گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن

❈۱❈
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن
در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر در زلف بی‌قرار تو پیدا قرار حسن
❈۲❈
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن
❈۳❈
از دام زلف و دانه خال تو در جهان یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
دایم به لطف دایه طبع از میان جان می‌پرورد به ناز تو را در کنار حسن
❈۴❈
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است کآب حیات می‌خورد از جویبار حسن
حافظ طمع برید که بیند نظیر تو دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۹۴

تصاویر

کامنت ها

امین کیخا
2012-10-05T02:20:49
دایه طبع اشاره به این عقیده نیاکان ماست که ایشان گمان میکردند مزاج ها از امیختن امهات اب و باد و خاک واتش حاصل میا یندو چنانچه اشکار است مزاج معنی امیختن وامیگ میدهد
رضا ساقی
2018-10-21T20:03:34
ای روی ماه مَنظر تو نوبهار حُسنخال وخط تو مرکز حُسن و مدار حُسنمنظر: تماشاگه، منظره،جای نگریستن و نظر انداختن. آنچه در برابر چشم واقع شودماه منظر: ماه رخمدار: مسیردورزدن وگردشحُسن: زیبایی، جمال،نیکویینوبهارحسن: حسن به نوبهار تشبیه شده است. "نوبهار" آغازفصل بهاراست ظاهراً معشوق حافظ درایّام آغازجوانیست وگل جمال وزیبایی اوتازه شکوفاشده است.معنی بیت: خطاب به معشوق، ای که رخسارزیبای تو تماشاگه تابش ماه است وزیبایی وشور وحال آغازبهاردارد گلشن جمال وزیبایی تو درحال شکوفندگیست و خال و خطِ دلکش تو مرکز و مدار دایره ی زیباییهاست. برخاست بوی گل ز در آشتی درآیای نوبهار ما رخ فرخنده فال تودر چشم پرخُمار تو پنهان فسون سحردر زلف بی‌قرار تو پیدا قرار حُسنچشم پرخمار: چشمی که شراب زده،کسل ونیمه باز باشد.فسون: افسونگریمعنی بیت: ای که درچشمان شراب زده ی تو افسونِ سحروجادونهفته و عاشقان را گرفتار می کند و درمیان چین وشکن گیسوان تو اصل زیبایی آرام گرفته وخودجاذبه جای گرفته است.من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصلمن از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویتماهی نتافت همچو تو از بُرج نیکوییسروی نخاست چون قدت از جویبار حُسنماهی نتافت: ماهی نتابیدبُرج: جای بلندی که برای نگهبانی عمارت و قلعه درست کنند. 2 - قلعه ، د ژ. 3 - هر یک از دوازده برج منطقة البروج که خورشید هر ماه در یکی از آن ها قرار می گیرد: 1 - حمل (فروردین ). 2 - ثور(اردیبهشت ). 3 - جوزا (خرداد). 4 - سرطان (تیر). 5 - اسد (مرداد). 6 - سنبله (شهریور). 7 - میزان (مهر). 8 - عقرب (آبان ). 9 - قوس (آذر). 10 - جدی (دی ). 11 - دلو (بهمن ). 12 - حوت (اسفند). دراینجا ضمن مدّنظربودن همه ی معانی کنایه ازآسمان نیزمی تواند بوده باشد.بُرج نیکویی: نیکویی به برج تشبیه شده است.نخاست: بلندنشد نروئیدمعنی بیت: تاکنون ازآسمان زیبایی وملاحت، ماه دلکشی مثل توطلوع نکرده است همچنین درجویبارحسن وزیبایی سروی به بلندای قامت رعنای تونروئیده است.به سرکشی خود ای سرو جویبار منازکه گر بدو رسی از شرم سر فروداریخرّم شد از ملاحت تو عهد دلبریفرّخ شد از لطافت تو روزگار حُسنملاحت: زیبایی ونمکین بودن وجاذبه داشتنعهد: زمانه، دورانفرّخ: فرخنده، خجستگی، مبارکمعنی بیت: دوران دلبری ودلسِتانی ، ازجاذبه ی جمال تو پر رونق وشاداب ترشده است. ازلطافت وصفای رخسارتو روزگارحسن خجسته ومیمون است.حُسنت به اتّفاق ملاحت جهان گرفتآری به اتّفاق جهان می‌توان گرفتاز دام زلف و دانه ی خال تو در جهانیک مرغ دل نماند نگشته شکار حُسنمعنی بیت: حلقه های زلف تو دام وخال سیاه تو دانه ی ایست که با ظرافت ودلفریبی درمیان دام نهاده شده است آنقدرجاذبه وکشش دارد که هیچ مرغ دلی نمانده که به وسوسه ی این دانه دردام زلف تونیفتاده وشکار زیبایی تونشده باشد.به لطف خال وخط ازعارفان ربودی دللطیفه های عجب زیردام ودانه ی توستدایم به لطف دایه ی طبع از میان جانمی‌پرورد به ناز تو را در کنار حُسندایه: پرستاری که فرزند دیگری را پرورش می دهدطبع: خوی، سرشت،استعداد شعر سرودن،ذوق،هریک از عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک، و هوا). دراینجا مجموع عناصر چهارگانه (طبیعت)دایه ی طبع: طبعیت به دایه تشبیه شده که همچون مادر مخلوقات خویش راپرورش می دهد.درکنارحُسن: درآغوش حُسن دربستر زیباییمعنی بیت: ای معشوق، طبیعت، همواره تورا همچون دایه ای مهربان،از صمیم جان، با ناز وملاطفت ومهربانی درآغوش وبستر زیبایی می پرورد. چند به نازپرورم مِهربُتان سنگدلیاد پدرنمی کنند این پسران سنگدلگِرد لبت بنفشه از آن تازه و تر استکآب حیات می‌خورد از جویبار حُسن"بنفشه": گل بنفشه، کنایه ازموهای لطیف گِرداگِرد لب یار. جویبارحُسن:دهان یاربه جویبارحسن تشبیه شده است.معنی بیت: گِرداگردِ دهانت گلهای بنفشه بدان سبب همیشه باطراوات وشاداب هستند که ازجویبارحُسن (ازدهان تو)آب می نوشند.زروی ساق مَهوش گلی بچین امروزکه گِردِعارض بُستان خط بنفشه دمیدحافظ طمع بُرید که بیند نظیر تودَیارنیست جز رخت اندر دیار حُسندَیارنیست: هیچکس نیستدیارحُسن: شهر،مملکت حُسن. حسن به شهرتشبیه شده است.معنی بیت: حافظ ازاینکه کسی شبیه توراببیند قطع امید کرده واطمینان دارد که همانندِ تو در مملکت حُسن وجوندارد.عذری بنه ای دل که تو درویشی و اورادرمملکت حُسن سرتاجوری بود.
در سکوت
2022-08-14T22:54:17.5475933
این غزل را "در سکوت" بشنوید
زهیر
2023-06-03T14:33:12.8202564
با این توصیفی که حافظ از مخاطب کرده، آدم دلش قَنج می‌زنه ببینه که این محبوبِ زیبارو چه جمال و چهرۀ دلربایی داشته که حافظ رُ تا این حد به وجد و طرب آوُرده که بهترین توصیف رُ بیان کرده! 😂 😋