گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری

❈۱❈
چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری
ز کفر زلف تو هر حلقه‌ای و آشوبی ز سحر چشم تو هر گوشه‌ای و بیماری
❈۲❈
مرو چو بخت من ای چشم مست یار به خواب که در پی است ز هر سویت آه بیداری
نثار خاک رهت نقد جان من هر چند که نیست نقد روان را بر تو مقداری
❈۳❈
دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان چو تیره رای شوی کی گشایدت کاری
سرم برفت و زمانی به سر نرفت این کار دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری
❈۴❈
چو نقطه گفتمش اندر میان دایره آی به خنده گفت که ای حافظ این چه پرگاری

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۴۳

تصاویر

کامنت ها

pegah
2015-09-15T16:12:33
لطفا بیت سوم رو تفسیر کنید.
سارا
2020-08-11T23:46:47
ممنونم جناب رضا ساقی
علی پاک نیت
2017-03-04T01:56:02
پرگار از پیشوند «پر» برای پیرامون و «گار» بن مضارع «گاشتن» = گردانیدن ساخته شده
مسعود هوشمند
2018-09-15T00:04:16
این غزل محصول ایام جوانی حافظ و مربوط به زمانی است که این شاعر فحل، با انتخاب غزل های ناب شعرای متقدم و یا معاصر و استقبال از آنها هنر برتر خود را به معاصرین می نموده است.دو دلیل می تواند شاهد این نظریه باشد: نخست آنکه در این غزل هیچ گونه اشارات و کنایات عرفانی که از ویژگی های اشعار میانسالی و دوره کمال حافظ است به چشم نمی خورد. دوم آنکه حافظ با تلفیق دو کلمه (چو) و (سرو) غزل را شروع کرده است!توضیح آنکه ناقدان شعر، به دنبال هم آوردن کلماتیکه به هنگام سمع آن، کلمه مستهجنی به گوش القاء شود را جایز نمی دانسته اند علی الخصوص که شروع غزل با آن کلمات باشد. به عنوان مثال: مشهور است که شادروان ملک الشعراء بهار، تعدادی کبوتر زیبا در منزل داشته و با آنها سرگرم بوده است. در ایام جنگ بین الملل دوم به سبب گرانی های قحطی مانند، ارزن نایاب شده و بقال سرگذر از فروش آن به شادروان بهار امتناع می ورزد. این موضوع سبب کدورت خاطر بهار را فراهم ساخته و در بیتی به این شرح آن بقال را هجو می کند که در آن دو بیت دو مورد از ویژگی بالا به هنگام شنیدن مستفاد می شود:گو زِ من بر حاجی ارزن فروش ار، زنت را می فروشی، می خرماین مثل بدان آورده شد که ملاحظات کلی محسنات کلام گاه ممکن است در ایام جوانی نادیده انگارده شود اما به هنگام کمال هرگز یک شاعر پخته بدان مبادرت نخواهد کرد. لیکن باید به این نکته مقرّ شد که این غزل بسیار روان و صمیمانه سروده شده و از هنر سهل و ممتنع برخوردار است. سرودن بیت:سرم برفت و زمانی به سر نرفت این کار دلم گرفت و نبودت غم گرفتاریبا توجه به وضع یاء های قافیه شاهکار به حساب می آید.شرح جلالی
رضا ساقی
2018-12-05T20:13:05
چو سرو اگر بخرامی دَمی به گلزاریخورد ز غیرت روی تو هر گلی خاریخرامیدن: باناز واِفاده راه رفتنمعنی بیت: اگرهمانند سرو باناز واِفاده به گلزاری قدم نهی وخرامان خرامان جلوه فروشی کنی هرگلی بادیدن رخسارتو نیش خار رشک وحسرت خواهد خورد.بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جویتا بو که تو چون سرو خرامان به درآییز کُفرزلف توهرحلقه‌ایّ و آشوبیز سِحرچشم توهرگوشه‌ایّ وبیماریکفر: ناسپاسی وانکار کردن نعمت،کفر زلف: زلف ازآن رو که نعمت رخسار معشوق راازدید عاشقان پوشانده به کفروَرزی تشبیه شده است.هر حلقه ا یی و آشوبی : هر انجمنی وگروهی را نابسامانی وشور وغوغا فراگرفته است.معنی بیت: ازاینکه زلف سیاه توازشدّت پریشانی وآشفتگی، روی ماه توراپوشانده وعاشقان راازلذّت دیداررویت محروم نموده، هرانجمن وگروهی رادر شوروغوغا ونابسامانی فروبرده است درهرگوشه ای ازنادیدن رویت بیماری به ناله وزاری مشغول است. خم زلف تو دام کفر و دین استز کارستان او یک شمّه این است مرو چو بخت من ای چشم مست یاربه خوابکه در پی است ز هر سویت آه بیداریمعنی بیت: ای چشم مست وشهلای یار همچون بخت خواب آلودمن به خواب مروکه ازهر طرف آهِ عاشقِ شب بیداری به دنبال تو روان است. (اندکی حال عاشقانت را دریاب وباآنها مداراکن)خواب بیداران ببستی وانگه ازنقش خیالتهمتی برشبروان خیل خواب انداختینثار خاک رهت نقد جان من هر چندکه نیست نقد روان را بر تو مقدارینقد: 1- ارزش وبها،سکّه ی پول 2- خلاف نسیه،چیزی که حاضر وموجود باشدنقدجان: 1-جانی که نقداست نه نسیه 2- سکّه ی جان(جان به سکّه تشبیه شده است) نقد روان:1- سکّه ای که رایج ومعمول است، 2- روان به معنی روح وجان، سکّه ی جان بر ِ تو: برای تو، درنزدتومقداری: ارزشیمعنی بیت: نقدجان نثارخاک راه توباد هرچند که نقدجان برای نثارکردن درراه توارزشی ندارد جان نقد محقّراست حافظازبهرنثار خوش نباشددلا همیشه مزن لافِ زلف ِدلبندانچو تیره رای شوی کی گشایدت کاریدلبندان ایهام دارد:1- دلبران کسانی که آنهاراازته دل دوست داشته باشند. 2- دلهای عاشقان را باکمندزلف خویش می بندندتیره رای: اعتقادوباوری که تحت تاثیراحساسات شکل بگیرد، اندیشه وفکرتاریکمعنی بیت: ای دل درتوصیف وتعریف ازجاذبه های زلف دلبندان زیاده روی مکن اگرچنین کنی تحت تاثیراحسات وعواطف قرارمی گیری واعتقادی با اندیشه ی تاریک پیدامی کنی درآن صورت گرهی درکارت می افتد که به آسانی گشوده نمی شود وبافکرتاریکی که پیدامی کنی نمی توانی ازهیچ کاری گرهگشایی کنی. حافظ درحال پند دادن به دلِ عاشق پیشه ی خودهست تا اورا ازنزدیک شدن ودلبسته شدن به زلف یاربرحذردارد. زلف سیاه دلبربرای دل بسیارجذّاب ودلکش است وحافظ نیک می داند که اگردلش جذب این سیاهی گردد سیاهی تمام اندیشه ووجودش رافرا خواهد گرفت وگره در کارش خواهدافتاد ودرهیچ کاری گشایش نخواهدداشت.گفتم گره نگشوده ام زان طرّه تامن بوده امگفتامنش فرموده ام تاباتوطرّاری کندسرم برفت و زمانی به سر نرفت این کاردلم گرفت و نبودت غم گرفتاریمعنی بیت: سرم را برسر عشقبازی به باد دادم امّا هیچگاه به سرانجام نیک(وصال) نرسید دلم بارها دراین کار اندوهناک شد لیکن هرگز توغمخواری نکردی توازغم عاشقی فارغی چه می دانی که حال عاشقی چه مشکل حالیست. به لب رسید مراجان وبرنیامدکامبه سررسید امید وطلب به سرنرسیدچو نقطه گفتمش اندر میان دایره آیبه خنده گفت که ای حافظ این چه پرگاریپرگار: 1- وسیله ای برای کشیدن دایره واندازه گیری 2- مکر و حیله و نیرنگمعنی بیت: به محبوب گفتم بیا داخل ومیانِ دایره، همچون نقطه مرکزیت این دایره ی عشق باش! (محبوب رندی مرافهمید...) گفت ای حافظ چه حیله ای درسرداری وچه نقشه ای کشیده ای!گرمساعد شودم دایره ی چرخ کبودهم بدست آوَرمَش بازبه پرگار دگر
در سکوت
2022-12-19T05:14:52.1800369
این غزل را "در سکوت" بشنوید
زهیر
2023-06-03T17:12:49.9628238
  حدیث عشق