گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد قصه زهد دراز من

❈۱❈
بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد قصه زهد دراز من
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم با من چه کرد دیده معشوقه باز من
❈۲❈
می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد محراب ابروی تو حضور نماز من
گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق غماز بود اشک و عیان کرد راز من
❈۳❈
مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن گردد شمامه کرمش کارساز من
❈۴❈
نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
بر خود چو شمع خنده زنان گریه می‌کنم تا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من
❈۵❈
زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود هم مستی شبانه و راز و نیاز من
حافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبا با شاه دوست پرور دشمن گداز من

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۰۰

تصاویر

کامنت ها

علی عباسی
2017-01-07T21:06:37
این غزل دل انگیز حافظ رو استاد ایرج در گلهای رنگارنگ 491 در دستگاه ماهور به زیبایی اجرا کردن بویژه گوشه شکسته.
محمد
2012-03-16T19:12:38
شعر زیبای حافظ که استاد شجریان با همراهی ساز زیبای جلیل شهناز در آواز دشتی خوندن.واقعا زیباست.
حامد زرین قلمی
2020-05-05T21:43:32
بیت دوم زهد و حلم صحیح است بنا به اقدم نسخهرچند در اکثر نسخ حتی تصحیحی! امروز علم / به جای حلم درج شده ... اما با کمی آشنایی با سیاق قلم حافظ بعید به نظر می آید علم نوشته باشد آخر ِ علم ؟ معنایی نمی دهد (حتی مجاز هم نیست) حشو خالیست ... یا قرار دادن علم در کنار زهد ( که ربطی به هم ندارند) و آن هم از حافظ و سیر جاری اندیشه اش در سایر اشعار بعید است ... لیکن حلم دو مشکل فوق را مرتفع خواهد کرد
برگ بی برگی
2020-03-26T01:14:17
بالابلند عشوه گر نقش باز منکوتاه کرد قصه زهد دراز منبالا بلند عشوه گر نقش باز القابی هستند که حافظ از این جهت که زندگی خود طراح و پدیدآورنده هر دو بعد من اصلی و من کاذب انسان است بکاربرده است و این یار بلند بالا یا حضرت دوست داستان طولانی خداشناسی انسان را برملا کرده به او نشان میدهد که تا چه اندازه در ابراز عشق پایدار و ثابت قدم میباشد .دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علمبا من چه کرد دیده معشوقه باز مندر این بیت نیز همان معنای بیت نخست نهفته است و معشوقه باز را از جهت نوع نگاه انسانها و چگونگی ارتباط با حضرت حق را بیان میکند . گروهی با زهد و پرهیزکاری و جمعی از راه صوفی گری و گروهی از طریق علمی و فلسفی و افرادی نیز با هرسه اینها قصد راهیابی به ملکوتش را دارند و عمری را در این راه صرف میکنند .می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌بردمحراب ابروی تو حضور نماز منسپس میفرمایند هیچکدام از این راهها به حضور نماز انسان که رسیدن به حضور و بینهایت تو میباشد ختم نمی شود چرا که به دلیل ضعف ایمان ، انسان همواره توجه و ذهنش معطوف به ابروی تو میباشد . ابروی دلدار استعاره ای از این جهان فرم و ماده و چیزها و زیبایی های این جهانی میباشد .گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشقغماز بود اشک و عیان کرد راز مناین انسان با هر نگاه و جهان بینی سعی بر آن دارد با پوشاندن زرق (ریا کاری) نشانه ها و چگونگی عشق خود را مخفی نگاه دارد اما اشک یا بازتاب هم هویت شدگی های با چیزهای این جهانی دست انسان را رو خواهد کرد . حافظ اشک را به منزله درد و اندوه های انسان برای دستیابی و یا از دست دادن چیزهای این جهان گرفته است و غمازی اشک حرکات چشم و ابرو ی هم هویت شدگی های انسان است که راز انسان را برملا کرده و با زبان اشارت به معشوق می رساند که انسان در عشق خود خالص نیست .مست است یار و یاد حریفان نمی‌کندذکرش به خیر ساقی مسکین نواز مندر این بیت خواجه شیراز از عدم الطفات معشوق و ساقی که این بینوایان را جرعه ای میهمان کند گلایه دارد .یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آنگردد شمامه کرمش کارساز منو در اینجا فاش از حضرتش تقاضای لطف و کرم میکند تا شاید با نفخه اش، این تلاشهای انسان برای رسیدن به آن معشوق و ملکوتش کارساز گردد. یعنی که بدون لطف و کرم او همه این سعی و تلاش انسانهای سالک طریقتش بدون نتیجه خواهد بود مولانا میفرماید : این همه گفتیم لیک اندر بسیچ /بی عنایات خدا هیچیم هیچ بی عنایات حق و خاصان حق / گر ملک باشیم هیچیم هیچنقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیاتا کی شود قرین حقیقت مجاز منانسانی که با گریه و زاری گمان میبرد حضرت حق تعالی دلش به حال او سوخته و این دنیای فانی و گذرای مجازی او به حقیقت محض و فضای بینهایت یکتایی حضرتش نزدیک خواهد شد سخت در اشتباه بوده و نقش بر آب زده ، کاری بیهوده میکند . حافظ و سایر عرفا این جهان را مجاز میدانند همانگونه که بودا آن را پرده پندار میدانست و مولانا خیال چرا که انسان به اشتباه گمان میبرد که هستی همین جهان است اما بیشتر انسانها در لحظه وداع با این جهان به حقیقت مجازی بودن این جهان پی میبرند .بر خود چو شمع خنده زنان گریه می‌کنمتا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز مندر این بیت گویا خطاب انسان به من کاذب و متوهم خویش میباشد .زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رودهم مستی شبانه و راز و نیاز منحافظ روبه زاهد یا متشرع و کسی که واجبات و مستحبات را با وسواس انجام میدهد میگوید با وجود این من کاذب تو انجام این عبادات به کارت نمی آید یعنی که به حضور زنده نخواهی شد همانطور که انسانی که با ذهن شب زنده داری نموده گمان میدارد مست عشق حضرت دوست است و به خیال خود با او راز و نیاز میکند نیز به آن گنج مقصود نخواهد رسید . حافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبابا شاه دوست پرور دشمن گداز منحافظ علت همه این ناکامی انسان در رسیدن و وصل شدن به اصل یا معشوق خود را همان من کاذب انسان میداند و دلش از دست او خون میباشد اما شاه یا پروردگار را خالق هر دو من انسان میداند که یکی را دوست پرور و دیگری را دشمن گداز می نامد و به همین دلیل بدون کرم و الطاف او هیچ گشایشی برای فایق آمدن انسان به من متوهم کاذب خود متصور نیست . موفق و در پناه حق باشید
سید علی موسوی رومشکانی
2019-09-15T07:56:05
زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رودهم مستی شبانه و راز و نیاز من.مستی شبانه و کارساز بودن آن اشاره دارد به نماز شب و کارگشایی آن. از آیت الله قاضی رحمه الله نقل است که فرمودند: نشنیدم کسی به جایی رسیده باشد مگر از طریق نماز شب!!! حافظ با ظرافت شاعرانه و به زیبایی اهمیت نماز شب را برای وصال یار که در واقع "مقام محمود" هست رو بیان کرده و از عارفی مثل حافظ جز این نیز انتظار نیست. قران کریم به پیامبر اکرم(ص) می فرماید که: و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا.(سوره مبارکه اسرا آیه شریفه 79)
مزتضی
2021-02-10T07:59:06
حافظ بیشتر در ایجاد عشق حقیقی در درون تلاش میکند و اگر این تلاش در جهان واقعیت یابد بهشت در این جهان ایجاد میشود
نادر..
2017-02-15T20:59:27
"تا کی شود قرین حقیقت مجاز من"درک این مجاز، راه گشاست و آغازی است..
عارف
2017-04-21T03:26:18
این غزل رو آقای محمد معتمدی در کنسرت رادیو ملی ایتالیا خوندند
شیرازی
2017-04-18T03:32:04
در برنامه گلهای رنگارنگ شماره 562 ب آواز دشتی استاد شجریان استاد شهناز
رضا ساقی
2018-10-27T22:28:48
بالابلند عشوه گر نقش باز منکوتاه کرد قصّه ی زهد دراز منبالا بلند: بلند بالا، بلندقامت عشوه گر: عشوه پرداز، دارای نازواِفادهنقش باز: حیله گر، کسی که توانمندی فرورفتن درنقش های متفاوت رادارد.قصّه ی زهدِ درازمن : ماجرای دراز تقوی وپرهیزگاری من.معنی بیت: معشوق خوش قد وقامت، خوش حرکات وبازیگرماهر من، با وعشوه پردازیهای دلبرانه، سرانجام دلم را به یغما بُردوبه ماجرای پرهیزگاریهای طولانی من پایان داد. من که عمری باتقوی وزهد زندگی کرده بودم بناچارتسلیم عشق شدم وزهد وتقوی راکنار گذاشتم.زهد من باتوچه سنجد که به یغمای دلممست وآشفته به خلوتگه رازآمده ای دیدی دلا که آخر پیریّ و زُهد و علمبا من چه کرد دیده ی معشوقه بازمنمعنی بیت: ای دل دیدی که درآخرین روزهای پیری وپرهیزکاری وکسب علم ودانش، سرانجام چشمان معشوقه پرست من چگونه مرا گرفتارعشق کرد وهمه ی محصول زهد وعلم واعتبارمرابه باد داد؟رُتبت دانش حافظ به فلک بَرشده بودکردغمخواری شمشادبلندت پَستممی‌ترسم از خرابی ایمان که می‌بردمحراب ابروی تو حضور نماز منمحراب ابرو: قوس و کمان ابروی معشوق درادبیّات عاشقانه حرمت محراب عبادت را دارد ومقدسّ ترین محل رازنیازبرای عاشق است.حضورنماز: تمرکزداشتن برنمازودرک کامل محضرخداوند. دراین غزل شاهد رویاروییِ زهد وپرهیزگاری وعشق هستیم. قدرت عشق سبب شده که عاشق نتواند دیگر مثل سابق درنمازهای خود حضورذهن داشته باشد. جلوه ی محراب ابروان یار تمام وجودمعشوق رافراگرفته وایمانش رادرمعرض باد نهاده است. معنی بیت: ای محبوب، محراب ابروان تو فکرمراآنچنان اشغال کرده که در هنگام نماز نیزنمی توانم ازاین فکرخارج شده وبه نماز تمرکز کنم تصویرمحراب ابروان تودر لوح دل وجانم حک شده وجای محراب عبادت راگرفته است. من بیم آن دارم که ایمان خویش رابه کلّی ازدست دهم ودرمحراب ابروان تو به پرستش تو روی آورم.به جزابروی تومحراب دل حافظ نیستطاعت غیرتودرمذهبِ مانتوان کرد!گفتم به دَلقِ زَرق بپوشم نشان عشقغمّاز بود اشک و عیان کرد راز مندَلقِ : خرقه ی صوفیگریزَرق: زرو زیور، دو رنگی، ریاکاری غمّاز: خبرچین، پرده دَر وافشاکننده معنی بیت: باخود اندیشیدم شاید باپوشیدن خرقه ای پرزرق وبرق درپوشش ِ صوفیگری توانسته باشم رازعاشقی راپنهان نگاهدارم لیکن اشکهای گاه وبیگاه من درفراق معشوق، مُشت مرا واکرد واسرارم رابرملانمود.توراصبا ومرا آب دیده شد غمّازوگرنه عاشق ومعشوق رازدارانندمست است یار ویاد حریفان نمی‌کندذکرش به خیرساقیِ مسکین نواز منحریفان: هم پیاله ها، دوستان وهمدمان معنی بیت: یارکه سرخوش وسرمست است ویادی ازهمدمان و هم پیاله ها نمی کند ساقی یادش به خیروخوشی باد که به تهیدستان وبینوایان توجّه خاص دارد وگهگاه باجامی شرابی آنهاراموردلطف ونوازش قرارمی دهد. افسوس که یار ازحریفان غافل شده مانیزازآن بزم عیش محروم مانده ایم. عرصه ی بزمگاه خالی ماندازحریفان وجام مالامالیا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آنگردد شمامه ی کرمش کارساز منشمامه: نوعی خربزه،دستنبو. هرچیز خوشبویی که دردست گیرند وبو کنند،عطردانشَمامِه ی کَرَم: کَرَم وبزرگواری به شمامه ای تشبیه که استمرار دارد و بوی خوش بخشندگی مدام به مشام می رسد.معنی بیت: خداوندا کی بادصبا می وزد که ازنسیم آن، بوی خوش بزرگواری وبخشندگی یار رابشنوم وگره ازکارفروبسته ی من گشوده شود.تامعطّرکنم ازلطف نسیم تومشامشمّه ای ازنفحات نفس یاربیارنقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیاتا کی شود قرینِ حقیقت مَجاز منمَجاز: استعاره، غیرواقع وغیرحقیقی، کنایه قرین: همنشین، شبیه ومانندنقشی بر آب زدن: کنایه از کاری کردن که نتیجه ای نخواهدداشت. دراینجا باتوجّه به اینکه سخن پیرامون نامهربانی وبی توجّهی معشوق است، عاشق تصویرمهربانی یاررا بر پرده ی اشک دیدگان خویش رقم می زند ودل به خیالات ورویاها خوش می کند تا روزگارچه بازی کند آیا سرانجام به حقیقت مبدّل خواهدشد یانه؟ معنی بیت: به امید دسترسی به وصل وبهرمندی ازلطف معشوق، تصاویرامیدبخشی برروی قطرات اشک (یاجام شراب) می بینم ورویاپردازی می کنم تاببینیم آیا تصوّرات وخیالات من به واقعیّت مبدّل خواهدشد؟ فرداکه پیشگاهِ حقیقت شود پدیدشرمنده رهروی که عمل برمجازکرد برخودچوشمع خنده زنان گریه می‌کنمتا باتوسنگ دل چه کند سوزوساز منمعنی بیت: کارم درفراق سوزناک توبه جایی رسیده که همانند شمع درمیان خنده می گریم درمیان گریه می خندم تا ببینیم این سوزوگداز مدام من با توسنگدل نامهربان چه خواهدکرد.خنده وگریه ی عشّاق زجایی دگراستمی سرایم به شب ووقت سحرمی مویمزاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رودهم مستی شبانه و راز و نیاز منمعنی بیت: ای زاهد وقتی که ازنماز وزهد توهیچ نتیجه ای حاصل نمی شود بازهم می بینی که مستی های شبانه ورازونیازعاشقانه من حاصلی درپی دارد.زاهد وعُجب ونماز ومن ومستیّ ونیازتاتورا خود زمیان باکه عنایت باشدحافظ زگریه سوخت بگوحالش ای صبابا شاه دوست پرور دشمن گداز مندشمن گداز:کسی که دشمنان رامی سواند. حافظ دراینجا با رندی به محبوب خویش صفت دوست پروری وشمن سوزی رامی دهدتاتوجّه اوراجلب کند.معنی بیت: ای صبا وجودحافظ ازبس که گریه کرده یکسرسوخته است با محبوب دوست پرور که دشمنان را می سوزاند بگو بداند که یکی ازدوستان خودراسوزانده است. جان رفت برسر مِی وحافظ به عشق سوختعیسی دَمی کجاست که احیای ماکند؟
مسعود هوشمند
2018-09-03T02:05:20
چون شمع به خنده رخ برافروخت خندید و به زیر خنده می سوختنظامی
گیومرد ریاضی
2018-02-19T19:34:37
آواز خصوصی بیات اصفهان استاد شجریان با استاد درخشانی با عنوان سوز و ساز بسیار زیباست .
در سکوت
2022-08-19T16:20:42.7544075
این غزل را "در سکوت" بشنوید
Farhan
2022-08-22T16:07:50.5979984
بسیار زیبا معنی کردید، درود بر شما