گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ از رندان بی‌سامان مپوشان

❈۱❈
خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ از رندان بی‌سامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هست خوشا وقت قبای می فروشان
❈۲❈
در این صوفی وشان دردی ندیدم که صافی باد عیش دردنوشان
تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانی‌های مشتی دلق پوشان
❈۳❈
چو مستم کرده‌ای مستور منشین چو نوشم داده‌ای زهرم منوشان
بیا و از غبن این سالوسیان بین صراحی خون دل و بربط خروشان
❈۴❈
ز دلگرمی حافظ بر حذر باش که دارد سینه‌ای چون دیگ جوشان

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۸۶

تصاویر

کامنت ها

مهدی.ر
2015-05-25T22:02:32
سلام وعرض ادب محضر عزیزانمدت زیادی درمورد مصرع دراین خرقه بسی آلودگی هست تفکر نمودم وبرایم این کلمه بسیار سبکمینمودتفاوت زیادی بین مصدر هستن و استن وجود داردوقتی دریک لباسی آلودگی وجودداشته باشد باید ازفعل است استفاده کرد اما اینجا هست بکار رفتهازحضرت حافظ بسیار بعید مینمودبعدازتحقیق بسیار یکی از اساتید نسخه ای معرفی کرددراین نسخه همان سحر حافظ وجود داشت ودرعین حال فعل است بشکل استادانه ای گنجانده شده بودآنچه من دیدم وبنظرنسخه صحیح همان بود اینگونه نگاشته شده بوددراین خرقه بسی آلودگی هاست
محسن خانی
2016-11-19T21:55:15
این شعر را حسام‌الدین سراج در آلبوم لبخوانی باران، در تصنیف دُرد نوشین خوانده است:پیوند به وبگاه بیرونی
مختار
2015-12-23T10:25:21
در این خرقه بسی آلودگی هست، یعنی:در این خرقه آلودگی های بسیاری هستنمی توان گفت استو این نادرست است:در این خرقه آلودگی های بسیاری است!!مانند این است:در این باغ درختان بسیاری هستو نمی توان گفتدر این باغ درختان بسیاری است
ملیحه رجایی
2011-01-03T16:21:41
غُبن = ریا کاری و خُدعهسالوسیان = فریبکارانمعنی بیت 1: تو را به خدا قسم که با مدعیان تصوف کمتر نشست و برخاست ومعاشرت کن و از عاشقان وارسته و بی سر و سامان هم روی پنهان مساز!معنی بیت 2: در این لباس خیلی آلودگی وجود دراد چون صوفی نماهستند. چه خوش است لباس میگساران و باده نوشان که یکرنگی در آن است.معنی بیت 3: در این گروه صوفی نما، سوز عشق و مردانگی واهل درد ندیدم. ان شاء الله که مجلس انس شرابخواران قدیم خوش و از آلودگی پاک باشد.معنی بیت 4: تو طبع و سرشت بسیار لطیفی داری پس تحمل درد ورنج را در مقابل عده ای ظاهر نمای خرقه پوش نداری.معنی بیت 5 : اکنون که مرا سرمست و شیدا کرده ای چهره پنهان مکن. وقتی شراب لذیذم داده ای پس به دنبال آن زهر به کامم مریز.معنی بیت 6: بشتاب و ریا کاری و خدعه این فریبکاران را نگاه کن که از ریا کاری آنها شیشه شراب خون دل می خورد وساز بربط نیز فریاد بر می آورد.
تماشاگه راز
2021-02-01T12:21:31
سپاس جناب رضا ساقیشرحهای شما بر تمام غزلیات حافظ در سایت تاریخ ما چونان شرابی گوارا تشنگان را سیراب کرده ، سرمستی و نشاط می بخشدسپاس از مهر بیکران شما که از شراب شعر حافظ مست شده اید و ما را شریک الاذواق خویش می نمایید
علی عسکری_حامی سرخ
2020-07-01T11:34:21
خانم رجایی درود بر شما.ببخشید حمل بر بی ادبی نباشه، نگارش غَبن:به فتح (غ)و سکون (ب) صحیح می باشد، به معنی فریب دادن و ...
نادر..
2017-05-14T02:43:03
چو مستم کرده‌ای، مستور منشین ..
رضا ساقی
2018-10-08T16:58:13
خدا را کم نشین با خرقه پوشانرُخ از رندان بی‌سامان مپوشانخرقه پوشان: صوفیان، زاهدان وعابدانرندان: آزادگان ووارستگان ازقید وبند دُنیی ودینیظاهراً حافظ دراین غزل درتلاش است که دوست والامقام وبا پادشاهِ عزیزی را ازنزدیک شدن به متشرّعین ِ متعصّب، زاهدان ریاکار ویکسویه نگرپرهیزدارد. خرقه پوشانی که خودبین وتمامیّت خواه هستند وجزخود دیگران راناحق وباطل می شمارند. حافظ خرقه پوشی را اساساً با خودنمایی وفریبکاری دیگران برابر دانسته ومعتقد است که کسی که صادقانه به دنبال تهذیب وپالایش نفس است نیازی به پوشیدن لباس مخصوص وجداسازی خود ازمردم ندارد وبا لباس معمولی نیز این کارمیسّر وامکانپذیراست. حافظ همیشه ازاین قشریّون متعصّب بیزاربوده وسعی کرده دیگران رانیزاز ترفندهای فریبکارانه ی آنها آگاه سازد تادردام جهل ونادانی گرفتارنشوند.معنی بیت: محض رضای خدا سعی کن ازخرقه پوشان دوری کنی باآنها نشست وبرخاست مکن واز وارستگان وآزادشدگانِ ازبندِ تعلّقات دینی ودُنیی روی گردان مباش.فدای پیرهن چاک ماهرویان بادهزارجامه ی تقوا وخرقه ی پرهیزدر این خرقه بسی آلودگی هستخوشا وقتِ قبای می فروشان"وقت" به معنای حس وحال وجایگاهی که هرکس درآن قرارداردقبا: نوعی لباس جلوباز بلند مردانه که دو طرف جلو آن با دکمه بسته می‌شود. خرقه وقبا ازآن جهت تفاوت دارند(حداقل دراین غزل) که "خرقه" لباس ویژه ی صوفیان و "قبا" لباس معمولی بوده که همگان استفاده می کردند ومنتسب به فرقه ی خاصی نبوده است.معنی بیت: دراین خرقه آلودگی های بسیاری مانند: تزویر وریاکاری، نیرنگ و فریبکاری، خودبزرگ بینی، انگشت نما شدن ودرکانون توجّه دیگران قرارگرفتن وحُقّه بازی و....وجود دارد ای خوشا به حال خوب وجایگاه می فروشان وخوشا به لباس می فروشان که بی رنگ وبی ریا وساده هستند.بردرمیخانه رفتن کاریکرنگان بودخودفروشان رابه کوی می فروشان راه نیست.دراین صوفی وَشان دَردی ندیدمکه صافی باد عیش دُردنوشانصوفی وَش: کسی که ازروی ریا ادای صوفی رادرمی آورد.صافی باد: از آلودگیها عاری وپاک هست. دُرد: آنچه از مایعات خصوصاً شراب ته‌نشین شود و در ته ظرف جا بگیرد؛ لای؛ لرد. رندان تهیدست به سبب گرانتربودن شراب ناب دخالص، دُرد می نوشیدند.معنی بیت: دروجودِاین خرقه پوشان که گمان می کنند صوفیگری همان خرقه پوشیست هیچ دَردی ازعشق واشتیاق وجود ندارد آنها ازبی دَردی وصرفاً به منظورخودنمایی،اَدای صوفیگری(پاکدامنی وخودسازی) رابه نمایش می گذارندوخود ودیگران رامی فریبند لیکن رندانِ دُردنوش، بی ریا وپاک نهادند و ازآلودگیها عاری هستند.ساقی که جامت ازمِی صافی تهی مبادچشم عنایتی به من دُردنوش کنتونازک طبعی وطاقت نیاریگرانی‌های مُشتی دَلق پوشانباتوجّه به نازک طبع بودن مخاطب، احتمالاً غزل خطاب به شاه شجاع محبوب دل حافظ سروده شده است. شاه شجاع خودشاعر واهل ذوق ودارای دلی نازک وروحی حسّاس بود به همین سبب حافظ به اونازک طبع گفته است.گرانی: سرسنگینی، کج خُلقی و تکبّر، خشونت طلبیدَلق پوشان: خرقه پوشانمعنی بیت: ای عزیز تودارای طبع نازک ولطیفی هستی ونمی توانی خشکه مغزیها،کج خُلقی ها وخشونت طلبی های عدّه ای خرقه پوشِ متعصّبِ خودبین راتحمّل کنی چشمانت رابازکن و ازآنها دوری بگزین.به زیردلق ملمّع کمندها دارنددرازدستی این کوته آستینان بینچو مستم کرده‌ای مَستور منشینچونوشم داده‌ای زَهرم منوشانمستور: پوشیدهمعنی بیت: ای محبوب، وقتی که اینچنین مرا به باده ی عشق ات مست کرده ای حال مراخراب و روی ازمن نهان مکن وقتی که شربت شیرین محبّت به من عطا کرده ای دیگر برای من زهرمنوشان وکامم راتلخ مکن بامن بِه ازاین باش.دل ازمن بُرد وروی ازمن نهان کردخدارابا که این بازی توان کرد!بیا وزغبْن ِ این سالوسیان بینصُراحی خون ْدل وبَربط خروشانغبْن: خُدعه ونیرنگ،ضرر وزیانسالوسیان: مکّاران وحیله گرانصُراحی: ظرف شیشه‌ای یا بلوری شکم‌دار و دهانِ تنگ که در آن شراب می ریختند؛ ظرف شراب؛ تُنگ شراب، دراینحا صراحی به واسطه ی شراب سرخی که دردرون آن دارد دلش پرخون است.بَربط: عود، از آلات موسیقی شبیه تار با کاسه‌ای بزرگ‌تر و دسته‌ای کوتاه‌تر دارد دراینجا ازمَکر وحیله ی تقواپیشگان نالان است.َمعنی بیت: ای حبیب، ببین که چگونه ازخُدعه ونیرنگ ریاکاران،صُراحی چقدرخونین دل است وبربط نالان.دل به مِی دربند تا مردانه وارگردن سالوس وتقوا بشکنیز دلگرمیّ حافظ بر حذر باشکه داردسینه‌ای چون دیگ جوشان"دِل گرمی" : ایهام دارد هم به معنی امیدواری، هم به معنای دلِ آتش گرفته و سوزِ دل آمده است.معنی بیت: از سوزدل وآه ِ آتشناکِ حافظ پرهیز کن که حافظ سینه ای آتشین همچون دیگ ِجوشان دارد. بامن نامهربانی مکن وازآه جگرسوز من بپرهیز. مکن کزسینه ام آه جگرسوز برآید همچودودازراهِ روزن
رسول.عالیپور
2021-07-29T14:54:23.0583843
با عرض سلام خدمت شما دوستان عزیز و گردانندگان این صفحه بسیار زیبا و آموزنده.  من تازه وارد این صفحه شدم و بسیار بسیار لذت بردم از اینهمه نگارش زیبا و جالبتر از همه خوانش زیبای این شعرها. برایتان آرزوی توفیق روز افزون دارم. پیروز و پایدار باشید...
برگ بی برگی
2021-08-14T19:05:15.6943532
خدا را کم نشین با خرقه پوشان  رخ از رندان بی سامان مپوشان مراد از خرقه پوشان در اینجا  و بیشتر غزلهای حافظ انسانهایی هستند که به چیزی ذهنی و یا مادی که آنهم برگرفته از ذهن انسان است تعلق خاطر  داشته و هویت یا اصل خود را در آن چیزها جستجو میکند ، یکی با قرار دادن اعتقادات مذهبی در دل و مرکز خود ، دیگری با قرار  دادن باورهای علمی و دانش خود  ، و آن دیگری با قرار دادن ثروت یا زیبایی و یا اعتبار و شهرت  در مرکز خود به گونه ای که آن چیزها را مایه خوشبختی و کمال خود بداند ، اینها نمونه هایی اندک از خرقه پوشی انسانها میباشند  و حافظ به سالک کوی معشوق  توصیه می‌کنند بخاطر خدا کمتر با اینگونه  افراد خرقه پوش نشست و برخاست  کن ، زیرا مراوده با  چنین انسانی نه تنها موجب پیشرفت و بدست آوردن دانش معنوی نخواهد شد ، بلکه بدلیل  اینکه  خرقه پوش حرف دیگری بجز وصف خرقه های خود برای طرف مقابل ندارد ، موجب به ذهن رفتن سالک و واماندگی او خواهد شد ، در مصرع دوم به خلاف مصرع نخست ، توصیه اکید به مراوده و دیدن رخ  رند به ظاهر بی سامان میکند که دیدار و هم صحبتی با چنین انسان اهل  دلی موجب خیر و برکات و آموختن از او میشود ، رند که از نگاه حافظ انسان زیرک و رها شده از هر گونه خرقه ای در این جهان شده است در واقع  کار او به سامان شده ولو اینکه به ظاهر و از نگاه دیگران انسانی بی سر و سامان شناخته شود .رخ مپوشان یعنی در پی شناسایی چنین انسانی مانند حافظ و دیگر بزرگان  باش تا از وجود آنها بهره معنوی ببری . مولانا  نیز در باره هم نشینی و قرین میفرماید:  از قرین بی قول و  گفتگو / خو بدزدد دل نهان از خوی او  نهان یا پنهانی یعنی بدون اینکه انسان متوجه شود ، و یا حتی بدون سخن گفتن و گفتگو بتدرج  خوی و دیدگاه همنشین  بر روی انسان تاثیر  می گذارد  ، هر دو تأثیر مثبت و تاثیر منفی . در این خرقه بسی آلودگی هست  خوشا وقت قبای می فروشان  میفرماید  در این خرقه های هم هویت شدگی ها  که ذکر آن رفت،  آلودگی های بسیاری وجود دارد ، آلودگی ها در اینجا  علاوه بر معنی متداول  که ناپاکی و فساد در خرقه های گوناگون  انسان است ، معنی ایجاد درد در خرقه پوش را  نیز تداعی میکند ، یعنی خرقه های گوناگونی  که انسان  آرامش و خوشبختی خود را در آنها جستجو  میکند به تولید درد برای شخص خرقه پوش و اطرافیان او منجر می‌شود. در مصرع دوم وقت قبای می فروشان همان لحظه ای ست که انسان تصمیم  به دور انداختن انواع خرقه های خود می‌گیرد  تا قبای  می فروشان را بر تن کند ، یعنی بجای پخش درد و آلودگی در جهان  ، پس از کسب معرفت برای شخص خود،  به انتشار مهرورزی  و می معرفت  الهی بپردازد ، کاری که بزرگانی مانند حافظ به آن اهتمام  ورزیدند. در این صوفی وشان دردی ندیدم  که صافی باد عیش درد نوشان  صوفی وش همان  صوفی نما هایی هستند که مولانا  میفرماید : از هزاران اندکی زین صوفی اند /  مابقی در دولت او  می زیند  این صوفی نماها هیچ گونه احساس دردی ندارند ، نه غم فراق و هجران  و نه غمهای دیگر حتی برای گذران زندگی مادی خود ، فقط به ذکر و لفاظی اکتفا کرده و در گوشه ای منفعلانه  در انتظار قوت و رزق روزمره خود می نشینند ، در مصرع دوم درد نوشی به معنی شراب خواری ست ، سالکان راه را عشق است که بدون واسطه از آن ساقی یگانه شراب خرد را دریافت نموده و عیش و لذت واقعی را درک می‌کنند ، صافی بودن عیش به معنی بی آلایش شدن هرچه بیشتر این عیش و نشئگی  است که خالصانه بوده  و سالک این عیش را مقدمه و در راستای  وصل کامل بداند . تو نازک طبعی و طاقت نداری  گرانی های  مشتی دلق پوشان  تو ، خطاب به همه انسان‌ها ست  که نازک طبع  و روح لطیف هستند ، یعنی از جنس خدا بوده و طاقت گرانی یا سنگینی های دلق پوشان را نداشته و دلق تعلقات و هم هویت شدگی ها برای انسان جامه ای گران است ، انسان بطور ذاتی تحمل بر تن کردن این دلق را نداشته و هزینه  دردهای ناشی از بر تن کردن این دلق برای انسان بسیار سنگین و گران خواهد بود ، بیت  همچنین در راستای  بیت مطلع غزل بوده و توصیه به دوری گزیدن از دلق پوشان و ریاکاران دارد . چو مستم کرده ای مستور منشین  چو نوشم داده ای  زهرم منوشان  پس از آگاهی  انسان به حقیقت وجود خود و بازگشت  بسوی این حقیقت  ، مست دیدار او شده و از حضرت معشوق میخواهد  پس از این هرگز روی از او میپوشانده و مستور ننشیند،  یعنی که دیدار او پیوسته و دایمی باشد ، که البته این امر پس از مشیت و لطف خدا بستگی به سالک کوی حضرتش دارد که تا چه اندازه در پس این نیت ، نسبت به تداوم کار معنوی خود نیز جدی و کوشا  باشد ، در مصرع دوم سالک که طعم شیرین و نتیجه شفابخش نوشداروی دریافتی از حضرت معشوق  را چشیده و آن خوشبختی  و آرامش  را تجربه نموده است ، بازگشت آن دردها و زهر های ناشی از منیت ها و هم هویت شدگی  ها برای او کابوسی شده و از حضرتش میخواهد به او یاری رساند تا با کوشش خود مانع بازگشت روزهای زهرآگین  و سراسر غم گذشته شود . بیا و از غبن این سالوسیان بین  صراحی خون دل و بربط خروشان  درواقع  مخاطب این بیت انسانی ست که دل در گرو این دنیا داشته و از آن طلب خوشبختی و آرامش میکند ، میفرماید ببین چه بسیار انسانهایی که سالوس گونه قصد فریب این دنیا و به یغما بردن چیزهای آن را داشته و گمان می بردند موفق شدند ، اما سرانجام پی بردند که جز ضرر و غبن چیزی از این دنیا نصیبشان  نشد و در اصل آنها متضرر شدند نه دنیا و از این ضرر و خسران انسان، دل صراحی خون است ، زیرا صراحی یا ظرف شراب معرفت الهی و خرد ایزدی لبریز از می ناب ، در انتظار انسان است تا آن را نوشیده و به دیدار حضرت معشوق نایل و یا به او زنده شده ، از همه غمها و آلام خود رهایی یابد ، اما افسوس که انسان به گمان فریب دادن دنیا ، خود فریب خورده و متضرر شده است ، بربط یا ساز زندگی را ببین که از خشم و افسوس می خروشد ، یعنی ای انسان ، بربط و ساز زندگی مهیا و در انتظار  نواختن به نوای تو که اشرف مخلوقاتی بنشسته است ، اما تو به ساز و نوای این دنیای دون  سرگرم شده و از نواختن ساز زندگی خود باز ماندی .مولانا  میفرماید  :  لطف و سالوس جهان خوش لقمه ایست / کمترش خور ، کان پر آتش لقمه ایست  ، یعنی لقمه ای ست که بجز آتش و درد  ثمر و فایده  دیگری  ندارد . ز دلگرمی حافظ بر حذر باش  که دارد سینه ای چون دیگ جوشان  میفرماید  از این دل گرمی ها برای سهل الوصول  بودن حضرت معشوق  که در ابیات ابتدای غزل به شنونده  القاء میشود پرهیز کرده و گمان مبر دیدار روی چنین ماهی به راحتی میسر میباشد ، بلکه سینه ای مانند سینه حافظ را طلب میکند که مانند دیگ جوشان هر لحظه در غلیان بوده  و در آرزوی این دیدار بجوشد ، یعنی طلب مدام و لحظه به لحظه و انتظار پیوسته برای اینکه حضرتش مستور منشیند  .        
در سکوت
2022-08-06T10:40:15.7784806
این غزل را "در سکوت" بشنوید
علیرضا زرین آرا
2023-03-01T10:46:05.8002143
خانم سیمین غانم در برنامه جشن هنر شیراز این غزل را در مایه شوشتر از دستگاه همایون به زیبایی اجرا کرده اند همراه با جناب لطف الله مجد اصغر بهاری جمشید شمیرانی حسن ناهید و دیگران. یاد همه اساتید گرانقدر گرامی باد. حتما این قطعه را ببینید و بشنوید.