گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:ای خونبهای نافه چین خاک راه تو خورشید سایه پرور طرف کلاه تو

❈۱❈
ای خونبهای نافه چین خاک راه تو خورشید سایه پرور طرف کلاه تو
نرگس کرشمه می‌برد از حد برون خرام ای من فدای شیوه چشم سیاه تو
❈۲❈
خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال از دل نیایدش که نویسد گناه تو
آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه تو
❈۳❈
با هر ستاره‌ای سر و کار است هر شبم از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو
یاران همنشین همه از هم جدا شدند ماییم و آستانه دولت پناه تو
❈۴❈
حافظ طمع مبر ز عنایت که عاقبت آتش زند به خرمن غم دود آه تو

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۰۹

تصاویر

کامنت ها

شعیب حازم
2015-09-25T06:58:22
بیت 4 : برای آرامش مردم تو قوت دل هستی در پهلوی ( کنار ) چشم و گوش و دل و فهم ٬
سیدعلی ساقی
2016-11-15T18:16:39
ای خون‌بـهـای نـافـه‌ی چیـن خاک راه تــو خـورشیـد سـایـه پـرور طـرف کـلاه تـــــــو تمام این غزل ازآغازتاپایان خطاب به معشوق است.خون بها (ارزش وقیمت ) نافه ی چین(مشک،عطر)نـافه : کیسه‌ای در زیر ناف نوعی آهوست که در بهار از مشک پـر می‌شود ، وقتی نافه پر از مشک شد شروع به خارش می‌کند و آهو شکم خود را بر سنگهای تیز می‌کشد و نافه پاره می‌شود و بر سنگ می‌ریزد و دشت سرشار از بوی خوش می‌گردد.به جهت کیمیا بودن بسیار ارزشمنداست. حافظ خاک راه معشوق را بسیارباارزش می داندوبه قیمت نافه ی کیمیا درنظرگرفته است یعنی خاک راهی که هیچ ارزشی نداردوقتی که تو(معشوق )بر روی آن می گذری مانند نافه ی چین که کمیاب وارزشمنداست قیمتی وپربهامی گردد. تناسب بین "خون بها" و "نافه ی چین"که خودنوعی خون است بسیارزیبا وبی نظیراست.خاک پای تو آنقدررایحه ی دلپذیرداردکه نافه ی چین را ازرونق می اندازدوبه عبارتی آن را ازبین می برد، پس خون بهای نافه ی چین فقط می تواندخاک پای توباشد.سایه پرور: نازپرورده،خانه زاد خورشیدباآن همه عظمت ودرخشندگی در زیر سایه ی لبه ی کلاه تـو پرورده شده واین چنین فروزندگی پیداکرده است.از زاویه ای دیگر خورشیدهمان چهره ی فروزان معشوق است که زیرلبه ی کلاه پرورده شده است.با همه عطرِ دامنت آیدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند نـرگس کرشـمـه می‌برد از حد برون خرام ای مـن فـدای شیـوه‌ی چشم سـیــاه تـونـرگس نوعی گل زمستانیست و با آمدن بهار عمرش تمام می‌شود ناز وعشوه ی نرگس زبانزدشاعران قدیم بوده وبه همین سبب چشم را به نرگس یا نرگس را به چشم تشبیه کرده‌اندواغلب شاعران این تشبیه رادر اشعارخویش بکاربرده اند.ای معشوق :درغیاب تو گل نـرگس دارد بیش از حد ناز و عشوه می‌کند،به جلوه درآی وبیرون بخرام ای که جان من به فدای شیوه ی چشم سیاه وطرز نگاه تو باد. با نازوکرشمه بیا تا نرگس شرمسارانه برود وباآمدنت زمستان به پایان رسدوبهارآید. ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد خونـم بـخـور که هیـچ ملک با چنان جمال از دل نـیـایـدش کـه نـویـسـد گـنــــــاه تـوخونـم بخور: جانم رابگیر ،مرا بکشبی هیچ دغدغه ونگرانی مرا بکش و خونم را بخور چرا که با چنین جمال زیبایی که تـو داری هیچ فرشته ای دلش نمی‌آید که بر تـو گناهی بـنـویـسـد. منظور ازملک همان فرشتگانی هستندکه ازطرف خداوندمأمورندتاگناه وثواب آدمیان رابنویسند. محتاج قصه نیست گرت قصدخون ماستچون رخت ازآن توست به یغما چه حاجت است آرام و خـواب خلق جـهان را سبـب تـویی زان شد کـنـار دیـده و دل تـکـیـه گاه تـــو سبب آرامش و خـواب خوش و راحتیِ خلق جهان تـو هستی. به همین سبب کـنـار دیـده ودل "بهترین جای چشم و دل "راجایـگاه وتکیه گاه تـو قرارداده ام.مائیم وآستانه ی عشق وسرنیازتاخواب خوش که رابرد اندرکناردوست با هر ستاره‌ای سـر و کار ست هر شبم از حسـرت فـــروغ رخ هـمـچـو مـــــاه تـو سر و کارم هرشب با سـتـارگان است .یعنی با ستارگان رازونیاز ودرد دل می‌کنم. از حسرت اینکه شـبـهـا از فـروغ چهره‌ی همچون مـاه تو.دورهستم. ستاره _ شب_ فـروغ و مـاه واژه هایی هستندکه ازمنظرمعنا خویشاوندی یکدیگرند.قرارگرفتن آنهادرکنارهمدیگر،ایهام تناسب یا مراعات النظیرزیبایی راشکل داده اند.این زیبایی وزینت درتمام شعرهای حافظ به چشم می خورد. به معشوق خویش می گوید شبـهایی که تو حضورنداری، ناگزیرم با ستارگان صحبت کنم وسراغ تورا یابوی تورا ونورتورا ازآنهابگیرم .زیرا که ستارگان نـور ازماه می‌گیرند . ستاره ی شب هجران نمی فشاندنور به بام قصر برآی و چراغ مه بر کن یـاران همنشین همه از هم جـدا شـدنـد مـایـیـم و آسـتـانـه‌ی دولـت پـنـــــــاه تـوآنها که ادعای دوستی وعشق ورزی داشتندوهمنشین وهمراه هم بودند سرانجام هرکدام به دلایلی از یکدیگر جـدا شدند ، اماما همچنان پایبندعشق توهستیم ودرآستانه ی بارگاه توسرنهاده ایم .ماجرای من ومعشوق مراپایان نیستهر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام حـافـــظ طـمـع مـبـُر ز عنایت که عاقبت آتـش زنـد بـه خـرمـــن غــــم دود آه تـــوای حـافــظ ؛ از توجه عنایت والطاف معشوق نا امید نشو .چرا که سرانجام آه آتشین تـو خرمن غم را خواهدسوزانـد.یعنی درنهایت توجه معشوق راجلب خواهی کرد.این آه های دمادم وآتشناک بی ثمر نخواهدبود.صبرکن حافظ بسختی روزوشبعاقبت روزی بیــابی کام
محمد احسان
2012-07-08T20:24:59
به قربان جمال حافظ شوم من کز این برتر سخن ها نشنوم من
جهانگیر
2012-12-31T15:49:08
خلقی بریده زما زانکه غافلیم ما خوشدلیم به آنکه فتادیم به چاه توآنجا که درد دل از حد برون شود یادی کنیم ز غمزه هر گاه و گاه توحاشا که شکوه بریم پیش ناکسان ای جان فدای جمله کنیزا ن و شاه تو
احسان
2010-02-23T08:41:59
تحفه درویش
چنگیز گهرویی
2014-06-03T16:22:18
در جالی که میان بزرگان ادب بر سر بی اهمیتهایی چون چنین و چنان در همین غزل که تاثیر و تفا وتی بر اصل شعر نخواهد داشت و هر دو نیز صحیح میباشند این همه مانور میشود نمدانم مواردی چون مورد بالا که ذکر شده و در اصل شعر تغییرات زیاد ایجاد مینماید از دید و قلم افتاده اند ./. ارام وخواب خلق جهان را سبب تویی . زان شد( میان) دیده و دل تکیه گاه تو.
چنگیز گهرویی
2014-06-03T16:08:26
در بیت ارام و خواب خلق جهان را سبب تویی.زان شد (کنار) دیده و دل تکیه گاه تو ./.صورت امده در تمام دیوانها به همین شکل میباشد اما به نظر .همان طور که میدانید کنار و گوشه و کنج جا و مکانی را به کسی که تمام ارام و خواب خلق جهان را باعث شده است اختصاص دادن به جا و درست نمی نماید چه بسا که شاعر حافظ باشد به نظر .بیت مذکو به صورت ذیل صحیح تر از صورت فوق میباشد . ارام و خواب خلق جهان را سبب تویی. زان شد( میان)دیده و دل تکیه گاه تو ./. انچه معلوم است تخم چشم یا مردمک چشم یا همان میان و وسط چشم و دل و جان بهترین جای چشم و دل میباشد که متعلق به بهترین محبوب میباشد ./. دقت نمایید در این بیت . شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست . جی دعاست شاه من بی تو مباد جای تو . میبینید که شاه نشین که همان بهترین جا و تخم چشم میباشد تکیگه محبوب شده .از طرفغی مبان و جهان در مصرع قبلی نیز مناسب ترند .به نظر میان صحیح تر از کنار میباشد .لطفا توجه و نظر
علی امینی
2019-05-20T07:45:06
کاملا مشخص است حافظ درک عمیقی از تسلیم در برابر حق وفهم ژرفی از توحید دارد.
شیرین
2019-08-01T22:27:04
دوستان گرامی،ایکاش امکانی محقق میشد تا تفال این غزلهای زیبا نیز در حاشیه ها نوشته میشد تا هم فال میشد و هم تماشا.لذتش بیش بود.سپاس از لسان الغیب و دوسداران حضرتش
صالی
2020-07-09T17:54:26
ممنون از علی ساقی با این و شرح و توصیف بسیار زیبا
معصومه
2018-01-16T22:17:39
بسیار عالی و زیبا معنی کردید اقای علی ساقی، واقعا سپاسگزارم
مهسا
2018-01-17T01:22:51
سلام. میخواستم بدونم معنی کلاه در بیت اول میتونه تاج باشه؟ در واژه یاب و باقی جستجو‌هام معنی کلمه «کلاه» به تنهایی، معنی تاج نمیداد. ممنون میشم بهم بگید.
در سکوت
2022-08-29T10:01:26.8840457
این غزل را "در سکوت" بشنوید
Hadi Golestani
2023-07-29T23:47:10.3482504
سپاس بیکران  
محمد امین
2023-10-16T01:50:16.0287701
به نظر می‌رسد با توجه به حضور واژه‌ی «تکیه‌گاه»، وجود جایی برای تکیه دادن ضروری است و تکیه دادن میسر نیست مگر در یک «کنار»ی.