گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی

❈۱❈
چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی
بگفتمی که چه ارزد نسیم طره دوست گرم به هر سر مویی هزار جان بودی
❈۲❈
برات خوشدلی ما چه کم شدی یا رب گرش نشان امان از بد زمان بودی
گرم زمانه سرافراز داشتی و عزیز سریر عزتم آن خاک آستان بودی
❈۳❈
ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
اگر نه دایره عشق راه بربستی چو نقطه حافظ سرگشته در میان بودی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۴۱

تصاویر

کامنت ها

جاوید مدرس اول رافض
2015-12-26T11:42:38
چه بودی ار دل .............، مهربان بودیکه حال ما نه چنین بودی ار چنان بودیآن یار: 9 نسخه (801، 813، 818، 824، 849 و 2 نسخۀ بسیار متأخر و دو نسخۀ بی‌تاریخ) خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصالآن ماه: 27 نسخه (803، 821، 822، 823، 825، 827، 834، 843 و 19 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، نیساری، سایه، خرمشاهی- جاوید36 نسخه غزل 432 و بیت مطلع آن را دارند. نسخۀ مورخ 819 غزل را ندارد.******************************************************************************
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-17T22:13:32
اگر نه دایرۀ عشق راه بربستیچو نقطه ...................... بودیحافظ مسکین نه درمیان: 6 نسخه (801، 803، 813، 824، 1 نسخۀ متأخّر: 866 و 1 نسخۀ بسیار متأخّر: 894) خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصالحافظ مسکین درآن میان: 3 نسخه (818 و 2 نسخۀ بی‌تاریخ)حافظ بی‌دل درآن میان: 7 نسخه (821، 823، 825 و 4 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ)حافظ بی‌دل نه درمیان: 16 نسخه (822، 834، 843 و 13 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) نیساری، سایهحافظ سرگشته درمیان: 2 نسخه (827 و 1 نسخۀ متأخر: 858) قزوینی- غنی، خرمشاهی- جاویدحافظ بیچاره درمیان: 1 نسخۀ بسیار متأخّر (898)36 نسخه غزل 432 را دارند و بیت تخلص آن در 2 نسخه، بیت تخلص غزل بعدی (433) است. لازم به گفتن است که دو سه بیت از این غزل در غزل بعدی (433) و همین تعداد از آن غزل در این یکی جا به جا شده‌اند ولی تنها نسخۀ 803 است که دو بیت تخلص مربوط به دو غزل را جا به جا دارد و ضبط نسخۀ مذکور از غزل بعدی به اینجا نقل شد اما نسخۀ مورخ 894 برای هر دو غزل همان بیت تخلص غزل 433 را دارد (ز پرده نالۀ حافظ برون کی افتادی / اگر نه همدم مرغان صبحدم بودی؟) لذا یک ضبط از تعدا ضبطها نسبت به تعداد نسخ واجد غزل کمتر شده است.****************************************************************************
حمیدرضا
2009-01-06T10:20:24
مصرع دوم بیت سوم از خواجوی کرمانی است:«گرم به هر سر مویی هزار جان بودیفدای جان و سرش کردمی به جان و سرش»
کمال داودوند
2017-12-12T04:42:53
تفسیر این غزل زیبا رواقای حسین آهی در برنامه زنده تماشا گه راز از رادیو فرهنگ دراین بامداد بسیار عالی و زیبا یه سمع شنوگا ن از جمله برنامه های زیبا و شنیدنی فریختگ ان پارسی زبانان محترم به استحضار رسا نید، مرسی
رضا ساقی
2018-11-28T19:32:29
چه بودی اَر دل آن ماه مهربان بودیکه حال ما نه چنین بودی اَر چنان بودیاین غزل با غزل " به جان او که گرَم دسترس به جان بودی" ازلحاظ وزن وقافیه وجنس کلام همزاد وهمایند هستند وبنظرچنین می رسد که مخاطب هردوغزل یکنفر (احتمالاً شاه شجاع) می باشد ودریک مقطع زمانی سروده شده است. چه بودی : چه خوب می شدآن ماه:آن یارماه چهره مهربان بودی: مهربان بودنه چنین بودی: چنین نبودمعنی بیت: چقدرخوب می شد اگر آن محبوبِ ماه چهره باعاشق خویش کمی مهربانترمی بود. اگرآنچنانکه آرزومی کنم می شد حال ماعاشقان اینچنین غم انگیز نمی بود.گفتم مگربه گریه دلش مهربان کنمچون سخت بود دردل سنگش اثرنکردبگفتمی که چه اَرزد نسیم طُرّه ی دوستگرَم به هرسرمویی هزارجان بودیبگفتمی: می گفتم ثابت می کردمنسیم طره: شمیم دلنواززلف معنی بیت: باخود می گفتم بوی دلکش گیسوان معشوق چقدر ارزش دارد ازدلم پاسخ گرفتم که اگربرسرهریک ازموهای خود هزارجان داشتم وهمه ی آنها رافدای بوی خوش زلفش می کردم ارزشش را داشت.به بوی زلف توگرجان به بادرفت چه شدهزارجان گرامی فدای جانانهبراتِ خوشدلیِ ما چه کم شدی یا ربگرش نشانِ اَمان از بدِ زمان بودیبرات: نوشته‌ای که به‌موجب آن دریافت یا پرداخت پولی را به دیگری واگذار می‌کنند. حواله، بخششنشان: علامت، آرم، درقدیم برای افرادبخصوص یامجرمینی که موردبخشش قرارگرفته بودند امان نامه یا نشان دولتی می دادند تا باارایه ی آن به مامورین در اَمان باشند. حافظ ازبس که با حوادث تلخ وآزارنده مواجه شده دراینجاآرزومی کند ای کاش نعمتی(برات خوشدلی) به اوعطا می شدکه ویژگیِ امان نامه یا همان نشان ِ مصونیّت راداشته باشد تابه واسطه ی آن شادمانی اَش تداوم یابد واو بتوانددر مقابل حوادث تلخ روزگارمصون بماند.اَمان: آرامش و امنیّت، مصونیت.بدِ زمان: حوادث بدِ روزگار معنی بیت: خداوندا(ازدستگاه آفرینش) چه چیزی کم می شد اگر براتِ خوشدلیِ ما آسیب پذیرنمی بود ودربرابر غمها وحوادث تلخ روزگار مصونیّت وامنیّت می داشت؟چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبیآن شب قدرکه این تازه براتم دادندگرَم زمانه سرافرازداشتیّ وعزیزسَریر عزّتم آن خاک آستان بودیگرم: اگرمراسرافرازداشتی وعزیز: سربلند وعزیزمی داشتسریر:تختِ پادشاهی،جایگاه نشیمن بزرگان سریر عزّت: بزرگواری به تخت تشبیه شده است.معنی بیت: اگرخوش اقبال بودم وزمانه مرا عزیز ومحترم می داشت امروز تخت عزّت واعتبار من همان خاک آستان درگاه دوست بود. (خاک آستان معشوق برای عاشقی مثل حافظ ازتخت پادشاهی باشکوهتر و باارزش تراست)شاها اگر به عرش رسانم سریر فضلمملوکِ این جنابم و مسکین این دَرمز پرده کاش برون آمدی چو قطره ی اشککه بر دو دیده ی ما حُکم او روان بودیپرده: حجاب، پرده خفاحکم: فرمان،مشیّت واراده روان بودی: جاری وساری بود. معنی بیت: ای کاش معشوق، ازخلوتگاه خویش بسان ِ قطرات اشک ازپشتِ پرده بیرون می‌آمد هم اوکه اراده وفرمانش بر چشمانمان جاری وساری بود.درآمدی زدرم کاشکی چولَمعه ی نورکه بر دو دیده ی ما حُکم او روان بودیاگر نه دایره ی عشق راه بربستیچونقطه حافظِ سرگشته درمیان بودیاگر نه دایره ی عشق راه بربستی: اگر دایره ی عشق راه را( به روی حافظ) نمی بست، در میان بودی: در مرکز دایره بود.معنی بیت: اگر دایره ی عشق راه خروج از دایره رابه روی حافظ نمی بست همانندِ نقطه ی مرکزدایره،حافظِ بی دل و سرگشته نیز درمیان دایره جای می گرفت وبه وصال دست می یافت. حافظ دراینجا خودرا یک پای پرگارفرض کرده است. همان پای متحرّک که دربیرون ازدایره قرارمی گیرد. انتخاب واژگان "بیدل وسرگشته" نیز بسیار هوشمندانه انتخاب شده وباپرگار و بیرون ماندن ِ حافظ ازدایره پیوندِمعنایی ظریفی دارند. اگر"دل" رابه معنای وسط ومیان درنظربگیریم "بیدل" علاوه بردلدادگی معنای "بی میان" رانیزمی رساند(حافظی که درمیان دایره نیست) "سرگشته" به معنای سرگردان ، آواره وبی خانمان است همانگونه که پای متحرّک پرگارنیز سرگردان،آواره وبی خانمان است وجای ثابتی ندارد.چندانکه برکنارچوپرگارمی شدمدوران چونقطه ره به میانم نمی دهد
رضا س
2021-11-19T18:25:07.0108045
با تشکر از توضیحات کامل جناب ساقی، در مورد بیت آخر یه توضیح داشتم. اگر نه دایره‌ی عشق راه بربستی چو نقطه حافظ سرگشته در میان بودی حافظ  مثل نقطه‌ای روی کاغذ، سرگشته و بی‌هدف بود اگر عشق اطرافش رو فرانمی‌گرفت. وقتی اطراف حافظ را عشق مثل دایره‌ای فراگرفت و دورتادورش را پرکرد به مرکز دایره تبدیل شد؛ مفهوم و ارزش پیدا کرد و از سرگشتگی رهایی پیدا کرد. عشق نمیتونه مفهوم منفی در شعر حافظ داشته باشه و راه رو ببنده. راه بستن در اینجا در چارچوب خود شعر و به معنی بستن دایره و فراگرفتن عشق در اطراف به طور کامله.
در سکوت
2022-12-19T05:11:44.6505932
این غزل را "در سکوت" بشنوید