گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:گُلعِذاری ز گلستانِ جهان ما را بس زین چمن سایهٔ آن سروِ روان ما را بس

❈۱❈
گُلعِذاری ز گلستانِ جهان ما را بس زین چمن سایهٔ آن سروِ روان ما را بس
من و همصحبتیِ اهلِ ریا دورَم باد از گرانانِ جهان، رَطلِ گران ما را بس
❈۲❈
قصرِ فردوس به پاداشِ عمل می‌بخشند ما که رندیم و گدا، دیرِ مُغان ما را بس
بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین کاین اشارت ز جهانِ گذران، ما را بس
❈۳❈
نقدِ بازارِ جهان بِنگر و آزارِ جهان گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
یار با ماست، چه حاجت که زیادت طلبیم؟ دولتِ صحبتِ آن مونسِ جان ما را بس
❈۴❈
از درِ خویش خدا را به بهشتم مَفرست که سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس
حافظ از مَشْرَبِ قسمت گِلِه ناانصافیست طبعِ چون آب و غزل‌هایِ روان ما را بس

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۶۸

تصاویر

کامنت ها

علی
2015-08-26T20:32:35
در بیت پنجم اگر پیش از واژۀ "آزار" حرف "به" قرار گیرد که امکان چسبیدن به واژۀ آزار را هم دارد، مجموعاً می تواند به سه صورت تعبیر شود؛ 1-بازار، 2-بازآر و 3- بآزار.(البته در هر سه صورت،بازار خوانده می شود) گرچه در بسیاری از نسخ معتبر، بدون حرف "به" ذکر شده است.1-بازار: در صورت در نظر گرفتن این فرض، دنیا به بازاری تشبیه می شود که نقد آن(سود و ماحصل آن یا آنچه در آن رواج دارد) آن چیزی نیست انسان را شیفتۀ خود کند و مفهوم بیت، نوعی نهی از دنیا طلبی است.2- بازآر: در این فرض معنی به این صورت است که در ازای آنچه در جهان از خود مایه می گذاریم، سود چندانی به دست نمی آوریم.(مذمّت دنیاپرستی)3- بآزار: در این حالت "نقد بازار جهان"، سودی است که از دنیا می بری و "آزار جهان" به معنی دشواری های راه رسیدن به این سود است، که در این فرض نیز مفهوم بیت بر مذمّت دنیاپرستی دلالت دارد.
غزل
2015-02-18T12:54:20
در و یاقوت برون از کمر خویش میارکه لب لعل تو از هر دو جهان ما را بسقبل از بیت آخر از قلم افتاده است.
مدعی ۲
2016-08-31T06:29:25
خطاب به اقای فرهادحضرت حافظ پاسخ شما را در بیت زیر از همین غزل داده است" من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد"
مهدی
2016-11-19T20:23:53
استاد ایرج خواجه امیری چند بیت از این غزل را خیلی زیبا در یک تصنیف در دستگاه همایون اجرا کرده ....
mmm
2016-11-13T11:33:41
مرحوم حاجی محمّدجان قدسی مشهدی میفرماید:همچو خورشید به عالم نظری ما را بسنفس گرم و دل پر شرری ما را بسخنده در گلشن گیتی به گل ارزانی بادهمچو شبنم به جهان چشم تری ما را بسگر چه دانم که میسر نشود روز وصالدر شب هجر امید سحری ما را بساگر از دیده کوته نظران افتادیمنیست غم صحبت صاحب نظری ما را بسدر جهانی که نباشد ز کسی نام و نشانقدسی از گفته شیوا اثری ما را بس
فرهاد
2016-03-14T07:47:25
جناب مدعی، موافقم که تفسیر شعرهای عارفان کار هر کسی نیست. مسئله اینجاست که حافظ عارف نبوده است، و اینجانب هم در دریف "هر کسی" قرار نمیگیرم.بیت سوم آشکارا کنایه آمیز است، و حافظ میگوید چون "عمل" نداشته است بهشت را هم نمی خواهد و به همان دیر مغان راضی است، نه اینکه از فرط دوست داشتن معشوق الاهی نمیخواهد به بهشت برود! این چگونه عارفیست که عمل ندارد؟!از این گذشته، رفتن به بهشت چگونه میتواند عارف را از خداوند دور کند؟! به گفته قرآن خدا در "جنت الماوی" در بالاترین مرتبه بهشت قرار دارد و اگر کسی میخواهد مانند پیامبر با خداوند دیدار کند باید به جنت الماوی بهشت برود. این را مولوی هم گوشزد کرده است:گفت پیغامبر که جنت از الهگر همی‌خواهی ز کس چیزی مخواهچون نخواهی من کفیلم مر تراجنت الماوی و دیدار خدامن به سفارش شما گوش میکنم و اسرار عشق و مستی را به شما نخواهم گفت، اما امیدوارم به درد خودپرستی گرفتار نشوید.
امید رضا محبی
2011-03-07T07:37:44
این غزل عارفانه و زیبا که سراسر از اشباع شدن حافظ و غرق یار بودن وی حکایت دارد، که همه چیز و همه دنیا را با خود دوست به معامله نمی گذارد. این بیت را بنگریم که حال وی را شاید اندکی دریابیم:از در خویش خدا را به بهشتم مفرستکه سر کوی تو از کون و مکان ما را بسخوب است مزمون و شباهت بیت فوق را با بیت زیر که مربوط به یکی از غزل های بزرگ عارف ربانی، سعدیست مقایسه ای نمائیم:گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما رامن فکر می کنم با توجه به مضمون کلی این غزل معنای بیت پنجم را اینگونه باید بیان داشت که:به نقد و خوشی و سود و فراز دنیا و همینطور به زیان و خساران و آزار و فرود جهان بنگر و اندیشه کن (که این جهان مادیست) و اگر دیگران را این وضع بس نیست، برای من بس است و کافیست ( و باید نگاهم به سوی دیگری باشد که همواره سود است)البته بنظرم عمق و ژرفای معنای این بیت خیلی زیاد است و راهنمائی اساتید بزرگواری که بتوانند به باز کردن معنای بیت کمک نمایند، مغتنم است.
ملیحه رجائی
2010-11-06T16:01:26
گلعذار = گل چهرهگلستان جهان = گلزار گیتیاین چمن = جهانسرو روان = یار محبوبدورم باد = از من الهی دور باشد( فعل دعایی)رَطل = پیمانهرطل گران = پیمانه سنگینقصر فردوس = کاخ بهشت پاداش عمل = جزای کرداردیر مغان = صومعه پیر مغان محفل سالکاننقد بازار = سود و زیان تجارتدولت صحبت = نعمت همنشینی مکان = عالم بالا و هستیمَشرَب = آبشخور بهره نصیب طبع = قریحهخدا را = محض رضای خدا (را اختصاص ) معنی بیت 2: هم صحبتی مردم ریاکار از من دور باشد و از تمام اموال سنگین دنیا همین پیمانه سنگین می عشق مارا کفایت می کند.معنی بیت 5: حال وضع حاضر دنیا را ببین و خوشی و رنج آن را تماشا کن. اگراین سود و زیان برای شما کافی نباشد، برای ما کافی است.
غلامحسین آتشی
2014-02-22T09:17:20
خوب اشعار لسان الغیب آنقدر عارفانه وعاشقاته زیباستکه پند واندرزهای وی هم از ریزبینی ودر عین حال از حلاوت خاصی برخوردار است. در بیت بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببینکاین اشارت ز جهان گذران ما را بسحضرت حافظ اشاره به 1- گذر زمان و غنیمت شمردن آن 2- اینکه همیشه در حرکت جوهری هستیم وحرکت روبه جلو و کمال 3- تغییر وتحول حال با این ذهنیت شعر را معنی کنیمبنشین حالت امر وآگاه باش دارد جوی یا جویبار نشان از یک جریان وسیر وگذر بطوریکه در جوی حرکت داریم اما نه به عقب بلکه روبه جلو وانهم ملایم وبا آهنگی زیبا ثانیاٌ آبی که مشاهده میکنید همان آبی نیست که یک ثانیه قبل دیده بودید آن آب رفته وآبی دیگر آمده و ای یعنی تغییر کافیست یک برگ یا کاه ویا یک تکه چوب در جوی بیاندازید .شباهت گذر عمر به جوی از این است که انسانها یکی پس از دیگری میآیند ومیروند مثال آن مقدار آب که لحظه بعد شان نباید مثل لحظه قبل شان باشد.که متضرر خواهد بود.(مولا علی میفرماید هرکس امروزش با دیروزش یکسان باشد ضررکرده).یعنی باید یه گذر زمان نگاه کرد واز آن غافل نبود.بیت نقد بازار جهان بنگر و آزار جهانگر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس بسیار شبیه به بیت در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندیدرویش در اینجا یعنی رهیده از تعلقات دنیوی و خرسند از وصال به معشوق وعبودیت
فرهاد
2014-04-17T06:49:29
بیت سوم اشاره به آیه 107 سوره کهف دارد: ان الذین آمنو و عملو صالحات کانت لهم جنات الفردوس ...به درستی آنها که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند باغهای فردوس برای آنها باشد ...حافظ در این بیت به تمسخر میگوید به باغهای فردوس علاقه ای ندارد چون عملی (ایمان و اعمال صالح) انجام نداده است. و از آنجا که رند و بیچیز (گدا) است به همین دیر مغان بسنده میکند. علاقه نداشن حافظ به وعده بهشت در بیت هفتم نیز تکرار شده است: تو را به خدا نمیخواهم مرا با راه و روشت (از در خود) مرا به بهشت بفرستی!
دکتر ترابی
2014-01-10T18:53:09
بیت زیبای بنشین بر سر جوی و گذر عمر ببین، مرا به یاد شوخیی انداخت که می گوید: دلیل اینکه مردم حافظ را بیش از سعدی دوست میدارند، در همین بیت و ابیات مشابه است و این در حالی است که سعدی به ؛ برو کار می کن مگو چیست کار و نابرده رنج گنج میسر نمی شود و مانندان آن سفارش فرموده است. و عهده علی.....
حجت
2014-08-30T19:55:56
برای آنان که بهشت توجت خداست و جهنم نیز غهر خداست باید گغت که پیرو راه علی (ع) هستن و آفرین بر چنین انسانهای والا مقام
ali
2014-07-15T17:39:05
دکتر ترابی واقعا به نکته ی زیبا و قابل تاملی اشاره کردی ، ماها از تنبلی به حرف های علی ع و سعدی علیه الرحمه اعتنای زیادی نمیکنیم.
تماشاگه راز
2019-04-01T14:06:59
معانی لغات غزل (268)گلعذار : گل چهره، زیبارویسروِ روان : سرو متحرّک، کنایه از معشوق بلند اندام .زین چمن : از این چمن، از این باغ جهان .هم صحبتی : هم نشینی، معاشرت .اهل ریا : ریاکارانگرانانِ جهان : اشخاص نامطبوع و غیر متعارف، اشخاص غیر قابل تحمّل .رطل ِ گران : پیمانه بزرگقصر فردوس : کاخ بهشت .مَشرَب : آبشخور .قسمت : بهره .مشربِ قسمت : آبشخور بهره مقسوم، سهم مقدّر شده از چشمه مشیّت الهی .طبع چون آب : قریحه روان مانند آب .معانی ابیات غزل (268)1) از گلزار دنیا گل چهره یی برای ما بس و از باغ دنیا سایه آن معشوق بالا بلند ما را کفایت می کند .2) از من دور باد که با ریاکاران همنشین شوم . از ریاکاران که همنشینی آن ها بر انسان گران می آید پیمانه گران سنگ برای ما کافی است .3) کاخ بهشت را به پاداش کارهای نیک می بخشند . ما که قلندری وارسته و مستمندیم دیر مغان برایمان بس است .4) بر لب جوی آب بنشین و به گذشت آن که همانند گذشتِ عمر است بنگر و همین اشاره از دنیای در حال گذر، برای ما کفایت می کند .5) به سود و دریافت های نقدی که از بازار دنیا به دست می آوری بنگر و بنگر که چه رنجهایی در برابر آن می کشی ! اگر این سود و زیان نابرابر برای شما کافی نیست برای ما کافی است .6) یار پیش ماست نیازی نیست که بیشتر از آن چیزی طلب کنیم . این خوشبختی که از نعمت همنشینی آن هم نَفَس بهره مندیم برای ما بس است .7) برای خاطر خدا، از آستان خود مرا به بهشت هم روانه مکن زیرا از همه آنچه در این عالم هستی وجود دارد ما به سر کوچه تو بَسَنده کرده ایم .8) حافظ اظهار نارضایتی از سهمیه ازلی بی انصافی است . قریحه و طبع روان و غزل های لطیف و ناب ما را بس است .شرح ابیات غزل (268)وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لانبحر غزل : رمل مثمّن مخبون اصلم مُسبغ*اگر به تعداد غزل هایی که حافظ به منظور جلب نظر شاه شجاع و تغییر رأی او بر تبعید خود سروده است توجه کنیم درمی یابیم که این دوست یکرنگ و فداکار شاه شجاع بیشترین غزل های معروف خود را در بحرانی ترین دوره زندگی خود سروده و بدون هیچگونه دستاوردی در آخر سر مجبور به رفتن به تبعید شده است .لحن کلام شاعر در این غزل ها متفاوت است اما محور کلام همۀ غزل ها گرد سه موضوع است : 1- اظهار دوستی و تجدید ارادت و یادآوری خدمات گذشته خود، 2- گله و شکایت از بی اعتنایی های شاه و 3- اظهار بی نیازی و بی اعتنایی ظاهری و مقاومت . اما در هیچ کدام از این غزل ها ما به اظهار ندامت و پشیمانی از اعمال و رفتار گذشته خود که دستاویز دشمنان او و سبب تبعیدش شده برنمی خوریم . او در هیچکدام از غزل هایش از خوردن شراب و حمله به متولیان متظاهر شریعت توبه و اظهار ندامت نکرده است.این مطلب مهم باید برخوانندگان امروزی اشعار حافظ روشن شود که حافظ با آن همه سابقه دوستی و نزدیکی با شاه و دربار و تورانشاه وزیر و سایر دست اندرکاران حکومتی اگر اهل مماشات و معامله بود به آسانی می توانست به آن ها قول تغییر رویه خود داده و زبان در کام کشیده به مخالفین و رقیبان و حسودان طعنه و کنایه نزند و بطور مسلّم از او چنین چیزی خواسته شده و او از آن به لطایف الحیل سر باز زده است . شاعر عارف و مطّلع و با سوادی که کسی در مجموع یارای برابری با او را نداشته چرا نان را به نرخ روز نخورده و خود را از این همه زحمت و مشقّت نرهانیده است ؟جواب این سؤال این است که هیچ مردی زیر بار نامرد نمی رود و هیچ عارف دل آگاهی به ریا و تظاهر و مردم فریبی روی نمی آورد و این آزمایش بزرگی است که حافظ از آن رو سفید بیرون آمده است .این همه از برای این گفته شد تا خوانندگان جوان تنها به لطف کلام شاعر توجه نکنند بلکه بیش از آن به شخصیت اخلاقی و مردانگی او بیندیشند و باور داشته باشند که ما هنوز همتای او را در تاریخ ادب خود نیافته ایم .شاعر در این غزل و در مطلع غزل، ایهامی به تجدید ارادت با شاه شجاع دارد ایهامی که ابداً با گذشت زمان برای ذهن خوانندگان امروزی قابل درک نیست . در بیت دوم از اینکه با اهل ریا کنار بیاید اظهار امتناع و باز به باده نوشی خود صحّه می گذارد . در بیت سوم به صاحبان شریعت طعنه زده می گوید آن ها بهشت را به پاداش ثواب به بندگان می بخشند اما من که قلندری یک لاقبا و لاقید و تهیدستم همان گوشه دیر مغان و میخانه برایم کفایت می کند . باید دانست منظور شاعر از آوردن کلمه دیر مغان در اینجا، اشاره به خانقاه شیخ تقی الدّین محمد داداست که آن روز در یزد توسط پسر شیخ دادا اداره می شد و در جهان عرفان و عرفا شهرتی به سزا داشت و چنین مقرر شده بود که حافظ به یزد رفته و در آنجا معتکف شود و چنین هم شد .شاعر در ابیات چهارم و پنجم از بی وفایی و گذشت زمان صحبت کرده و می فرماید این دو روزه از عمر ارزش آن را ندارد که انسان تن به هر پستی و خواری بدهد و خطاب به درباریان می گوید (گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس).شاعر در بیت ماقبل آخر یکبار دیگر تقاضای لغو دستور تبعید خود را دارد و در مقطع کلام همه رویدادها را قسمت ازلی لایتغیّر دانسته و از اینکه از نعمت آزادی گفتار و سرودن غزل های آبدار بهره مند است خدا را سپاسگذار است .شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
سیادتی
2019-10-17T15:46:27
گدا در اشعار خواجه شیراز اشاره به نیاز دایمی به لطف خدا دارد .نیازی که هیچ گاه از مخلوقات رفع نمی شود. سیه روی زممکن در دوعالم جدا هرگز نشد والله اعلم. الفقر سواد الوجه فی الدارین. یار با ماست: هو معکم. دولت صحبت؛ الا بذکرالله تطمین القلوب.مارا بس: الیس الله بکاف عبده. بهشت دارای مراتب مختلفیست که برترینش جنت اللقا و مقام عندیت است. زمنعم به نعمت نپرداختم.
ارکیده
2020-07-02T05:40:27
سلام بیت نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان...واقعا مضامین عرفانی بسیار مهمی برای ما دارد.دنیا و دنیا خواهی همه آزار و اذیت است...
برگ بی برگی
2020-05-20T20:12:28
ممنون از شما بنده بزرگوار برای آدرسی که دادی و حقا که استاد دینانی چقدر خوب و جامع به شرح این غزل سراسر عرفانی پرداختند که بجز این انتظاری از او نیست . سپاسگزارم
علی ج
2020-10-18T23:08:14
ممنون از تاریخ مااین موارد صحیح هستنداز گدایان جهان...از در خویش خدایا..
برگ بی برگی
2020-10-04T19:25:07
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بسزین چمن سایه آن سرو روان ما را بسگلستان جهان کنایه از هستی مطلق است که باشندگان عالم از جماد ، نبات ، حیوان و انسان در شمایل و رنگهای گوناگون به این هستی وجود بخشیده اند ، حافظ و عارف منشاء این گلستان و هستی را نور واحد میبیند که انشقاق پیدا کرده و به صور مختلف در آمده اند .گلعذار یا رخسار گلگون نمادی از انسان کامل یا خداست که از این گلستان هستی سر برآورده و آن هشیاری مطلق خدایی ست که بر هشیاری های جسمانی و گیاهی و حیوانی برتری دارد و حافظ عاشق بر این هشیاری یا خرد الهی میباشد و آن را برای رسیدن انسان به بینهایت خدا و آرامش و خوشبختی کافی دانسته و از گلستان جهان چیز دیگری را طلب نمی کند . من و همصحبتی اهل ریا دورم باداز گرانان جهان رطل گران ما را بسبرای حافظ (انسان معنوی) رسیدن به این مطلوب خود که همانا هشیاری حضور یا خدا میباشد اولین قدم دوری از ریاکاری ست به این معنی که انسان به واسطه اینکه از جنس خدا میباشد و در نتیجه کششی ذاتی به سوی اصل خدایی خود دارد پس از شنیدن ندای بازگشت ، واقعاً میل به سوی آن هشیاری اصیل پیدا میکند اما خود دروغین شکل گرفته در انسان با شگردها و بهانه های گوناگون انسان را از حرکت واقعی به سوی این هشیاری اصیل باز میدارد ، نام این نیت به بازگشت و مقاومت خود دروغین انسان ریا ست و حافظ راهکار غلبه بر مقاومت خود دروغین که فقط هشیاری جسمی را درک میکند در مصراع دوم توضیح میدهد و آن بر گرفتن رطل گران یا پیمانه ای سنگین از شراب معرفت میباشد تا آنچنان نسبت به هشیاری جسمانی خود مست و بی خود گردد تا طرفندهای خود دروغینش بر وی کارگر نشده و عقل جسمانی او زایل شود ، در اینصورت انسان قادر خواهد بود به این خود دروغین فایق آمده و به سخنان عقل جسمانی خود بی اعتنا گردد . حافظ از گرانان جهان فقط خواهان این پیمانه گران است و بس . گرانان دیگر این جهان مانند ثروت بیشتر و خانه بزرگتر و گرانتر یا اتومبیل گرانتر و شغل و مقام گرانتر و شهرت و محبوبیت و تایید سنگین تر ، هیچ جذابیتی برای حافظ ندارند بجز آن رطل گران که عقل هشیاری اصیل انسان را هشیارتر میکند . قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشندما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بسدر این بیت حافظ به دو مطلب اساسی دیگر اشاره میکند ، اول اینکه حتی فردوس و بهشت برین را نیز بدون سعی و ریاضت به انسان نخواهند داد ، پس برای رسیدن به آن سرزمین یکتایی و بینهایت خداوند انسان چاره ای جز کار بر روی خود ندارد و این معنی همان رطل گران است . مطلب دوم اینکه اصولا انسان نباید با طمع رسیدن به فردوس و سرزمین یکتایی و آرامش ابدی سعی و تلاش کند که در اینصورت به ذهن رفته و تلاش او بی ثمر خواهد بود و تحولی در او ایجاد نخواهد کرد . البته پس از تبدیل انسان از هشیاری جسمی به هشیاری حضور رسیدن به آن فضای یکتایی قابل درک است ولی انسان رهرو طریق معنوی نباید به آن فکر کرده و با مقیاس ذهن آن مسیر طی شده را اندازه گیری کند . حافظ رند ، فقیر و نیازمند به حضرت معشوق همان خلوت دیر مغان را که خاموشی کامل ذهن است به هر چیز بر آمده از ذهن ترجیح میدهد . بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببینکاین اشارت ز جهان گذران ما را بساین بیت علاوه بر اینکه به انسان یادآوری میکند که برای تبدیل شدن از هشیاری جسمی به هشیاری حضور زمان زیادی در اختیار نداشته و باید زودتر بخود بیاید ، بر نو شدن هر لحظه جهان و آب روان هشیاری که بر آب روان پیشین خود جریان دارد اشاره کرده و نو شدن هر لحظه جهان را گوشزد میکند . یعنی که انسان نیز باید هر لحظه زندگیش نوتر و تازه تر از لحظه قبل زندگیش باشد . مولانا نیز در این رابطه میفرماید:"عمر همچون جوی نو نو میرسدمستمری می نماید در جسدآب را آبیست کو میراندش ، روح را روحیست کو می خواندش" نقد بازار جهان بنگر و آزار جهانگر شما را نه بس این سود ، زیان ما را بسمعنای معمول بیت اینکه میفرماید اگر شما گمان میکنی با افزودن به چیزهای این جهانی و سیری ناپذیری در این بازار منفعتی کسب میکنی در اشتباه هستی و از آزار رساندن این تعلقات دنیوی بی خبر هستی اما من به همین مقدار زیان اکتفا کرده و قصد ادامه و زیان بیشتر را ندارم . اما معنای دیگر نهفته در آن میفرماید رسیدن به حضور برای انسان معنوی به این راحتی نیست و مانند خرید از بازار که آزارهای بسیاری در آن است این کار معنوی بدون آزار و هزینه از سوی خود دروغین انسان نبوده و او همواره در کار انسان کارشکنی میکند . یکی از این آزارها ایجاد یاس در انسان سالک بوده و در او توهم عدم بهره بردن از مواهب دنیوی درصورت ادامه راه را القاء میکند . یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیمدولت صحبت آن مونس جان ما را بسعارفی که زنده به عشق شده ، مسلم و بدیهی ست که توجهی به چیزهای بیرونی و این جهانی نداشته و ندارد ، پس این زیادت طلبی مربوط به حضرت معشوق است و آن چیزی نیست جز راه یافتن عارف به ذات حضرتش و حافظ انسانی که به این مرحله از کمال رسیده را از این خیال خام برحذر داشته و همین هم صحبتی و عنایت او را عین نیکبختی میداند . تلاش برای نفوذ به ذات حق تعالی بدون شک انسان را به ذهن و گمان می برد و بالطبع یار از او خواهد رمید . زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات / ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر از در خویش خدا را به بهشتم مفرستکه سر کوی تو از کون و مکان ما را بسپس از ترک دنیا حافظ ترک عقبی و آخرت را نیز برای ادامه و استمرار جریان آب حیات بخش به انسان ضروری میداند و از خدا با زاری میخواهد که او را به بهشت توصیف شده نفرستد زیرا سر کوی حضرتش که از کون تا مکان گسترده و آن را فضای یکتایی نامیده اند بینهایت و نامحدود است ولی بهشت با توصیفات ذهنی ، محدودیت است و بدون شک حافظ یا انسان رها شده از امیال ذهنی که حلاوت همجواری با معشوق را چشیده است هرگز خیال بازگشت به ذهن و دنیای محدودیت را ندارد .حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیستطبع چون آب و غزل‌های روان ما را بسحافظ میفرماید انسان از ابتدا نیز به آن فضای بینهایت تعلق داشته و بنا بر قضای الهی در محدودیت و فرم قرار گرفته است پس گله از یار جایز نیست و همین که خدا طبع روان و لطیفی مانند آب و غزلهای روانتر از آب که از این طبع لطیف جاری میشود را به او عطا کرده جای سپاسگزاری دارد و برای حافظ کفایت میکند . در واقع چه برکاتی که از این طبع لطیف به جهان انتشار نمی یابد ؟ و چه انسانهایی که درجهان از آن سیراب می شوند.
برگ بی برگی
2020-10-04T22:25:49
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بسمصرع دوم بیت مطلع غزل اشاره به سایه و لطف خدا بر سر انسان است که شرط اصلی و اساسی برای رسیدن او به آن مراتب بالا ست . حاشیه های بیشتر بزرگواران مانند آقای غلامحسین آتشی در درک بهتر این غزل زیبا بسیار تاثیر گذار هستند که جای سپاسگزاری فراوان دارد .
امید
2020-09-06T01:33:00
سلام و عرض ادب خدمت اساتید گرامیفکر میکنم در بیت اول "سرو چمان" درست باشدبه دلیل اینکه قافیه در بیت آخر تکرار نشود
omid
2017-06-06T16:22:07
روحت شاد ایرج بسطامی بزرگ که بی شک بهترین خواننده بعد انقلاب بودی..چقدر این خواننده بزرگ اشعار رو با حس میخوندن..خصوصا این شعر رو..روحت شاد خوانده ناکام وبی نظیر
nabavar
2017-06-25T02:07:57
ایرانی جان ، امین عزیز دکتر ترابی نوشته : بیت زیبای بنشین بر سر جوی و گذر عمر ببین، مرا به یاد شوخیی انداختایشان از خودش `حرفی نزده که چنین بر او می تازیدادب مرد به ز سواد !!!! اوست
امین
2017-06-25T01:42:48
آقای ترابی شما مثل اینکه دیوان غزلیات سعدی رو نخوندی که میگی سعدی فقط پند و اندرز میده. اگه غزلیات سعدی رو خونده باشی هرگز این حرفارو نمیزنی.
ایرانی
2017-06-25T01:26:29
جناب ترابی که اسمتو به اصطلاح دکتر گذاشتی ایکاش قبل از ارائه نظر یه مطالعه میکردی و میدیدی که شعری که نوشتی برو کار می کن مگو چیست کار از مرحوم ملک الشعرای بهار هست نه سعدی. ضمنا مردم کجا حافظو بیشتر از سعدی دوست دارند مردم هم سعدی رو دوست دارن هم حافظو شما لطف کنید شاعران را با یکدیگر مقایسه نکنید که مقایسه شاعران طراز اول با یکدیگر بطور کلی و مطلق کار پسندیده ای نیست.
روفیا
2017-06-25T23:16:59
راست می گوید حسین 2 گرامیشما را چه می شود؟ حس شوخ طبعیتان کجا رفته است؟!
روفیا
2017-06-25T23:18:06
حیف از دکتر ترابی و دیگر دوستان...
nabavar
2017-06-25T23:47:16
واقعاً حیف روفیابانواگر این خرده گیری ها نبود دوستان خوبمان را در کنار داشتیم فکر کنید اگر دوباره دکتر ترابی ، دکتر کیخا ، مهری بانو ، لیام ، مرسده بانو ، و دیگر خوش قلمان غایب با دوستان حاضر جمع بودند . چه خوب بود ،خدا شما را برایمان نگه دارد
بنده
2018-11-29T01:55:40
با سلامشرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:قسمت اول:پیوند به وبگاه بیرونیقسمت دوم:پیوند به وبگاه بیرونیقسمت سوم:پیوند به وبگاه بیرونیقسمت چهارم:پیوند به وبگاه بیرونی
رامش
2018-04-02T12:24:40
با نازکدلان، تندی روا نیست ..4
عیان
2018-04-08T10:58:44
بنشین بر لب جو و گذر عمر ببینکاین اشارت ز جهان گذران مارا بسحافظ در لحظه لحظه از گذر زمان بر این جهان را با دید باز حس می کرده است،و چنان آبی که در یکه لحظه از جوی و آن مکان گذشت دیگر باز نخواهد گشت.و در بیت دوم منظورش آن است که این جهان پر رمز و راز هرلحظه درحال تغییر است و این گذشت مبهم را کافی می داند برای اشارات نامحدود جهان
شهراد
2018-02-25T22:31:16
خطاب به فرهاد"بیت سوم آشکارا کنایه آمیز است"بله، اما کنایه به اهل ریاست که فی المثل ثروت جمع می کنند اما به دیگران می گویند با خمس و زکات بهشت مال شما خواهد بود (واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند, چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند)
ماهان زندی
2018-07-03T22:31:49
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافدبیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم...این ابهام و دوگانه خوانی در اشعار حضرت حافظ به حسن او می افزاید و بهتر است به دور از هرگونه تعصب و پیش داوری به اشعار او بنگریم و بیهوده اب در هاون نکوبیم ...در ضمن این غزل رو با صدای مرحوم نادر گلچین به همه دوستان پیشنهاد میکنم
رضا ساقی
2018-08-15T01:59:44
گُلعِذاری زگلستان جهان ما را بسزین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بسگُلعِذار : زیباروی،گل رو،خوش سیما"سروِ روان" کنایه از معشوق ِ خوش قدوبالاست. چمن: باغ، کنایه ازدنیاست. معنی بیت: (مازیاده خواه نیستیم) ازگلستان جهان تنها یک گلرُخ ِ دلستان برای مادل عاشق پیشه ی کفایت می کند ازمیان این همه نعمت وازاین باغ باصفای دنیا، همین که سایه ی آن سروقامت برسرماباشد برای ماکافیست.تابوکه یابم آگهی ازسایه ی سروسَهیگلبانگ عشق ازهرطرف بر خوش خرامی می زنممن و همصحبتیِ اهل ریا دورم بادازگرانان جهان رَطل گران مارا بساغلب ابیات این غزل که بامضامین بکروبدیع وحافظانه خَلق شده اند بیانگرمیزان مناعت طبع ،بی نیازی ورهایی ازقیدوبند دینی ودنیوی شاعراست که حتّادرسخت ترین شرایط، هرگزسرپرغرورش به دُنیی وعُقبی فرونیامد وتاپایان عمر آزادانه اندیشید وآزادانه زندگی کرد.رَطل: پیمانه ی بزرگ وسنگین ازگرانان: ازمجموعه ی گران ها، وزین ها وسنگین ها . دراینجا کنایه اززاهدان وریاکاران نیزهست فریبکارانی که به وجهِ عبوس می نشینند و تصوّرمی کننددارای شخصیّتی ارزشمند و وزین وسنگین هستند. حافظ درمصرع اوّل، رندانه خودراازصف ریاکاران جدامی سازد ودرادامه، بابکارگیری مناسب "گرانان" ریاکاران رانیز به مجموعه ی گرانان اضافه می کند وهمه را دریک جا ودرکناره می نشاند تا به راحتی بتواند ازمجموع آنها اعلام برائت کند.معنی بیت: من هرگزباریاکارانِ خودبین وحُقّه باز نشست و برخاست نمی کنم وهم صحبت نمی شوم برای من همین مایه ی سعادت است اگرتوفیقی داشته باشم با پیمانه ی سنگینِ شراب هم نشین وهمنفس گردم. این همنشینی بسی ارزشمندتراز همدمی با ریاکارانِ خودپسنداست.نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مکنخودپسندی جان من بُرهان نادانی بُوَدقصرفردوس به پاداش عمل می‌بخشندما که رندیم و گدا دیرمُغان ما را بسقصر فردوس : کاخ بهشتدیر: عبادتگاه ،صومعه ، محل عبادت راهبان مسیحی،خراب آباد کنایه از: دنیا، جهان مادی . مُغان: درلغت‌نامه ی دهخدا می خوانیم: مغان در اصل قبیله ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصراً به آنان تعلق داشت . آنگاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد مغان پیشوایان دیانت جدید شدند. در کتاب اوستا نام طبقه ٔ روحانی را به همان عنوان قدیمی که داشته اند یعنی آترون می بینیم اما در عهد اشکانیان و ساسانیان معمولاً این طایفه رامغان می خوانده اند. دیرمُغان: معبد زردشتیان ، دراینجا کنایه ازخرابات ومیخانهمعنی بیت: بهشت ونعمتهای آن را به عنوان پاداش به آنهایی می بخشند که دارای اعمال ورفتارهای نیک هستند ما که لااُبالی وگناهکاروفقیر هستیم (البته اززاویه ی دید زاهدان) همین کُنج میخانه وگوشه ی خرابات کافیست.ای گدای خانقه بَرجَه که دردیرمغانمی دهندآبیّ ودلها راتوانگرمی کنندبنشین بر لب جوی و گذر عمر ببینکاین اشارت ز جهان گذران ما را بسبراستی که برای مشاهده ی سرعت گذرعمرآدمی،آئینه ای شفّاف ترازحرکت آب در جویباران نیست. دراین آئینه ی عبرت انگیز به روشنی می توان دریافت که این قافله ی عمر چگونه به سرعت وبی وقفه درگذراست.معنی بیت: (به کجاچنین شتابان؟) اندکی درنگ کن وبرلب جویباری بنشین وببین که قافله ی عمر،چسان بی درنگ وشتابان درگذراست. اگرمنصفانه بنگریم ودرمورد این حقیقت تلخ بیاندیشیم عبرت گرفته وبیشترقدرلحظات عمر راخواهیم دانست. اینکه بتوانیم درآئینه ی جویبار، گذرعمر خودراببینیم تلنگریست که برای بیدارشدن ماکافیست وقتی که بیدارمی شویم تازه درمی یابیم که نه تنها آب وعمرآدمی بلکه تمام اجزای هستی درگذراست ولحظه ای توقّف نمی کند.حافظاچون غم وشادیّ جهان درگذراستبهترآنست که من خاطرخودخوش دارمنقدِ بازار جهان بنگر و آزار جهانگرشما را نه بس این سود و زیان ما را بسنقد : آن چه که در حال داده شود، خلاف نسیه ،مال یاپول حاضر دراینجانعمت هاوهرآنچه که دنیا به ما ارزانی می دارد."بازارجهان" : شاعردراین بیت نسبت به فرآیندزندگانی به چشم تجارت نگاه کرده است. تجارتی که سود آن درقیاس با زیانهایی(دردها ورنجهایی) که داردخیلی کمترو ناچیزاست به عبارت دیگر این تجارت یک معامله ی زیانباراست.معنی بیت: مال ونعمت هایی را که دنیا به مامی دهد خوب ببین وارزیابی کن رنج هاودردهای خودرانیزدرنظربگیر ببین که چگونه ما تن به یک معامله ی زیانبارداده ایم! اگر به رغم اینکه می دانید دراین تجارت باخته اید همچنان به معامله بادنیا دل بسته اید وعبرت نمی گیرید مااین هشدارراجدی گرفته وبه دنیا پشت کرده ایم.دراین بازاراگرسودیست بادرویش ِ خرسنداستخدایامنعم اَم گردان به درویشیّ وخرسندییار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیمدولت صحبت آن مونس جان ما را بسمعنی بیت: درادامه ی بیت قبلی، تنهاخواست وآرزوی ما درکناردوست وومعشوق بودن هست وما به خواست اصلی خویش رسیده ایم وهیچ نیازی به مال ومنال دنیوی ومعامله بادنیا نداریم. هم صحبتی بایار دولتی سعادت بخش است که نصیب ماشده است.مِی دوساله ومحبوبِ چهارده سالههمین بس است مراصحبت صغیروکبیراز در خویش خدا را به بهشتم مفرستکه سر کوی تو از کون و مکان ما را بسخطاب به معشوق است. معشوقی که دولت صحبت اوحافظ راکامیاب کرده است.معنی بیت: ای حبیب، محض رضای خداوند مرا ازدرگاه خویش مران ومحروم مکن حتّا اگرقرارباشد به بهشت فرستاده شوم بازهم خواست وآرزوی قلبی من درگاه توست. ازبهشت وازهرآنچه که درعالم هستی وجود دارد برای من همین که درکوی تو ساکن باشم کافیست.ذرّه ی خاکم ودرکوی تواَم جای خوشستترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهمحافظ از مَشربِ قسمت گله ناانصافیستطبع چون آب و غزل‌های روان ما را بسمَشرَب : آبشخور .قسمت : تقدیر، سهمی که ازجانب خداوند برای هرکس تعیین شده است.طبع : قریحه ی شاعری ای حافظ اظهار گلایه وشکایت ازتقدیر بی انصافیست ازآبشخورقسمت،برای هرکس سهمی مشخّص شده باید رضابه داده بدهیم وازجبین گره بگشائیم. بنابراین گله وشکایت نمی کنم همین قریحه ی لطیف و ذوق شاعری که همانند آب جویباران جاریست ونصیب من شده برای من کافیست.حافظ اَرسیم وزرت نیست چه شدشاکرباش چه بِه ازدولتِ لطفِ سخن وطبع سلیم؟
کیومرث محمدی
2021-11-28T16:04:37.6814059
استاد شجریان،چند بیت از این شعر را در آلبوم"کیمیای مهر" با تصنیف گلعذار،به زیبایی اجرا کرده اند
مهرداد
2022-05-02T14:09:08.1159951
در بیت: از در خویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس   تفسیر من آن است که مخاطبش "خدا" نیست بلکه معشوقی غیر از خداست زیرا "خدا را" بیشتر به معنی "تو را به خدا" است. من اینطور میفهمم که حافظ به معشوقش میگوید تو را به خدا مرا به زهد و خرید بهشت دعوت مکن و بگذار رندانه و با می و معشوق بگذرانم زیرا این نوع زندگی، در همه کون و مکان و امکاناتش برایم کافیست و چیز بیشتری نمیخواهم.
در سکوت
2022-05-15T11:11:12.7312656
این غزل را "در سکوت" بشنوید
الهه (نازی) صادقلو
2023-03-02T13:01:43.0709318
آقا رضا دَمِت همیشه گرم و حافظانه! اگر نبودی, من نوعی شخصا از دیوانِ حافظ محروم می شدم! بعضی از این برداشت ها و شرح هایِ دوستان رو که نگاه می کنم, چشمم سیاهی می رود و سرگیجه می گیرم! کاش اینان تلاش و خویشتنداری می کردند و نمی نوشتند! الهی که با حافظ محشور شوی! 
مجید سنجری
2023-07-02T08:24:05.9332303
از درِ خویش خدا را به بهشتم مَفرست که سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس   این بیت خدایا صحیح هست یا خدا را  اگر هرکدام صحیح باشد معنا چه تغییری می کند