گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
❈۱❈
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
❈۲❈
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
❈۳❈
تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۱۲

تصاویر

کامنت ها

کسرا
2015-07-08T12:36:57
این شعر حافظ بنظر من بهترین شعر آن حضرته... بازهم تکرار میکنم بنظر من حقیر... چون اون شعر مجموعه ای از هنر و عشق و خوش سلیقگی و ... حافظ بزرگوار است... اگه دلت درگیر باشه... وقتی این شعر رو میخونی موهای دستت سیخ میشه... فقط به 1 بیت از این شعر اشاره میکنم که انقدر زیبا سروده شده که بعد از خواندنش سرگیجه میگیرم ...تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسمکه محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو...اگر بنده با این دانش کمم تا صبح قیامت هم اینجا از ویژگی ها و دلربایی های این شعر بنویسم باز هم کم است... به امید دیدار من و شما با آن حضرت در فردوس...
کسرا
2015-07-08T12:38:42
اون شعر >> این شعر :-)
امین
2015-11-25T13:33:12
بیت دوم رو با صدای استاد شجریان گوش کنید زندگی کنید!
saeed newton
2015-11-18T20:00:46
این شعرو حسام الدین سراج هم اجرا کرده ولی انگار برا کسی مهم نیست
علی
2017-01-05T19:07:14
این شعر با صدای استاد شجریان و با تنظیم جدیدی از آریا عظیمی نژاد موجوده که متاسفانه بنده نتونستم آضافه اش کنم و اشتباها آهنگ دیگری از آریا عظیمی نژاد رو پیشنهاد دادم دوستان تاریخ ما با عرض پوزش لطفا اصلاح بفرمایید.
آیمان
2016-03-02T12:04:26
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو...همیشه گفتم حافظ و سعدی و مولانا اشعارشان را فقط برای این سروده اند که با صدای دماوند آواز ایران، استاد شجریان خوانده شود...
Me
2016-05-04T13:11:22
شجریان این تیکه رو بدون موسیقی خونده! فوق العاده زیبا
نجمه
2011-01-08T10:05:31
این شعر با صدای آسمونی استاد شجریان تو آلبوم دلشدگان واقعا محشره
۲nafar
2010-11-25T22:00:07
این غزل رو استاد افتخاری خونده حتما گوش کنیدخیلی باحاله
محمدرضا موسوی مقدم
2014-07-30T12:49:47
استاد شجریان استاد افتخاری بوده‌اند درستو سال‌ها عنوان استاد آواز را به دوش خواند کشیداین غزل را استاد بزرگتر بهتر خوانده‌اند یا نه ...؟ نمی‌دانم!اما رعایت ادب از همه چیز مهمتر است در سخت‌ترین شرایط حتی حتی!
ناشناس
2014-07-30T12:50:49
با شمایم که نامتان کورش نام است
علی
2013-10-24T13:23:44
این شعر رو هم آقای مختاباد هم خوانده و بسیار زیباست
رضا س
2019-12-22T05:06:46
یه نکته به تفسیر آقا رضا اضافه کنم:در بیت:غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی/ نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرودر زمان حافظ شاه یا افراد مهم در باغ سایه‌بانی داشتند و استراحت میکردن و غلامانشون هم کنارشون می‌ایستادند و مواظب بودند که کسی شاه رو بیدار نکنه. اینجا حافظ چهره‌ی یار رو به باغی تشبیه کرده که سایه‌بانش ابروهای یاره و چشم هم در این سایه‌بان به خواب خوش مستی فرو رفته. حافظ هم غلام این شاه ترکه(چشم) و مواظبه که بیدار نشه.
برگ بی برگی
2020-04-03T06:44:32
تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسمکه محرابم بگرداند خم آن دلستان ابروکافر به معنی پوشاننده است و کافر دل یعنی پوشاننده دل که اشاره میکند به من جعلی و ذهنی انسان که از اون کودکی درون انسان شکل می گیرد و این طرح زندگی یا خدا میباشد چرا که انسان از جهان بی فرمی و عدم پای به این جهان فرم و ماده میگذارد پس به منظور بقا در این جهان ماده نیازمند شناخت جهان پیرامون خود میباشد و هم هویت شدن با چیزهای این جهان برای مدتی کوتاه به کمک انسان می آید . حافظ این من شکل گرفته در ذهن انسان را پاره ای اوقات رقیب من خدایی و اصیل انسان مینامد و خدا ادامه حیات این من کاذب را تا مدتی کوتاه مجاز میداند و پس از آن باید جای خود را به من اصلی انسان که از جنس عدم و بی فرمی میباشد بدهد .در مصرع اول حافظ میگوید تو که کافر و پوشاننده دل یا من خدایی انسان هستی ولی زیبایی های این جهان فرم را نمی پوشانی و به آن نقاب نمی زنی و من بواسطه اینکه درحال حاظر درذهن هستم و با چشم مادی به جهان مینگرم ترس آن دارم که این زیبایی ها توجه من را از محراب اصل خود که تو هستی به سمت آبروی تو که این جهان فرم و مادی میباشد بگرداند و در همین تصور بمانم که جهان فقط فرم و ماده است .اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هوا داری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرومیفرماید اگر چه حافظ مرغی بود که هوای پرواز داشت و زیرک بود در خوردن دانه ها و بهره مندی از نعمتهای این جهان که به دام صیاد نیفتد زیرا انسان تمایل به ادامه دادن به تمناهای ذهن خود دارد اما چشم صیاد با تیر غمزه (نظر لطف ) او را شکار کرد و این تیر به من ذهنی و دروغین انسان میخورد تا او به گوهر اصل خود زنده گردد و از آن پس جهان را از منظر چشم خدا ببیند .
برگ بی برگی
2020-03-30T11:34:35
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابروجهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن آبرو کمان ابرو استعاره ای از وجه جمالی حضرت دوست است و هرآنچه حادث باشد را در بر میگیرد از زمین و آسمانها تا موجودات و جماد و نبات که در آن زیست میکنند و از نگاه عارف همگی وجه جمالی حضرت دوست و توجه به آنها تنها از این منظر روا میباشد که هر سوی بنگرد عکس رخ یار را میبیند ولی از نگاه دیگران این جهان مطاعی است که باید هرچه بیشتر از آن بهره برده و تا حد امکان به انباشته کردن آنها بپردازد چرا که گمان میبرد این چیزها برای او امنیت و خوشبختی به ارمغان خواهد آورد ، پس آنها را در مرکز خود قرار داده ، با آنها اصطلاحاً هم هویت میشود . چیزهای این جهان ماده میتوانند علاوه بر مادیاتی مانند اموال و شهوات،فکرها را نیز دربر بگیرنداز قبیل حس جاه طلبی و برتری طلبی یااحساس نیاز به تایید و توجه و همچنین اعتقادات و باورهای تقلیدی که پیامد آن تعصبات کور میباشند و قس علیهذا. پس انسان که مرکز خود را انباشته از این چیزهای گذرا و آفل میکند و اصل زندگی را اینها میگیرد درصورت برخوردار نشدن یا کافی ندانستن آنچه بدست آورده غمگین و افسرده و ناراضی میشود چرا که با دست یافتن به بخشی از آن چیزها این احساس نقص که پیامد آن دردها هستند در او ادامه یافته خوشبختی خود را کامل ندانسته در پی افزایش آنهاست و نتیجه دردها خون میباشد که هربار از دیدگان چنین انسانی فوران میکند و شاعر آن را سوء برداشت از کمان آبروی یار میداند.دل بسی خون بکف آورد ولی دیده بریخت آلله آلله که تلف کرد و که اندوخته بود در مصرع دوم چشم یار را نظر و نگاه حقیقی خدا یا زندگی یا اصل انسان میداند که این تلقی انسان از ابروی یار رانمی پسندد و آن را مطابق با اصول و نظر خود نمی داند و در نتیجه فتنه ها بپا خواهد شد یعنی اینکه همه چیز را دگرگون خواهد کرد و با اتفاقات یا ریب المنون به هم هویت شدگی های انسان یورش میبرد تا نهایتاً انسان به اشتباه خود واقف شده و دریابد که چیزهای این جهانی قادر به خوشبخت کردن او نیستند باشد که در نهایت به سوی خدا یا زندگی و مبداء هستی رجعت کرده ، با او یکی شود و به پیمان ازلی خود با خدا وفا کند .غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابروحضرت عشق میفرماید غلام آن نظرگاهی میباشد که دیدگاه ترک یا زیبا اندیشان است که روی حضرت دوست را گلشنی میبیند نگارین (تابلوی زیبایی از گلستان رنگارنگ و روحبخش) و ابروی حضرتش را سایبانی خوش عطر و بو و البته که هیچ سایبانی برای اقامت دایم طراحی نشده و صرفا منزلی موقت میباشد .حافظ معنای دیگر کمان ابرو را سایبان چشم گرفته است به جهت سهولت در نظر به مبداء نور و هستی و شناخت اصل خود . این جهان بینی که انسان را در خواب خوش و آرامشی مست کننده فرو میبرد مورد علاقه حافظ است و با انسان بیت نخست که همواره با درد و خون آمیخته است در تعارض کامل میباشد . نگارین گلش ، زیبایی و گوناگونی صورت یار، بازگو کننده زیباییتنوع در این جهان فرم نیز می باشد همانگونه که در قرآن آمده است بدین مضمون که خداوند قادر بود بجای تنوع اقوام و ملل، آفرینشی یکسان داشته باشد که البته تصورش نیز برای ما دشوار است ، این تنوع آفرینش شامل اعتقادات و باورها و رنگ و نژادها نیز میشود که بسیار دل انگیز و چشم نواز میباشد .
رضا س
2019-03-15T00:29:59
این بحث ها بیفایده ست. شجریان در قله است و افتخاری چه از نظر تکنیکی و فنی و چه جنس خود صدا به شجریان نمیرسه. اما این غزل رو افتخاری بهتر اجرا کرده و به اصل غزل نزدیکتره. البته افتخاری تصنیف خونده و شجریان آواز این غزل رو خونده. همیشه اینطور نیست که فرد ضعیفتر در تمام زمینه ها پایینتر باشه. امکان داره یکی از اشعار مثلا خاقانی از یکی از غزلیات حافظ حتی بهتر مضمون رو بیان کرده باشه. من خودم 99 درصد از کارهای شجریان رو به افتخاری ترجیح میدم ولی آلبوم مستانه از افتخاری رو به بعضی از آلبوم های شجریان ترجیح میدم.
علی
2019-03-13T11:18:39
این غزل با صدای استاد شجریان در مایه بیات ترک جایی برای صحبت باقی نمیذاره...
محمد
2019-04-13T10:59:55
استاد افتخاری دارای صدای آسمانی هستند. با این شعر آسمانی خیلی زیبا شده. حتما گوش کنید.
علیرضاشجاع زاده فسا
2019-10-08T20:05:53
با احترام به همه اساتید موسیقیصدای زیباوآسمانی استادشجریان عزیر تکرار نشدنی هست .
سارای
2020-11-22T16:18:47
بیت تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و ..... بنظرم زیباترین بیت این غزل هست و شنیدنش با صدای آقای افتخاری زیباییش رو دوچندان کرده....
عباس
2020-11-15T10:23:31
این غزل را سید حسام الدین سراج با عنوان تصنیف درویشی و خرسندی در آلبوم نرگس مست خوانده اند.
بهروز
2021-04-13T11:18:04
درود بر رضا، دوست عزیز، بسیار کامل زیبا فرمودید
Masoud Firozi
2021-03-26T04:53:58
واقعا این شعر از زبان استاد شجریان هزاران بار ارزش گوش دادن دارد. همچنان دست استادانی که زحمت کشیدن معنی کردن درد نکنه واقعا لذت بردم. با احترام
taniya
2021-03-02T15:41:28
سلام همه اساتید به کنار کارشون عالیهاما این غزل زیبا با صدای زیبای غزاله فیلی نژاد محشره و غوغایی است ناب
پرواز
2021-02-17T10:58:55
بهترین اجرای این آهنگ با صدای علیرضا افتخاری است و تنظیم موسیقی فوق‌العاده مجتبی میرزاده. ... میرزاده از توانایی‌های صدای افتخاری به خوبی استفاده کرده است در واقع همان تکنیک‌هایی را که در آهنگ زندگی قشنگه برای صدای بانو هایده را استفاده کرده در این آهنگ نیز برای آقای افتخاری پیاده کرده است.
علی باقریه
2020-07-03T01:23:40
خالق یکتا چه نوایی به استاد افتخاری داده اند
سامان
2020-10-29T09:49:49
با احترام به همهٔ اساتید ولی استاد افتخاری توی این تصنیف غوغا کرده،اجرای زنده استاد رو هم شنیدم شاهکار هستش
پری
2020-08-22T18:18:46
از آقا رضا جهت تفسیر این غزل بسیار ممنونم. برای بنده خیلی مفید بود.
مهدی
2020-09-07T23:56:41
با عرض سلام .در جواب آقا یا خانم عباسی از فسا عرض کنم که بحث بر سر اجرای شعر هست نه مسایل سیاسی ، اگر شما عقده ای هستی لازم نیست که در مورد استاد افتخاری این حرفها رو بزنید. حرفهایی زده اید که با هم هیچ سنخیتی ندارد مثل قله شعر ، استاد به کسی میگن که شاگرد داشته باشه و مسایل خودکشی و آرایشگاه ، زمین و زمان رو به هم دوختی تا یه مطلبی بنویسی که عقده دلت خالی بشه . برو اجرای استاد افتخاری رو گوش کن بعد بشین این حرفا رو بزن .تصنیف کمان ابرو یکی از ماندگارترین و زیباترین کارهای استاد افتخاری است
فرخ مردان
2017-09-04T15:09:34
صنعت اغراق ما ایرانیان..سلطان آواز و شهریارموسیقی و فیلد مارشال آهنگ و اینها کم بود،اینجا چشممون به " دماوند آواز ایران" هم روشن شد. به امثال تاج اصفهانی و ایرج چه باید گفت؟ رشته کوه هیمالیا؟!
رضا
2017-08-31T23:50:11
مرا چشمی‌ست خون افـشـان ز دستِ آن کمان ابـروجهان بـس فـتـنـه خواهد دید از آن چشم و از آن ابـرواین غزل گُل سرسبدِ گلشن ِ خیال انگیز خواجه ی شیرازاست.غزلی فرحبخش باموسیقیِ دلنشین وسرشارازمضامین وعباراتِ بِکر وشاعرانه. در این غزل حافظ دست مخاطب رابه مهربانی گرفته و به سفرعاشقانه ی زمینی – آسمانی می برد. دراین سفرگاه معشوق زمینی و گاه معشوق اَزلیست. مضامین بعضی بیت ها عاشقانه و بعضی دیگرعارفانه.ازابتدای خلقت تاکنون گرچه همه چیزدست خوش تغییروتکامل شده ودگرگونی راتجربه می کند، لیکن بعضی چیزها همچنان درهمان شکلِ اوّلیّه باقی مانده واثربخشی ِ خودرا حفظ کرده اند. "کمانی بودن وانحنای ِ ابروان ِ معشوق وکیفیّت وگیراییِ چشمان" همچنان قربانی می گیرند ولرزه بردل وجانِ عاشق می اندازند. هنوز که هنوزاست هیچ عاشقی پیدانشده که تابِ مقاوت دربرابر خمیدگی ِ ابرو وجادوی چشمان ِ معشوق داشته وبامشاهده یایادآوری ِ آنها زیرورونگردد.!حافظِ عاشق پیشه نیز همانندِ سایرعشّاق، اسیرجادوی چشم ومعمّای ِ انحنایِ کمان ابروییِ دلکش شده وفریاد برمی آورد که: کمان ِ ابرو واسرار چشمان ِآن محبوبِ ، دلم رابه پیچ وتاب انداخته وکاری کرده کهچشمانم همیشه گریانند وخون می افشانند! یقین می دانم که قربانیِ آن انحنایِ دلستان ِ ابروانِ وکیفیّتِ چشمان ِ او(معشوق) تنها من نیستم وبه سرعت جهانی درشور وغوغای ِ این دلستانی فروخواهد رفت. البته "فتنه" دراینجا ودرادبیّاتِ عاشقانه،شر وبدی نیست، بلکه شور وغوغایی حسّ انگیزاست وزندگی زاست. تصوّر ِجهانِ بدونِ این شور وغوغا،مَلال آور،کسالت بار وبی روح است. ازآنجاکه بعضی اوقات درد ِ حاصله ازغمزه وعشوه ی عاشقی وسوزوگداز ِ آ ن بیش ازتحمّل وتوانِ عاشق است "فتنه" گفته می شود. "فتنه" نتیجه ی غمزه وناز وحرکاتِ دلبرانه هست که دردرونِ عاشق انقلاب وآشوب ایجادمی کند ووی را تاسرحدِّجنون می کشاند. امّاعاشق هرگز ازاین وضعیّت ناراضی وشاکی نیست ودر عین ِ گداختن درآتشدانِ عشق و دردکشیدن، حظّی لذت بخش وخیال انگیز تجربه می کند وبه هیچ روی حاضرنیست ازاین لذّت مَحروم گردد. حافظ درهمین زمینه می فرماید:خیره آن دیده که آبش نَبَرد گریه ی عشقتیره آن دل که دراو شمع ِمحبّت نَبُوَدغـلام چشـم آن تُـرکـم که در خـوابِ خوشِ مـستـینـگارین گلشنـش روی است و مـُشکیـن سایبان ابـروتـُرک : استعاره از معشوقِ آشوبگر، زیبا و چابک است.نـگاریـن : رنگین وپر نقش و نگارگلشن : رخسارمعشوق به گلزاری دلکش تشبیه شده است. خطوط و موهای نرم و لطیفی که از گِرداگِرد صورت،بناگوش وپشتِ لبها روئیده اند چهره ی اورا درنظرگاه ِ عاشق به گلشنی مبدّل ساخته اند. مـُشکین : ابرو به سببِ سیاهی و خوشبویی به مُشک تشبیه شده است.مـعـنــی بـیـت : ازدل وجان بـنـده‌ی ِ چشمانِ آن دلستانِ زیبارویی هستم که هنگام خوابِ خوش مستی، رُخسارش همانند گلستان پر نقش و نگار و ابـروانش همچون سایبانِ مُشکین است.سرخی ِ حاصل ازمستی ِشراب،خط وخال وآب ورنگِ طبیعی ِ چهره، لَعل ِ لب وسپیدی مُرواریدسان ِ دندانها،ترکیبی بَدیع شکل داده وشاعرخوش ذوق ماآن را همچون گلشنی گلگون متصوّرشده است.امّاازاین گلستان پرنقش ونگار هرکس نمی تواندبی آنکه زحمتی کشد دامن دامن گل بچیند! بایدبرجوروجفای خارهجران تحمّل داشته باشی،خون دلهابخوری تاشاید سزاواربوده باشی که ازاین گلستان فیضی ببری.ترسم کزین چمن نبری آستینِ گلکزگلشنش تحمّل خاری نمی کنی ! هلالی شدتَنم زین غم که با طُغرای ابرویشکه بـاشـد مَه که بـنـماید ز طاق آسمان ابروطُغرا علامتی که با خطِّ درشت بر بالای احکام ِ سلطانی می کشیدند.طُغرا نوعی از خوشنویسی پیچیده‌است که به وسیله آن لقب‌ها و نام سلطان یا امیری را برسر فرمان او می‌نوشتند. این خطِّ خاص به عنوان امضاء برای سلطان‌ها در خاورمیانه و به‌ویژه برای سلاطین ِ عثمانی بکار می‌رفته‌ است و در برخی مناطق آسیا مهرهای مشابه نیز دیده شده‌است. بنابراین "طغرایِ ابرویش" هم اشاره به قوس وکمانی بودنِ ابروهست وهم امضای معشوق اَزلی بروجودِ آدمی.این شیوه از خوشنویسی و ترکیبِ خط مرکّب از چند خطِّ عمودی ِمنتهی به قوس گونه‌ای تودرتو و متوازی است که به شکلِ کمانی و به مانندِ طُرّه بر سر فرمان‌ها، منشورها و احکام ِ حاکمان در گذشته اغلب به آبِ طلا یا شنگرف می‌کشیده‌اند.درموردِ "ابـرو" واسرارجاذبه ی آن چنین گویند که"ابـرو" تجلّی ِخطّی از خطوط وصفاتِ جمال ِحق است .درنظرگاهِ عُرفا، ابروباعث ِ پنهانیِ ذات می‌شود. از همین رو به "حاجب" هم تعبیر شده است. در بیتِ بعد هم "حافظ" ابـرو را حاجب گفته است.انتخابِ واژه ها مثل ِ همیشه جالب وقابل توجّه اند. حافظ درانتخاب وچیدمان واژه هاهنرنمایی می کند. "هـلال" ، "طـُغـرا" ، "ابـرو" ، "مـاه" ، "طاق" و "آسمان" همگی کمانی و خمیده‌اند.ضمن آنکه تَنِ شاعر نیز ازغم واندوه هلالی شده است.!"کـه باشد؟"یعنی عددی نیست،کسی نیست ، ماه کسی نیست که بتواند در برابر ابروی یار عرض اندام وجلوه گری کند.(طاق آسمان : آسمان به طاقی هلالی تشبیه شده است."ازاین غم هلالی شدتَنم" امّا کدام غم؟ بیشترشارحان به این نکته توجّه نکرده ودربرداشتِ معنا دچارسردرگمی شده اند.بعضی ها "غم" را حاصل ِ طُغرا مانند بودنِ معشوق گرفته اند! درحالی که طُغرایی شکل بودن ِ ابروی معشوق، طبیعتاًمی بایست سببِ وَجد وشَعفِ عاشق گردد نه غم واندوهِ عاشق!شاعر ازاین جهت غمناک است که چگونه ماه گُستاخی کرده وبا وجود طغرای ابروی ِ معشوق، ازطاقِ آسمان ابروانش را نشان می دهد وجلوه گری می کند.مـعـنــی بـیـت :ازاین جسارت وگستاخی ماه، دچار غم واندوه شده وتَنم ازغصّه هلالی شده،که چرا باوجود تجلّی ِ زیبایی ِ ابروان ِ طُغرا مانندِ معشوق ،ماه به خوداجازه می دهد به جلوه گری پردازد؟ عاشق درحقیقت هرگز دوست ندارد چیزی زیباتراززیبائی های معشوق راببیند. عاشق ِ حقیقی همانندِ کودکان ِ معصوم که پدرشان راقوی ترازهمه ی مردان تصوّرمی کنند، دوست دارند معشوق را ازهمه زیباترببینند. ابـروی یـار درنظرحافظِ عاشق، از هلال ِ مـاه هم زیباتـر است وتازمانی که ابروی یاردرتجلّیست،ماه نبایست درآسمان ظاهرگردد.!روشنی ِ طلعتِ توماه نداردپیش ِ توگل رونق ِ گیاه ندارد.رقـیـبــان غـافـل و مـا را از آن چـشـم و جَبـیـن هر دَمهـزاران گـونـه پـیغـام اسـت و حاجِـب در میان ابـرورقیبان: مراقبان ، نـگاهبانان و پـرده‌داران معشوق نـگـاهـبـانان بارگاه معشوق درادبیّاتِ عاشقانه تندخو و خشن هستندو مانع رسیدنِ عاشق به معشوقند.غافل : بی‌خـبـر ، کسی که حواسش جمع نیست.جبـیـن : پـیـشانـیهر دَم : هر لحظه ، لحظه به لحظهحـاجِب :بازدارنده، ابرو،پَـرده دار،مانع، آنچه که ازوَرای آن چیزی دیده نشود. مـعـنـی بـیـت :ازخوش اقبالیست که نـگـهـبـانـان بارگاه معشوق متوجّه نیستـنـد وما(عاشقان)لحظه به لحظه حرکاتِ دلبرانه ی چشم و پیشانی ِ معشوق را دریافت می کنیم. ولیکن دریغا که ابروی معشوق،سرناسلزگاری دارد ومانع ازنزدیک شدن ِ عاشقان به معشوق می گردد!امّا ابرو چگونه می تواند بازدارنده وحائل میان عاشق ومعشوق گردد.؟ابرو هم از لحاظ ظاهری وفیزیکی، درمحلّ ِ ورودی ِ رخسار قرارگرفته و شبیه شمشیر وخنجراست که وسیله ی اصلی نگاهبانی بوده است، هم ازلحاظ معنایی،گِره وخَمی که ازروی کِبروناز وتُندخویی برابروان ِ معشوق نقش می بندد، به عاشق اجازه ی نزدیک شدن به معشوق رانمی دهد. ازهمین روست که ابرو راحاجب ودربان گویند.امّا شاعرکه درحال ِ دریافت ِهزاران گونه پیغام ازچشم وپیشانی ِ معشوق هست علّتِ ممانعتِ ابرو چیست؟این دقیقاً همان نکته ی سربسته ویکی رازهای دلبرانه است! درحقیقت معشوق میل ِ درونی اش باعاشق هست لیکن غرور ونازوخودپسندی اجازه نمی دهند که آشکارا به عاشق روی ِ خوش نشان دهد! اصل ِ حکایتِ عاشقی براین است که عاشق ابرازنیازکند ومعشوق ناز! اگردرهمان ابتدای کار معشوق "بله" رابگوید وعاشق به راحتی به کام خویش رسد، دیگرجایی برای نمایان شدن ِ حکایتهای سوزناک عاشقی مثل لیلی ومجنون ،شیرین وفرهاد و....نمی ماند! حافظ درجای دیگری درهمین مورد می فرماید:گرچه می گفت که زارت بکُشم می دیدمکه نهانش نظری بامن ِ دلسوخته بود.!روان گـوشـه گـیـران را جَبـیـنـش طـُرفـه گـلـزاریـستکـه بـر طـَرفِ سـَمـن زارش هـمـی‌گـردد چَمان ابـروروان : جان ، روحگوشه گیران :عاشقان، خـلوت گُزیده گانعاشقان معمولاً جمع رابرنتابند وآرام به گوشه ای به خزند تابا تصوّر چهره ی معشوق وبازیادآوری ِ حرکات ورفتارهای او دل را آرام سازند. امّا دراینجا گوشه گیران می تواند عاشقانی باشند که معشوق برآنها لطف وعنایتی کرده وگوشه ی چشمی به آنان دارد. وقتی معشوق نیم نگاهی یا گوشه ی چشمی به عاشقی داشته باشد،مسلّماً عاشق نیز توفیق نگاهِ کردن دررخسار معشوق راپیدا کرده ودرنهایت،پیشانی اورا چونان گلشنی پُرنقش ونگارخواهددید.جبـیـن : پـیـشانـیطـُرفـه : شگفتی ودرمقام تعجّب گویند.تـَر و تـازه ، خـوش ، زیـبـاطـَرْفْ : با فتح اول و سکون دوم و سوم ، همان طـَرَف است که به اقتضای شعری طـَرْفْ تلفـّظ می‌شود ، به معنای سو، جنب و کنارسَمـن : گلی سفید رنگسَمن زار: استعاره از چهره‌ی سفید معشوق.هَمی گردد: یعنی دراین گلزارهمیشه درگردیدن است. نظربراینکه شاعران خطوطِ چهره شامل زلف ، ابـرو ، مژه ها ، موهای نرم و لطیف که بر گِرداگِردِصورت می‌روید رادرحال چرخش دوررخسارمی بینند، دراینجا نیز ابرو که بیشترازخطوطِ دیگرحرکت می کند، درحال ِ خرامیدن درگلزارپیشانیست.چَمان :با ناز و عشوه و غـرور راه رفتن،چَمیدنمـعـنـی بـیـت : پـیـشـانـیِ معشوق برای عاشقانش، همانندِ گلشنی سمن زار ودل انگیزاست که ابـروی یاربانازوکِبر و غرور درمیانِ آن می خرامد وبرزیبائی آن می افزاید.دراینجا ضمن ِآنکه پیشانی تبدیل به گلزار شده، به ابرو نیز شخصیّت وجان داده شده است. زین خوش رقم که برگل ِ رخسارمی کشیخط برصحیفه ی گل و وگلزار می کشیدگـر حـور و پـری را کـس نـگــویـد با چـُنـیـن حـُسنـیکه این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابـروحـور وپری:فرشته و زن سیاه چشم بهشتحـُسن : زیـبـایـیمـعـنــی بـیـت : ازاین به بعد کسی نمی تواندحکایت وحدیثِ زیبائیهای فرشتگان وحوریان را روایت کند وباآب وتاب بگوید که فرشتگان این چنین چشمان ِ زیبایی دارند وحوریان آنچنان ابرو!چراکه معشوق ِ ما دارای چشم وابرویی جذّاب تر،گیراتر وزیباتردارد ومانندی ندارد.با وجود زیبایی تـو دیگر زیبایی حور و پری به چشم نخواهدآمد.شیوه ی حور وپری گرچه لطیف است ولیخوبی آنست ولطافت که فلانی دارد.تـو کافـِـردل نـمـی‌بـنـدی نـقـاب زلـف و می ترسمکـه مـحـرابـم بـگـردانـد خـم آن دلـسـتـان ابـروکافر دل : سخت دل، بی رحم ، سنگین دل نـقـاب زلف : زلف از آن جهت که روی صورت را می‌پوشاند به نـقـاب تشبیه شده است."محرابم بگرداند" یعنی گیراییِ خم ِ ابروان توباعث شود که محرابم رادرمسجد رها کرده وازاین به بعد درمحرابِ ابروان تو به عبادت وراز ونیاز پردازم. کشش وجاذبه ی کمان ابروی تو قوی ترازمحراب مسجد است.مـعـنــی بـیـت : خطاب به معشوق است. تـو سنگین دل چرا نقابِ زلف را نمی‌بندی ورُخسارنمی پوشانی؟چنین که جلوه گری می کنی وچهره نمی پوشانی، من از آن می‌تـرسم که جاذبه ی کمان ابـروی دلـربـایـت، سبب گردد من محرابِ مسجد رارهاکرده ودل به محرابِ ابروی توبربندم. درجای دیگری ظاهراً این اتّفاق افتاده وحافظ ِ عاشق پیشه نتوانسته دربرابر کشش وحاذبه ی ابروی معشوق مقاومت کند ودین وایمانش راحفظ نماید!به جزابروی تومحرابِ دل حافظ نیستطاعتِ غیرتودرمذهبِ مانتوان کرد.اگــر چـه مـرغ زیـرک بـود حـافـــظ در هــواداریبـه تـیـر غـمـزه صـیـدش کـرد چشـم آن کـمـــان ابـروزیـرک : بسیار دانا و هوشیار ، زرنگ "مـرغ زیرک" پـرنـده‌ای که داناست و نمی‌شود او را شکار کرد.هـواداری :حمایت،جانـبداری و پشتیبانی، امّا دراینجا باتوجّه به "زیرک بودن" به معنای بلندپروازیست.تـیرغمزه : غـمـزه به تـیر تـشبیـه شدهغـمـزه : عشوه وناز ، حرکاتِ دلبرانه ی چشم و ابرومـعـنــی بـیـت : بااینکه حافـظ همچون پـرنـده‌ای بسیار دانا و زرنگ وبلندپرواز بـود، قدرت تیرغمزه های چشم ِ آن دلبر ابروکمانی راببین که چگونه حافظ بلندپرواز وزیرک رانیز شکارش کـرد. زچین ِزلفِ کمندت کسی نیافت خلاصازآن کمانچه ی ابرو وتیر چشم نجاح
Ben Omar
2017-10-05T11:41:58
رضای گرامیسپاس بیکران برای تفسیر و معنی غزلاز شما آموختم.
پدرام
2017-07-17T11:19:14
سلام خدمت همه دوستانبنده تمامی اساتیدی که این شعر زیبا را خواندند گوش کردم ولی آوازی به زیبایی استاد مسلم شجریان نبود و البته سرکار خانم غزاله فیلی نژاد که انصافا برابری می کنه با آواز استاد شجریان به علاوه اینکه امکانات ضبط صدا در اون زمان با زمان حال خیلی فرق میکنه و صدای خانم فیلی نژاد رو با شفافیت و زلالی خاصی میشه حس کرد.پیشنهاد میکنم حتما گوش بدینفراموش نشود که این نظر کاملا شخصی بنده است و لا غیر
سعید
2017-08-07T16:27:34
افتخاری در آلبوم راز دل با آهنگ مجتبی میرزاده بسیار استادانه این آهنگ را اجرا کرده است بنحوی که بعید است خواننده دیگری بتواند این تصنیف را آنگونه از آب در بیاورد.درود بر استاد افتخاری نازنین.
محمدجواد محمدی نیا
2017-12-26T18:03:39
این شعر رو حسام الدین سراج هم خوانده.آز آلبوم نرگس مست-->نصنیف درویشی و خرسندی.توی بخش پیشنهاد آهنگ،آلبوم نرگس مست ایشان وجود ندارد
علی
2017-12-29T10:26:32
من هم اجرای استاد شجریان رو گوش دادم و هم استاد افتخاری رو. ولی با همه احترامی که برای استاد شجریان قائلم شخصا اجرای جناب افتخاری رو ترجیح میدم . واقعا زیبا و دلنشین اجرا کردند .
سینا
2017-11-18T10:06:06
باید انصاف داشت. اجرای افتخاری در دستگاه نوا واقعا بی نظیر هست. فکر نمیکنم در توانایی خواننده ی دیگه ای باشه اینطور اجرا کردن
دکتررضایی
2017-01-24T12:27:17
خواجه فوق العاده سروده...ولی اگه شجریان نمی خواند ..عظمت این بیت به این میزان مشخص نمی شد
فلوریست
2017-06-04T17:23:59
بنظرم همه دوستانی که پیش از من دراینجا کامنت گذاشته اند بهتر است که غزلی که خانما غزاله فیلی نژاد که خوانده را بیابند و بگوشندمن همه پسشنهادات بالا را یافتم و شنیدماما ظاهرا کسی این غزل را با صدای خانم غزاله فیلی نژاد نشنیدهبیابید و بگوشیدش
علی سهرابی
2018-11-13T15:17:31
غلام چشم آن ترک م....زوج حضرات حافظ و شجریان یعنی خلق معجزه در عالم هنر.
رضا
2018-09-12T11:54:05
با سلام،چقدر تعریف میکنید از استاد شجریان.حالا یکی خوشش نیاد از نظر خیلی از شماها مردود.صدای بسیار خوبی دارند. ولی خوانندگان زیادی داریم که خوش صدا هستند و سلایق متفاوت.بت نسازید.
عباسی - فسا
2019-01-25T20:29:42
سلامروزگارتان خوشدوستانی که غزل را رها کرده اند و به قیاس بین بزرگوارانی که غزل را خوانده اند می پردازند حتما این غزل حافظ را هم ملاحظه فرموده اند:نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داندنه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشستکلاه داری و آیین سروری دانداگر کسی بگوید مقام ادبی حافظ و سعدی بالاست به این معنی نیست که دیگران نمی توانند شعر بگویند بلکه به این معنی است که این دو بزرگوار قله هستند و دست نیافتنی.در بحث موسیقی هم اصولا قیاس جالب نیست. استاد شجریان سبکش مشخص و شاگردانش هم مشخص هستند و استاد را به تعداد شاگردان می شناسند و سبک خاص شخص و نیز قبول نخبگان و نیز عموم جامعه هم ملاک استبنده خدایی که بعضا اسم آورده شد مصاحبه اش را بخوانید که گفته بود از ترس نگاه ها و برخوردهای مردم لباس مبدل می پوشیدم، تو آرایشگاه راهم نمی داند، آژانس به من سرویس نمی داد، مغازه ها چیزی به من نمی فروختند. خانه ام را عوض کردم ولی مشکل هنوز پابرجا بود و نهایتا رفتم یه طناب خریدم که خودکشی کنماین مصاحبه را ببینید:پیوند به وبگاه بیرونیبله حافظ فرماید:هزار نکته باریکتر ز مو این جاستنه هر که سر بتراشد قلندری داندفقط صدا نیست عزیزان من. با مردم بودن و مردم داری هم هست. بودند کسانی که به مردم پشت کردند و در آغوش دیگران افتادند و مردم طردشان کردند و طناب دار و خودکشیضمنا وقتی بحث آواز باشد قطعا استاد شجریان بی رقیب است ولی در تصنیف ممکن است کسانی در یک سبک دیگر کارهای زیباتری ارائه دهندمدار نقطه بینش ز خال توست مراکه قدر گوهر یک دانه جوهری داندبه قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شدجهان بگیرد اگر دادگستری داندز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاهکه لطف طبع و سخن گفتن دری داندایام عزت مستدام
کریم
2019-02-19T04:24:52
من همیشه به این فکر میکردم که بهترین بیتی که تا بحال شنیده یا خوانده ام کدام است که بیتی زیباتر از این بیت را نیافتم:هلالی شد تنم زین غمکه با طغرای ابرویشکه باشد مهکه بنمایدز طاق آسمانابرو
کریم
2019-02-19T04:26:36
هلالی شدن تن (طغرای ابرو (مه (طاق آسمان (ابرو (
علی
2018-12-21T03:18:12
با سلام و درود و احترام به علاقه مندان به شعر و ادب پارسی، سپاسگزاری و قدردانی بی نهایت از استاد گرامی جناب آقای رضا ساقی به جهت شروح زیبا و پخته پیرامون اشعار و غزلیات حضرت حافظ را به عمل می آورم.
بابک توجه
2018-02-19T15:56:02
مرغ زیرک به گنجشک نسبت داده می شود. چون این پرنده همواره هنگام برداشتن دانه از زمین سر به اطراف می چرخاند و اصطلاحا هوای اطراف خود را دارد که شاعر او را مرغی می داند که در هواداری بسیار زیرک است. حال تیری که از کمان ابروی یار رها شده ( استعاره + مژه ) ، مرغ زیرک را صید می کند. چشم در اینجا شکارچی و نگاه ابزار شکار است.
پدرام
2018-07-18T12:19:59
جناب رضای عزیزچیزی که تاج و ایرج و بنان تا اقبال و دوامی تک تک داشتند شجریان یکجا دارد .سینه او دائره المعارف و گنجینه موسیقی ماست .به نقل از مضمون استاد داریوش ÷یر نیاکان - منتقد و مدرس موسیقی و ریاست اسبق دانشگاه هنرهای زیبای تهران
پدرام
2018-07-18T12:15:45
درودها و سپاس رضای عزیزعالی بود
صادق
2018-08-14T13:06:54
غزاله فیلی نزاد هم خیلی خوب اجرا کرده
میلاد فارسیش
2021-08-11T01:13:47.2822599
بابا فهمیدیم آهنگ های این شعر رو همه شنیدین. بسه دیگه. راجع به شعر حرف بزنید
ملیکا رضایی
2021-08-11T09:15:05.1745551
آره ،شاگرد استاد شجریان هم بودن 
ملیکا رضایی
2021-08-11T09:21:15.1198419
... البته گاهی اغراق ها به گفته شما خیلی زیاد هست .. ؛ ولی فکر کنم کمی توهین کردید :| از نظر من خسرو آواز ایران نام برازنده استاد گرانقدر هست ...
ملیکا رضایی
2021-08-11T09:32:49.5397442
رضا جان عزیز بسیار خوووب تفسیر کردند که واقعا از توان بنده خارج بود! درود به رضا عزیز ...  این شعر چنان زیبا و عاشقانه هست که هر چه بگویی باز کم است ... ؛  حافظ چه بزرگی بوده !    ... همه اشعار حافظ البته زیبا هست ولی این شعر و یک شعردیگر بلا استثنا کاملا عاشقانه است ! و در مورد خوانندگان این آهنگ همه را گوش کردم ولی هیچ کدام به استاد عزیز شجریان نرسید ؛ بدون موسیقی با آن صدای لطیف و آن فریاد طنین انداز و پر از زیبایی استاد در سکوت اعجاب آور آهنگ ،و در عنق حنجره استاد گویی صدایی بوده که با حال و هوای شعر هماهنگ هست ... یاد استاد گرامی باد که یاد او همیشه گرامی میماند...
فرزانه
2021-10-02T16:43:53.1748017
غزل عاشقانه است که برای حفظ ردیف کلام حافظ دچار تصنع شده است . ۱_ مرا چشمیست خون افشان، ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو _از دست آن زیبا رو (کمان ابرو) چشم من خون گریه می کند ،آن کسی که بخاطر زیبایی جمالش (چشم و ابرو او) در جهان آشوب بپا خواهد شد ۲_غلام چشم آن تُرکم* که در خوابِ خوش مستی نگارین گلشنش* روی است و مُشکین سایبان ابرو _اسیر چشم زیبا رویی هستم که وقتی بر اثر مستی بخواب رفته است صورتش مانند باغ پرُ گل است و سیاهی ابروانش مانند سایبان در باغ است. *تُرک: زیبا رو *گلشن : باغ ۳_هلالی شد تنم* زین غم که با طغرای* ابرویش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو _از شدت غم خمیده شدم که با وجود هلال ابروان معشوق که مانند طغرای است، ماه چگونه بخودش اجازه میدهد که هلالش را آسمان نمایان کند؟ حافظ هلال ابرو یار را با ماه در اسمان مقایسه کرده است. *هلالی شد تنم : خمیده شدم *طُغرا: تحریر زینتی اسم فرمانروایان که در بالای فرمان ها می آمد ۴_رقیبان* غافل و ما را از آن چشم و جبین* هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب* در میان ابرو _ رقیبان (نگهبانان) بی خبرند که من با این زیبا رو چه عالمی دارم و اشاره های ابرو و پیشانی یار هزاران پیغام خوش برایم دارد.ابروان او نقش پرده دار(رابط) دارند. *جبین: شقیقه، پیشانی *رقیبان : عاشقان، نگهبانان *حاجب :پرده دار ، ابرو ۵_روان گوشه گیران* را جبینش طرفه گلزاریست که بر طرفِ سمن زارش همی‌گردد چمان* ابرو _پیشانی یار من برای روان رندان مانند گلزار زیبایی است که گویی ابرو های او در اطراف گل های یاسمنش گردش می کنند.(ابروی او در باغ پیشانی با حرکات خود عشوه و اشاره می کند.) *گوشه گیران: رندان *چمان، چمیدن : راه رفتن ، خرامیدن ۶_ دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حُسنی که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو _دیگر هیچکس نمی توانند در برابر زیبایی معشوق من از زیبایی چشم و ابرو حور و پَری حرف بزند. ۷_ تو کافردل*، نمی‌بندی نقابِ زلف و می‌ترسم که محرابم* بگرداند خمِ آن دل سِتان ابرو _تو بی رحم روی خود را با نقاب مویت نمی پوشانی و من می ترسم که قبله گاه من را هلال زیبایی ابروان تو عوض کند *کافر دل: بیرحم محرابم: قبله گاه، محل نماز ۸_اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو _اگر چه حافظ مانند مرغ زیرک بود و آسان به دام نمی افتاد، عشق می ورزید ولی اسیر نمی شد، یار او را با غمزه چشم کمان ابرو صید کرد.
شیدا
2021-12-15T19:59:07.2921306
بی نظیر ترین آواز خوان استاد شجریان جان از زیبا ترین غزل های حضرت حافظ را میخواند  به قدری زیباست آوازشون و تحریر های به کار برده در این شعر که هر چقد بنده حقیر بگم هم کمه و از زیبایی این غزل هم که سخن گفتن سخت و غیر ممکنه  فقط با احترام به همه عزیزان میتونم بگم اواز غلام چشم استاد رو گوش بدین دل و جان را میبرد با خود صدای بی همتای استاد در این غزل  روحشون واقعا قرین رحمت از بزرگ مردان  تکرار نشدنی ایران زمین بودند   
شیدایی
2022-03-30T00:57:33.4961306
اگر کامنت من رو میخونید ایمیل یا آیدی اینستاگرامتون رو‌بفرمایید بنده چطور میتونم از شما یاد بگیرم🙏
تهمینه فرد
2022-05-24T22:29:43.0368485
از خداوند برای شما بهترین هارا خواستارم . خیلی بزرگوارید خیلی خیلی . امیدوارم هر جا که هستید تندرست و شادکام باشید ممنون که به این زیبایی و انقدر روان توضیح دادید . کاش همه ی اشعار این چنین وصف هایی داشتند . سپاس 🌷
احسان
2022-08-18T17:27:07.1699798
سلام وعرض ادب.. واقعا لذت بردم ازتفسیرشما.‌ کاش من هم میتونستم معنی این اشعارو بدونم..زنده باشین ودر پناه حق
در سکوت
2022-08-30T16:21:23.7371259
این غزل را "در سکوت" بشنوید
Narjes R
2023-01-07T22:07:43.9623799
این غزل زیبا را آقای شجریان هم خوانده اند... این شعر رویایی و آن صدای جادویی ترکیب محشری است...
زهیر
2023-06-01T21:51:54.5432145
تفسیر این غزل با تفسیر بیت «ساقی حدیث سرو و گل لاله می‌رود» خیلی نزدیکه.
Hadi Golestani
2023-09-01T01:23:08.8465443
لذت این غزل ،با تفسیر شما، دو صد چندان میشود
mehran
2023-10-06T19:33:24.1768907
به خاطر نظر دادن به شما اکانت ساختم ، خیلی خوب بود