گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:باز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش وین سوخته را مَحرَمِ اسرارِ نهان باش

❈۱❈
باز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش وین سوخته را مَحرَمِ اسرارِ نهان باش
زان باده که در میکدهٔ عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
❈۲❈
در خرقه چو آتش زدی ای عارفِ سالِک جهدی کن و سرحلقهٔ رندانِ جهان باش
دلدار که گفتا به تواَم دل نگران است گو می‌رسم اینک به سلامت، نگران باش
❈۳❈
خون شد دلم از حسرتِ آن لعلِ روان بخش ای دُرجِ محبت به همان مُهر و نشان باش
تا بر دلش از غصه غباری نَنِشیند ای سیلِ سرشک از عقبِ نامه روان باش
❈۴❈
حافظ که هوس می‌کندش جامِ جهان بین گو در نظرِ آصفِ جمشید مکان باش

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۷۲

تصاویر

کامنت ها

کسرا
2015-07-09T20:51:36
کجایی ای دلبر عیار... بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش...
شجاع الدین شقاقی
2015-10-24T14:34:47
من آمده ام1- من آمده ام ، ولی نه با رآی ِ خودمدرگاه ِ خدا دیدم و جا پای ِ خودم2- صف بود و منوّر تن و دروازه ی نورهمخانه ی خود دیدم و هم جای ِ خودم3- می پُرسی از این دیده ی دل ، کِی دیدی؟خوابی بُد و گفتمی به رویای ِ خودم4- بیدارم و بی توبه نشستم ، بر ِ دوستدر دل شده عاشق ِ آقای ِ خودم5- حالیست مرا پیش ِ خدا ، نگو که بازآخود هستم و دلبر و تمنّای ِ خودم
شجاع الدین شقاقی
2015-10-24T22:06:47
وو
شارح
2014-12-10T22:33:47
باسلام،خدمت برادر ناشناس،اینجا بحث بحث ادب وعرفان است نه دعوای لفظ.اینجانب از نقد شما خوشم آمد ولذا برآن شدم که شعر مرسولیم را مدافع باشم مشروط برصحتش.این شعر که وزن درستی ندارد وازنظر گونه شاید در ردیف اشعار نیمایی باشد.بله،قبول دارم که این شعر،شعر حقیقی شاعر(ملقب به جندی)نیست.متأسفانه این شعر را به شاعر نسبت داده اند وبنده باخبر نبودم تا اینکه تحقیق کردم.شعر اصلی از اسطوره ی معاصر شعر قدیم (منسق)ملقب به قاضی ومتخلص بدان(که الآن درقید حیات نیستند)واز اهالی اوز،فارس است.شعر او درحقیقت با این مطلع شروع می شود:ای خرم سان دیده بیا خرممان باش،رخ را توبیارا شب وروزم رمضان باش.وبااین بیت پایان می یابد:ای حضرت باری لب ما پر زشکر کن،قاضی!ره ایزد زن وسرمش جهان باش.ودرواقع ازنظر وزن ودرون مایه حافظ گونه سروده شده است.والسلام
بلال رستمی
2009-04-17T12:43:32
بیت 3 اشاره به ایه74 سوره فرقان دارد و کلمه رندان به پرهیزکاران اشاره دارد
جاوید مدرس اول رافض
2014-08-07T19:26:18
حافظ و ماه رضان، (صیام)حافظ به عنوان یک انسان آزاده و راد مرد و انسان کامل (با معیارنسبی) اهل مستی و راستی در مقابل زاهد ریاکار و مکار جبهه گرفته است و از کلیه موارد وامکاناتی که اسباب ریاکاری برای این ظاهر پرستان و عیب جویانی که خود منشا فساد عظما هستند ،به دید انتقاد و طنز برخورد کرده است تا پرده از ریا و تز ویر این قوم مغرور و سالوس بر دارد و همیشه سر سیتزبا این خود پرستان داشته است.ماه صیام که دوره و فرصتی برای این گران جانان بی خبر از مشی راستی استودر این ماه بر هر مجلس وعظ دامی برای ساده دلان نهاده اند و مست از تزویر و ریای خود بدروغ میلافند وامر بمعروف و نهی از منکر میکنند.حافظ میگوید : *زان می ناب کزو پخته شود هر خامی.......گر چه ماه رمضان است بیاور جامی.* مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد.........که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی.* گر زمسجد بخرابات شدم خرده مگیر ......مجلس وعظ درازست و زمان خواهد شد..* عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس ......که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن. و زمانی که ماه رمضان تمام میشود و هلال ماه شوال عید فطر را خبر میدهدحافظ با خوشحالی چنین میسراید.*روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست .....می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست* نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت.......................وقت رندی و طرب کردن رندان پیداستهمچنین باز در غزلی دیگر همین مضمون را تکرار میکند و ظنز آمیز بر ریاکاران که در این دوره خودنمایی شایانی دارند میتازد.* ساقی بیار باده که ماه صیام رفت...................درده قدح که موسم ناموس و نام رفت* وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم..............عمری که بی حضور صراحی و جام رفت* مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی...................در عرصه خیال که آمد کدام رفت* دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید............تا بویی از نسیم می‌اش در مشام رفتزاهد خود پرست و مغرور خود را ایمن از هر چیز و گناهان و آتش دوزخ میداند بی خبر از اینکه رند گناهکار با مستی راستی خود اهل بهشت است.* زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه......................رند از ره نیاز به دارالسلام رفتشرح بیت: **- زاهد به علت تکبر و غروری که داشت به سلامت و رستگاری راه نیافت ; رند از راه نیاز و فروتنی به بهشت خدا رفت ،دارالسلام : نام یکی از هشت خلد یا هشت بهشت است و به عنوان یکی از القاب بهشت در آیه 721 از سوره الانعام (6) لَهُم دارُالسَلام ِ عِندَ رَبَهِم وَ هُوَ وَلیُهُم بِما کانُوا یَعمَلُون َ نیز آمده است ، معنی لغوی دارالسلام سرای سلامت است ، که با سلامت نبرد راه در مصراع اول مناسبت و ارتباط معنی پیدا می کند،می گوید زاهد بر اثر غروری که به علت زهد و عبادت به او دست داده بود نتوانست از راه سلامت و بی خطر به بهشت راه پیدا کند، ولی رند بی پروا که به عبادت خود مغرور نبود از راه فروتنی و نیاز به بهشت راه یافت ،**.............در عزلی دیگر باز مژده میدهد که گردش روزگار مثل ترکان یغما گر سفره گسترده ماه رمضان را غارت کرده ودر این سفره اعم ازاعمال صحیح و اعمال ریاکارانه همه را جمع و با خود برده است . حلول هلال ماه شوال عید فطررا به ارمغان آورده و هلال ماه تازه ماه به دور قدح اشاره میکند باید می خورد و تزویر و ریای یک ماهه ریاکاران گران جان که به هر مجلس وعظ دامی نهاده بودند را فراموش کرد.و باید دانست که اعمال صحیح واجبات زمانی درست و مقبول است که بی ریا و برای رضای حق و خلق باشد و آن زمانی امکاندارد که انسان عاشق و ضمیرش عاری از ریا و تزویر باشد.* بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد............هلال عید به دور قدح اشارت کرد* ثواب روزه و حج قبول آن کس برد ................که خاک میکده عشق را زیارت کردو ازین سبب است که میگوید آمدن ماه صیام هرجند موهبتی است برای تذهیب نفس و دوری از منکرات از طرفی دیگر رفتنش نعتمی است بدان سبب که بازار خود فروشان و خودپسندان دروغین از گرمی میافتد و خودنمایی آنان تمام میشود.* روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل ............صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی تهیه و تدوین جاوید مدرس رافض
شارح
2014-07-05T11:34:56
شعری نیز ازشخصیتی مجهول الإسم وجود دارد که این بیت[زان باده که درمیکده ی عشق فروشند...]درآن است؛بااین مطلع:ای خرم سان دیده بیا خرممان باشخویشتن رابیارای وچون هور،عیان باش
شارح
2014-07-05T11:48:18
ای خرم سان دیده بیا خرممان باشخویشتن رابیارای وچون هور،عیان باشدست گیر ساغر ساقی بهر دلدارمخفی مشو،آ به پیشم،شمع روان باشهرگز نتوان دیدن پیری خرم دلبرغم را بزدای و ماه خمان باشدرسیر وسفر عالم حب ار تودویدیمارا نظری کن وسویم تو دوان باشسلطان سلیمان خان عثمانی چو دیدشرسوا بشد ای عالم عشق،تونهان باش[زان باده که درمیکده ی عشق فروشندمارادوسه ساغر بده وگورمضان باش]جندی اوز اربسراید سرودی برعاشقای تنگنظر ار نتوانستی تحمل،توزبان باش
محمدرضا زندی پور
2019-06-04T22:22:50
با سلام،بیت ششم در غزل فوق در مصرع دوم جناب آقای معتمدی این گونه خوانده اند:ای سیل سرشک از عقب ناقه روان باش. به نظر می رسد تداعی تصویری ناقه به جای نامه صحیح است چرا که گرد و غبار حاصل طی طریق ناقه است.با احترامات فراوان.
محمدرضا زندی پور
2019-06-04T22:26:04
با سلام و احترام، در بیت ششم مصرع دوم جناب آقای معتمدی این گونه خوانده اند :" ای سیل سرشک از عقب ناقه روان باش". به نظر می رسد تداعی تصویری ناقه به جای نامه صحیح است چرا که گرد و غبار حاصل طی طریق ناقه است.با احترامات فراوان.
مینا
2017-01-19T21:10:19
این غزل رو "محمد معتمدی" با عنوان "مناجات در میکده عشق" فوق العاده زیبا خوندند.
نیما
2018-11-09T19:48:48
از این شعر در آواز سه گاه (مخالف و فرود) توسط محمدرضا شجریان در آلبوم دیلمان استفاده شده است
نیما
2018-11-09T19:51:13
محمدرضا شجریان در آلبوم دیلمان در دستگاه سه گاه از این شعر استفاده کرده است
رضا ساقی
2018-08-18T23:33:35
بازآی ودل تنگ مرامونس جان باشوین سوخته رامحرم اسرارنهان باشحافظ عاشق پیشه دل نازنین اَش به تنگ آمده وبنظرمی رسددرشرایط اندوهباری بسرمی برد که اینچنین دلداررامی طلبد تابازگردد وبرای دل تنگش ،اَنیس ومونس جان باشد. امّاطبق معمول، غزل صرفاً درامتدادِ ابرازاحساسات عاشقانه پیش نرفته است. یکایک ابیات این غزل،همانند سایرغزلها هرکدام به تنهایی (خارج ازگودغزل نیز ) مستقلاً یک بیت الغزل معرفت،وصفحه ای ازکتاب منشور رندیهای حافظ به شمارمی روند زیرااین ابیات نغزولطیف درحقیقت از اندیشه های پرنیانی وباورهای حافظانه مایه می گیرند وظرایف ولطایف افکارخواجه راانعکاس می دهند.معنی بیت: بازگرد ودوباره برای دل بیقرار وازغم گرفته ی من، همان مونس جان باش که پیش ازاین بودی و قراروآرامش می بخشیدی بازگرد وبرای این دلِ سوخته درآتش دوری، رازدارباش تابتوانم آنچه درفراق تودیده وشنیده وکشیده ام رابازگویم.یارب کجاست محرم رازی که یک زماندل شرح آن ده که چه گفت وچه هاشنیدزان باده که در میکده ی عشق فروشندما را دوسه ساغر بده وگورمضان باش "میکده ی عشق" دراینجاکنایه ازدل ونهاد آدمیست که عشق ازآنجا برمی خیزد. بی تردید باده ای که درمیکده ی عشق می فروشند نمی تواند ازانگورمایه گرفته باشد درمیکده ی عشق، شراب محبّت است که ازعشق مایه می گیرد. شراب چشم و شراب لعل لب است که اززیبایی حاصل می شود شراب نازوعشوه وشرابهاییست که محصول خُمخانه ی دل است، وروح وروان آدمی راصفابخشیده وسرمست وشنگول می سازد وخُماری وسردرد ندارد. نوشیدن شراب عشق ومحبّت، حتّادرماه رمضان نیزازمنظر شریعت منعی ندارد. البته این بدان معنانیست که حافظ اهل "شراب" انگوری نبوده وهمه ی شرابهایی که دردیوان اووجوددارد شراب عشق ومحبّت است درقفسه های میکده ای که حافظ بنا نموده همه رقم شراب با طعم ورنگهای مخصوص ومتفاوت(حقیقی ومجازی)چشم هارامی نوازد وپذیرایی ازمیخواران، متناسب ومطابق ذائقه ی آنهاانجام می گیرد.دراین میکده هرکس می تواندشراب موردعلاقه ی خودراسفارش دهد.معنی: ای دوست بیا وازمیکده ی عشق(ازسرلطف وعنایت) دوسه ساغر شرابِ محبّت به این دل ِ سوخته بچشان هرچندکه ماه رمضان بوده باشد منعی ندارد بگواصلاً رمضان باشد برای نوشیدن این شراب رمضان وشعبان تفاوتی نمی کند.زان مِی عشق کزوپخته شودهرخامیگرچه ماه رمضان است بیاورجامیدر خرقه چو آتش زدی ای عارف سالکجهدی کن وسرحلقه ی رندان جهان باشدر خرقه چو آتش زدن : کنایه ازروی گردانیدن ازصوفیگری وزهدِ ریاکانه هست. خرقه درنظرگاه حافظ، لباس تزویر وریاکاریست وپوششی مناسب برای مخفی کردن عیب هاست. عارف سالک : کسی که ازخرافات وریاکاری خودرارهانیده ، درطریق معرفت وشناخت حقیقت قرارگرفته ودراین مسیر به سوی سرمنزل مقصود درحرکت است.جهد: سعی وتلاشسرحلقه ی رندان: الگو وراهنمای رندانرندان: آزادگان ووارستگانِ ازبندِ تعلّقاتمعنی بیت: ای وارسته ازبندِ تعلّقات وجهالت وریا،حال که باآگاهی خرقه ی زهد وتزویررابه آتش کشیده ودرمسیردرستِ سرمنزل مقصودقرار گرفته ای تلاش کن که بیش ازیک سالک( راهرو ) باشی توقّف مکن سعی کن به مراحل بالاتر ارتقاپیداکنی ،الگو وراهنمای رهروان باشی وبتوانی رهرواندیگر رانیزبه سعادت و رستگاری رهنمون گردی.ای بی خبربکوش که صاحب خبرشویتاراهرو نباشی کی راهبر شوی ؟دلدار که گفتا به تواَم دل نگران استگومی‌رسم اینک به سلامت نگران باشبه تواَم دل نگران است : دلم برای تونگران استنِگران : درانتظار وچشم به راه بودن معنی بیت: دلدارم پیام داده که نگران سلامتی من است به اوازطرف من بگو که بزودی به دیدارش خواهم شتافت همچنان منتظروچشم براه بماند.نگران بودن دلدار برای دلداده،غرورآمیز و خیال انگیزاست همان میزات که صیدازپی صیاد دویدن مزه دارد نگرانی دلدارنیزبرای دلداده حظّی شیرین ونشاط بخش است. چنانکه می بینیم حافظ نیزدراینجا این نکته رابرجسته ترنموده است. درخوانش شعراگرپس ازاینک مکثی کنیم وبسلامت نگران باش راباهم بخوانیم معنی حافظانه تری بدست می آید یعنی باسلامتی وخوشی چشم انتظارباش.سلامت همه آفاق درسلامت توست به هیچ عارضه شخص تودردمندمبادخون شددلم ازحسرت آن لعل روان بخشای دُرج محبّت به همان مُهرونشان باش"لعل روان بخش " کنایه ازلب نوشین وآبداریاراست که برای عاشق،روحی تازه می بخشددُرج : صندوقچه کوچک .دُرج محبّت : صندوقچه مهر و محبّت، کنایه از دل .به همان مُهر و نشان باش : درقدیم صندوقچه رابا نشانهای مخصوصی مُهروموم می کردندتا ازدسترسی دیگران درامان بماند. حافظ بادستآویزقراردادن این نکته، دهان یار رابه صندوقچه ای باارزش تشبیه کرده است صندوقچه ای که بابوسه ی حافظ مُهروموم شده وحافظ امیدواراست که کس دیگری نتواند به این گنجینه دسترسی پیداکند ولب اوراببوسد.باتوجّه به اینکه دندانهای سپیدیاردرنظرگاه عاشق همانند مرواریدهای گرانبهادیده می شوند تشبیه دهان به صندوقچه بسیارلطیف وزیباست.معنی بیت: دلم ازحسرت بوسه های شیرین وروح بخش توخون است ای صندوق جواهرات رویاهای من،به همان حالت که مُهروموم کرده ام همچنان دست نخورده باقی بمان.بوسه بردُرج عقیق توحلا ل است مراکه به افسوس جفا مُهروفا نشکستمتا بر دلش از غصّه غباری ننشیندای سیل سرشک ازعقب نامه روان باشمعنی بیت: ای سیلاب اشک ازپشت سراین نامه(این غزل) روان باش تامبادا بردل نازنین ونازک یار،غبارغم وغصّه نشیند واورامکدّرنماید.چشم من کردبه هرگوشه روان سیل سرشکتاسهی سروتوراتازه ترآبی داردحافظ که هوس می‌کندش جام جهان بینگو در نظر آصف جمشید مکان باش"جام جهان بین": جام جمشید، جام جم،جام کیخسرو، جامی افسانه ای که گویند احوالات روزگاردرآن نمایان بود. دراینجا کنایه ازجام شرابیست که حافظ قبلاً دربارگاه پادشاه (احتمالاً شاه شجاع)بدان دسترسی داشته وگهگاه باآن شراب می نوشیده است. آصف : نام وزیر حضرت سلیمان (آصف برخیا) امّاحافظ این لقب را به دوستان وزیرخود به ویژه تورانشاه داده ودراینجا نیزاحتمالاً هم اومدّ نظربوده است. به عبارتی حافظ می گوید راه رسیدن به بارگاه شاه، ازطریق تورانشاه امکانپذیراست. "جمشید مکان" کنایه ازشکوه واقتداروزارت تحت نظرتورانشاه است حافظ اقتداراین وزیر رابا شوکت وعظمت جمشید برابردانسته است. به حافظ بگو برای دسترسی به جام جهان نما وحضوردرمحفل اُنس شاهانه، لازم است ابتدا نظروزیربااقتداروجمشیدشوکت رابه خودجلب کنی تاشایدبه واسطه ی اوبتوانی به حریم حرم یارواردشوی. حافظ علاوه برشاه شجاع با خودِ تورانشاه نیزرابطه ی دوستی صمیمانه ای داشته، ودرچندجا اراوبه نیکی نام برده است. بانظرداشتِ سوابق دوستی آنها وبادانستن اینکه چه حکایاتی بین آنهابوده وچه اتّفاقاتی رُخ داده، راحت ترمی توان به منظورخواجه پی برد وشوخی حافظانه با شاه ووزیررا درپس زمینه ی این بیت مشاهده کرد. حافظ ازطرفی به شاه شجاع کنایه می زند وبه اومی فهماند که نمی تواندبی واسطه به دیدار اونایل گردد وازطرف دیگرتورانشاه رانیزباتعارفات رندانه،درشرایطی قرارمی دهد که برای دیدار او وشاه شجاع،ساکت ننشیند و دست به کاری بزند.رحم کن برمن مسکین وبه فریادم رستابه خاکِ درآصف نرسد فریادم
مهدی ابراهیمی
2018-12-08T16:36:56
گذشت بر منِ مسکین و با رقیبان گفتدریغ عاشقِ مسکینِ من چه جانی (داد)"حافظ"(تا) بر دلش از غُصّه غُباری ننشیند(ای) سیلِ سرشک از عقبِ نامه روان باش"نهیبی در هیبت و بیم به آوازِ (ای ی)اگر پشتِ پایِ هر به سلامت رفتن و رسیدنی به آبِ‌دل‌‌ و تاس ی پیوند باشد، او سر‌ و چشم و دست را به تمنّا و چشم‌داشت در راهَ ش می نهد. هر گاه پایِ گامِ آن شیرین‌کارِ شهرآشوب در رفت و آمد باشد او به محکم‌کاری چشمِ تر‌دامنی را به ترفند و مَکر از آستینِ پرگارِ چاره‌اش به شُعبده بیرون می کشد.دَستانَ ش بنگرید؛تمامِ مُلاحظه و سفارش اش در آن است تا غُبارِ غُصه ای بر دامن و دلِ یارش ننشیند و چَشم در کوشش حدّی از تر‌دامنی را به غایتِ همت رعایت کند که هر دیده ی بی نظری حیران شود، هر جا که پایِ رفتن در چین ی به گام باشد آن یارِ عزیز پایِ (حرفِ تا و چین ی را به لا) نیز در دلِ شعر و لبه ی دامنِ یارَش در کار می کشد و آب روان ی به اشک در رفعِ غُبار اندر سلام و سلامتی ش را نیز هم به میان می آورد.(تا به دامن) ننشیند ز نسیمت (گردی)سیل خیز از (نظرم) رهگذری نیست که نیست"حافظ"اگر فرض بگذاریم که او خود را حافظِ یار بداند و دل نگرانیش پاکدامنی یارَ ش باشد، با توجه به اینکه رهگذری از یار نمانده که به اشکِ چشمِ حافظِ نازنین نمی نخورده باشد، امّا بهتر آن است که یار نیز همدلی و همراهی نموده و لبه ی دامنِ خود را به قولِ گیلکها (لایی- تایی) زده تا گردی از نسیم بر دامنِ پاکَ ش  ننشیند و نزدیک به یقین تمام این دل نگرانیها از سرِ حسادت بوده و اندک خطری  هم به خاطرِ رَخت و پَخت یار!!؟چشمِ تردامن اگر فاش نکردی رازم"ّباز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش"بازآی_دوباره آیبازآی_چون پرنده شکاری آیبازآی_ به چهره و گشاده آیباز آی_ پوشیده نیآیای سیلِ سرشک؛ ایّ ی به فرمان در غایتِ دوری چشم از نظر
میثم هدا
2018-03-22T20:33:31
درود و مهراین غزل توسط استاد شجریان در آلبوم دیلمان و در دستگاه چهارگاه خوانده شده است
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2018-01-23T00:58:15
سلاماین غزل زیبا را استاد شجریان در جایی اجرا کرده اند و فکر کنم اجرای خصوصی باشدهرچه فکر کردم به یادم نیامد اگر دوستان حضور ذهن دارند بفرمایند
محسن
2021-06-26T01:00:49.083032
این غزل را استاد مهدی نوریان خیلی خوب شرح کرده‌اند: https://shaareh.ir/darsgoftarhafez2/
در سکوت
2022-05-17T12:13:23.6392447
این غزل را "در سکوت" بشنوید
Pou Yan
2023-01-25T17:06:29.7849283
مکان باش اشاره دارد به آیه اقراء باسم ربّک الّذی خلق