گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می طامات تا به چند و خرافات تا به کی

❈۱❈
ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می طامات تا به چند و خرافات تا به کی
بگذر ز کبر و ناز که دیده‌ست روزگار چین قبای قیصر و طرف کلاه کی
❈۲❈
هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان بیدار شو که خواب عدم در پی است هی
خوش نازکانه می‌چمی ای شاخ نوبهار کآشفتگی مبادت از آشوب باد دی
❈۳❈
بر مهر چرخ و شیوه او اعتماد نیست ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکر وی
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست و امروز نیز ساقی مه روی و جام می
❈۴❈
باد صبا ز عهد صبی یاد می‌دهد جان دارویی که غم ببرد درده ای صبی
حشمت مبین و سلطنت گل که بسپرد فراش باد هر ورقش را به زیر پی
❈۵❈
درده به یاد حاتم طی جام یک منی تا نامه سیاه بخیلان کنیم طی
زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان بیرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی
❈۶❈
مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان استاده است سرو و کمر بسته است نی
حافظ حدیث سحرفریب خوشت رسید تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۲۹

تصاویر

کامنت ها

مهدی همدانی
2015-02-17T13:38:45
بله آقای عزّت درست اشاره فرمودندکسی که اینجا لذت ساقی مه روی عالم را دیده و جام میی از آن دریافت کرده است درآن عالم نیز از این لذات برخوردار خواهد بود کسی مثل حافظ که خود ساقی است و این همه شادی و مستی در عالم تولید کرده است وگرنه کسی که اینجا را به مستی شراب انگوری و معشوق بازاری گذرانده در آن دنیا میگویند هرآنچه حوری و زیبایی در آن دنیا بود را ضایع و بدنام و آزرده کردی تو را با درک لذت چه کار ای بیچاره...
جلال
2015-05-25T14:28:42
سلام از مدیر سایت خواهشمندم که صفحه 311 از کتاب تذکره الشعرا پیوند به وبگاه بیرونیرو با این غزل تطابق بدیدممنون میشم
باران
2015-05-27T04:48:13
از صومعه رختم به خرابات برآریدگرد از من و سجادهٔ طامات برآریدتا خلوتیان سحر از خواب درآیندمستان صبوحی به مناجات برآریدآنان که ریاضت کش و سجاده نشینندگو همچو ملک سر به سماوات برآریددر باغ امل شاخ عبادت بنشانیدوز بحر عمل در مکافات برآریدرو ملک دو عالم به می یکشبه بفروشگو زهد چهل ساله به هیهات برآریدتا گرد ریا گم شود از دامن سعدیرختش همه در آب خرابات برآرید
باران
2015-05-27T04:55:23
گناه کردن پنهان به از عبادت فاشاگر خدای پرستی هواپرست مباشبه عین عجب و تکبر نگه به خلق مکنکه دوستان خدا ممکن‌اند در او باشبه چشم کوته اغیار درنمی‌آیندمثال چشمهٔ خورشید و دیدهٔ خفاشکرم کنند و نبینند بر کسی منتقفا خورند و نجویند با کسی پر خاشقدم زنند بزرگان دین و دم نزنندکه از میان تهی بانگ می‌کند خشخاشکمال نفس خردمند نیکبخت آن استکه سر گران نکند بر قلندر قلاشمقام صالح و فاجر هنوز پیدا نیستنظر به حسن معادست نه به حسن معاشاگر ز مغز حقیقت به پوست خرسندیتو نیز جامهٔ ازرق بپوش و سر بتراشمراد اهل طریقت لباس ظاهر نیستکمر به خدمت سلطان ببند و صوفی باشوز آنچه فیض خداوند بر تو می‌پاشدتو نیز در قدم بندگان او می‌پاشچو دور دور تو باشد مراد خلق بدهچو دست دست تو باشد درون کس مخراش
ناشناخته
2016-12-02T04:15:09
خواجه بسیار خوش خیال بوده است!!فردا شراب کوثر و حور.... و امروز ساقی مه روی و جام می به همین خیال باش!!
فرهاد
2016-12-01T22:06:05
تصور می‌کنم اشاره جناب محمد علی‌ به مصرع دوم بیت سوم است که مرگ را با خواب عدم برابر کرده است:"بیدار شو که خواب عدم در پی است هی"
عزّت
2012-09-13T12:30:01
در مورد بیت:"فردا شراب کوثر و حور از برای ماستو امروز نیز ساقی مه روی و جام می"به عقیده حقیر اشاره به این روایت است که: "المرء یموت علی ما عاش علیه" یعنی انسان همانطور که زندگی میکند، همانطور هم میمیرد و برانگیخته میشود -پس کسی که در این دنیا ساقی مه روی و جام می را تجربه کند، در آخرت هم تجربه خواهد کرد؛ منتها با این تفاوت که آنچه در این دنیا باطنی است، در آن دنیا ظاهر خواهد بود که عرفا اشاره کرده‌اَند.بنابراین بر خلاف نظر جناب بی‌دین بنده طنازی می‌بینم، ولی تمسخر خیر.
بی دین
2012-02-13T12:48:37
1. در بیت اول کلمه اول به لحاظ معنای نمی تواند ساقی باشد. بلکه به قول زنده یاد شاملو باید صوفی باشد. در نظر حافظ ساقی مقامی بس بلند دارد و طامات و خرافات نمی بافد. بلکه صوفی این چنین است.2. دوست عزیز اقای احمدی نژاد: در بیتی که به آن اشاره کردید، در مصرع اول حور و حوض کوثر را می گوید ولی در مصرع دوم از ساقی مه روی و جام می در این دنیا می گوید. یعنی به پاداش ساقی مه رو و جام می حور بهشتی و حوض کوثر را به او خواهند داد. آیا این جز تمسخری ظریف و طنازی هوشمندانه نیست؟ البته امیداوارم با آسمان و ریسمان کردن نگوید آن دومی(ساقی مه رو و جام می) عرفانی است؟ اگر این را بگوید و پس بی زحمت دلیلی که برآیند شعر و ساختار آن باشد بیاورید.
قدرت ا.. احمدی نژاد قزوینی
2011-12-27T15:33:54
با سلام .ای کاش این دوست عزیز مورد کفر آمیز مستتر در این غزل را با اشاره مستقیم به بیت و مصراع مربوطه مشخص میکردند. با اینحال تا حدی تآمل میتوان دریافت که اشاره به شراب کوثر و .... باشدکه ایشان به چنین استنباطی رسیده اند . البته این حقیر بدون هیچ ادعائی به این دوست عزیز سفارش میکنم اطلاعات خودرا در زمینة شناخت حافظ و اشعار وی بالاتر برده تا از اینگونه اظهار نظرهای عجولانه پرهیز نمایند .
حافظ دوست
2013-01-25T05:37:34
لطفاً غلط تایپی زیر را در بیت چهارم تصحیح کنیدکشفتگیکاشقتگی (که آشفتگی)
محمد علی
2010-09-08T17:16:32
این قطعه ار شعر ایشان بوی کفر میدهد ... مراد مشخص نیست .....
علی امینی
2019-05-25T09:09:20
حضرت حافظ به بی اعتباری دنیا و زیباییهای آن اشاره دارند ، به بی اهمیتی قدرت و چشم داشتن به عالم ملکوت و معاد را اصل و دارای اصالت می دانند ایشان بهره از این آیه قرآن گرفته اند که مال و فرزندان و... زینت زندگی مادی و دنیا هستند و فانی و اما چیزهای دیگری هستند دارای اصالت و پایدار، حضرت حافظ که همه جا سرو را در مقام بالایی می دانند حتی بالا تر از سدره و طوبی اینجا سرو را به خدمت ایستاده معرفی می کنند و بعد در انتها باز هم پیام نجواهای سحرگاهان و تجهد...
مشتاق
2021-03-08T23:25:55
از جناب آقای رضاساقی متشکرم که زحمت می کشند وتوضیحات روشن وکاملی درمورداشعارحافظ میدهند.من به اشعارحافظ علاقمندم ولی درک مفهوم اشعاربرایم سخت است.توضیحات ایشان بسیاربرایم مفیدواقع شده درواقع وقتی به تاریخ ما رجوع میکنم قصدم فقط خواندن توضیحات آقای ساقی است.امیدوارم باتوفیقات الهی همچنان به ساقیگری معنوی خودادامه دهند.
بهنام
2017-09-05T12:15:13
طامات تا به چند و خرافات تا به کی؟در این مصرع، منشأ طامات صوفیها و منشأ خرافات زاهدها هستند. "خواب عدم" هم جالبه. "عدم" یعنی نیست و نابود شدن !
حافظ
2017-06-02T07:01:07
در این شعر آنچه از ظاهر برداشت می شود کفر است و می گساری(آنهم تا باین غلظت و شدت)اما حافظ خود را رند میداند و گله و نقدش بر ظاهر نگران استزاهدان ظاهر پرستی که تنها ظاهر دین را(آنهم نه بطور کامل و نه در تمام موقعیت ها) فهمیده و به بطن و باطن آن کاری ندارندجناب حافظ مطمئنن در تمام اشعارش بوی خدا می آید اما اینگونه سرودن از رندی اوست تا ظاهر پرستان فردای قیامت خجل مانند و در این دنیی هم رسوا شوند آنها که خود را عالم و زاهد میدانند اما از بطن و شناخت و دین دورندحافظ در دوران حیاتش از کسان بسیار ملامت شنیده و فتوی های تندی هم علیه او می داده اندو آنچه که از اشعار ایشان بر می آید ایشان از ملامتیان است(کسانی که نیکی خود را پنهان و بدی خود را پنهان نمی کردند)ضمناً تضاد وجود داردکسی که دائم الخمر باشد از هوش و حواس درستی برخودار نیست پس نمی توان در دین و شعر و... اینگونه استادی کند
حافظ
2017-06-02T07:02:33
تصحیح میکنم(آنهم نه به این غلظت و شدت)
رضا ساقی
2018-11-16T00:50:22
ساقی بیا که شد قدح لاله پر زمیطامات تابه چند وخرافات تابه کیقدح لاله: گل لاله به قدح تشبیه شده است.طامات: لاف و گزافِ صوفیان در باب اظهارکشف وکرامات خرافات: مجموعه ی اعتقادات وباورهای ناشی از جهل ونادانی، ترس از ناشناخته‌ها، اعتقاد به جادو و بخت، درک نادرست برخی علت‌و‌معلول‌ها، و مانند آن.معنی بیت: (حال که باران بهاری قدح لاله راپرکرده وگلها وگیاهان نیزبه عیش وعشرت مشغولند) ای ساقی بیا وباجام شرابی ، مارا ازبند طامات وخرافات رهایی بخش، ما گرفتار طامات وخرافات شده ایم و تنها راه خلاص شدن ازاین اسارت، پرداختن به عیش وعشرت وشرابخواریست بیا وماراازبند خرافات وطامات نجات بده.حافظ دراین غزل به صوفیان وزاهدانی طعنه می زند که باسخنان بیهوده مردم عامی را فریب داده ودَم ازکشف وکرامات می زنند! خیزتاخرقه ی صوفی به خرابات بریمشطح وطامات به بازار خرافات بریمبگذرزکبرونازکه دیده‌ست روزگارچین قبای قیصروطَرفِ کلاه کیکبر:غرور و تکبّرقیصر: عنوان و لقب امپراطوران روم "چین قبای قیصر" کنایه ازشکوه وعظمت استطَرف: ترک کلاه، گوشه ی کلاه ، کنایه ازکِبر وغرورکِی:عنوان پادشاهان سلسله کیانی مانندکی قباد.معنی بیت: ای متکّبروای مغرورکه برای داشتن جاه ومقام خویش می نازی وفخرمی فروشی بدان که این روزگارشکوه وعظمتِ قیصرها واقتدار کی قبادها را بسیاربه خود دیده است همانها که بسی ازتوگردن کلفت تر و والامقام تربودندازبین رفتند وجزحکایتی ازآنها بازنماند تو نیزغروروتکبّر رهاکن که هیچ چیزپایدارنخواهدماند.جمشیدجزحکایت جام ازجهان نبُردزنهاردل مبند بر اسباب دنیویهشیارشوکه مرغ چمن مست گشت هانبیدارشو که خواب عدم درپی است هیخواب عدم: خواب نیستی کنایه ازمرگمعنی بیت: به هوش بیا وببین چگونه مرغ چمن به عیش وعشرت پرداخته وسرمست شده است غفلت مکن تونیزهمانند اوبه عیش وعشرت مشغول شو. ازخوابِ گران بیدارشو فرصت راغنیمت دان و به زندگی بپرداز فرصتِ زندگی کردن بسیار محدوداست امّا فرصتِ خوابیدنِ دایمی درپیش است سرانجام همه ی ما به خواب نیستی فروخواهیم رفت.خواب وخورت زمرتبه ی خویش دورکردآنگه رسی به خویش که بی خواب وخورشویخوش نازکانه می‌چمی ای شاخ نوبهارکآشفتگی مبادت از آشوب باد دینازکانه: نرم ونازک، با ناز و از روی ظرافتمی چمی: می خرامی،‌ با ناز واَدا راه می روی. شاخ نوبهار: کنایه از محبوب نو جوان آشفتگی : نگرانی و پریشانحالیآشوب بادی :تحولّات پائیزی، کنایه ازغارتگری خزانمعنی بیت: ای شاخ گل ِتازه رسته، چه سرخوش ونرم ونازک درچمن می خرامی چشم بد دورباد ای کاش ازبادِ غارتگرپائیزی درامان بمانی وهرگزنگرانی وتشویش خزان به دلت راه پیدا نکند.امّا مگربهاربی پائیز نیز وجود دارد؟ مگرمی شودازطوفان خزان درامان ماند؟ حافظ با این دعا وآرزویی که درحق این شاخ گل رعنا می کند در حقیقت به اوتلنگرمی زند وهشدارمی دهد که غافل مباش بهار وسرسبزی چمن ثبات ندارد بزودی غارتگری بادِبهمن ودی آغازخواهدشدباید برای رویارویی باآنها آمادگی داشته باشی وگمان نکنی که این آرامش ونشاط دایمیست.مرغ زیرک نزنددرچمنش پرده سرایهربهاری که به دنباله خزانی داردبر مِهر چرخ و شیوه ی او اعتماد نیستای وای بر کسی که شد ایمن ز مکر ویمِهرِ چرخ: محبت چرخ فلک،کنایه ازخوشی روزگار شیوه: رسم و رفتارایمن: آسوده خاطربودنمکر: حیلهمعنی بیت: برمحبّت چرخ فلک وخوشی روزگار ورسم وراه اوهیچ اعتباری نیست (گمان مکن که بهارثباتی دارد وطراوت وشادابی همیشگی هست) ای وای برحال و روزکسی که ازغارت خزان آسوده خاطر باشد وگمان کند که روزگار همیشه خوش وخرّم خواهدبود! بایدبرای مقابله با زمستانی که درپیش روست ذخیره ای اندوخت.ذخیره ای بنه از رنگ وبوی بهارکه می رسند رهزنان بهمن ودیفرداشراب کوثروحورازبرای ماستوامروزنیزساقی مه روی وجام میشراب کوثر: آب کوثر وشرابی که برای وعده داده شده وباآن ازبندگان صالح خدا دربهشت پذیرایی خواهدشد. حور: زنان سیاه چشمی که درخدمت بندگان صالح خدا دربهشت خواهند بود. حافظ ایمان واعتقاد راسخی به عنایت وبخشایش خداوند دارد. حافظ که ازریا ونیرنگ ودروغ بیزاراست نیک می داند که درآن دنیا پاداش این صداقت ویک رنگی خویش را خواهد گرفت هرچندکه ازچشم زاهد شرابخواره و گناهکاربوده باشد. واین زاهد ریاکاروحقّه باز است که هردودنیای خودرابه آتش دروغ ونیرنگ وریا ازدست داده است.معنی بیت: ما همانگونه که دراین دنیاشراب می نوشیم وباساقیِ مه چهره همنشین هستیم درآن دنیا نیز همین طورخواهد بودباشراب وساقی وحوریان محشورخواهیم شد(ماهیچ گناهی مرتکب نشده ایم درحقیقت این زاهد است که مرتکب ریاکاری وفریب خَلق شده ومستوجب تنبیه است.)حافظ با خوشبینی وایمان واعتمادبه لطفِ خداوند، بسیارامیدواراست که درآن دنیا موردِ عنایت قرارخواهد گرفت وشراب خواری وخدمت درمیخانه نیز هیچ مانعی نخواهدبود.دارم ازلطفِ اَزل جنّت فردوس طمعگرچه دربانی میخانه فراوان کردمباد صبا زعهد صِبی یاد می‌دهدجان دارویی که غم ببرددرده ای صبیباد صبا: نسیمی روح نوازی که صبح و غروب ازطرف شمال شرقی می وزد. صِبی: نوجوانی، کودکی. عهد صِبی: دوران کودکی،میل کردن به نادانیهای وجوانیصُبی درمصرع دوم به معنی پسرک نوجوانمعنی بیت: بادصبا یادآوردوران جوانیهاست هان ای پسرنوجوان، آن شراب نابی را که نوشداروی جان است برای مابیاور تاغم واندوه ازدل بزدائیم.همیشه وقت تو ای عیسی صباخوش بادکه جان حافظ دلخسته زنده شد به دمتحشمت مبین وسلطنت گل که بسپردفرّاش باد هر ورقش را به زیر پیحشمت: شکوه و جاه و جلال. فرّاش: پهن کننده ی فرشفرّاش باد: باد به فرّاش تبدیل شده است. زیرپی: ‌زیرپامعنی بیت: فریبِ شکوه وجلال پوشالیِ گُل رامخورکه بزودی به دستِ فرّاش بادِ روزگاراوراق خواهد شدوهربرگی ازآن به زیرپایی خواهد افتاد.باغبانا زخزان بی خبرت می بینمآه ازآن روز که بادت گل رعناببرددرده به یادحاتم طَی جام یک منیتا نامه ی سیاه بخیلان کنیم طیحاتم طَی: حاتم طایی فرزند عبدالله. از بزرگان عرب، مردی سخیّ و بلندنظر که در دوره ی پیش از اسلام، جوانمرد و بخشنده بود و عرب در سخا و کرم بدو مثل می‌زدند. او یکی از سخاوت ‌مندترین مردان آن دوران بود که هنوز آوازه ی کرم و سخاوتمندی وی زبانزد عام وخاص هست."نامه ی سیاه" کنایه ازعملکرد نامطلوب، دراینجا فرومایگی وخسیسی کردنبخیلان: خسیسان،سیه کاسه هاطی کردن: عبورکردن، درهم پیچیدن، کنایه از"خلاص شدن از خسیسی بخیلان"معنی بیت: به یاد حاتم طایی، با کرم وبخشش، یک جام بزرگ دومنی ازشراب بیاورتا ازفرومایگی وپَستی ِ این سیه کاسه های خسیس عبورکرده وخلاص شویم.سخانماندسخن طی کنم شراب کجاستبده به شادی روح وروان حاتم طیزان می که داد حُسن و لطافت به ارغوانبیرون فکند لطف مزاج از رُخش به خویبیرون فکند: آشکارساختمزاج: خُلق، سرشت، طبع، طبیعت، نهاد خوی: عرقمعنی بیت: (درادامه ی سخن)از همان می که لطافت وطراوت وزیبایی به گُلِ ارغوان بخشیدوحُسن سرشتِ ولطافتش رابه وسیله ی قطرات عرق از رخسارش آشکار ساخت.لبش می بوسد وخون می خوردجامرخش می بیند وگل می کند خویمَسند به باغ بر که به خدمت چو بندگاناِستاده است سرو وکمر بسته است نیمَسند: تکیه گاه،جایی که برآن بنشینند وتکیه دهند.بندگان: خدمتگزاران، نوکران. اِستاده: ایستادهمعنی بیت:ببین چگونه سرو همانند غلامان کمربندگی بسته وبه خدمتگزاری ایستاده است تونیز مسندبه باغ ببروبه عیش وعشرت بپرداز. مسند به گلستان برتا شاهد وساقی رالب گیری ورخ بوسی می نوشی وگل بوییحافظ حدیث سحرفریب خوشت رسیدتا حدّ مصروچین و به اطراف روم و ری"حدیث سِحرفریبت": سخنان بِکرو بدیع تو، کنایه ازشعر جادویی تومعنی بیت: ای حافظ غزلهای سِحرانگیزتوبامضامین بکروبدیع، چه خوش وآسان مرزهای مصر و چین واطراف روم را درمی نوردد.عراق وفارس گرفتی به شعرخوش حافظبیا که نوبت بغداد ووقت تبریزاست
در سکوت
2022-12-19T04:47:47.1307328
این غزل را "در سکوت" بشنوید
رند
2023-03-06T17:41:19.2733448
(شاه بیت غزل 429)   حشمت مبین و سلطنت گل که بسپرد فراش باد هر ورقش را به زیر پی در خدمت بزرگ بینی و نخوت بودن آفت شکوه و چیرگی است.
محمد ارثی‌زاد
2023-06-26T01:02:41.2183781
"باد صبا ز عهد صِبی یاد می‌دهد جان‌دارویی که غم ببرد درده ای صبیّ" حضرت حافظ در بیتی دیگر می‌فرمایند:"چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت به هواداری آن سرو خرامان بروم"بیمار بودن صبا با توجه به حرکت افتان و خیزان باد سحرگاهی مضمونی است که سال‌ها توسط شاعران مختلف پرورده شده و شاهد مثال های فراوانی در این رابطه می‌توان ارائه نمود. در بیت "باد صبا ز عهد صِبی یاد می‌دهد..." نیز، با اینکه شاعر اشاره ای به بیمار بودن صبا ندارد ولی با آوردن واژه "دارو" در مصراع دوم نهایت بهره را از این کلمه برده و ایهام زیبایی را آفریده است. و این تبحر از ویژگی‌های قلم خواجه‌ی شیراز می باشد و بس.