گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:دارایِ جهان نصرتِ دین خسروِ کامل یَحییِ بنِ مُظَفَّر مَلِکِ عالمِ عادل

❈۱❈
دارایِ جهان نصرتِ دین خسروِ کامل یَحییِ بنِ مُظَفَّر مَلِکِ عالمِ عادل
ای درگهِ اسلام پناهِ تو گشاده بر رویِ زمین روزنهٔ جان و دَرِ دل
❈۲❈
تعظیمِ تو بر جان و خِرَد واجب و لازم اِنعام تو بر کون و مکان فایض و شامل
روزِ ازل از کِلکِ تو یک قطره سیاهی بر رویِ مَه افتاد که شد حلِّ مسائل
❈۳❈
خورشید چو آن خالِ سیَه دید، به دل گفت ای کاج که من بودَمی آن هندویِ مقبل
شاها فلک از بزمِ تو در رقص و سَماع است دستِ طَرَب از دامنِ این زمزمه مَگسِل
❈۴❈
مِی نوش و جهان بخش که از زلفِ کمندت شد گردنِ بدخواه گرفتار سَلاسِل
دورِ فلکی یکسَره بر مَنْهَجِ عدل است خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل
❈۵❈
حافظ قلمِ شاه جهان مقسِمِ رزق است از بهرِ معیشت مَکُن اندیشهٔ باطل

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۰۴

تصاویر

کامنت ها

داریوش
2016-08-20T18:45:24
سلام در مورد بیت اخر قلم شاه جهان مقسم رزق به معنیه تقسیم کننده روزی شرک الود و از خواجه حافظ چنین منظوری بس بعید مینماید که من در تحقیقاتی که کرد اگر مقسم را با فتحه بخانیم که معنیه ان قسم خورنده .و سوگند خورنده رزق است صحیح تراست که بی شک حضرت خواجه به اینطور معانی عربی اشراف کامل داشته اند پس حافظ قلم شاه جهان )( مقسم بمعنی قسم خورنده و گواه ) رزق است صحیح است باتشکر داریوش بیدل حافظ دوست
گمنام
2016-08-20T19:00:10
مقسم ، آن سان که در دهخدا آمده است، بخششگاه است جای بخشش و شاعر خود در مصراع بعدی می گوید که نمی باید نگران معیشت بود ، قلم شاه جهان یحیا پسر مظفرمحل تقسیم روزی است. رزق هر کس حواله میکند.
محمدرضا
2011-12-17T12:50:05
بیت آخر شاه بیتیهقلم شاه جهان مقسم رزق استواقعا امید میده به آدم
مجید
2010-12-04T09:58:28
سلام بیت پنجم ای کاش درست است---پاسخ: «کاج» صورت قدیمی «کاش» است و در شعر و نثر کهن سابقه دارد. نمونهٔ دیگر از حافظ:تعبیر رفت یار سفر کرده می‌رسدای کاج هر چه زودتر از در درآمدی
سیدمحمد
2020-04-04T23:19:34
شب میلاد حضرت علی اکبر سلام الله علیه فرزند ارشد آقا سیدالشهدا (ع) به نیت آقازاده علی اکبرِ لیلا تفعلی به دیوان حضرت حافظ زدم که این غزل زیبا در آمد و جز حضرت علی‌اکبر(جانم فدای او) کسی دگر را درخور چنین تمجیدی از حافظ علیه رحمه در این غزل ندیدم
برگ بی برگی
2020-11-14T01:13:12
توضیح و تصحیح معنی بیت :وز ازل از کلک تو یک قطره سیاهیبر روی مه افتاد که شد حل مسائلدر مصرع دوم این بیت پرسشی که مطرح میشود این است که با قطره جوهر یا نشان کردن انسان از کلک و قلم خداوند چه مشکل و مسئله ای از هستی یا زندگی حل خواهد شد ؟ آیا گرهی در این جهان فرم وجود دارد که فقط بدست انسان باز میشود و باشندگان عالم معنا از انجام آن ناتوان هستند ؟ پرسشهای بسیاری در معنی کردن مصرع فوق با مضمون ذکر شده پدید می آید که جای تامل و بحث بیشتری دارد . اما همانطور که در متن و شرح بالا ذکر شده ، پدید آمدن مشکل با حضور انسان در زمین فرم محتمل تر است و وظیفه انسان برطرف کردن این اشکال ستیزه گری و عدم تعظیم و تسلیم در برابر خدا و هستی درست مینماید . انبوه مسائل و مشکلاتی که انسان در طول تاریخ برای خود و دیگر باشندگان این جهان و حتی برای جو زمین ، برای کوهها ، دریاها و غیره پدید آورده است نیز قابل تامل میباشد . تنها پاسخ قانع کننده برای حل مسایل توسط انسان میتواند زنده شدن خداوند به ذات خود توسط انسان بر روی زمین باشد که میتوان از آن به بیان نمودن خدا از طریق انسان در روی زمین تعبیر نمود و توسط انسانهای کامل مانند پیامبران ، اولیاء خدا و انسانهای کامل و عارف چنین امری امکان پذیر است . این قابلیت برای نوع انسان وجود دارد .
برگ بی برگی
2020-11-13T19:11:25
دارای جهان نصرت دین خسرو کاملیحیی بن مظفر ملک عالم عادلحافظ صفات خداوند را بر میشمرد که مالک جهان بوده و هر باشنده ای اعم از موجودات زنده و کهکشانها ، همگی در ید قدرت او هستند و او خود یاری دهنده دین خود میباشد . منظور از دین در اینجا باورها نبوده ، بلکه شناخت و معرفت انسان نسبت به خود و هستی مورد نظر میباشد که چون انسانی قصد ورود به جهان معنا (دین) را داشته باشد ، پس حضرتش خود نصرت دهنده و یاری کننده او خواهد بود و چنین خدایی پادشاه کامل است . به دلیل اینکه انسان نیز از جنس خدا و ادامه او درجهان میباشد ، پس صفات ذکر شده را نیز میتوان به هر انسان کاملی در این جهان و ازجمله یحیی بن مظفر نسبت داد ، اگر ملک دانشمند و با خرد و عادل باشد . یعنی هر انسانی با این خصوصیات ذکر شده میتواند نماد خداوند قلمداد شود . ای درگه اسلام پناه تو گشادهبر روی زمین روزنه جان و در دلاسلام در اینجا تمثیل جهان معنا ست که شامل هر باور حقیقی معنوی میباشد و درگه یا آستان خدا برای انسانهایی که پناه و مایه امنیت و آرامش آنها دنیای معنا میباشد ، گشوده و باز است . یعنی هر انسانی از دنیای ماده و جسم ، خسته شده ، میتواند به درگاه و آستان جهان معنا و معرفت خدا وارد شود . درمصرع دوم زمین نماد جهان فرم بوده و انسان درحالیکه در حیات جسمانی خود قرار دارد ، امکان باز کردن روزن در جان و یا باز کردن درب از دل و مرکز خود به آن فضای گشاده و بینهایت الهی را دارد تا به دنیای معرفت حضرتش راه یابد . تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازمانعام تو بر کون و مکان فایض و شاملپس حافظ ادامه میدهد این باز کردن روزن از جان و گشودن درب دل اختیاری نبوده و بلکه بر هر انسانی واجب و لازم میباشد ، یعنی که اختیاری نبوده و انسان چاره و وظیفه ای جز این کار در روی زمین نداشته و این همان تعظیم یا تسلیم انسان دربرابر مقدر و مشیت خداوند است . حافظ در مصرع دوم به عایدی و نفع انسان از این تسلیم و تعظیم پرداخته و میفرماید در پاداش این تعظیم خداوند نعمتهای بیشمار خود را شامل انسان میکند و او را به فیض رستگاری و نجات بهرمند میکند . البته که نعمتهای خداوند نه تنها بر انسان که بر کل جهان و باشندگان آن تمام است و کون و مکان نیز تسلیم مشیت و اراده او هستند بجز انسان که در ذهن رفته و ستیزه کرده و خود را دارای علم و دانش میداند .روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهیبر روی مه افتاد که شد حل مسائلازل ، زمان بی زمانی ست که معیارهای ذهنی قابل سنجش نست و درآن روز از قلم صنع خداوندی قطره ای جوهر بر روی ماه افتاد ، ماه در اینجا سمبل انسان است که آن قطره جوهر برابر مشیت و خواست الهی مانند شاهینی که بر شانه انسان نشسته و او را به پادشاهی برگزیند ، انسان را نشان کرده و خال روی او میگردد . تا پیش از این ماجرا همه مسایل حل بود و کل کون و مکان تسلیم اراده و مشت خدا بوده و همانطور که در قرآن آمده فرشتگان (کل هستی)به خدا عرض میکردند: منزهی تو، ما نمی‌دانیم جز آنچه تو خود به ما تعلیم فرمودی، که تویی دانا و حکیم. (آیه 35 سوره بقره) . در حقیقت هیچ مشکلی در کل هستی وجود نداشت اما حافظ میفرماید با نشان و برگزیده شدن انسان توسط خداوند ، حل مسایل ، شد (یعنی برفت ) و کون و مکان دچار مسأله گردید و مشکل از آنجا پدید آمد که انسان برخلاف فرشتگان و باشندگان عالم خود را دارای علم دانسته و بر خلاف سایر باشندگان ، ستیزه با اولین فرمان خدا برای دوری از شجره ممنوعه را آغاز میکند . خورشید چو آن خال سیه دید به دل گفتای کاج که من بودمی آن هندوی مقبلاما چرا خورشید که در اینجا نماد فرشتگان و هستی میباشد بر انسان و جایگاه او رشک برده و آرزو میکنند بجای انسان بودند و از موقعیت او برخوردار بودند ؟ علت این تمایز و برتری انسان قابلیت عشق و اختیار عاشق شدن انسان است تا در راه معرفت و درحالیکه در فرم و جسم بسر میبرد با خدا یکی شده و به او زنده شود ، در حالیکه فرشته و سایر باشندگان عالم فاقد اختیار بوده و از آغاز تسلیم و درحال تعظیم بوده اند . حافظ این مطلب مهم را در جای دیگری به زیبایی بیان میکند : فرشته عشق نداند که چیست ای ساقیبخواه جام و گلابی به خاک آدم ریزدر مصرع دوم هندوی مقبل کنایه از انسان خوش اقبال و نیک فرجام است که با نشان شدن بوسیله قطره جوهر و ذات خدا برای کار و ماموریت مهم زنده شدن خدا به خود در جهان فرم برگزیده شد . شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع استدست طرب از دامن این زمزمه مگسلپس با این خوش اقبالی ذکر شده ،حافظ ، انسان را شاه خطاب نموده و میفرماید اکنون فلک و کاینات از این بزم شاهانه تو به وجد آمده و این گردش افلاک و ستارگان درواقع به میمنت پادشاهی تو بر روی زمین است که آنها را به رقص و سماع آورده است . پس ای انسان قدر خود را بدان و دست طرب و شادی از دامن این ترنم شادی بخش خدا بر ندار ، شادی و طرب خصیصه خدا یا هستی ست که اگر انسان از دامن او بگسلد به دام خود کاذب خویش می آفتد که منشاء درد و غم میباشد . می نوش و جهان بخش که از زلف کمندتشد گردن بدخواه گرفتار سلاسلحافظ میفرماید لازمه برقرار پیوند با خدای شادی بخش ، نوشیدن می خرد ایزدی از دست حضرتش و همچنین بخشیدن این می به جهانیان میباشد ، کاری که بزرگانی مانند عطار ، مولانا ، حافظ و سایر بزرگان عرفان با آثار گرانبهای خود انجام داده اند . زلف کمند گونه عارف کنایه از زیبایی حاصل از این می خوارگی ست که این خرد ایزدی به اندیشه و رفتار عارف یا انسان سالک ریخته و این کمند زلف گردن بدخواه را به زنجیر میکشد . بدخواه خود کاذب انسان است که تنها با می خرد ایزدی و کار و عمل فراوان سالک در بند میشود . دور فلکی یک سره بر منهج عدل استخوش باش که ظالم نبرد راه به منزلحافظ میفرماید همانگونه که کار گردش افلاک بر مدار روشن عدل میباشد ، یعنی همه چیز بر مبنای علت و معلول در این جهان اتفاق می افتد ، پس ای انسان ، تو نیز بدان و خوش باش ، در صورتیکه بر روی خود کار معنوی کنی ، خود کاذب و ظالمت به منزل یا دل و مرکز تو راه نخواهد یافت . در اینصورت تنها خداست که در این منزل مستقر میشود و این این نیکبختی بزرگ ، روزی و رزق چنین انسانی میباشد . یقیناً بدون کار ، پاداشی در کار نخواهد بود و این همان قانون مزرعه و بر مدار عدل است .حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق استاز بهر معیشت مکن اندیشه باطلحافظ به خود و در واقع به انسانی که مدتی بر روی خود کار معنوی کرده و سپس توقع رزق معنوی داشته و قصد آن دارد با قیاس ذهنی مقدار روزی خود را سنجیده و ببیند تا چه حد به خدا زنده و تبدیل شده است ، میفرماید برای معیشت و رزق معنوی اندیشه باطل بر مبنای ذهن نکن که از کار معنوی خود باز خواهی ماند . مولانا در این رابطه میفرماید : مدانید که چونید ، مدانید که چندیدچو آن چشمه بدیدیت ، چرا آب نگشتید .
نیکومنش
2020-07-01T20:21:22
سلام و درود روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهی بر روی مه افتاد که شد حل مسائل در خصوص برداشت مضمون از ابیات لسان الغیب توجه به روایات ائمه و اولیا الهی کار ساز خواهد بود ...انا مدینه العلم وعلی بابها( پیامبر)بروشنی پیداست مراد حافظ از درگه اسلام مقام ولوی علی (ع) بوده و در روز ازل قطره ای از دریای معرفت او برسیمای منجی عالم چکیده و خال هندوی که بر چهره منجی عالم به نشانه درج شده به رسم عاشقی حلال تمام مشکلات اخر الزمانی خواهد بود ...ابیات لسان الغیب به دلیل امیختگی اسرار در ظواهر پارادوکس نما سر امیز و سحر الود بوده و باعث جاودانگی ان شده است ...من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست ...
احمدرضا امینی
2020-10-10T13:01:02
سلامبه نظر بنده مصرع دوم بیت دوم اشکال وزنی دارد. یک هجا کم دارد
حافظ دوست
2017-06-23T13:38:38
سلام در نسخ قدیمی برای بیت اخر اینطور امده کهحافظ قلم شاه نجف مقسم رزق استاز بهر معیشت مکن اندیشه باطلبا احترام به حافظ شناسان عزیر
رضا ساقی
2018-09-05T20:22:00
دارای جهان نصرت دین خسرو کاملیحیی بن مظفّر مَلکِ عالِم عادلنصرةالدین یحیی از نواده های امیرمبارزالدین محمدبن امیر شرف الدین از آل مظفراست. شاه یحیی فرزند بزرگترومحبوب امیرمبارزالدین بود. توجّه ویژه ی پدر به او موجب نفرت پسران مبارزالدین از شاه یحیی گردید لذا پس از آنکه شاه شجاع به قدرت رسید یحیی را دستگیر و در قلعه ی «قهندز» شیراز زندانی ساخت. اوپس ازاتفاقاتی درنهایت به یزد رفت وحاکم آنجاشدوشروع بمخالفت با شاه شجاع کرد تااینکه شاه شجاع با خواجه قوام الدین و لشکری فراوان از شیراز به قصد یزد حرکت نمود خود در ابرقو ماند و خواجه قوام الدین را به محاصره ی یزد فرستاد چون کار بر شاه یحیی تنگ شد نامه ی معذرت خواهی نوشت و شاه شجاع او را بخشید. ولی شاه یحیی مجدداً برای برانداختن شاه شجاع به اتفاق شاه محمود (برادر شاه شجاع ) و سلطان اویس (سلطان آذربایجان ) رو به شیراز نهاد و عاقبت در سال 789 امیر تیمور فرمانداری شیراز را به شاه یحیی واگذاشت..... "دارای جهان " ایهام دارد:1- پادشاه دارا(داریوش سوم) یعنی توداریوش زمانه هستی 2- دارنده ی جهاننصرت دین : یار ویاوردینمعنی بیت: یحیی فرزندمظفر حاکم مقتدر، دانا و دادگستر، دارنده ی جهان(داریوش سوم)، یاور دین، پادشاهی فاضل و کامل است.ای درگهِ اسلام پناهِ تو گشادهبر روی زمین روزنه ی جان و در دلدرگهِ اسلام پناه :هم به معنی درگاهی که خودش در پناه اسلام است هم درگاهی که ازاسلام حمایت می کند.روزنه : پنجره،دریچه معنی بیت: ای پادشاهی که حاکمیّت تودرپناه اسلام واسلام تحت حمایت توست بارگاه توزمین راملکوتی کرده است. درگاه توپنجره به روی جان و دریچه ای به روی دل درزمین خاکی گشاده است.تعظیم توبرجان و خرد واجب و لازماِنعام تو بر کون و مکان فایض و شاملانعام: نعمت دادن، بخششفایض: فیض دهندهمعنی بیت: ستایش واحترام تو بر عقل وجان واجب است لطف وعنایتِ فراشمول تو تمام اجزای هستی را دربرمی گیرد همه چیز وهمه کس ازبخشش وسخاوت توفیض می برند. چنانکه ملاحظه می شود حافظ گرچه مطلع غزل را بنابه مصلحت وشرایطی که درآن روزگاران داشته خطاب به شاه یحیی سروده لیکن دربیتهای بعدی روی سخن را رندانه بطرف خداوند گرفته ودرحقیقت به مدح معبودحقیقی پرداخته است نه خداوندگارزمین شاه یحیی.روزاَزل ازکِلکِ تویک قطره سیاهیبرروی مَه افتادکه شد حلّ مسائلاَزل: آغازآفرینشکِلک : قلم حافظِ رند دراین بیت که بحث های زیادی نیزبرانگیخته، کاملاً پیداست که خداوند متعال را مخاطب سخن خویش قرار داده نه شاه یحیی را. اگرچه درنگاه اوّل از معنای ظاهری چنین بنظرمی رسد که روی سخن شاه یحیی، ومنظورازقطره ی سیاهی نیز خال معروف آل مظفراست که اغلب پادشاهان این سلسله درصورت خویش داشتند.برای درک معنا ومنظور اصلی خواجه درپشت پرده ی الفاظ این بیت، باید به خاطرداشت که درزمان ظهوراسلام باتوجّه به دانش کمی که مردم وستاره شناسان در مورد پیدایش ماه وخورشید وآسمان دراختیار داشتندنظریه های متفاوت، متضاد ونادرستی ازسوی کارشناسان آن روزگاران مطرح می گردیده وشبهات زیادی برمی انگیخته است بطوریکه روایات و احادیث فراوانی نیز منتسب به پیامبر اسلام وبزرگان دینی دراین مورد نقل شده وبجامانده است. جناب"هاشم جاوید" که تحقیقات ارزنده ای درخصوص بعضی ازابیات دشوارفهم حضرت حافظ بعمل آورده درکتاب "حافظ جاوید" پس ازارایه ی توضیحات مفصّل می فرماید: (درپیرامون تفسیر آیه 12 سوره بنی اسرائیل ،درتاریخ محمدبن جریرطبری می خوانیم:"عبداللّه ابن عباس"(راوی بسیاری ازاحادیث) گفت: ازپیامبرشنیدم که فرمود: خداوند وقتی همه مخلوق راآفرید دوخورشید ازنور عرش بیافریدآن راکه می دانست خورشید خواهدماند یکی به بزرگی دنیا وآن راکه می دانست تاریک می کند وماه می شود کوچکترآفرید... ‌‌‌اگردو خورشید را چنانکه درازل خلقت فرمود به همان صورت وامی گذاشت شب از روزشناخته نمی شد مزدبگیر نمی دانست که تا کی کارکند روزه دارنمی دانست تاکی روزه بگیرد و.... لذا خدای دلسوز ومهربان،عنایت فرمود جبرئیل رابفرستاد که بال خویش راسه باربرروی ماه کشید(که آن وقت خورشیدبود) تانورآن محوشود وروشنی نمانَد. واین معنی گفتارخداونداست که فرمود: شب وروز رادونشان کردیم ونشانه ی شب راسیاه ونشانه ی روز راروشن کردیم..... واین نشانه ی سیاهی که مانند خط ها برماه می بینید همان نشان محواست که جبرئیل انجام داد!)حالا بگذریم ازاینکه این آقای "ابن عباس" چقدردربیان شنیده وبازگویی دیده های خود ازبزرگان دینی صداقت به خرج داده یانه وچه میزان امانت داری کرده یانه، به هرحال باورهای مردم آن روزگاران این بوده وحافظ نیزناگزیر بوده براساس باورهای آن زمانه، دست به مضمون سازی بزند وصرفاً مضمون پردازی شاعری مثل حافظِ رندِ روشنفکر، پیرامون یک داستان وافسانه، دلیلی برقبول داشتن وباور آن افسانه نیست وچه بساممکن است شاعربااحترام به عقایدمردم موضوعی رادستمایه ی خویش قرارداده ومضمونی خلق کند که خودشخصاًهیچ اعتقادی بدان نداشته باشد.بنابراین "کِلک" دراینجا همان قلم آفرینش(اراده ی خداوند) و"قطره" همان لکّه ی سیاهیست که ازاثرپرجبرئیل برروی ماه افتاده است تابه اصطلاح ازروشنایی ونور آن بکاهد. درحالی که بسیاری ازشارحان محترم بدون توجّه به این موضوع، ازاین بیت برداشتی کاملاً نادرست ونامفهوم کرده وبراین باورند که حافظ خطاب به شاه یحیی می فرماید: "در روز ازل از نوک قلم تو یک قطره مرکب سیاه بر چهره چون ماه تو تراوش کرد که علامت راهگشای دشواری های شناسایی عشق تو شد"! اوّل اینکه:آخرشاه یحیی که درروزازل وجودنداشته تااز قلمش قطره ی مرکبی به صورتش بچکد! دوم اینکه به فرض محال که وجودداشته، چگونه می شود که یک قطره مرکّب تبدیل به خال شود! وچگونه می شود که خال صورت باعث حلّ مسایل گردد؟! این مسایل چه چیزهایی هستند که باخال حل وفصل می شوند؟!ازاینهاگذشته، خال صورتِ شاه که ساخته ی دست خود اونبوده تا حافظ بگوید: ازقلم تویک قطره به صورتت چکیده وآن تبدیل به خال شده است!اشتباه این شارحان عزیز ازآنجاناشی می شود که تصوّرکرده اند بیت خطاب به شاه یحیی هست ازهمین رو شتابزده پس ازدیدن "کِلک" مرکّب رامتصوّرشده وآن راکنایه از"خال" گرفته اند! در حالی که دراینجاسخن از روز اَزل و کِلکِ آفرینش است که به اراده ی خداوند درحال رقم زدن خلقت هستی می باشد تا به قول "ابن عباس" اشکالی که درآفرینشِ (دوخورشید بانورمشابه) به وجودآمده مرتفع گردد و شب وروز ووقتِ کار واستراحت ازیکدیگر متمایزشوند. واین قطره ی سیاهی اشاره به همان لکّه ی روی ماه (اثرپرجبرئیل) است خوشبختانه آن هم بعدهاباتوسعه ی دانش نجوم مشخص شده که پستی ها وبلندیهای درون ماه بوده که به چشم زمینیان بصورت لکّه های سیاه دیده می شود!معنی بیت: خداوندا به لطف عنایت تودرآغازین روز خلقت، ازقلم صُنع تو یک قطره برروی ماه چکید وسبب شد که همه ی مسایل ومشکلاتِ مخلوقات شامل( جدانبودنِ روزازشب، نامعلوم بودن زمان عبادت، کار واستراحت و....)مرتفع گردید.خورشید چو آن خالِ سیه دید به دل گفتای کاج که من بود می آن هندوی مقبلکاج: کاشهندوی مَقبل : سیاهِ خوشبخت درمعنای سطحی وظاهری بنظرمی رسد که خطاب به شاه یحیی می فرماید:خورشید هنگامی که خال رُخ تورادید ازروی حسادت آرزوکردکه: ای کاش من این توفیق راداشتم وبه جای این سیاهِ خوشبخت برگوشه ای ازرخسارتومی نشستم.امّامعنا ومنظوراصلی شاعر با معنای بیت قبلی پیوند دارد. دراین برداشت، "هندوی مقبل" کنایه ازآن خورشید دوّمیست که با سایش ِ پرجبرئیل، ازنور آن کاسته شده ودراینجا با عنوان"خال سیاه" یادشده است.معنی بیت: خورشید باآن همه نور وروشنایی هنگامی که مشاهده کرد آن آن "خال سیاه" مورد توجّهِ ویژه ی خداوند قرارگرفته ،منشاء خیروبرکت برای مردم وسببِ حلّ مسایل آنها شده، ازروی رشک وحسادت می گوید ای کاش به جای این غلام سیاه خوشبخت من بودم.شاهافلک ازبزم تو دررقص وسماع استدستِ طَرب از دامنِ این زمزمه مگسلبزم: مجلس عیش وعشرتفَلَک : سپهر گردون.بزم : مجلس عیش و نوش.رقص و سماع : پایکوبی و سرود خوانی.طرب : شعف وشادیزمزمه : آواز نرم وآهستهمگسل : رها مکنمعنی بیت: ای پادشاه ، درسایه ی محفل عیش و عشرت تو چرخ فلک نیزبه شوروشوق آمده ومشغول رقص وپایکوبیست توبمان وبگذارمجلس عیش تو همچنان برقرار ومستدام باشد تا همه ی کائنات غرق درشور وشادمانی باشند.می نوش و جهان بخش که از زلفِ کمندتشدگردنِ بدخواه، گرفتارِ سَلاسِلجهان بخش : جهان به بخش، به بخشش های بزرگ دست بزنسَلاسل : جمع سلسله، زنجیرها، ضمن آنکهنام قلعه ایست در شوشتر که سلطان زین العابدین که فریب وعده ی امداد شاه منصور حکمران آن نواحی را خورده بود دستگیر گردید و بدستور شاه منصور در آن قلعه محبوس گردید.معنی بیت: ای پادشاه، به باده نوشی وعشرت بپرداز ودست به بخشش های بزرگ بزن که به لطفِ زنجیر زلفت تو(به برکت خوی نیک تو) بدخواهان به بند وزنجیر کشیده شده اند.دور فلکی یک سره بر مَنهج عدل استخوش باش که ظالم نبرد راه به منزلدور فلکی : گردش فلک، گردش چرخ گردون.مَنهَج : راه روشن و راه راست معنی بیت: چرخ فلک برمدار عدالت می چرخد (گردش چرخ فلک درمسیر روشن وراست قرار دارد) ای دل خوش باش که بارکج ِ ظالم هرگزبه سرمنزل نمی رسد.حافظ قلم شاه جهان مَقسِم رزق استاز بهر معیشت مکن اندیشه ی باطل"شاه جهان" درنگاه سطحی همان شاه یحیاست لیکن حافظ دراینجا نیز رندی کرده وبه مددِ نبوغ خویش طوری بکارگرفته که درحقیقت منظورهمان خداوندِ رزّاق است. مَقسِم : تقسیم کنندهمعیشت: معاش، رزق وروزیمعنی بیت: ای حافظ اندیشه ی باطل به دل راه مده واز بندگان خدا چشمداشتی نداشته باش که تقسیم کننده ی رزق وروزی شاه جهان وخداوندِ رزّاق است.چنانکه ملاحظه گردید حافظِ رند به ظاهردراین غزل شاه یحیی را موردمدح وستایش قرارداده لیکن درپس زمینه ی غزل، پند واندرزهای سعادت بخشی به او ودیگرمخاطبین غزل داده وتوصیه کرده که هرگز ظالم راه جایی نخواهدبرد وهمان قلم آفرینش که به منظور رفاه وآسایش مردم برروی ماه نقطه ی سیاهی گذاشت همان قلم است که تقسیم کننده ی رزق وروزی درجهان است نه قلم شاه یحیی. بنابراین به همگان سفارش می کند که نگران رزق وروزی نباشند وهیچ چشمداشتی به دست دیگران نداشته باشند که اندیشه ایست باطل وناحق.ماآبروی فقر وقناعت نمی بریمباپادشه بگوکه روزی مقدّراست.
در سکوت
2022-06-07T09:44:16.75039
این غزل را "در سکوت" بشنوید
کوروش
2022-11-20T03:30:55.2085467
دورِ فلکی یکسَره بر مَنْهَجِ عدل است   خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل   از این حرفای قشنگ که با چیزایی که ما از روزگار میبینیم منافات داره