گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی

❈۱❈
عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی
چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‌اند شاهبازان طریقت به مقام مگسی
❈۲❈
دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی
با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی
❈۳❈
لمع البرق من الطور و آنست به فلعلی لک آت بشهاب قبس
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی
❈۴❈
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی
❈۵❈
چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ یسر الله طریقا بک یا ملتمسی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۵۵

تصاویر

کامنت ها

عباس پالاش
2015-09-20T09:26:41
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشوه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسیبدین شکل هم ثبت شده کاروان رفت و تو در راه کمینگاه بخوابوه که بس بی خبر از بانگدر دهخدا آمدهغلغل . [ غ ُ غ ُ ] (اِ صوت ) شوریدن بلبلان و مرغان را گویند در حالت مستی صدا و آواز بسیار از یکجا که معلوم نشود که چه میگویند. (برهان قاطع). شور و غوغا. فریاد و هیاهوی بسیار. با لفظ زدن و افکندن و انداختن و افتادن استعمال میشود. (آنندراج ). داد و فریاد. همهمه و غوغا. خلالوش . خراروش . غلغل از آواز کوزه گاه پر شدن گرفته اند. (فرهنگ اسدی ). آواز. آواز سخت . آواز سپاه بسیار یا جماعت بسیار : ابا برق و با جستن صاعقه ابا غلغل رعد درکوهسار.همین بیت هم شاهد مثال آورده شدهکاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشوه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسیآواز و بانگ ابزار موسیقی : مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح ورنه گر بشنود آه سحرم بازآید.غلغل زدن غلغل زدن . [ غ ُ غ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) جوشیدن با آواز.در معجم المعانی الجامع اومدهغَلغَلعِرْقُ الشجر إِذا أَمعن فی الأَرض ریشه ٔ درخت که در زمین استوار گرددغَلْغَلَ الشیءَ فی الشیءِ : أَدخله فیه حتَّی یلتبس به ویصیرَ من جملته غَلْغَلَ اللَّوْنَ فِی الثَّوْبِ : أَدْمَجَهُ فِیهِ لِیَصِیرَ لَوْنَهُ غَلْغَلَ الْمَاءُ فِی الأَرْضِ : تَسَرَّبَ وَدَخَلَ فِی ثَنَایَاهَا غَلْغَلَ السَّائِرُ : أَسْرَعَ فِی سَیْرِهِاین آخری به نظرم درست‌تر از همه استعجله رونده در رفتنش
جمال
2015-08-09T14:47:06
سلام ؛ همونطور که جناب شهریار70 گفته : "کاروان رفت و تو در راه و کمینگاه به خواب "درسته منتهای مراتب من نتونستم معنی" کمینگاه به خواب" رو بفهمم ضمن اینکه "تو در راه "خیلی معنی درستی نمی ده و "تو در خواب "بهتر مفهوم رو می رسونه . لطفا اگه کسی می تونه در این مورد توضیح بده. ممنون
بابک
2015-08-09T15:46:01
جمال گرامی،بین راه و کمینگاه، " وَ" وجود ندارد(کاروان رفت ) و( تو در راه کمینگاه ) به خواب...
جمال
2015-08-10T09:23:36
بابک عزیز ، ضمن تشکر از توضیحت ، معنی " تو در راه کمینگاه ، به خواب " چیه ؟
بابک
2015-08-10T09:40:35
جمال گرامی،یعنی که تو در راه کمینگاه به خواب رفته ای، یا به عبارتی غافلی از کمینگاه و خطراتی که پیش روی است.کمینگاه . [ ک َ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن به قصد دشمن و یا شکار پنهان شوند. (ناظم الاطباء). جایی که در آن کمین کنند. (فرهنگ فارسی معین ). مکمن . نخیز. کمینگه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
مهدی
2014-11-29T16:17:23
بیت پنجم، به آیه ی 7 سوره ی نمل تلمیح دارد:«إذْ قالَ مُوسی‏ لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ»و نیز به آیه ی 10 سوره ی طه:«إذ رأی ناراً فقالَ لِأَهْلِهِ امکُثوا إنّی آنَستُ ناراً لَعَلّی آتیکُم مِنها بِقَبَسٍ أو أجِد علی النّارِ هُدًی»که مربوط به ماجرای موسی قبل از ورود به مصر و آغاز نبوت اوست.اما «لمع البرق من الطور» (درخشیدن برق در کوه طور) در ابتدای بیت پنجم، مربوط به ماجرای درخت شعله ور نیست، بلکه مربوط به ماجرای میقات موسی و خداوند، پس از خروج از مصر، در کوه طور است که موسی طالب دیدار خداوند بود و در پاسخش، برقی درخشید و کوه را متلاشی کرد.
عارف
2016-07-10T19:49:30
شاهبازان طریقت، به مقام مگسی
وهاب جلالی
2016-11-15T22:34:39
شهریار 70عزیز باید عرض کنم که تکرار ان مصرع هیچ چیز از فضیلت خواجه حافظ کم نمیکند و این بیت در دیوان دو مرتبه تکرار شده(مراجعه به تصحیح علامه قزوینی)
جاوید مدرس اول رافض
2015-12-26T11:31:59
کاروان رفت و تو در راهِ کمینگاه به خوابوه که بس بی‌خبر از .........................این همه بانگ جرسی: 5 نسخه (801، 813، 822{جرس}، 834{[...] بانگ جرسی} و 1 نسخۀ بی‌تاریخ) خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصالغلغل چندین جرسی: 18 نسخه (803، 811، 824، 827، 843 و 13 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، نیساری، سایه، خرمشاهی- جاویدغلغل و بانگ جرسی: 3 نسخه (825، 1 نسخۀ متأخر: 859 و 1 نسخۀ بسیار متأخر: 889)غلغل بانگ جرسی: 7 نسخه (819، 821، 823، 3 نسخۀ متأخر: 855، 857، 875 و 1 نسخۀ بسیار متأخر: 894 قُم)ناله و بانگ جرسی: 1 نسخۀ متأخر (858)نالۀ چندین جرسی: 1 نسخۀ بسیار متأخر (894 لیدن)37 نسخه غزل 446 را دارند و از آن جمله 2 نسخۀ بسیار متأخر دارای بیت فوق نیستند. نسخۀ مورخ 818 غزل را ندارد. در ضبط مصرع نخست، کاتب نسخۀ مورخ 827 و دو نسخۀ دیگر (یکی متأخر مورّخ 875 و دیگری بی‌تاریخ) به اشتباه مصرع نخست بیت پنجم غزلی «ای دل آن َم که خراب از مَیِ گلگون باشی ...» را آورده‌اند. علامه قزوینی همان را در متن خود آورده و به تبع او، در تصحیح مشترک خرمشاهی- جاوید هم پذیرفته شده است. بیتی که احتمالاً به علت نزدیکی محل کتابت آن در نسخۀ مورد مراجعۀ کاتب نسخۀ مورخ 827 به اشتباه در دید او آمده این است:کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشکی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟*****************************************
بابک ارچین
2012-07-16T16:10:18
با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیزیم آقای مامانی!با نظر شما در مورد معنی کلمه *باری* در بیت :"دوش در خیل غلامان درش می رفتم گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی"مخالفم،باید توجه داشته باشید که این کلمه دارای معانی دیگری هم هست از جمله : لاجرم ،به هر جهت،البته و...به نظر من این برداشت معنایی به مصرع دوم نزدک تر است :گفت ای عاشق بیچاره تو کیستی
Nazanin
2013-01-20T23:22:04
سلام، فکر میکنم "گیریم" در آخر مصرع اول بیت هشتم صحیح باشد، نه "گیرم"لطفا بررسی شود، متشکرم!!!
مهدی خاتمی
2009-09-25T23:27:23
فلعلی لک آت بشهاب قبسیدربیت 5 حرف قافه(ی) فراموش گردیده است
نگین شکروی
2009-09-26T10:31:50
بادرود فراوان حضور جناب آقای خاتمیبیت پنجم اقتباس از آیه 7 سوره نمل میباشد و"س" در "قبس" به "تنوین جر" نوشته میشود تامعنی آن محفوظ بماند و "قبسی" صحیح نمیباشد.
حمیدرضا
2009-01-06T10:09:18
مصرع اول بیت ششم در غزل دیگری تکرار شده است:«کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشکی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی»
حسین مامانی
2011-01-09T12:46:18
مجمر: عود سوزنده، که پس از سوختن بوی خوش تولید کند.صفیر: بانگ و فریادشجره طوبی: نام درختی در بهشت، در اصطلاح عرفا اصول معارف و اخلاق حسنه است. "دوش در خیل غلامان درش می‌رفتمگفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی"باری: یعنی صاحب و آفریدگار: یعنی صاحب تو چه کسی است؟
شهریار۷۰
2013-11-21T15:25:11
دوست عزیز حمیدرضا جان شاید بتوان گفت مضمون بیت تکرار شده است ولی خود بیت که نه ، متاسفانه سایت تاریخ ما اشتباه درج کرده است. از خواجه شیراز به نظر من یکی بعید است مصرعی یا بیتی از خود را در غزلی دیگر از خود تکرار کند.کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی مربوط به این غزل است در حالی که بیت ششم غزل شمارهٔ 455 این‌گونه است : کاروان رفت و تو در راه کمینگاه به خواب/وه که بس بی‌خبر از این همه بانگ جرسی که البته در مصرع آخر نسخه خلخالی و به تبع آن دیوان مصحح غنی قزوینی این گونه آورده وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسیخواهش دارم دست کم مصرع اول یت ششم غزل شمارهٔ 455 را تصحیح بفرمایید.
nabavar
2020-03-17T21:09:30
گرامی شفیعیتنها تفاوت استعاره و کنایه را می آورم ، تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.وقتی می گویی:او گلی نو شکفته در خانه دارد که ماهی ست تمام. لغت گل و ماه استعاره ای ست از دختری و یا دلبری زیبا رخ.ولی زمانی که به کسی طعنه ای می زنند و یا جمله ای می گویند که در معنای دیگری ست ، کنایه است،مانند : خر زور به معنای قوی ، نم پس نمی دهد ، یعنی گداصفت و ممسک است
شفیعی
2020-03-17T18:00:02
سلام من یک سوال ادبیاتی دارم ممنون میشم اگه کسی بجواب بده.میشه بفرمایید معیارتون برای تشخیص استعاره و کنایه چیه؟ مثلا من متوجه نمیشم که چرا در حاشیه ها نوشته شده شکر کنایه از نوشین لبان است و نه استعاره از آن؟
قلندر
2021-02-08T02:43:32
با درود و مهر...عمر بگذشت به بیهودگی و بدفهمیجام می هم نتوانست به من فهم دهد...با سپاس از انتقال تفکرات زیبای تمامی عاشقان راه حقیقتکه در پیمودن مسیر معرفت به ما یاری میرسانند...پایدار و پاینده و پیروز باشید دوستان.هزاران درودتان.
فرهاد
2017-02-25T21:47:30
معنی بیت پنجم: دیدم آن آذرخشی که از سوی کوه طور درخشید، کاش میشد همچون شهاب، اخگرپاره ای از آن برایت بیاورم..معنی مصرع آخر: باشد که خداوند راه را به سوی تو آسان کند، ای دلخواه من.
فرهاد
2017-02-25T05:12:26
جناب مهدی خاتمی، همانگونه که سرکار نگین شکروی گفته‌اند "قبس" با تنوین جر نوشته میشود. اما چون بیت عربیست، خوانش آن‌ "قبسی" می‌باشد.
مسعود هوشمند
2018-09-18T00:36:59
درودشادروان علامه قزوینی نوشته اند "آنست به"منظور (اَنِسَ بِه) می‌باشد که به معنای انس و الفت گرفتن و به صورت متعدی است لیکن به حکم ضرورت وزن شعر، شاعر (آنستُ به) را جانشین آن نموده که (به) زائد است.
رضا ساقی
2018-12-14T22:20:46
عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسیای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسیبی حاصلی : بیهودگی وپوچیبُلهوسی:هوسرانی،صرف اوقات بسیار بدنبال هوس های بیهودهبه پیری برسی : ازبلایا بدورباشی وایّام عمر رابه سلامتی پشت سربگذاری.معنی بیت: دریغا که عمرگرانمایه به بیهودگی وهوسرانی گذشت وهیچ نتیجه ی مطلوبی حاصل نشد ای پسرجام باده ای به من بده امیدوارم که به سلامت به پیری برسی.اوقات خوش آن بودکه بادوست بسررفتباقی همه بی حاصلی وبی خبری بود.چه شکرهاست دراین شهرکه قانع شده‌اندشاهبازان طریقت به مقام مگسی"شکر" دراینجا کنایه ازلب نوشین دلبران، جاه ومال ومقامات دنیویست که ظاهری شیرین ودلفریب دارند."شاهبازان طریقت" کنایه ازکسانیست که ادّعای سیروسلوک وتزکیه ی نفس دارند لیکن طمع شیرینی آنهارافریب داده ومانند مگس جذب شیرینی های دنیوی شده اند.معنی بیت: ( خداوندا درشگفتم که ) در این شهر چه شیرینی های فریبنده ای وجود دارد که مدّعیان سیروسلوک وپرهیزگاری اینچنین بسان ِمگسانِ گِردشیرینی،جذب این شکرها می شوند!که ای بلندنظر شاهباز سدره نشیننشیمن تو نه این کنج محنت آبادستتو را زکنگره عرش می‌زنند صفیرندانمت که دراین دامگه چه افتادستدوش در خیل غلامان درش می‌رفتمگفت ای عاشق بیچاره توباری چه کسیخیل: گروه، جمعباری: به هرجهت،به هررویمعنی بیت:دیشب من هم خودرادرمیان غلامان درگاهش جاکردم همراهشان می رفتم که معشوق مرادید گویی که مرانمی شناسدپرسید: ای عاشق بیچاره به هرروی توکیستی که باغلامان من همراه شده ای ؟گفتم آه از دل دیوانه ی حافظ بی توزیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیستبا دل خون شده چون نافه خوشش باید بودهر که مشهور جهان گشت به مُشکین نفسیمشکین: مشک آلود، معطّر "مشکین نفس" دراینجاکنایه ازخودشاعر وعاشقانیست که نفسشان به عطروبوی عشق معطّراست.نافه: کیسه ی باارزش وقیمتی ِکوچکی که زیر شکم آهوی خاصی قرار دارد و مشک از آن خارج می‌شود. معنی بیت: هرکسی که به بوی معطّر نفسش شهرت جهانی پیدا کرد می بایست همانند نافه روی خوش داشته باشد هرچند که دلش خون آلود بوده باشد.با دل خونین لب خندان بیاور همچو جامنی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش؟ لَمِعَ البَرق مِن اَلطّور و آنَستُ بِهفَلَعَلّی لَکَ آتٍ به شهابٍ قَبسیلَمِعَ: درخشیداَلْبَرْق: روشنایی ،برق مِن: ازاَلطّور: طور، نام کوهی در بیابان سیناآنَستُ: دیدم بِه: به او، او رافَ: پس، بنابراینلَعَلّی : شاید من لَکَ: برای تو آتٍ: بیاورمشهابٍ: شعله ی آتش، پاره ی آتش، قبس: آتش معنی بیت: از سمت کوه طور شعله ای فروزان دیدم شاید بروم وبرای تو از آن شعله، آتشپاره ای بیاورم !(باشد که ازخواب غفلت بیدارشوی)مددی گربه چراغی نکند آتش طورچاره ی تیره شب وادی ایمن چه کنم؟کاروان رفت و تو درخواب و بیابان در پیشوه که بس بی‌خبر از غُلغُل چندین جرسیغلغل: بانگ وفریاد وسروصداجرس: زنگ، زنگی که به گردن چارپایان می بستند.معنی بیت: ای درخواب غفلت فرورفته، بیدارشو که کاروان حرکت کردورفت بیابان درپیش داری که باید به پیمایی دریغا که چقدرغافل افتاده وازسروصدای چندین زنگ بی خبرهستی!کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشکی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشیبال بگشا و صفیر از شجر طوبی زنحیف باشد چوتومرغی که اسیرقفسیصفیر: بانگ وفریاد ،آوازشجر: درختطوبا: درختی دربهشت"قفس" کنایه اززندان دنیاستمعنی بیت: (ازتعلّقات دنیوی رهاشو وازقفسی که برای خودساخته ای بیرون آی) بال بگشا وازفرازدرخت طوبا آواز بخوان حیف است که پرنده ای مثل تو درقفس زندانی باشد.تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیرندانمت که دراین دامگه چه افتادستتا چو مِجمر نفسی دامن جانان گیرمجان نهادیم برآتش زپی خوش نفسیمِجمر: ظرفی که درآن آتش می ریزند، آتشدان، عودسوز. باتوجّه به اینکه هنگام گردانیدن مجمر درمیان مردم وبخور دادنِ لباس ، گاهاً مجمربرای یک لحظه با لباس تماس پیدامی کرد، حافظ ِ خوش ازاین نکته الهام گرفته ومضمونی حافظانه خَلق کرده است.جان نهادیم بر آتش: جان خویش به جای عود بر آتش نهادیم تا بسوزد وفضا معطّرگرددازپی خوش نفسی: به بهانه ی خوشبوکردن هوامعنی بیت: با این امید که برای یک لحظه به یارنزدیک شده و دامن جانان را بگیرم، به بهانه ی خوشبوکردن فضا، جان خویش رابرآتش نهادیم (تن ِ خویش مجمرکرده وعودجان بر آتش عشق افروختیم) تاهمانندمجمر امکان نزدیک شدن به یار برای من نیز میسّرگردد ومن درفرصت مناسب بتوانم دامن جانان رابگیرم.چنگ بنوازوبسازاَرنبودعودچه باکآتشم عشق و دلم عود وتنم مجمرگیرچندپویدبه هوای توزهرسو حافظیَسِّر الله طریقاً بِکَ یا مُلتَمِسیچندپوید ؟: تاکی جستجوکند؟یَسِّراللّه : خداوندآسان سازدطریقاً: راه رابِکَ: به تومُلْتَمِس: چیزی یاکسی که موردطلب است، مطلوبمعنی بیت: تاکی وتاچند بایدحافظ توراازهر سوی جستجوکند؟ ای مطلوب وای خواسته ی من، خداوند راه رسیدن ودستیابی به تورا آسان سازد. نام حافظ گر برآید بر زبان کِلک دوستاز جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس
یگانه یگانی
2022-04-08T22:07:03.625959
در خوانش‌ها، خوانش اول که بیت پنجم را اصلاََ نخوانده است. خوانش دوم لمعُ البرقِ را می‌خواند لمعَ البرقُ.... دیگر رغبت نکردم بقیه را گوش کنم 
شهرام فرهادی
2022-04-26T17:32:47.784115
متاسفانه خوانش های شعری که گذاشتید یکی از یکی از ضعیف تر هستند . 
در سکوت
2022-12-19T05:39:07.1959664
این غزل را "در سکوت" بشنوید
فاطمه یاراحمدی
2022-12-22T02:42:29.4058379
آقا رضا ساقی بسیار سپاسگزارم. انشالله سالم و برقرار باشید.
گنگِ خواب دیده
2023-03-07T22:34:59.5400341
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی  
Hadi Golestani
2023-08-28T23:04:59.6671869
ممنون و سپاس مثل همیشه عالی اقا رضای دوست دشتنی