گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

❈۱❈
سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
❈۲❈
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
❈۳❈
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
❈۴❈
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۴۰

تصاویر

کامنت ها

حامد
2015-01-25T12:28:29
فکر می کنم بیت چهارم اشاره به داستان دیدار حضرت یوسف و پدرش یعقوب دارد که بعد از مدت طولانی همدیگر را می بینند و در آن حال یوسف سوار بر اسب بود و با دیدن پدر از اسب پیاده نشد وبه نوعی غرور سلطنت باعث شد تا از اسب پیاده نشود.دوستان اگر این روایت درست نیست لطفا نظر بدهند و بنده را راهنمایی کنند.
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-28T21:09:33
****************************************************************الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت ......پدر را بازپرس آخر! کجا شد مِهر فرزندی؟مشغول: 28 نسخه (801، 803، 813، 821، 822، 823، 824، 834، 843 و 19 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصالمغرور: 4 نسخه (825، 827، 1 نسخۀ بسیار متأخر و 1 نسخۀ بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاویدغزل 431 در 37 نسخه آمده و بیت فوق در 5 نسخه مورخ 818، 849، 855 و 875 نیست. از نسخه‌های کاملِ کهنِ مورّخ، نسخۀ مورخ 819 خود غزل را ندارد.**********************************************************************************
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-29T15:46:08
کدام بیت تَخَلُّص (مقطع)؟1)به خوبان دل مده حافظ ببین آن بی‌وفایی‌هاکه با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندی16 نسخه (803، 813، 824، 843 و 12 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) خانلری و عیوضی{بیت تخلص دوم را اضافه بر متن گذاشته‌اند.}2)به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازندسیه‌چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی18 نسخه (801، 818، 821، 822، 823، 825، 827، 834 و 10 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه، خرمشاهی- جاویدنیساری و سایه بیت تخلص نخست را اضافه بر متن نهاده‌اند. خرمشاهی و جاوید در چاپ مشترکشان و نیز جلالی نائینی و نورانی وصال در تصحیح مشترکشان فقط بیت دوم را آورده‌اند. علامه قزوینی بیت دوم را در حاشیه نشان داده و به نقل از کمال الدین عبدالرزّاق سمرقندی مؤلف «مطلع السعدین و مجمع البحرین» آورده است که خواجه بیت تخلص نخست را در بارۀ فتح خوارزم به دست تیمور لنگ سروده است. اگرچه مؤلف مزبور به تغییر بیت تخلص اشاره‌ای نکرده اما طبق نظر صائب علامه قزوینی می‌توان پذیرفت که شاید حافظ خود بیت تخلص را هنگام فتح فارس به دست تیمور از آن به این گردانده باشد. با اینهمه جای بحث باقی‌ست که اگر این تغییر چنانکه حدس زده می‌شود از سر ترس یا اجبار بوده باز باید مطابق آخرین خواست خواجه تلقی شود؟ یا اینکه با توجه به تناسب بسیار بیشتر با دیگر ابیات و حال و هوای کلی غزل، باید بیت تخلص نخست را در متن آورد؟لازم به ذکر است که از 36 نسخه دو نسخه مورخ 849 و 893 هر دو بیت را دارند که در آمار بالا وارد نشده است.**********************************************************************************
امین کیخا
2012-11-19T06:27:53
خوش ندارم شعر پیر مغان را به پزشکی بیالایم اما یک بیماری بنام bone hunger هست که دقیقا با حرص استخوان می خواند
بزرگمهر وزیری
2008-05-25T05:34:55
آخرین بیت این غرل را حافظ در آغاز به شکل زیر سروده بود :«به خوبان دل نده حافظ ، ببین آن بی وفایی هاکه با خوارزمیان کردند، ترکان سمرقندی»که منظور وی ستم هایی بود که امیر تیمور سمرقندی بر خوارزمیان روا داشت. گویا بعدها به دلیل تاختن سپاهیان تیمورلنگ به پارس ، وی ناچار از عوض کردن این بیت شد.
حسین مامانی
2011-01-05T15:34:27
جبلت: یعنی سیرت و ذات:در ذات جهان پیر ولی جوان نما هیچگونه لطف و ترحمی نیست/////پس برای چه به آن دل می بندی و برای رسیدن به آن تلاش می کنی
همایی از قروه در جزین
2011-12-12T00:32:33
...................................................................................................................................وشعر با مطلع : سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی...................................................................................................................................سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندیخطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندیسحر داستان عشق وشوق خودرا برای باد حکایت می کردم-تا پیام مرابه محبوب برسانددر جواب ندا آمد که به لطف خداوند امیدوار باش وبه آن اعتماد کنواثق :مطمئن.........................................................................................................................................دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود استبدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی دعای صبح وراز ونیاز شبانه کلیدی است که گنج مقصود با آن گشوده می شود پس این راه روش راانتخاب کن تا به محبوب برسی...................................................................................................................................قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید بازورای حد تقریر است شرح آرزومندیقلم چنان زبانی ندارد که سر عشق را شرح دهد،شرح عشق وآرزومندی از قدرت بیان بیرون است.ورای:آن سوی ،بالاتراست...........................................................................................................................الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرورپدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندیهان ای یوسف مصری که سلطنت مغرورت ساخته ،حال پدر را بپرس ،آخرمهر فرزنی کجا رفته؟تلمیح ویا اشاره به داستان حضرت یوسف دارد.چو ن وقتی عزیز مصر شد بخاطر مشغولیت امور مملکتاز خبر دادن به پدر غافل شد.جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیستز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندیدرفطرت وسرشت جهان پیر خوش ظاهر رحم عطوفت نیست،از علاقه به جهان چه می خواهو چرا همت وتلاش خودرا صرف کارهای آن می کنی؟رعنا: خود پسند ،خوش صورت جبلت :فطرت ،سرشت.................................................................................................................................... همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کیدریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندیجای تاسف دارد که همای مثل تو که مقام عالی وبلند مرتبه داری که خود را به تکه استخوانی قانع کرده ای - حیف بر آن ساسه ی همت که بر نا اهل انداخته ای .منظور حافظ شاید این باشد که دنیا را یک جیفه ی پست می داند و خود را مرغ همای که به استخوان نا چیز دنیا قانع کرده است. ...........................................................................................................................در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند استخدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندیاگر در این دنیای پست اگر فایده و سودی دارد مال آن درویش قانع و راضی به روزی حق ات خدایا نعمت درویشی به من عطا کن تا احساس توانگری کنم اشاره به حدیث حضرت رسول که فرمود:دوست ترین بندگان نزد حق تعالی درویشی است که به آنچه حق تعالی داده است قانع می باشد وخدای تعالی روزی که می دهدقانع است...............................................................................................................................به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازندسیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندیسیاه چشمان کشمیری وترکان سمرقندی به شعر حافظ می رقصند و می نازند .......................................................................................................
راهی
2010-12-05T08:22:25
با درود . پیدا کردن معانی با روشی که گفتید سخت است وباید عضو شد .این مصرع را دوستان معنی کنندجهان پیررعنا را درجبلت نیستبا تشکر
ابوالفضل
2014-03-22T08:55:22
بنده در دیوان حافظ به تصحیح سید علی محمد رفیعی ای غزل را به شکل زیر مشاهده کرده‌ام:سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندیخطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندیدعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود استبدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندیقلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید بازورای حد تقریر است شرح آرزومندیدل اندر زلف لیلی بند و کار از عقل مجنون کنکه عاشق را زیان دارد مقالات خردمندیالا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرورپدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندیبه سحر غمزه فتان دوابخشی و دردانگیزبه چین زلف مشک افشان دلارامی و دلبندیجهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیستز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندیهمایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کیدریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندیدر این بازار اگر سودیست با درویش خرسند استخدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندیبه خوبان دل مده حافظ ببین آن بیوفاییهاکه با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندیبه شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازندسیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
مصطفی
2014-01-01T13:47:14
همه اشعار و غزلیات لسان الغیب زیباست اما این بیت را باید از طلا نوشت و در مکانی وزین نهاد :جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیستز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
جاوید مدرس اول رافض
2014-08-08T20:04:48
تضمین این غزلتو بـا آن قـامـت والا چو بردل سایه افکـنـدیمرا این عشق آتش شد،میانش دل چو اسپندیاگـر صـبرم روا باشـد خدایـا صبر تا چـنـدیسـحـر بـا بـاد میـگفـتم حـد یـث آرزومـنـدی خطاب آمد که واثق شو بالطاف خداوندی..........................................اگر عاشق دلش تارست ،معشوقش وَرا پودستزداغ هـجردر دیده مدامم اشک چـون رودستبـراه عشـق ودلـداری دل عـاشق نـیاسـودسـت دعـای صـبح و آه شـب کـلـید گـنج مقـصودست بد ین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی.........................................مـرا پـند سـت از پیرم که با دشمن نگویم راززشهر آشوبی جانان که دارد صد هزاران نازخـداونـد دل و دینـست با نـازش شـوم دمسازقـلم را آن زبـان نـبود کـه سـرّ عشق گوید باز ورای حد تقریرست شرح آرزومندی.........................................جَـلائی ده دل از زنـگش که بـینی نـورغَرق نور به صبر از پاکی دل عشق را آخر شوی منصوربشـاهی گـر بود لایـق ، پدر جان دل بکن از پورالا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فر زندی.......................................مـقـام و مـال دنیـا دوسـت ،را بـرعشـق همـت نیسـتدلا با عشق خوش می زی که دنیا جای حسرت نیستدل عشـاق دریـائـیـسـت کـا نـرا کـُنج عُزلـت نـیـسـتجــهان پـیـر رعـنـا را تـَرّحُـم در جّـَـبـَلت نـیـســت زمهر او چه میپرسی در او همت چه میبندی......................................بجانان سر توان دادن ،مرید تن ز جان تا کیبدنیا اهل ایمان را سرشک خون روان تا کیبرندی عشق را دریاب این زهد گران تا کیهمائی چون توعالی قدرحرص استخوان تا کی دریغ آن سایه همت که بر نا اهل افکندی .........................................زتـاب آتـش عشـقـش دل عشـاق اسـپـند ســتعتاب وپند درویشان مریدان را چُنان قـندستهمای همتِ ایشان به رضوان سایه افکند ست درین بازار گر سودیست با در ویش خرسند ست خدا یا منعمم گردان بدرویشی و خرسندی ..........................................چـو تـُرکـان پـارسـی گویـند شـعری نـغز پـردازنـدخوشا شیراز،شـهر عشق، عـُشاقش خوش آوازنـدبیا (رافض) درین هیئات که خوبان عشق می بازندبـشـعر حـافـظ شـیراز مـیرقـصـند و مـینـازنــد سیه چشمان کشمیری وتـُرکان سمر قندی..................................................جاوید مدرس (رافض) تبریز 13. 85.11.
ناشناس
2014-07-29T09:47:54
منظور از رعنا در این بیت زیبا جهان پیر سست بنیان و یا جهان سست و گول است. معنای اول رعنا که همانا سست و گول و بی پایه و اساس باشد در اینجا منظور است نه خوش نما و خوش سیما!
شیلان
2019-07-03T10:24:08
کل شعر معنای عرفانی و باطنی دارد و از زبان خالق (که عاشق است) به مخلوقیست که به درخت هستی دست زد و زندگی این دنیا را به زندگی راحت در بهشت نا آگاهی ولی متصل به ذات حق ترجیه داد تا با تجربه اندوزی بتواند در بهشت آگاهی با خالق به یکتایی برسد. از این دیدگاه به کل شعر نظر بیندازید مفاهیم دیگری برایتان روشن خواهد شد.
داریوش بیدل
2021-04-30T04:03:41
با سلام ..غزلی است که میشود در سه مضمون عاشقی .زندگی.ومعنوی تفسیر و معنی کرد صنایع بدیعی بسیار زیرکانه و باریک تر از مو هست به عنوان مثال بیت مطلع ..باباد میگفتم =واقعا همرازی نبوده =باد صبا لودگی نمیکنه ..تنها رازدار بزرگان از فرط بیکسی اخر کسی در وزنشان و همسنگشان نبوده که ادراکی ورای این درک خاکی داشته باشه تا ارزوهای خودشون رو بگن چه بسا بابت گفتن یک ارزو سرشان بباد میرفته حدیث ارزو ..بزرگان قبل تر هم چنین ارزو هایی داشتند انقدر کسان با این ارزوی براورده نشده در خاک شدند که حرف من حدیث وار هست بدین راه و روش...در ظاهر با این شیوه ..(دعا در صبح ..و اه و ناله در شب ..در گنج مقصود رو باز میکنه اما حالت بصری کلمه( بدین )به کلمات ( با دین) خیلی متشابه هست و در پس پشت ماجرا میگه خواجه بوسیله دین و با توجه به کلمه های قبلی =سحر .حدیث=.خطابه= واثق شدن =الطاف خدا=دعا=اه.کلید..گنج...مقصود..شیوه..دلدار..پیوند..که همگی همسنگ هم هستند و در علوم دینی از این کلمات زیاد بهره برده میشه میتوان گفت که کلمه بدین در مصرع چهارم رو با برداشتی متفاوت به به کلمات با دین هم تفسیر و تشریح کرد که من گمانم نوعی تسخر نیز در این دو بیت اما تسخری پنهانی و کنایه انگیز نیز احساس میشه خداوند زبان ما رو از خطا باز داره امین با تشکر از سایت خوب و محبوب تاریخ ما.
نوشاد رکنی
2021-04-18T05:30:55
در بیت "الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور / پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی"، تعریضی به یوسف پیامبر دارد حال که "به رغم برادران غیور" به اوج ماه رسیده و عزیز مصر شده، دیر به فکر پدر می‌افتد و به جای اینکه حالا که توان و قدرت جستجوی پدر را دارد به دنبال او باشد، او را تا چند سال دیگر هم در فراق رها می‌کند. تعریض یوسف مصری به جای یوسف کنعانی هم از این رو است. ظاهراً حافظ شیرازی در پیری از فرزندانش که گویا در شیراز زندگی نمی‌کردند گله داشته که یادش نمی‌کنند. جای دیگری هم فرموده است: "چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل / یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف...".
Polestar
2021-02-19T15:45:14
روایت مغرور شدن حضرت یوسف، یک روایت عامیانه و دور از منطق قرآن و مقام شامخ انبیا است و بطلانش توسط محققان ثابت شده.
طاهر غ
2020-06-27T21:25:11
الا ای یوسف مصری...!یوسف کنعانی بود نه مصری!به نظرم حافظ با طعنه و از قصد به این اسم یوسف رو مخاطب قرار داده!
امید رضایی
2020-09-05T23:07:40
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیستاین مصرع رو باید اینطور خواند:جهانِ پیر، رعنا را، ترحم در جبلت نیستیعنی جهانِ پیر بر جوانان رحم نمی کند. شاید بتوان گفت که همهء انسان ها در برابر جهان، جوان (رعنا) به حساب می آیند و نباید انتظار رحم از جهانِ پیر داشته باشند.
محمدجواد محمدی نیا
2017-12-26T18:09:41
این شعر را حسام الدین سراج هم خوانده است.در آلبوم نرگس مست--> تصنیف درویشی و خرسندی
ابوسعید
2019-01-26T09:03:10
باد درنظر صاحبدلان وعرفا مظهر بی ارزشی وپوچی است همانطور که در زبان عامیانه هم می گوییم ...همش باد هواست ...یعنی پوچ وبی ارزش است ویا انگونه که خواجوی کرمانی میفرماید:پیش صاحبنظران ملک سلیمان باد است یعنی هیچ گونه ارزشی و مقداری ندارد.وحافظ زیرکانه میفرماید با باد میگفتم حدیث ارزومندی یعنی بجای انکه پیش خداوندعرض حاجت ببرم به باد(مخلوقات تهیدست ونیازمند)اظهار نیاز میکردم خطاب امد که امیدوار ومومن باش به الطاف خداوند وفقط به او عرض نیاز کن وبا این راه وروش به دلدار حقیقی خواهی پیوست
ابوسعید
2019-01-26T09:23:42
وباز خواجوی کرمانی فرمود:آنکه گویند که برآب نهادست جهانمشنو ای خواجه که چون درنگری بر باد استموفق باشید
رضا ساقی
2018-12-01T21:27:02
سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندیخطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندیحدیث آرزومندی : داستان شورواشتیاق، شرح آرزوها و امیال درونیخطاب آمد: صدایی آمد،ندا آمدواثق شو: اطمینان داشته باش ، مطمئن شوالطاف: لطف ها، وکرامت ها معنی بیت: سحرگاه با نسیم سحری درد دل می شمردم وآرزوها واشتیاق درونی رابه شرح می گفتم ناگاه ندایی شنیدم: ناامیدمباش به لطف وعنایت خداوند امید واطمینان داشته باش.به بوی مژده ی وصل توتاسحر شب دوشبه راه باد نهادم چراغ روشن چشمدعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود استبدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی مقصود: خواسته،مراد،منظور"گنج مقصود" مراد ومنظور به گنج تشبیه شده است. معنی بیت: کلیدِ رسیدن به گنج مراد وخواسته های قلبی، رازو نیازشبانه و دعاهای سحرگاهیست اگربااین راه وروش به پیش بروی اطمینان داشته باش بی هیچ تردیدی به دلدارخواهی پیوست.درنظرگاه حافظ "دعا" ازاهمیّت ویژه ای برخورداراست. دعا کلید رحمت وعنایت الهی، مایه ی تقرّب به خدا و موجب رسیدن به خواسته‌ها وآرزوهای قلبیست.جالب است که امروزه حتّا روانشناسان واندیشمندان غیرمذهبی نیز به اهمیّت دعا وآثار وبرکات فراوان آن پی برده وآن را یکی از سودمندترین واثرگذارترین راه رسیدن به آرامش درونی دانسته اند. مروبه خواب که حافظ به بارگاه قبولزوردِنیم شب ودرس صبحگاه رسیدقلم را آن زبان نبود که سرّ عشق گوید بازوَرای حدّ ِ تقریراست شرح آرزومندیگویدباز: بازگویدورای: آن سوی، فراترازتقریر: بیان معنی بیت: بیان رازورمزعشق وشرح شدّت ِشوق واشتیاق خارج از توان قلم است‌ باقلم ونوشتن نمی توان حکایت دلدادگی وحس وحال پریشان خاطری را توضیح داد. سوزدل،آه سحر،اشک روان وناله های سحرگاهی ناگفتنیست و وصفِ آنها به چیزی فراتراز زبان وقلم نیاز داردباید عاشق شد تجربه نمود تا بتوان آنهارا درک کرد.زبان ناطقه دروصف شوق نالان استچه جای کِلکِ بُریده زبانِ بیهُده گوست؟الا ای یوسفِ مصری که کردت سلطنت مغرورپدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندیاحتمالاً "یوسف" کنایه ازشاه شجاع محبوب دل حافظ است. باتوجّه به اختلاف سنّی بیش ازپانزده سال بین حافظ وشاه شجاع، رابطه ی پدر وپسری بهترین توصیفی هست که حافظ برای بیان این رابطه انتخاب کرده ومضمونی ناب آفریده است.معنی بیت: ای که درزیبایی چیزی از یوسف مصری کم نداری آیا اشتغال به سلطنت وحکمرانی غرور تورا برانگیخته که این چنین ازیادپدرخودغافل شده ای؟! آخرای نامهربان چه برسرمهرفرزندی آمده که ازاحوالات پدرپرسشی نمی کنی!؟غرورحُسنت اجازت مگرنداد ای گل؟که پرسشی نکنی عندلیب شیداراجهان پیر رَعنا را ترحّم در جبلّت نیستز مِهر او چه می‌پرسی در او همّت چه می‌بندیرعنا:زیبا و خوشگل،خوش قدو قامت،دلربا، زن دراز ونادان، ابله واحمق، سست نهاد. همه ی معناها مدّ نظربوده است. چراکه جهان درعین حالی که دلربا،زیبا وفریبنده هست سست نهاد وضعیف همچون عجوزه نیزهست.ترحّم: رحم وعطوفتجِبلِّت: سرشت، ذات ونهادمعنی بیت: جهان درعین حالی که ظاهراً زیبا وفریبنده هست درحقیقت عجوزه ای سست نهادوضعیف می باشد ودرسرشت وذاتش ذرّه ای عطوفت ومهربانی ندارد ازچنین چیزی که ظاهرزیبا وباطن زشتی دارد چرا توقّع مهربانی ومحبّت داری؟ چرا دل براین عجوزه می بندی واراده وهمّت خودرابراوصرف می کنی؟مجودرستی عهدازجهان سست نهادکه این عجوزه عروس هزارداماداستهمایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی؟دریغ آن سایه ی همّت که بر نااهل افکندیهما: پرنده‌ای ازتیره ی لاشخورها و شبیه شاهین هست.قدیمیان چنین می‌پنداشتند که خوراکش استخوان است و سایه‌اش بر سر هرکس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید و در میمنت و سعادت به ‌او مثل می‌زدند.دریغ: افسوس.معنی بیت: ای انسان! تو همچون همایی عالی مقام وباارزش هستی امّا حیف که حرص وطمع به استخوان، تورا خوارو خفیف کرده است. افسوس وصددریغ که قدرت اراده وهمّت رادربدست آوردن استخوان صرف می کنی!سماطِ دَهردون پرور نداردشهدآسایشمذاق حرص وآزای دل بشوی ازتلخ وازشورشدر این بازار اگر سودیست با درویش خرسند استخدایا مُنعمم گردان به درویشی و خرسندی"دراین بازار" کنایه از دراین دنیاست.مُنعمم گردان: به من نعمت وقدرت بی نیازی عطا کنمعنی بیت: دراین دنیا اگرسودی بوده باشد متعلّق به درویش شادمان است کسی که ازبندِتعلّقات دنیوی خلاص شده وبه یک نوع آزادی وشادمانی درونی رسیده است. خداوندابه من نیزقدرت بی نیازی ورهایی ازبند تعلّقات دنیوی عطا کن تا تبدیل به درویشی شادمان گردم.سلطان وفکرلشکر وسودای تاج وگنجدرویش واَمن خاطر وکُنج قلندریبه شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازندسیه چشمان کشمیری و تُرکان سمرقندی"تَرکان" را اگربافتحه بخوانیم عنوانی برای زنان ارجمند است ملکه،خاتون،شهربانوواگربا ضمّه بخوانیم به معنی تُرک ها، هردوخوانش درست است ودرمعنا تغییرچندانی ایجادنمی کند. امّا خوانش دوّم حافظانه تراست.معنی بیت: با شعر حافظ شیرازی، خوب رویانِ سیاه چشم کشمیری وترکان سمرقندی (باهر دومعنی)می رقصند وبه شادمانی می پردازند.دربعضی نسخه بیت مقطع به این شکل ثبت شده است:به خوبان دل مده حافظ ببین آن بی وفاییهاکه با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندیمعنی بیت: ای حافظ، به خوبرویان دل مسپار و این بی وفایی ها راببین که ترکان سمرقندی با خوارزمیان چه رفتاری داشتتد! احتمالاً اشاره به جنایتهاییست که توسط امیرتیمور درخوارزم صورت گرفته است..حافظ چوتَرکِ غمزه ی خوبان نمی کنیدانی کجاست جای تو خوارزم یاخجند
آرش
2021-09-01T08:38:53.9171722
در این بازار اگر سودیستبا درویش خرسند استخدایا منعمم گردانبه درویشی و خرسندی .. https://youtu.be/EOUc64BMw2A  
حنّان
2021-11-26T15:36:44.3481794
بسیار عالی و زیبا بود آقای مدرس، 💐💐💐💐
حنّان
2021-11-26T15:43:09.0296118
نکته بسیار خوبی بود، سپاس
حنّان
2021-11-26T16:30:57.3289083
حافظ انسانی است مؤمن، درویش مسلک و عاشق پیشه و البته نیک میداند که انسان به طور کلی گناهکار نیز هست. او خود را پاک و معصوم نمی‌داند و گاهی دل در گرو می و معشوقی زمینی دارد. با این حال مدار زندگی خودش را بر شعاع دایره‌ای می‌بیند که مرکز آن عشق به آفریدگار است و از این رو امیدوار به رحمت او: قدم دریغ مدار از جنازه حافظ که گرچه غرق گناه است می‌رود به بهشت شاید بتوان این را توضیحی بسیار ساده و کوتاه بر مفهوم رندی حافظ دانست.  حافظ انسانی عمیق و باطن بین است و عالم خلقت را دارای شعوری می‌بیند که به انسان روی خوش نشان نمی‌دهد و نمی‌گذارد که آدمی به خرسندی مدام برسد: زمانه هیچ نداد که باز نستاند... حافظ البته راهی را برای کسب خرسندی در این جهان یافته است و در این غزل به آن اشاره می‌کند و آن قناعت و پیمودن راه خداست.
مرتضی جعفری
2022-06-05T05:53:30.2857758
بیت چهارم مصرع اول باید به جای مغرور مشغول باشد چون یوسف پیامبر صدیق را سلطنت نمی تواند مغرور کند البته این کلمه مشغول در نسخه چاپ دانشگاه تهران آمده
در سکوت
2022-12-19T05:09:57.3871357
این غزل را "در سکوت" بشنوید
مهدی بهامین پور
2023-04-26T08:23:55.5521113
  همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی؟  دریغ آن سآیهٔ همت که بر نا اهل افکندی تعریف انسان از نگاه حافظ:   انسان موجودی است که برای انگیزه های حقیر و دنیوی کارهای بزرگ انجام می دهد و برای حقایق و انگیزه های بزرگ و معنوی کارهای حقیرانه. و توصیهٔ قرآن و حافظ  به انسان‌های رشید و آگاه:  وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا ۷۶ مریم عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز در صفحهٔ اینستاگرام مهدی بهامین پور قسمت هایلایت "حافظ"، می‌توانید تفاسیر بیشتری را مشاهده کنید. Bahamin_Music_Academy   با مهر بهامین    
زهیر
2023-06-17T21:55:07.0147205
سلام آقا جواد، چطور می‌تونم بهتون آشنا بشم؟ کجایین؟ چطور بهتون دسترسی داشته باشم؟ یک راه ارتباطی، چیزی معرفی بفرمایین