حافظ:ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
❈۱❈
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
❈۲❈
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
❈۳❈
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایه میمون همایی بکنیم
❈۴❈
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست
تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم
کامنت ها