گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

❈۱❈
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی
❈۲❈
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
❈۳❈
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
❈۴❈
سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
❈۵❈
می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
❈۶❈
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم بیا ساقی که جاهل را هنی تر می‌رسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
❈۷❈
نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۵۴

تصاویر

کامنت ها

پویا
2015-03-17T09:59:07
استاد شجریان در آلبوم بهاریه این غزل را بسیار زیبا اجرا نموده اند.ایشان بیت آخر رو این گونه می خوانند:به بستان رو که از بلبل طریق عشق گیری یادبه مجلس آی که از حافظ سخن گفتن بیاموزی
من
2012-09-07T10:25:19
نه حافظ انسان کامل است ونه حتی به تعبیر استادخرمشاهی کاملاانسان.انسانیست چون همه ما که درک بالا وطبع روانی داشته.گویی این رسم ناگسستنی خلقت است.کسی در بازو تواناست ودیگری شمایل نیکویی دارد.کس دیگری آوای خوشی دارد.حافظ هم چونان همه طبع خوبی ودرکی مناسب داشته است.بدیهی است نه در فصاحت کلام به پای شیخ اجل میرسد ونه در حدت ذهن گوی سبقت میتواند از کسانی چون خیام ومولانا جلال الدین برباید.درمیان شعرا معدل مناسبتری دارد.هم عذوبت کلام دارد وهم باریکی اندیشه.اما باز عرض میکنم متوسط خوبی دارد.
حسن
2012-03-17T14:13:30
سلام دوستان ، برای شنیدن این غزل زیبا به شما توصیه می کنم که آلبوم گنبد مینا با صدای استاد شجریان رو گوش بدین که واقعا خیلی زیبا خونده برای سلامتی استاد دعا کنید. ممنون
مهدی خاتمی
2009-09-20T12:09:10
اینطور که پیداست حافظ را نشناخته اید برادر من.مطمئن باشید انان که مدح شاهان گفته و یا میگویند هم اکنون نامی از ایشان برده نمیشود.راستی از خود پرسیده اید رمز ماندگاری حافظ چیست؟شما را به مطالعه بیشتر دعوت میکنم.موید باشید.
hooshang haghbin
2011-03-25T07:39:36
"میر نوروزی " میتواند اشاره به گل باشد.
فرهاد
2010-08-11T11:29:30
اینطور که پیداست حافظ را نشناخته اید برادر من.مطمئن باشید انان که مدح شاهان گفته و یا میگویند هم اکنون نامی از ایشان برده نمیشود.......من متن بلند و بالای حمید رضا خواندم که از تحلیل ایشان میتوان نتیجه گرفت اشعار شعرایی همچون حافظ سخت تحت تاثیر رخدادهای اجتماعی سیاسی و اقتصادی جامعه آن زمان خودشان بوده است.اما حمید رضا خان عزیز در باره حضرت حافظ خیلی خیلی اشتباه کرده ای و اگر چنین بود در همان سالهای ب÷پس از وفات ایشان نه از حافظ خبری بود نه از غزلیاتی که در مدح ثنای اربابان قدرت سروده بودمن با نظر مهدی خان خاتمی تا حدودی موافقم گرچه ابیاتی در مدح شاه جهان در غزلیات حافظ میتوان یافت.اما هر انسانی جایز الخطاست و اندک ابیات مداحی شاهان در اشعار حافظ به مانند چند دانه شن ریز در انبار بیکران زر و سیم است!
حمید
2014-04-20T17:31:56
با سلام، در مورد بیت چهارم به صحرا رو ....... من در ویرایش دیگری اینگونه دیده ام به صحرارو که از دامن غبار غم بیفشانی به مجلس آی کز حافظ سخن گفتن بیاموزیلطفاً راهنمایی بفرمایید که کدامیک معتبر ترست. با سپاس
بهرام امیراحمدیان
2014-03-19T17:46:15
معنی یک بیت شعر حافظ دکتر بهرام امیر احمدیانزکوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزیبیت بالا، مطلع غزلی است از حافظ که برای رسیدن نوروز سروده است. در یکی از ابیات این غزل، اسرار زیبایی نهفته است که قصد آن داریم آن را باز گشاییم. این بیت در زیر می آید:سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی/ که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزیدر مصرع نخست این بیت حافظ دنیایی از اسرار را در پرده می گوید و آن این است که سفارش می دهد ما را که باید همچو گل از غنچه بیرون آییم و از غنچه به گل تبدیل شویم. بطوری که برهمگان آشکار است، میوه گیاه از فرایند گل بدست می آید و در فرایند خلقت، تا غنچه گشوده نشود و گل شکوفا نگردد، میوه و بری بدست نمی آید. در فرایند زایش، باید که غنچه شکفته شود و به گل تبدیل گردد. هر یک از پر چمهای گل کیسه ای از گرده بر سر دارند که حامل نطفه نرینگی است. پرچمها دورادور مادگی را فرا گرفته اند و لوله ای آن را به تخمدان مرتبط می سازد. برای تولید مثل و پیدایش میوه لازم است که گرده ها از پرچم بر سر برچه قرار گیرند تا از آن طریق و از میان لوله به نهنج برسند و تخمک گل را بارور سازند. این عمل عمدتا توسط حشرات صورت می گیرد. می دانیم که رنگ و عطر گل تاثیر مستقیمی بر زایش و تولید میوه ندارند. طبیعت عطر و رنگ گلبرگها را برای جذب حشرات آفریده است و کاسبرگها برای محافظت از کل ساختار گل به ایفای نقش می پردازند. حشرات با دیدن رنگ گلبرگها و بوییدن عطر گلها به سوی گل جذب می شوند وبرای مکیدن شهد گلها بر روی آنها می نشینند. در خلقت حشرات، پای آنها کرکدار و پرزدار آفریده شده است. این پرزها نقش مهمی در زایش میوه دارند. هنگامی که حشره در دایره ساختار گل قرار می گیرد و بر روی پرچمها می نشیند، گرده های پرچم به پرزهای پا و بدن حشره می چسبد و زمانی که حشره می خواهد درون جام گال جابه جا شود، تعدادی از این گرده ها برسر لوله مادگی می افتد و از آنجا از طریق همین لوله به نهنج می رسد و تخمک را بارور می سازد و لقاح انجام می گیرد. در برخی موارد، باد هم گرده افشانی می کند و نقش عامل لقاح را بر عهده می گیرد. خداوند در قرآن فرموده است که ما حشرات و باد را مامور کردیم تا گیاهان را بارور سازند. پس از لقاح و تبدیل گل به میوه گلبرگها و کاسبرگها که در فرایند زایش و تولید مثل ماموریت خودرا انجام داده اند پژمرده می شوند و می ریزند و میوه جلوه گری می کند. حافظ قصد آن دارد که بگوید اگر می خواهیم بارور شویم، باید از خود بدر آییم و از پیله ای که به دور خود بسته ایم خارج شویم و چون پروانه بپرواز در آییم. او می گوید که باید از غنچه و از حالت نشکفتگی بیرون آییم و گل شویم تا بارور گردیم. به تعبیری دیگر، آنانی که نمی خواهند بشکفند، بارور نخواهند شد. برای بارور شدن، باید دگرگون شد ومهاجرت کرد و به فرآیند هستی پیوست.از دیدگاه حافظ، غنچه یک سیستم بسته است و پویایی ندارد و ناگزیر به فناست. برای رهایی از فنا و نیستی و برای شکوفایی، باید سیستم باز شود و با سیستم های پیرامون(باد، حشرات) ارتباط برقرار کند و به یاری امکاناتی که این سیستم ها در اختیار دارد بارور شود. باید با سیستم های دیگر در ارتباط بود و با آنان تعامل برقرار کرد و با تبادل اطلاعات و افکار به تکامل رسید. او عقیده دارد آنانی که نمی خواهند از انزوای خود بیرون آیند، چیزی بدست نخواهند آورد.باید از اعتکاف، انزوا و خلسه خود بیرون آیند و از سکون و ثبات دست شویند و به فرایند پویای زندگی بپیوندند. هر یک از ما در نظام خلقت نقشی داریم که باید ایفا کنیم.در این زمینه مثالی از مولانا جلال الدین بلخی آن عارف بزرگ ایرانی لازم می آید. مولوی در باره سیستمهای بسته هشدار می دهد و این سیستم را به «ده» یا «آبادی» تشبیه می کند و می فرماید:ده مرو ده مرد را احمق کند / مرد حق را کافر مطلق کندبه تعبیر مولانا از آنجا که ده یک محیط بسته است، بیگانه در آن راه ندارد؛ کمترین تعامل را با سیستم پیرامون دارد؛ مردمان ساکن در آن با هم خویشاوندی دارند و غربیه را در خود راه نمی دهند، نه دختر از بیگانه می گیرند و نه دختر به بیگانه می دهند؛ زمینهای کشاورزی محدود است؛ زمینه اشتغال غیر کشاورزی بشدت محدود و تولید سنتی است؛ بنابراین نمونه کامل یک محیط بسسته است که در آن شکوفایی ذهن و تبلور اندیشه راه ندارد و هر تازه واردی به این محیط و سیستم بسته خود نیز دچار این انزوا می شود و از اندیشه باز می ماند. در این زمینه حکمت سعدی نیز قابل توجه است. به نظر ما مبدع نظریه سیستمها سعدی علیه الرحمه است. این حکیم و دانشمند بزرگ می فرماید:بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرندچو عضوی بدرد آورد روزگار / دگر عضو ها را نماند قرارتو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمیبطوری که دیده می شود بر اساس تعریف سیستم، سعدی انسانها را در نظام خلقت اجزای یک سیستم کل می داند و ناکارآمدی هر یک از اجزاء (زیر سیستم) را اخلال در کار سیستم می داند و اظهار می دارد که ای آدم(زیر سیستم) تو که با دیگر اجزاء سیستم همراهی نمی کنی، زیر سیستم نیستی(نشاید که نامت نهند آدمی). هم چنین سعدی در ابیاتی دیگر اطن نظریه را تبیین می کند:ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/ تا تو نانی به کف اری و به غفلت نخوریهم از بهر تو سرگشته و فرمانبردار/ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری اکنون باز می گردیم به حضرت حافظ. وی در مصرع دوم بیت یاد شده می فرماید که «بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی». براساس سنت های نوروزی که از قدیمی ترین ایام تاکنون پابرجا مانده است، در ایام نوروز در هر محله، کوی، برزن و روستایی مردم اجتماع می کردند و به قید قرعه یک کس را از میان خویش برای تصدی مقام «میر نوروز »ی برمی گزیدند.میرنوروز، فرمانروای آن جمع می شد و فرمانهای صادره از سوی او در طول مدت فرمانروایی (پنج روز) برای همگان لازم الاجرا بود. پس از گذشت پنج روز، مقام «میرنوروزی» از او گرفته می شد و میر نوروزی دوباره به کسوت پیشین خویش باز می گشت و زندگی عادی خود را از سر می گرفت.اگر میر نوروزی از میان مردان دانا و هوشیار برگزیده می شد، منشاء اثرات و امور نیکو می شد. به پاک کردن گذرگاهها، لایروبی جویها و نهرها، آشتی دادن مردم، زدودن کدورت ها و انتشارخوبی ها و نیکویی ها فرمان می داد. در صورتی که قرعة فال میرنوروزی به فردی ناباب و بذله گو یا پریشان احوال و نادرستی می افتاد، مردم مدت پنج روز در عذاب و رنج بسر می بردند و بسا میرنوروزی که مردم را به اجبار به انجام کارهای ناپسند و نسنجیده فرمان می داد. در برخی موارد دیگر نیز میرنوروزی مردم را به کارهای شوخی و بذله گویی و خنده دار وامی داشت.حافظ در این بیت قصد آن دارد که بگوید این جهان فانی است و هر کسی یک چند روزی نوبت اوست. پس بهتر آن است که از این فرصت بهره گیرد و بر مردم نیکویی روا دارد و اوضاع را سامان بخشد و خدای را سپاس گذارد.آیین میرنوروزی که در گسترة‌ جغرافیای حوزة نوروز برپا می شده، از دیرباز تاکنون تداوم داشته و هنوز هم در برخی از نواحی ایران زمین (برای نمونه در غرب ایران و در میان کردها) و نیز دیگر کشورهای حوزة نوروز (از جمله قزاقستان در آسیای مرکزی) اجرا می شود. این آیین های پاک و درخشنده که ارتباط نزدیکی با چگونگی استفاده بهتر از فرصتهای در اختیار است، نمونه ای است از مشارکت دادن مردم در مدیریت جامعه.بهر تقدیر،‌ باید آیین های نوروزی را که هر یک نشانه هایی از تاریخ کهنسال فرهنگ و تمدن ایرانی است، ‌پاس بداریم و با توجه به توحیدی بودن سرزمین ایران از سپیده دم تاریخ تاکنون، این آیین ها را نیز باشکوه برگزار کنیم. هریک از آیین های نوروزی نشانه ای است از سپاسگزاری به درگاه یزدان پاک و به همین جهت پس از پذیرش اسلام از سوی ایرانیان، این سنت ها به دلیل عدم مغایرت آنان با آموزه های خدایی و یکتایی دین مبین اسلام، ‌و نبود هیچ نشانه ای از شرک و بت پرستی در آن، پایدار و ماندگار شد تا نسل امروز ایران زمین با تکیه بر سنت های آبا و اجدادی خود، ‌درخت بارور تمدن و فرهنگ ایران را پاس بدارند.
جعفر سرخی
2013-06-05T12:51:40
جناب مهدی خاتمی چنان که از نوشته هایش پیداست همانند فرهاد که از ایشان طرفداری می کنند پیداست که حافظ را همان قدر می شناسند که یک فرد عادی که حافظ در او همان فال نامه تداعی می شود . جناب مهدی و جناب فرهاد همین بس که مرقوم فرموده اید :(گرچه ابیاتی در مدح شاه جهان در غزلیات حافظ میتوان یافت.)که فکر می کنم منظورتان شاه شجاع باشد . اما حافظ فقط از شاه شجاع نگفته بلکه از مسعود شاه گرفته تا ابو اسحاق و امیر مبارزالدین و شاه شجاع و شاه یحیی و شاه منصور و تورانشاه وزیر و ...برادر من اگر لالایی بلدید برای خودتان بخوانید و خودتان را به مطالعه دعوت نمایید . حافظ شاعری است در صدر شاعران ایران اما دلیل ماندگاری او همین شیوه ی غزلسرایی اوست . شما در هیچ شاعری نمی یابید که دیوانش تاریخ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ... زمان شاعر باشد . آن چه که جناب حمید رضا مرقوم فرموده اند کاملا صحیح . نمونه ی بارزی از سنت های دیرینه ی ایرانیان است که امروز هم به صورت کمرنگ مانند عمونوروز باقی مانده . لطفا اگر حرف زدن نمی دانید سکوت را که می توانید رعایت کنید . به قولی حرف زدن بلد نیستید حرف نزدن را هم نمی دانید ؟
امین کیخا
2013-05-15T00:02:52
نوحه لغتی است بر پایه فارسی و عربی شده است از نویه درست شده است
غفاری
2020-04-28T08:38:59
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محرومبیا ساقی که جاهل را هنی تر می رسد روزیبا علام شدن و افزایش علم و آگاهی و دانایی اسباب محرومیت خودت رو از نوشیدن این شراب گوارا فراهم نکن . قرار نیست که عالم شدن تو رو از لذت بردن محروم کند . قرار باید این باشد که با دانا شدن تو درک بهتر و قوی تری و لذت بیشتری از خودت و هستی و عاشقی ببری اگر غرور تکبر ناشی از عالم شدن تو رو مسخ کنه . باید بهت بگم که باختی .. چرا که در این صورت اون ادم جاهل و نادان که هیچ وقت سراغ معلومات و کسب دانش نرفته روزی و شراب و لذت بیشتر و هنی تر و خوشگوار تری رو از زندگی کسب میکنه و تو نخواهی توانست حتی با عالم بودنت به لذتی که اون میبره ... دست بیابی و لذت کمتری خواهی برد . مگر اینکه دانایی رو ابزاری کنی برای درک بیشتر نه ابزاری برای تکبر و غرور
Persian Poem Lover
2020-03-13T12:39:03
سلام به دوستان ادب پارسی. پیشاپیش نوروز 99 مبارک
رضا س
2019-04-09T03:53:48
در بیت پنجم: چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست/ مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی.احتمال داره با توجه به نوروزی بودن غزل اشاره ای به سنت حاجی فیروز باشه. فیروزه به معنی آبی در مصرع اول میتونه در تضاد با رنگ قرمز لباس حاجی فیروز باشه. همینطور عیش و بهروزی که از اهداف حاجی فیروز است و خلود به معنی جاودانگی که در تضاد با موقت بودن و سالی یکروز بودن حاجی فیروزه. فیروزه و فیروز هم متضاد هستن و تضاد کاملی در دو مصرع دیده میشه.
سیدنورمحمد
2021-01-21T19:58:18
با سلام در تکمیل فرمایش محسن محمدیان:هنی تر صحیح است و استاد شجریان در گنبد مینا هناتر خوانده که به نظرم اشتباه است
محسن
2021-03-17T17:25:34
این غزل را استاد مهدی نوریان خیلی خوب شرح کرده‌اند:https://shaareh.ir/jamejahannama2/
علی حیدری
2020-08-11T10:08:07
با سلام خدمت دوستان اصلا جالب نیست که در یک محفل ادبی با کینه صحبت کنیم یا بخواهیم فضل فروشی کنیم هر کس بر اساس شعور خودش از حافظ فیض می برد وبهره مند کسی است که در زندگی از اموزه های بزرگان استفاده کند با ارزوی سلامتی برای تمامی دوستان
محسن
2017-08-24T12:46:32
با درود ب تمام دوستان خوبی ک حاشیه نویسی کرده و مطالبی مفید نگاشته اند.اینکه دوستانی بر رد و قبول حواشی دوستان دیگر مطالبی را با حالت تند بیان می کنند جای تعجب دارد. بنابر این تلاش نمودم مطالبی چند بر مطالب دوستان بیافزایم شاید مفید واقع شود.ب دلیل طولانی بودن فاصله زمانی زندگانی شاعران گذشته تا دوره ما و ب این دلیل ک متون نوشته شده از ان دوران یا در دسرس ما نیست یا در سالهای اخیر ب دست ما رسیده ما نمی توانیم از زندگانی شعرای گذشته اطلاع دقیقی داشته باشیم.دوستان خود ب خوبی واقف هستند ک همین دیوان غزلیات رند شیراز تا پیش از تصحیح مرحوم قزوینی ب طور کامل در اختیار ما نبود و پس از تلاش و کوشش این بزرگوار توانستیم دیوان غزلیات این شاعر بزرگ را در اختیار داشته باشیم.نکته ی دیگر آنکه شعرایی ک احیانا در دوره حافظ یا پیش از او بوده اند همگی در غزلیات وی تاثیر کم یا زیادی داشته اند ک از ان جمله می توان بهسلمان ساوجیشاه نعمت الله ولیمنوچهری دامغانی سعدی رشید وطواط و دیگر شاعران نامدار اشاره کرد ک تعداد انها را تا 17 تن نوشته اند.مسلما کیفیت و مضامین اشعار این شاعر بزرگ در دوران نوجوانی و میانسالی و کهنسالی با هم متفاوت اند و اینکه این شاعر مدح شاهان یا بزرگانی را گفته است شک و شبهه ای وجود ندارد.کما اینکه شعرای بسیار بزرگی مانند منوچهری دامغانی نیز در مدح پادشاهان سخنها رانده حتا سعدی نیز مدح دارد.ولی اینها دلیل بر پایین بودن مرتبه و مقام شاعر نیست بلکه شیوه و مضامین غزل او زیباست.چون ما می دانیم با وحود آنکه حافظ رباعی نیز می سرود ولی هیچ گاه کیفیت غزل او را ندارد.پس دوستان خوب بهتر است از تفاسیر بزرگان استفاده کنیم تا معنی تحت الفظی و شرح ابیات را ب خوبی فرا گیریم.پیشنهاد می شود برای اگاهی بیشتر ب تفسیر جلالی مراجعه شود.چون تفسیر سودی متاسفانه قدرت لازم را نداشته و اگاهی کامل نمی دهد.سپاسگزارم
محسن محمدیان
2017-10-07T23:26:07
با سلاممسول سایت لطفا تصحیح بفرمایید: در قسمت های آخر....به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محرومبیا ساقی که جاهل را ( هنیتر) می‌رسد روزی ( هنیتر) = غلط (هنی تر) = صحیح استهنی . [ هََ نی ی ] (ع ص ) خوشگوار و گوارنده .به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محرومبیا ساقی که جاهل را ( هنی تر) می‌رسد روزی{ یعنی جاهل را روزی خوشگوار تری میرسد}خیر پیش
بابک بامداد مهر
2017-08-16T23:51:29
سلام.لذت رسیدن کلام به قلب وجان درابیات کمترشاعری همچون حافظ دیده میشود.عنایت بفرمایید همین تک بیت شایدبه یک کتاب یادیوان برخی معاصران بیرزد:چو امکان خلودای دل دراین فیروزه ایوان نیستمجال عیش فرصت دان به بهروزی و فیروزیمعنی ساده است ولی شکل بیان آسمانی است.حالا که جاودانگی دراین دنیاامکانپذیرنیست ودرزیراین آسمان آبی همیشه زنده نیستیم؛پس ازهمین فرصت کوتاه نیزبرای خوشی وکامرانی استفاده کن.یک استفاده متعالی همین لذت ازکلام آگاهی بخش وهستی مدارحافظ است. کمتر شعری درفارسی به گویش روان وبدون جابجاکردن ارکان جمله درشعرحافظ نزدیک است.البته همه عطروحلاوت خودرادارند.به جان دوست که غم پرده برشما ندردگراعتمادبرالطاف کارساز کنید.
رضا ساقی
2018-12-13T21:39:06
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزیاز این باد اَر مدد خواهی چراغ دل برافروزیاین غزل ناب ونغزکه سراسرپند واندرزحکیمانه وعبرت انگیز است همانگونه که درابیات پایانی اشاره شده به بهانه ی مدح خواجه تورانشاه وزیرباکفایت وکاردان شاه شجاع سروده شده است. غزل سرشارازمضامین بکروبدیع ، نصایح آموزنده ،ونکات حافظانه هست. همیشه ازکوی یاربادصبا می آمد وبوی خوش زلف یارمی آورد ومشام عاشقان رامعطّرمی نمود اینباروزش بادصبا رنگ نوروزی به خودگرفته ومزیِن به نسیم بهاری نیزشده است (گل بود به سبزه نیزآراسته شد) هوای نشاط انگیزبهاری ونسیم نوروزی درلابلای کلام شاعر موج می زند ومزرعه ی دل راباطراوت ولطافت بهاری صفا می بخشد. حقّا که اثرات خود این غزل نیزهمانند نسیم بادنوروزی سبب انبساط خاطرشده ونشاط وشادابی وطرب می آفریند.چراغ دل: دل به چراغی تشبیه شده است. "چراغ دل برافروزی" کنایه ازصاحب معرفت شوی،شادمان وشکوفاشویمعنی بیت: ازکوی محبوب نسیم دلنوازبادنوروزی می آید اگر فرصت راغنیمت بشماری وازاین نسیم بهره مندگردی بی تردید به مددِ این نعمت ارزشمند خواهی توانست زنگارغم واندوه ازدل زدوده وشادمان وشکوفا گردیابرآزاری برآمدبادنوروزی وزیدوجهِ می می خواهم ومطرب که می گوید رسیدچو گل گر خُرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کنکه قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزیخُرده: مقدارکم واندک ازهر چیزی، پول خرد(اشاره به دانه‌های زردرنگ و ریزدرون گل که به زر و سیم اندک وپول خُرد تشبیه شده است) غلط ها داد: به راه اشتباه وخطا رهنمون شد. سودا: تجارت،اشتیاق و هوس، میل شدید.معنی بیت: محض رضای خدا اگربرایت میسّراست واندک پولی داری صرف عیش وعشرت کن همانند گل که گرده های خودرا برای نشاط وشکوفندگی خرج می کند ازقارون که ثروتمند مشهور بود عبرت بگیرکه چگونه دچار خطاشد ومیل شدید به ثروت اندوزی اورا غافل کرد ونتوانست چنانکه باید وشاید به عیش وعشرت بپردازد.احوال گنج قارون کایام داد بر باددر گوش دل فروخوان تا زر نهان نداردزجام گل دگر بلبل چنان مست می لَعل استکه زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزیمی لعل: شراب سرخ فیروزه: نوعی کانی قیمتی به ‌رنگ آبی آسمانی یا سبز که در جواهرسازی کاربرد دارد.چرخ فیروزه: آسمان آبیصفیر: فریاد"تخت فیروزی" : نام دستگاهی درموسیقی، تخت فتح وپیروزیمعنی بیت: گل شکفته شده وبلبل به وصال گل رسیده است بلبل در زیرآسمانی آبی برتخت پیروزی تکیه زده و از شراب وصل گل چنان سرمست شده که نوای تخت فیروزی درآسمان آبی افکنده است. دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش بادکه درچمن همه گلبانگ عاشقانه ی توستبه صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانیبه گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزیمعنی بیت: (حال که نسیم بادنوروزی وزیون آغازیده وبلبل به وصل گل رسیده) تونیز به دشت وصحرا بروتا گرد وغبار اندوه وغم ازدل وجان پاک کنی به گلزاربیا وازبلبل سرمست وغزلخوان، شعروترانه بیاموز.تونیزباده به چنگ آروراه صحرا گیرکه مرغ نغمه سراسازخوش نوا آوردچو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیستمجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزیخلود: همیشه بودن، جاودانگیمعنی بیت: ای دل وقتی همه چیز درزیراین آسمانی آبی ناپایداراست وامکان جاودانگی وهمیشه زنده بودن برای مامیسّرنیست فرصت عیش وعشرت راغنیمت دان تلاش به بهروزی وشادمانی کن که همین زنده بودن وشادبودن وبهار یک پیروزی بزرگ است.شب صحبت غنیمت دان ودادِخوشدلی بِستانکه مهتابی دلفروزاست وطرف لاله زاری خوشطریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردنکلاه سروری آن است کز این ترک بردوزیکام بخشی : کام دیگران برآوردنترک کام کردن: از کامجویی خود چشم پوشیدن ترک: رهاکردن، نوعی کلاه درویشی که دوازده ترک دارد و هر ترک نشانه ی ترک یک فعل ناشایسته و طلب یک عمل نیک است. گویند شاه‌اسماعیل صفوی برای ترویج مذهب شیعه فرمان داده بود کلاه‌های دوازده‌ترک بدوزند و در هر ترکی نام یکی از دوازده امام را بنویسند."ازاین ترک بردوزی" : برای خود کلاهی بدوزی که ترکِ آن رهاکردن ِ کامجویی ِ خودباشد. معنی بیت: راه ورسم کامروایی این است که برآوردن کام دیگران دراولویت باشد ازکامجویی خویش چشم پوشی کن شادمانی رابرای دیگران ببخش که کامیابی حقیقی دربخشش وشادکردن دیگران است. کلاه ِسروری آن است که ترک ِ آن را ازرهاکردن خواهش نفسانی وکام خویشتن بدوزی.نه هرکه طَرف کله کج نهادوتند نشستکلاهداری وآئین سروری داندسخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آیکه بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزیسخن در پرده می گویم : باگوشه وکنایه سخن می گویم، سربسته سخن می گویم. "میرنوروزی" اشاره به رسمی کهن است که براساس آن از روز نهم تا پایان روز سیزدهم فروردین، یک نفررا ازروی طنز وشادمانی به عنوان پادشاه " میر نوروزی" انتخاب و برتخت سلطانی می نشاندند ومردم نیز اوامر او را اجرا وبه شادمانی می پرداختند. به همین مناسبت بود که روز نهم فروردین را به نام نوروز سلطانی می ‌نامیدند.معنی بیت: سخن سربسته ومختصر می گویم تا آویزه ی گوش کنی سعی کن همچون گل که ازپرده ی غنچه بیرون آمد تونیزازپرده ی منیّت وخلوت خویش بیرون آی وشکوفاباش وباعطروبوی خود بیدریغ وبی توقّع به دیگران شادمانی ونشاط ببخش به یادداشته باش که توانایی،جوانی ونشاط پایدار نیست وهمانندِ میرنوروزی موقّتی وناپایداراست این مهلت پنج روزه راغنیمت دان ودرشادمانی دیگران سهمی بدست آور که خیلی زود زودتر ازآنچه که می پنداری دیر خواهد شد.پنج روزی که دراین مرحله مهلت داریخوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیستندانم نوحه ی قمری به طَرف جویباران چیستمگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزینوحه: مرثیه، ناله غم انگیز وسوزوگدازقمری: مرغی است از فاخته کوچکتر و با طوق و بسیار مأنوس و خوش منظر و خوش آواز و گفته اندکه لفظ یا کریم کامل الحروف از صوت آن ظاهر میگردد و دو نوع میباشد، سفید و زرد طَرف: کنارمعنی بیت: نمی دانم که ناله وسوز وگدازقمری درکنارجویباران برای چیست شاید اونیز همچون غم واندوه شبانه روزی دارد که اینچنین باسوزوگدازمی نالد.به صوت بلبل وقمری اگرننوشی میعلاج کی کنمت آخرالدّوا الکی می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبشخدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزیمعنی بیت: شراب ناب وخالصی همچون جانِ پاک وبی آلایش دارم که صوفی خُرده می گیرد خداوندا هیچ عاقلی رامثل صوفی ِ بدبخت، اقبال بد نصیب مکن.آن تلخ وش که صوفی امّ الخبائثش خوانداشهی لنا واهلی من قبله العذاراجدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمعکه حکم آسمان این است اگرسازی و گر سوزی"شمع" دراینجا کنایه ازعاشق است که ازیارشیرین جدا افتاده است. ضمن آنکه درقدیم شمع را ازموم عسل می ساختند وحافظِ خوش ذوق جداشدن عاشق ازیار را به جداشدن ِ موم(شمع) ازعسل پیوند زده ومضمون نابی آفریده است.معنی بیت: ای شمع (ای عاشق) اکنون که ازیارشیرین خویش جداشده ای بسوز وبسازکه تقدیرچنین رقم خورده وبا سوختن یا ساختن توتغییری درآن ایجاد نخواهدشد.به جانت ای بُت شیرین دهن که همچون شمعشبان تیره مرادم فنای خویشتن استبه عُجب علم نتوان شدزاسباب طَرب محرومبیا ساقی که جاهل را هنی تر می‌رسد روزیعُجب: غرور وخودپسندی وبه خودنازیدنعُجب علم: اشاره به غروریست که در وجود دانایان وعالمان موج می زند وبه واسطه ی همین غرور وفخر فروشیست که نمی توانند مثل نادانان بی قید وبی پروا به نشاط وشادی بپردازند.هَنی: گوارا، آنچه که بی رنج و زحمت به دست آیدمعنی بیت: ای ساقی کِبروغرور دانایی سبب محروم شدن ازعیش وعشرت می شود بیا وشراب بیاور بدان مثل که روزی ِجاهل ونادان گواراتر وبی دردسرترمی رسد مانیز خودمان را به نادانی وجهالت می زنیم تا بدینوسیله بدون دردسر وبی قید وبی شرط به عیش وعشرت بپردازیم اگرغیرازاین کنیم ودرغرور دانش ونازعلم فرورویم ازاسباب طَرب وشادمانی بازخواهیم ماند.درنظرگاه حافظ علمی که غرور وخودبینی واندوه به بارآورد وصاحبش راعبوس ومغرورکند هیچ ارزشی ندارد وهمان بهترکه وقت باارزش درراه عیش وعشرت صرف شود.دفتردانش ماجمله بشوئید به میکه فلک دیدم ودرقصددل دانا بودمی اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوشکه بخشد جُرعه ی جامت جهان را ساز نوروزیآصف: نام وزیرحضرت سلیمان،حافظ این عنوان رااغلب به وزیران باکفایت مثل خواجه تورانشاه وصاحب عیارمی داد. دراینجا منظورهمان خواجه تورانشاه که به لطف حافظ به مقام وزیرحضرت سلیمان ارتقا پیداکرده است. (لازم به ذکر است که برخی سلیمان نبی را بانی نوروز می دانند که ازاین بابت نیز آصف با نوروز پیوندمعنایی دارد.)جلالی: اشاره به تقویم وتاریخ جلالیست. تاریخ جلالی را ملکشاه سلجوقی بسال 471 هَ . ق . وقتی که اعتدال ربیعی در19 فروردین ماه قدیم واقع بود تأسیس کرد واول سال را در اول حمل (روز اول بهار) قرار داد و بهمین جهت نوروز که تا آنوقت در سال شمسی سیار بود ثابت گردانیده و به نوروز سلطانی معروف شد.به نوروز جلالی نوش: به رسم نوروزجلالی بنوش.سازنوروزی: آنچه برای جشن نوروز فراهم کنند از خوراک و پوشاک و چیزهای دیگر، آهنگ ونوا،سازوبرگ وسامانجرعه ی جامت جهان راسازنوروزی ببخشد: یک جرعه ازاین جام آنقدراثر وانرژی دارد که برای جهانی می توان سازوبرگ نوروزی مهیّانمود. وسازبه معنای آهنگ ونوا: چنان نشاطی ازیک جرعه ی این جام حاصل می گردد که نوای نوروزی درجهان طنین اندازگرددمعنی بیت: درمجلس خواجه تورانشاه باده رابه رسم وراه ایرانیان باستان ونوروزجلالی بنوش یک جرعه ازاین جام سازوبرگ نوروزی جهانی رافراهم می سازد. یا : یک جرعه ازاین باده چنان نشاطی ایجادمی کند که طنین آهنگ نوروزی درجهان می افتد.ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دارکآئینه ایست جام جهان بین که آه ازاونه حافظ می‌کندتنها دعای خواجه تورانشاهز مدح آصفی خواهد جهان عیدیّ و نوروزیمعنی بیت: حافظ دراین غزل تنها برای سلامتی وسربلندیِ خواجه تورانشاه دعا می کند جهانی به مدح آصف دوران مشغول است ودرمدح خویش ازاوعیدی وهدیه ی نوروزی می طلبند.جنابش پارسایان راست محراب دل و دیدهجبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزیجنابش: آستانش، بارگاهشپارسایان راست: پارسایان راهستمحراب: جایگاه نماز امام جماعت، کنایه از قبله ومکان مقدّس وروحانیجبینش: پیشانی اَش درگاه خواجه تورانشاه درچشم ودل پرهیزگاران مقدّس است وحرمت محراب دارد و پیشانیش درنظرگاه صبح خیزان به مانند روز فتح وظفر چونان خورشید درخشان روشن وطرب انگیز است.رقیبان غافل وماراازآن چشم وجبین هردمهزاران گونه پیغام است وحاجب درمیان ابرو
حمیدرضا
2018-07-20T10:38:17
درود این بیت رو شما ایمگونه اوردیدبه عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محرومبیا ساقی که جاهل را هنیتر می‌رسد روزیدرکتاب رندی هویت معمائی ایران اینگونه اومده به عیب علم نتوان شد ز اسباب طرب محرومبیا حافظ که جاهل را هنی تر میرسد روزیعیب معرفت و علم ( که در آن روزگار همان علوم دینی بودند )همینست که انسان را از خوشباشی (خوش بودن و شادخوری)باز می دارند .جاوید وشاد باشید دوستان عزیزم
سیامک یوسفی
2021-11-24T17:35:10.564294
کار بلبل غزل خوانی برای گل است و در این راستا بلبل به زبان خود پر آوازه است نه به طی طریق. شنیده ایم که فلان کس بلبل زبانی میکند یا بلبل زبان است. هرگز شنیده اید که فلان کس بلبل طریق است یا بلبل طریقی میکند؟  واژه طریق در بند اول هم با واژه سخن در بند دوم هم گرایی ندارد. بنابر این شاید درست تر باشد اگر بگوییم: به بستان رو که از بلبل زبان عشق گیری یاد --- به مجلس آی که از حافظ سخن گفتن بیاموزی  
رضا از کرمان
2022-02-12T17:48:17.8142113
سلام بر دوستان عزیز  ضمن تشکر از عزیزانی که  با درج حاشیه کمک در فهم بهتر اشعار مینمایند   در مورد آیین میر نوروزی  استاد باستانی پاریزی در بخش چهارم  کتاب خاتون هفت قلعه  تحت عنوان گناهکاران بی گناه  ،در پاورقی صفحه ۱۵۱   (البته چاپ هشتم) مطلبی را عنوان نموده اند که نقل آن خالی از لطف نیست  ایشان معتقدند که این آیین شاید بی ارتباط با مراسم مغ کشی در زمان پارس ها نباشد وموضوع اینگونه روایت شده است در زمان عزیمت کمبوجیه به مصر یک نفر از مغ های دربار به نام گیومات مغ به عنوان جانشین توسط شاه انتخاب میگردد ولیکن گیومات  در غیاب شاه از موقعیت استفاده کرده وانقلابی عظیم  در کشور به راه می اندازد  وبه تعبیه خودش منشا نیکی های فراوان در مملکت میگردد ولی حکومت او بیش از هفت ماه دوام نیاورده وتوسط داریوش وهفت نفر از سران قبایل که باهم هم قسم گردیده اند با یورش به خوابگاه گیومات وقتل او پایان میپذیرد  ومتعاقب آن جمع کثیری از مغ ها نیز به فتل میرسند  وهر ساله قوم پارس جهت بزرگداشت آن واقعه در سالگرد  آنروز جشن  مغ کشی را به عنوان یک آیین ملی  با شکوه برگزار میکردند  ودر بعد از ظهور اسلام داستان میر نوروزی که در ایام نوروز کسی را چند روز بر تخت پادشاهی نشانده  وسپس  از تخت به زیر میکشیدند شاید ادامه  همان سنت تفریحی مغ کشی  باشد  وهمچنین  داستانی زیبا  وعبرت آموز از  شاه  عباس صفوی وبر تخت نشاندن فردی به نام ترکشدوز را مرقوم فرموده اند  که نقل آن باعث اطاله کلام  میگردد  خواندن این کتاب را به دوستان توصیه مینمایم . شاد وخرم باشید  
در سکوت
2022-12-19T05:37:05.4038587
این غزل را "در سکوت" بشنوید