروف ِ" آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟" راسرود.!گرچه اوبه عشق ِ حقیقی نایل شده بود امّا همیشه این نکته رایادآورمی شد که عشق زمینی نباید پس ازعبورازپل به فراموشی سپرده شود.خاطره ی ِعشق ِ زمینی باید همچون گنجینه ای ارزشمند درخاطر ِ عاشق محفوظ بماند.همانگونه که شهریارنیز تاآخر عمر درهمه ی شعرهایی که سروده،اشاره ای به عشق ِ زمینی نیز داشته وآن رامحترم شمرد.حافظ نیز به همین سبب که عشق ِ زمینی پُلی به عشق حقیق هست آن را گرامی داشته وهزارخرقه وجامه ی ِ پرهیزگاری رافدایِ چاکِ ماهرویان می کند که باعثِ روشن شدن ِ مشعل های عشق می گردند اگرچه ازنوع ِ زمینی.حافظ بهترازهمه می داند که برای رسیدن به عشق ِ حقیقی،باید ازپُل عشق زمینی عبورکرد.من آدم بهشتی اَم امّا دراین سفرحالی اسیرعشق ِجوانان ِ مَهوَشمخـیـال خـال تـو بـا خـود بـه خـاک خـواهـم بــرد کـه تـا ز خــال تــو خـاکـم شــود عـبـیــر آمـیــز خیال : نقش ، تصویر ذهنی ،خاطرهخاک : تُراب ، خاک گور ، مجازاً خود گورعبیرآمیز : "عبیر ِآمیخته شده"،خوشبو خوشبویی ِ خال معشوق در ادبیات ما بسیار آمده‌است . اینجا حافظ پارا فراترازتصوّرگذاشته ومی‌گوید که تصویر و نقش ِخال ِمحبوب نیز معطّر است.در این بیت حرف "خ" هفت بار تکرار شده ، وموسیقی ِ دل انگیزی ایجادکرده وبه بیت زیبایی بخشیده است.واج آرایی وتولید ِ آهنگ ازتکرار یک حرف،یکی ازهنرهای خاص ِ حافظ است. معنی بیت : تصویر وخاطره ی ِ خال تورا باخود به گورخواهم برد تااز عطروبوی ِ خال ِ تو خاک ِ مزارم خوشبو گردد.آنقدر معطّر است که نقش و تصویر ِ آن نیزسبب ِ معطّرشدن ِخاک قبرم خواهدشد. سوادِ دیده ی ِ غمدیده ام به اشگ مشویکه نقش ِ خال ِ توام هرگزازنظر نرود. سَواد یعنی سیاهی،اینقدرمرا مگریان، اشگ مرا مریز،بااین کارمی خواهی سیاهی چشم من شسته شود ونابینا شوم ولی درآنصورت نیزنقش وتصویر ِ خال ِ تو ازنظرم(چشمم) نخواهدرفت.نقش ِخال معشوق وسیاهی ِ چشم عاشق چقدرشبیهِ هم است! فرشته عشق نداندکه چیست ،ای ساقی ! بخـواه جام و گـلابی بــه خاک آدم ریـز شراب به خاک کسی ریختن : از کسی که مرده است یاد خیر کردن،قبلن نیز درتوضیح این مطلب گفتیم که:اززمانهای بسیارقدیم، به بنابه دلایلی که برما نامعلوم است،رسم بر این بوده که کسانی که بساطِ عیشی برپامی کردند وشرابی می نوشیدند،جُرعه ای نیز به خاک می ریختند. حالادلیش هرچی باشد، رسمی بوده که تازمانِ شاعر پای برجابوده است وشاعردراینجاپیشنهادمی کندکه جام ِ شرابی و قطره ای هم ازاین گلاب(شراب) به خاک ِ حضرت آدم بریز ویادی ازاوبکن که عشق را،پس ازآنکه آسمانها وکائنات نتوانستندبپذیرند اوقبول کرد وحالا نسل به نسل منتقل شده وبه مارسیده است. باریختنِ مقداری مِی روی ِخاک،می خواهدروح اوراشادکرده وآن رسمِ رارعایت کرده باشد. البته گویا این رسم مختصِّ ایرانیان نبوده ودرسایر نقاطِ جهان نیز دیده شده است.چنانکه گویندهنگامی که جام شوکران(شراب آلوده به زهر) را که می‌آورند،تاسقراط باخوردنِ آن به زندگی ِ خودپایان دهد، سقراط در کمال متانت و بی‌آن که دستش بلرزد یا رنگش بگردد جام را گرفت واین درخواست راازمامورین کرد : "آیا از این شراب اجازه دارم جُرعه‌ای بر خاک بیفشانم؟.....سقراط پس ازموافقتِ مامورین جام راکج کرده جُرعه ای برخاک ریخت سپس باتمام قدرت جام راسرکشید......... "حافظ درجای دیگری نیز به جرعه فشانی شراب به خاک اشاره کرده وازآن بعنوان ِ کارثواب یادکرده است.اگرشراب خوری،جُرعه ای به خاک افشان ازآن گناه که نفعی رسدبه غیرچه باک؟ شایدازآنجاکه آدمی ازخاک آفریده شده و بازگشتش نیز به خاک است،جرعه ای از شراب رابه احترام درگذشتگان،که دستشان ازدنیا کوتاه شده، به خاک می ریخته اند،همانگونه که امروزه نیزدر سرمزار ِ مردگان، آب ریختن روی قبرمرسوم است وکارثواب پنداشته می شودامّافرشته چراعشق نمی داند؟ فرشته بر اساس سرشتی که خداوند در وجودش قرار داده، ازاختیار واراده محروم است وهمانگونه رفتارمی کند که حیوانات بر اساس غریزه ،رفتارمی کنند.حتّا آنها مانندِ حیوانات نر ومادگی ندارند و همگی از یک جنس اند .فرشته از نور و آتش آفریده شده لذا عشق که انگیزه ی جذبِ جنس مخالف و مخصوص موجودات خاکی است در آن ها نیست .درمیان موجوداتِ خاکی نیز اختیار وتفکر وارا ده ،تنها مختصّ ِانسان است واگراختیار واراده،نباشدعشقی صورت نمی پذیرد وچنانکه به وقوع بپیوندد،به فرجامی نخواهدرسید."حافظ"جای دیگر دارد که : جلوه‌ای کرد رُخت دید ملک عشق نداشت عین ِآتش شد از این غیرت و بر آدم زد "گلاب" نیز استعاره ازهمان شراب است که گفیتم میان اهل میخانه مرسوم است که به سلامتی دوست و عزیزی که در کنارشان نیست، شراب نوشیده و جرعه‌ای بر خاک می‌ریزند . معنی بیت : ای ساقی، فرشته که عشق و سرمستی را درک نمی‌کند،پس جام شرابی طلب کن و بنوش و جُرعه‌ای از آن به رسمِ گذشتگان،به خاک بریز تا خاک نیز عبیرآمیزوخوشبو شود.پـیاله بـر کـفـنم بـنـد تـا سـحـرگه ِ حـشـر بـه مـِی زدل بـبرم هـول ِ روز رسـتـاخیـز پیاله: پیمانه،کاسه ، جام شراب هول : بیم هراس ، ترس یکی از منافعی که "امام محمد غزالی" برای شراب برشمرده است ، "از بین بردن ترس" است . در قرآن درباره "واقعه‌ی قیامت" بسیار آمده است از جمله وحشتی که همه را فرا می‌گیرد ، معمولاً در کفن ِمردگان "حرز" و "دعا" و "آیاتی از قرآن" و گاه "تربت ائمه و شهدا" بخصوص "تربت امام حسین می‌گذارند تابه اصطلاح هولِ قیامت راتخفیف دهند. امّا حافظ که جهان بینی ِ خاصی پیداکرده وبه باده وشراب علاقمنداست، قصد دارد بابه همراه داشتن ِ پیاله ای ازشراب، ومست شدن، وحشت وهراس ِ خود را در روز قیامت مرتفع سازد!امّا این ظاهر ِ قضیه هست وچیزی جز طنزنیست.درژرفای ِ معنا بااندکی دقّت به چیزی فراتر ازشراب می رسیم.وآن چیزی جز "شرابِ معرفت" نیست. حافظ به جویندگان ِحقیقت این نکته رامی رساند که چنانچه آدمی آگاهی ِ کافی کسب کرده باشد وبه لطفِ خداوند ایمان ِ کافی داشته باشدنیازی به بستن ِ دعا وتربت وامثالهم نیست.اگرانسان اعمالش ندرست بوده باشد،قطعن یک خروارتربت ِهیچ شخصی نخواهدتوانست اورا ازشَرِّ اعمالش نجات بخشد.برعکس کسی که درزمان ِحیات،نیک اندیش ونیک گفتار ونیک کرداربوده باشد،به هیچ دعا وتربت وکفن ِمتبرّک نیازمندنخواهدبود.لطفِ خدابیشتر ازجرم ماستنکته ی سربسته چه دانی خموش!معنی بیت : جامی از شراب برکفنم ببندید تا هنگام حشر (زنده شدن مردگان) بنوشم و هراس و وحشت قیامت را با مستی از خود دور سازم . پیاله یی به کفن من ببند تا در سحرگه روز رستاخیز با شراب، ترس را از دل بزدایم .پس حضرت حافظ به کسانی که "درزمان ِ حیات،ریاکاری کرده، رباخواری کرده ،مردم آزاری کرده، ووووو...کرده ودرآخروصیّت کرده که جَسَدِ مراپس از فوت باکفنی که متبرّک به فلان صحن مطهر و....هست به پیچید وفلان دعا رابه کفن ِ من ببندید تاهول ِ قیامت ازمن دورشود" به طنز وتمسخر می گوید که برکفن ِ من پیاله ای از شراب ببندیدتا ببینیم،درآنسوی ِ هستی،چه کسی خواهد توانست هول قیامت راخنثی کند، کفن ِ متبرّک ِ شما یا پیاله ی شراب ِ من.به نظر ِ حافظ،خداوند آنقدرلطیف ومهربانست که هرگز راضی نمی شود وحشتی بردل ِ بندگانش خویش واردسازد واگربنده ای نادانی کرد وخود وحشتی بردل ِ خود تحمیل کرد این دست ِ مهربان خداخواهد بود که اورا آرام کند.خداحتّا به مجرم ترین وگناهکارترین آدمها نیزمهربان ورحیم است.بهشت نصیب ِ ماست ای خداشناس بروکه مُستحقّ ِ کرامت گناهکارانند. حیثِ هول ِ قیامت که گفت واعظ ِ شهرکنایتیست که ازروزگار ِ هجران گفت.فـقـیـر وخسته به درگاهـت آمدم رحمی ! کـه جز ولای ِ توام نیست هیچ دست آویز فقیر: دست خالی، بینوا ، نیازمندخسته : ناتوان ودرمانده ، زخمی ، ولا :دوستی دست‌آویزقراردادن : وسیله قراردادن ، مُستمسک "رحمی !" : رحمی کنمعنی بیت : من بینوای درمانده‌ای هستم که به درگاهِ تو روی آورده ام ، به من رحم کن که هیچ مُستمسکی جز دوستی تو ندارم.معمولن چنین بیت هایی را حافظ فقط خطاب به خداوند می سراید وهمواره مناعتِ طبع خودرادرنزد پادشاهان واشخاص دیگر حفظ می کند.بعضی ازشارحان درحق ِ حافظ جفا کرده واین قبیل بیتها که رازونیاز عارفانه ی حافظ بامعشوق حقیقی ِ خویش (خداوند) به پادشاهان وبندگان نسبت می دهند.درحالی که حافظ هرگز به هیچ بنده ای دست نیاز درازنکرده وهمواره مناعت ِ طبع خودرا نگاهداشته است. ماآبروی فقروقناعت نمی بریمباپادشه بگو که روزی مقدّراستبـیـا کـه هـاتـف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش واز قضا مگـریز هاتف: منادی ِ غیبی ، ندا دهنده هاتف به کسی نیز می گفتندکه درمیکده ها خوانندگی می کرد.میخانه : محل ِ باده گساری ومیخواری ،دل عارف کامل ، جایی که سالک خالصانه به عبادت و راز و نیاز رضا : راضی بودن وگردن نهادن به مشیّتِ خداوندیقضا : حکم الهی، اراده ی خداوند"هاتف" ایهام دارد : 1- خواننده‌ای که در میخانه می‌خواند ، 2- ندای درونی یا صدای خداوند دردرون آدمی،ندای دل پیر و مرشد که عارفِ کامل است . "قضا" که معمولن باقَدرهمراه می شود آنچه از ازل تا ابد رخ خواهد داده،درحال رخ دادنست ودرآینده رخ خواهد داد. اینکه هراتّفاقی نیک وبد وبزرگ وکوچک،همه تحتِ اراده یِ اوست. معنی بیت : بیاپندی بگویمت ازچیزی که دیشب درمیخانه دریافتم. ندایی از درون، (یاندای ِ دل پیر و راهنما، یا مطرب وخواننده ی میکده) نکته ای مهّم به من یادآورشد،به من چنین الهام شد که : از آنچه خدا حکم کرده (ازحوادث ِ پیرامونی چه نیک و چه ‌بد ازنظرما) خُرسند و خشنود باش و بر حکم الهی سر ِتسلیم فرودآر......امّاچرا؟چون خداوند دانای ِ مهربان است وآنچه که برای ما درنظرمی گیرد همان برای ماسودمند است نه آنچه که ما آرزو داریم.مابعضی وقتها همچون کودکی نادان،چیزهایی را آرزومی کنیم که به صَلاح مانیست امّا ما نمی دانیم واصرار می کنیم وازاینکه چرا خواستِ ماتحققّ پیدانمی کند دلگیر وناخشنودمی شویم. ماباید در دعاها وآرزوهایمان تجدیدنظرکنیم،باید ازخدابخواهیم که به ما توانی ببخشد که بتوانیم خودرا با"خواستِ خدا"(قضا وقدر)تطبیق دهیم.بسیاری ازما دچار اشتباه شده وبه سببِ داشتن ِ فهم ودرک ِ ضعیف،خیر وشرّ ِ خودمان راتشخیص نمی دهیم.پس شایسته آن است که بااتقاقات ِ پیرامونی، خودراهماهنگ کنیم واطمینان داشته باشیم که فَرجام ِ وقایع به سود ِ ما رقم خواهد خورد.اگرهم اندکی نه به وفق ِ مراد بود خُرده نگیریم وناخرسندنشویم.همچنانکه هرکس به گذشته ی خود نگاه کند،قطعن متوجه خواهدشد که درگذشته اتفاقاتی رُخ داده که به ظاهر تلخ وآزارَنده وناراحت کننده بوده اند. نیک که می نگرد،درمی یابد گلهای ِ موفقیّتی که درحال حاضرفضای ِ زندگانیش راعبیرآمیزنموده اند برروی ِ همان شاخه یِ خاردار ِ آزارَنده یِ آن وقایع ِ ناگوار شکفته اند که درچندسال پیش به وقوع پیوسته بود.رضایتمندی شاه کلیدِ خوشبختی هست.رضامندی حسّ ِ سپاسگزاری تولیدمی کند وسپاسگزاری شادمانی وشادکامی می آفریند.وانسان ِشاد بستری مناسب جهتِ جذب ِ موفقیّتهاست. یکی ازنکاتِ کلیدی در عرصه ی روان شناسی ِ نوین ِ امروزی رضایتمندیست که حضرت حافظ قرنها پیش با هوشمندی،اثراتِ معجزه آسای ِ آن رادریافته،ساخته وپرداخته کرده وبازبانی شیرین ودلچسب برای ما به یادگارگذاشته است.دراین بازاراگرسودیست بادرویش ِ خرسند استخدایامُنعِم ام گردان به درویشیُّ خُرسندی میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیـست توخودحجاب خودی حافـظ ازمیان برخیز حایل : جدا کننده ، مانع ، پرده و حجاب حجاب : پوشاننده،مانع میان ِعاشق و معشوق"خود" به معنی ِ وجودِ شخص است و مُراد از "خود" گاه جان و شخصیت اوست و گاه جسم ِاوست وگاه هردوراشامل می شود.مهمترین بحثِ حجاب بنظرمی رسد، بیشتر در مسایل ِ روحانی و اخلاقی شامل : ریا وتزویرکاری ،خودپسندی وکِبروغرور، بُخل ورزی ، حَسد،بَداندیشی، نامردی ونادرویشی و . . .بوده باشدکه با روح ارتباط دارند. جسم که ظَرف وکاسه ا‌ی خاکی بیش نیست، پس حجاب ها منظور حجاب های روحانی هستند.البته درسیر وسلوک ِ عارفانه مرحله ای تحتِ عنوان ِ فناء فی الله نیز وجود دارد که عاشق درآن مرحله ی نهایی،اززندان ِ تن واین ظرف ِ خاکی خلاص شده وبه خدا می پیوندد.چنانکه می دانیم نگاه ِ حافظ فراشمول است منظوراوازحجاب (جسم وجان وهردو) را دربَرمی گیرد.معنی بیت : عشق هرگاه اوج گیرد،عاشق ومعشوق یکی می شود.یعنی هیچ چیزی مانع و جدا کننده‌ی ِ میان عاشقِ صادق و معشوق نیست.ای حافظ تو خودت(شاملِ جسم وجان ) مانع پیوستن‌ به معشوق هستی ، پس برای رسیدن و پیوستن به معشوق ، خودرا فراموش کن و خودپرستی را کنار بگذار.بایدبه آنجابرسی که خیال وخور وخواب وبیداریت یارباشد،هرجاکه نگاه می کنی بایست که اوراببینی :به قول باباطاهر،به دریاکه می نگری به صحراکه می نگری یارراببینی، به هرجامی نگری از کوه ودرودشت،نشان ازقامتِ رعنای اوراببینی وبس. فقط به معشوق فکرکن وتنها مصلحتِ اورا لَحاظ کن نه مصلحتِ خودرا.بعضی ها درعشق فقط خودشان را می بینند وازپرداختن به عشق،رسیدن به لذت ِ خود را می جویند. درحالی که درعشق ِ حقیقی،خود رانمی بینند وباتمام ِ توان درخدمتِ معشوق قرارمی گیرند ودرهمه ی امور اوست که در راس است نه خودِ عاشق. اتّفاقن درچنین عشق های حقیقیست که لذّتی روحانی وآسمانی نصیبِ عاشق می شود.بنابراین درنظرگاه ِ حافظ،این جسم و تعلّقاتِ جسمی،هواها وهوسهای نفسانی، مانع ِ پیوستن و اتّحاد با معشوق می‌شود.ازاین مَنظر حافظ همیشه از حجابِ تن و جسم می‌نالد و شِکوِه دارد : حجابِ چهره‌ی ِجان می‌شود غبار ِتنم خوشا دمی که ازاین چهره پرده بَر فکنم
حمیدرضا نیازی
2017-05-23T13:54:36
در بیت چهارم چرا ساقی باید به جای شراب گلاب بریزه ؟؟؟ !!!
دکتر محمد ادیب نیا
2018-09-05T21:44:37
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقیبخواه جام و گلابی به خاک آدم ریزدوستان بیشتر دقت فرمایند؛ این گلاب است که آن را یر روی قبور عزیزان می ریزند نه شراب ، بلکه شراب را می نوشند و هم می نوشانند و آن هم از نوع طهورش را ؛ مطابق آیات و روایات طینت آدم علیه السلام با شراب الهی مخمور شده است و لذا ریختن گلاب که نمادی از بوی خوش و نسیم حیات بخش جان است نیاز است تا دوباره روح تازه ای بر کالبد آدم دمیده شود. به روی ما زن از ساغر گلابیکه خواب آلده ایم ای بخت بیدار (تاریخ ما، غزلیات حافظ، غزل254).
محمد رضا
2018-08-24T00:56:33
واقعا خیلی عجیبه ما بگیم حافظ مسلمان نبوده و نمیدونم به روز رستاخیز اعتقادی نداشته درحالی که خود حافظ رسما با اشعار خودش تکلیف رو مشخص کردهصبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظهر چه کردم همه از دولت قرآن کردمگر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجبسال‌ها بندگی صاحب دیوان کردم
مهدی منصوری
2018-08-29T12:42:55
با سلامواقعا عجیبه دوستان چقدر بی جهت زور میزنن و حرفای بی ارتباطی رو به ابیات حافظ میچسبونن
مهدی ابراهیمی
2018-12-14T02:53:09
خیالِ خالِ تو با خود به خاک خواهم بردکه تا ز خالِ تو خاکم شود عبیرآمیز"حافظ"خیالِ خالِ تو(با) خود به‌خاک خواهم بردکه (تا) ز خالِ تو خاکم شود عبیرآمیز"حافظ"
مهدی ابراهیمی
2019-01-09T03:42:59
خیالِ خالِ تو با خود به خاک خواهم بُردکه تا ز خالِ تو خاکم شود عبیرآمیز"حافظ"آن شَه‌سوار را بنگرید که چگونه بَر تَرکِ خالِ خود جهیده و به یالِ خیالَ ش چنگ و تکیه زده و به ناز و کرشمه در عرصه ی وهم و حُسن به طنّازی میبالد و می‌‌رقصد و هر طرفَ ش‌ می برد و آن گاه در تا و فرود ی به چابُک‌ ی، رقصَ ش را به پابازی بر آهنگِ حرفِ خ رانده و در(ج) و جان ی به پایانَ ش می برد تا مشام تربتِ پاکِ خود و جانِ مان را عطرآگین و عبیرآمیز گرداند.در واقع نیز جلوه ی بو چنین بوده که پس از در مشام رفتنِ آن سحرانگیز، چَشم، ناگهان بر هم فُتاده و دم ی در کالبد فرو رفته و جان ی بر زبان به بر و آفرین جاری می‌گردد.{(خ)(یالِ)} {(خ)(ا)لِ} تو 《با》 {(خ)ود} به {(خ)(ا)ک} {(خ)و(ا)هم} بُردکه 《تا》 ز {(خ)(ا)لِ} تو {(خ)(ا)کم} شود {عبیر(آ)میز}"خیالِ خالِ تو(با) خود به‌خاک خواهم بُردکه (تا) زِ خالِ تو خاکم شود عبیرآمیز"و ما نظّارگانِ زمان در کناره یِ میدان، مفتونِ این همه زیبایی و رعنایی.(جان)در نعلِ سمندِ او شکلِ مهِ نو پیداوز قدِ بلندِ او بالایِ صنوبر پست"حافظ"پی نوشت:فقط آهنگَ ش را در خیال نجوا کنید و رقص و حالتَ ش را ببینید و بشنوید.
غزالی
2018-03-19T10:33:54
کسانی که در دوبیت اول شعر مانده اید سخنی از استاد قمشه ایی بشنوید((زهدی که مورد طعن و طنز است و باید به مستی از آن گریخت زهد برادران یوسف است که [فشروه بثمن بخس دراهم معدوده و کانوا فیه من الزاهدین] سوره یوسفکه معنی آن :او را به بهای اندک و درهمی ناچیز فروختند،و از او اعراض کردند و در شمار زاهدان شدند.این آن زهد و پرهیز است که حافظ گفت:فدای پیرهن چاک ماهرویان بادهزار خرقه تقوا و جامه پرهیزواقعا که باید اساتید همچون الهی قمشه ایی از ادب ایران حرف بزنند نه مشتی مطربی و مست که حافظ را بهانه ی خود کرده اند.
فاطمه
2018-01-29T20:35:05
شرابی به خاک آدم ریز درسته. گلاب چرا آخه؟؟؟ عجب . حافط تو عصر ما بود الان جزو شاعران ممنوع بود.
جاوید مدرس اول رافض
2018-02-04T08:21:03
جناب مسعود سعیدی بیت :مباش غره به بازی خود که در خبر است هزار تعبیه در حکم پادشاه انگیزکه حذف شده است اولا در خبر است نیست (در ضرب است) میباشد و این صحیح است...................مباش غره به بازی خود که در ضرب است هزار تعبیه در حکم پادشاه انگیز ...................برای شرح بیشتر به این لینک مراجعه فرمائید و سفسطه بافی هم خوب نیستپیوند به وبگاه بیرونی/
محسن
2018-02-04T11:23:19
آقای جاوید مدرساین همه نوشتی ، ولی به اندازه ی دوخط حاشیه ی { س،م } نتوانستی حق مطلب را ادا کنی هم بیت را به انحراف کشیدی هم آشتباه معنا کردی
garcivaz
2021-08-22T17:17:30.2464789
دربیت خیال خال تو... صدای خ تکرار شده ک تداعی گر صدای  ریختن خاک روی لحد در قبر هست. که میگه این خاکی ک درقبر روی من میریزن با یاد خال تو پر از عطر و زیبایی میشه. مثل بیت رشته ی تسبیح اگر بگسست ...  که واج آرایی صدای س تداعی گر هیس و سکوت هست یعنی من گناهی کردم ولی تو سکوت کن و این رو جایی باز گو نکن
برگ بی برگی
2021-09-30T21:17:00.5182286
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی  بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز  جام در اصطلاحات  عارفانه بنا بر ذوق عارف در معانی گوناگونی بکار رفته و در اینجا بنظر میرسد به تجلی حق تعالی بر انسان اطلاق شده است  ، گلاب  جوهر،  ذات  و عصاره گل است و  در این بیت نمادی از چکیده و عصاره هشیاری کل حیات و هستی اعم از هشیاری جمادی ، نباتی و حیوانی ست که همگی‌ برگرفته از هشیاری و خرد کائنات و هستی مطلق میباشد و به هشیاری جسمی معروف است .( اینکه حافظ جام و گلاب را در پی یکدیگر بکار گرفته دلیل بر این نیست که منظور جامی از گلاب باشد) ،  پس ابتدا این گلاب را به خاک  یا بعد جسمانی انسان می زنند ، انسانی صرفاً دارای هشیاری جسمی آن هم در حد اعلای  تکلامل در نوع خود بوجود می آید اما منظور زندگی یا خدا برای خلق اشرف مخلوقات تامین نمی‌شود ، ولذا از ساقی درخواست جام شراب الهی میشود تا با ریختن شراب و در هم آمیختن آن با گلاب یا عصاره هشیاری جسمی کل هستی  آن را به خاک یا بعد جسمانی انسان زنند تا آدمی متولد گردد که علاوه بر برخورداری  از جمیع هشیاری جسمی عالم ماده ، خرد یا هشیاری خالص (روح)  خداوند نیز در او دمیده شود  ، یعنی بوسیله جام الهی ، جان یا  ذات حضرتش نیز در او به ودیعه  گذاشته شود ، به همین دلیل این موجود جدید یا آدمی عشق را می‌شناسد زیرا که عصاره کل هستی ست و همچنین خرد کل یا خداوند در او تجلی یافته که خود عشق است ، این چند بعدی بودن انسان ، او را از همه آفریدگان جهان متمایز می‌کند، . فرشته نیز از جنس خداوند است اما بدون هشیاری جسمی و در نتیجه فاقد اختیار ، او مانند ماهی که درون آب است ولی درکی از آب ندارد ، بطور ذاتی تسلیم خداوند است ، وجه تمایز و برتری انسان نسبت به فرشته ترکیب هشیاری جسمی با هشیاری خدایی ست  که به او قدرت تمییز و اختیار  داده است .  .
Mamad Z۶۵
2021-10-26T12:17:24.2664098
من نسخه های خانلری و سایه و الهی قمشه ای رو از این غزل دیدم،، دلم ربوده لولی وشیست بهتره تا رمیده،،،، و بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز،، فقط درستش رو در کتاب 365 روز با حافظ الهی قمشه ای دیدم،، بخواه جامی و شرابی به خاک آدم ریز،،، حتی استاد شجریان هم در یک سخنرانی گفت جای گلاب تو گلابدونه،، جام توش شراب میریزن و درستش شراب هست نه گلاب... البته من کاری به تأویل و تفاسیر معنوی ندارم ولی ساختار ظاهری منطقی رو آدم میتونه متوجه بشه 
میم الف
2022-02-08T02:06:50.2439352
کتاب نوشتید به جای حاشیه؟! 
میم الف
2022-02-08T02:14:32.437486
عزیزان... به این صورت بخوانید: بخواه جام (شرابی) و (بعد) گلابی بر خاک آدم ریز... نگفته جامِ گلابی، گفته جام و گلابی! 
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2022-05-09T01:42:11.1394582
حافظ که در میان متشرعین پشمینه پوش زاهد متعصب ترسی از انتقاد نداشته و هرجا از دم الخبائث نام برده حتما ترسی نداشت که بگوید اندکی تربت به کفنم ببندید و چه خنده دار است که حافظ از نام بردن تربت بترسد و بگوید پیاله شراب بر کفنم ببندید!!! این که در یک جامعه متشرع خطرش بیشتر از تربت است آخه آدم یک حرفی که می زند باید به عواقبش هم فکر کند   لطفا اشعار حافظ را با خرافات قاطی نکنید بروید مفاتیح و حلیة المتقین بخوانید و حافظ را برای اهلش بگذارید
در سکوت
2022-05-14T18:41:41.2979858
این غزل را "در سکوت" بشنوید
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2022-05-17T01:09:24.0304719
عجب تعابیر نابی اینها را از کجا می آورید؟ لولی وش امام زمان است و سپس حافظ آن صفات را بهش داد؟ دروغ وعده؟ قتال وضع؟ رنگ آمیز؟ واقعا امام زمان نیاز به چنین مدافعینی دارد؟ بعد بیایید کلمات را به دلخواه خود تأویل کنید که چی بشه؟ به معنی لولی نگاه کنید اتفاقا این معانی که در نظر دارید با صفات بعدی اصلا جور نیست دلم رمیده یک غریب بی خانمان است؟ عجبا
Mahmood Shams
2022-07-20T02:42:50.2032839
میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست / تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز / یاد غزلی از حضرت مولانا افتادم غزل معروف : ای قوم به حج رفته کجایید کجایید / معشوق همین جاست بیایید بیایید / گر صورت بی صورت معشوق ببینید / هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید / و در بیت آخر و مقطع می فرماید : با این همه آن رنج شما گنج شما باد / افسوس که بر گنج شما پرده شمایید / باز هم نشان دیگری از استقبال و استفاده و بهره بردن از اشعار و اندیشه شاعران و بزرگان از کتاب آسمانی قرآن تا بهره از کتاب های دیگر و شاعران بسیاری از حکیم فردوسی تا معاصر خود که ثمره این مطالعات بسیار و تلاش در راه کسب فضل و علم و ادب و در یک کلام انسانیت و زیبایی در نگاه و رفتار که در تهایت دیوان و یادگاری که قرن هاست می درخشد و نور و امید می بخشد و هر خانه ای را روشن می کنند روشنایی مرزی ندارد و در هیچ مکان و جغرافیایی محدود نمی شود ، همچون عشق و شادی و امید که همیشه زیباست و جاودانه که نشانه انسان واقعی و آگاه .
ابوتراب. عبودی
2022-11-22T02:42:07.4527483
با عرض سلام و ادب محضر استادان فرهیخته و گرامی...ابوتراب.عبودی حاشیه بر بیت چهارم غزل شماره ۲۶۶ ،جناب حافظ«ره» فرشته عشق نداند که چیست/ ای ساقی بخـواه جام و گلابــــی به خاک آدم ریز باعرض معذرت از محضر شما استادان فهیم و فرهیخته، بر هر دو مصراع بیت نقد و ایراد کلّی وارد است، الف،، حضرت حافظ به روشنی ودقیق فرموده فرشته یا لاهوتیان با عشق وعاشقی بیگانه اند کار آنها فقط تقدیس و حمد وستایش خداوندسبحانه و تعالی است ولاغیر،  لذا عشق و عاشقی ویژه آدمیان یا ناسوتیان است،، قصه وافسانه مگو. دراینجا مصراع اول اینگونه صحیح است، فرشته عشق نداندکه چیست قصه مخوان واما نقد و ایراد مصراع دوم . بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز الف کلمه گلاب کاملا با این غزل بیگانه است ، اولا هیچگاه ودر هیج کجا جام و گلاب بایکدگر همراه نبوده ونیست، ظرف گلاب گلابدان است و گلاب مظروف گلابدان و گلاب پاش است. ولیکن جام و می همیشه و همه جا باهم بوده، از این جهت که جام ظرف مشروب و می است و می مظروف جام است،  ب،، جام تازمانی که ازمی تهی است جام یا پیاله نامیده میشود وقتی پر شد باده نامیده می شود، مثال،لب پیاله ببوس آنگهی به مستان ده ودرضمن عطر و گلاب برای مرده مکروه است، وبرای مرده کافور توصیه شده ، بله البته روی سنگ قبر گلاب می پاشند و هیچ ایرادی هم نیست واما اصل مصراع دوم بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز آنچنانکه در بیت بعد که بیت پنجم است تاکید وتاییدوتضمین می کندبیت چهارم را اکنون، هردو بیت صحیح غزل تقدیم به محضر منورتان، فرشته عشق نداندکه چیست قصه مخوان بخـواه جام و شــرابـــی به خاک آدم ریــز پیاله بر کفنم بند که در سحرگه حشر  به مـی ز دل ببَرم هُولِ روزِ رستاخیز   باعرض ادب واحترام ابوتراب عبودی (شیراز) شاعر ،نویسنده و پدید آورنده، بوستان فاطمه،س، ژاله بر گلبرگ دیوان ابوتراب عبودی، رقص آتش و خون، عصر غیبت، یک جهان و یک حکومت،    
رضا بقایی
2023-09-24T10:21:40.4569784
فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی بِخواه جام و گلابی به خاکِ آدم ریز ساقی و جام و شراب سه کلمه جدا نشدنی از هم در اشعار حافظ هستند. جام ظرف شراب هست و گلابدان ظرف گلاب. نمیتونیم از حافظ با اون همه ظرافت طبع و نکته سنجی بپذیریم که گلاب رو بواسطه ساقی درون جام بریزه. فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی بِخواه جام و شرابی به خاکِ آدم ریز
جاوید مدرس اول رافض
2023-10-12T17:25:02.2498284
 حق با شماست متاسفانه در این نسخه اشتباه درج شده از لحاظ منطق( ربوده )درست است چون این صفت های درج شده در مضمون این بیت شامل حال معشوقست نه عاشق عاشق هیچوقت خود را باصفت منفی معرفی نمیکند
یگانه
2023-10-26T12:14:52.1632779
دلم ربوده لولی‌وشیست شورانگیز دروغ وعده و قتال و وضع رنگ آمیز فدای پیرهن چاک ماهرویان باد هزار جامه تقوی‌ و خرقه پرهیز خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عبیر‌آمیز فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان بخواه جام شراب و به خاک آدم ریز غلام آن کلماتم که آتش افروزد نه آب سر زند در سخن بر آتش تیز مباش غره به بازی خود که در خبرست هزار تعبیه در‌ حکم پادشاه انگیز فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز‌ ولای توام هیچ نیست دست‌آویز بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگریز پیاله در کفنم بند تا سحرگه حشر به می‌ز دل ببرم هول‌ روز رستاخیز میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز