گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی گردون ورق هستی ما درننوشتی

❈۱❈
آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی گردون ورق هستی ما درننوشتی
هر چند که هجران ثمر وصل برآرد دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی
❈۲❈
آمرزش نقد است کسی را که در این جا یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی
در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی
❈۳❈
مفروش به باغ ارم و نخوت شداد یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی
تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی
❈۴❈
آلودگی خرقه خرابی جهان است کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی
از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۳۶

تصاویر

کامنت ها

ملیحه رجائی
2010-11-06T12:04:23
غالیه خط = پیچیدن مکتوب ( نامه نوشتن ) ورق هستی = طومار زندگی ثمر وصل = میوه وصال محبوب دهقان جهان = باغبان جهان هستی کاج = کاش ( آرزو داشتم )آمرزش نقد = مغفرت فی المجلس و نقدیرا ( حرف اضافه) = برایحور = استعاره از محبوب زیبا رویمصطبه عشق = سکوی میخانه محبت تنعم : ناز و نعمتباغ ارم : باغ شداد پسرعادنوش لب = یار نوشین لب و شیرین دهانکِشت = کِشتزاردَنی = دون ، فرو مایهدل دانا = دل آگاه به اندوه دنیا خوبی ( حاصل مصدر) = زیباییهشت = رها کرد معنی بیت 1: اگرآن محبوب که خط چهره اش مشکین می باشد به ما نامه ای می نوشت و احوالپرسی می کرد روزگار طومار زندگی ما را در هم نمی پیچید و مارا هلاک نمی کرد.معنی بیت 7: کسانی که در لباس دانش و دین داری هستند، آلودگی دامن آنها موجب تباهی جهان است. کجاست سالک و رهروی پاکیزه سرشت که مارا راهنمایی کند.این شعر ، بیت دیگری هم دارد :تنها نه منم کعبه دل بتکده کرده در هر قدمی صومعه ای هست و کنشتیمعنی بیت: تنها من نیستم که کعبه دل را بتخانه کرده ام بلکه در هر قدم در هر جا یک صومعه و کنشت عبادت وجود دارد و رو به سوی او دارند.
اینجانب
2014-04-23T10:40:45
سرکار خانم رجایی این معنی عجیب و غریب را برای غالیه خط از کجا پیدا کرده اید؟؟؟؟؟
چنگیز گهرویی
2014-05-26T10:42:10
خانم رجایی .قبل از هر چیز بدان که وسعت فکر و اندیشه حافظ به وسعت کره خاکی و بل به وسعت کون و مکان میباشد پس شعر او را محدود نکنیم با فکر محدود خودمان .در مورد معنی بیت هفتم این غزل اشتباه شما در حد 180 درجه میباشد .در بیت مذکور کجا گفته شده انهایی که در لباس دین و دانش وکجا راهنمایی خواسته واصلا مگر میشود دنیا با این عظمت با خرقه الوده (صوفی یا شیخ و زاهد )خراب شود./.اما معنی بیت ./.بسیار واضح است که شاعر می گوید,الوده بودن خرقه یا جامه یا دامن یا بطور کلی الوده بودن انسانها (صوفی .زاهد .شیخ)به خاطر خراب بودن دنیا و مسایل دنیوی میباشد یا دنیای خراب و مسایل دنیوی میباشد که ادمها را خراب میکند .و در مصرع بعدی دلیل می اورد و ان را به همه تعمیم می دهد که کو ,راهروی و کو اهل دل و پاک نهادی؟ ./. به این ابیات که مصداق و مضمون همین بیت را دارد دقت فر مایید هر که امد به جهان نقش خرابی دارد . در خرابات بگویید که هو شیار کجاست .و.ادمی در عالم خاکی نمیا ید بدست . عالمی از نو بباید ساخت و ز نو ادمی .
محسن سعیدزاده
2017-03-12T07:42:57
آلودگی خرقه خرابی جهان استکو راهروی اهل دلی پاک سرشتیاشاره به این حدیث که: اذا فسد العالم فسد العالم.دانشمن که بگنددعجان به گند زده میشود.ومراد این استکه اهل علم رو به دنیا بیاورند واهل دنیا شوند. فساد هرطبقه ای ازجامعه معنی خودرا دارد. فساد عالم ،رویکرد به دنیا وخاصه سیاست است .
رضا ساقی
2018-11-25T21:25:20
آن غالیه خط گرسوی مانامه نوشتیگردون ورقِ هستی ما درننوشتیغالیه: بوی خوش مرکّبی که به مُشک و عَنبر و باله آغشته شده باشد مرکّبی معطّر به رنگ سیاه "خط" ایهام دارد: 1- دست خط 2- موهای لطیفی که گِرداگِردِ صورت وپشت لبها درهنگام بلوغ می روید وسببِ جذابیّت وزیبایی می گردد(البته درچشم عاشق که همه چیزمعشوق خودرا زیبامی بیند) نامه نوشتی: نامه می ‌نوشتگردون: روزگار، چرخ فلکورقِ هستی: وجود به ورقه ای تشبیه شده است.دَرننوشتی: درهم نمی پیچیدمعنی بیت: اگرآن محبوبِ غالیه خط بانظرداشتِ هردومعنی خط (خوش خط وخوش عطروبو) خطاب به مانامه ای می نوشت واحوالات عاشق خودراجویامی شد اوضاع ما اینچنین نمی شد وروزگارنمی توانست ورقه ی وجودما رادرهم بپیچد وگِره درکارما اندازد.صدنامه فرستادم وآن شاه سوارانپیکی ندوانید وسلامی نفرستادهرچند که هجران ثمروصل برآرددهقانِ جهان کاش که این تخم نَکِشتیهجران: دوری وفراق ثمر وصل: میوه ی وصال. دهقان جهان: باغبان عالم کنایه از خالق هستینکِشتی : نمی‌کاشت معنی بیت: بااینکه اگرهجران نباشد لذّت حضورووصال نیزلطف خودراازدست داده وکمرنگ می شود بااینکه میوه ی وصال ازنهال هجران حاصل می شود امّا رنج واندوه فراق آنقدر تحمّل سوز وزجرآور است که ای کاش اصلاً باغبان عالم تخم هجران را نمی کاشت.اگربه دست من افتدفراق رابکُشمکه روزهجرسیه بادوخان ومان فراقآمرزش نقد است کسی را که در این جایاریست چو حوری و سرایی چو بهشتیمعنی بیت: هرکسی که دراین دنیا معشوقی زیبا همانند حوری وخانه ای چون بهشت دارد همانا اورستگاری اوچنان است که گویی نقداً آمرزیده شده وپیش ازآنکه به آن دنیارحلت کرده باشد موردلطف ورحمت خداوندقرار گرفته ودربهشت برین ساکن شده است.حافظ دراین بیت به ما گوشزد می کند که کسی که باعشق آشناشده باشد ودرطریق عشقورزی گام بردارد به سعادتی دست می یابد که بهشت را درهمین دنیابصورت نقد برای خودمهیّامی بیند. ازچمن حکایت اردیبهشت می شنود ودرخیمه ی سایه ی ابرلاف سلطنت می زند نقدراازدست نمی دهد ونیازی به خرید بهشت نسیه ای پیدا نمی کند.چمن حکایت اردیبهشت می گویدنه عاقل است که نسیه خرید ونقد بِهِشتدرمصطبه ی عشق تنعّم نتوان کردچون بالش زَر نیست بسازیم به خشتیمصطبه: سکو ، تخت، مصطبه هم به معنای نقطه ی "شاه نشین" مجلس گفته می شود هم به سکویی که بر در ورودی ِدکانها ومیکده ها برای نشستن گدایان ساخته می شد. بنابراین معنای مصطبه باتوجّه به مضمونی که درآن بکارگرفته می شود متغیّر می گردد.دراینجا باتوجّه به مصرع دوّم، به معنی سکّوی جایگاه گدایانست که دربیرون از خانه ی وصال قرار دارد. مصطبه دراینجا کمال مطلوب ودلخواه حافظ نیست لیکن چون چاره ای ندارد باآن کنارآمده و می سازد. به همین سبب می فرماید تنعّم نتوان کرد.تنعّم: کامرانی ِ ایده آل،ناز و نعمت به کمال ودرحد اعلامعنی بیت: درسکّوی بیرون ازحرم وصال،کامرانی بصورت ایده آل وکمال مطلوب نتوان کرد امّا چاره ای نیست چون به داخل حرم راه نمی دهند ناگزیریم به همین مصطبه وبیرون ازخانه قناعت کنیم.چه می شودکرد وقتی به بالش نرم و زربافت دسترسی میسّرنیست باخشت می سازیم همین که درحوالی حضور معشوق نفس می کشیم خرسند وخوشبخت هستیم.ذرّه ی خاکم ودرکوی تواَم جای خوشستترسم ای دوست که بادی ببردناگاهممفروش به باغ اِرم و نخوت شدّادیک شیشه می و نوش لبیّ و لبِ کشتیمفروش: معاوضه نکن،ازدست مدهاِرم: باغی دربهشت،در روایات چنین آمده که، شهر یا باغی که شدّاد بنا کرد و به‌منزله ی بهشت زمینی بوده است.شدّاد: ابن عاد . کسی که قصری بساخت بزرگ یک خشت از زر و یک خشت از سیم و باغی بکرد در آنجای درختان و میوه ها از گوهرها کرد و بجای خاک عنبر و مشک و زعفران بیخت و در عوض آب و ریگ در جویهای عسل و شیر و لؤلؤ و مرجان بکار داشت و این برای آن کرد که داود او را بخدای یگانه خواند و بدو وعده ٔ بهشت کرد و او خواست که خود در این جهان بهشتی برآرد چون بهشت خدای. "شدّاد" دراینجا کنایه اززاهد متکبّراست که وعده ی بهشت می دهد.نخوت: غرور و تکّبر، ناز معنی بیت: درهمین دنیا که به آسانی می توانی بایک شیشه شراب ولبِ کشتزاری ویک یارنوشین لبی بهشت راخَلق کنی سعی کن آن راخودت فراهم ساز بی آنکه منّتِ شدّاد ونازواِفاده ی زاهد راتحمّل کنی. به وعده ی زاهدِ متکبّر دل خوش مکن زیربارمنّت اومرو شیشه ی شراب ویارنوشین لبِ نقد رابه امید بهشتِ نسیه ای زاهد ازدست مده.معنیّ آب زندگی وروضه ی ارمجزطَرف باغ ومی خوشگوار چیستتا کی غم دنیای دَنی ای دل داناحیف است زخوبی که شودعاشق زشتیدَنی: پست، فرومایهمعنی بیت: ای دل دانا وفهیم، تاکی می خواهی غصّه ی دنیای پَست وناپایداررابخوری حیف است که خوبی مثل توشیفته ی مظاهر دنیوی(ثروت وجاه ومقام وقدرت) باشد.نقدِعمرت ببردغصّه ی دنیابه گزافگرشب وروزدراین قصّه ی مشکل باشیآلودگی ِخرقه خرابیّ جهان استکوراهروی اهل دلی پاک سرشتیخرقه: لباس مخصوص پرهیزگاریِ متشرّعین، صوفیان ودرویشان معنی بیت: خرقه نمادِ پرهیزگاری وپاکیست اگرآلوده به ریا ودروغ وفریب باشد تنها صاحبش رابه تباهی نمی کشد بلکه می تواند جهانی رافاسد وتباه سازد چراکه خرقه درنظرگاه مردم الگو ونمادِ پاکدامنیست. اگرخرقه به تزویر وتظاهرآلوده شود اعتماد مردم خدشه دارشده و جامعه به سوی ویرانی و تباهی کشیده می شود. حافظ وقتی می بیند که خرقه پوشان زمانه خرقه های خودرابه حُقّه ونیرنگ آلوده کرده وزمینه ی فساد وتباهی رافراهم نموده اند ازسردرد ودریغ می فرماید:هرجامی نگرم خرقه های آلوده به مکر وحیله وخدعه می بینم! کو یک خرقه پوشی که صادق وپاکدامن باشد؟ کوسالک بی ریا وراهروی که اهل معرفت وآگاهی باشد نه اهل ریا ودروغ ونیرنگ؟خدازان خرقه بیزاراست صدبارکه صد بُت باشدش درآستینیاز دست چرا هِشت سر زلف تو حافظتقدیر چنین بود چه کردی که نهشتیهِشت: از دست داد. تقدیر: آنچه مقدر شده، مشیّت الهی.چه کردی: چه می توانست بکند نَهِشتی : ازدست ندهدمعنی بیت: ای محبوب، چرا حافظ سرزلف تو را از دست داد؟ درمصرع دوّم به این پرسش پاسخ داده و می فرماید:ظاهراً اراده ی خداوندچنین بوده که حافظ ازتوجداگردد وگرنه چکارمی توانست بکند تاتورا ازدست ندهد.بی زلف سرکش اَت سرسودایی ازملالهمچون بنفشه برسرزانونهاده ایم.
مجید
2022-06-23T20:27:44.8663369
درود و سپاس از شرحی که نوشتید
در سکوت
2022-12-19T05:02:34.6553505
این غزل را "در سکوت" بشنوید