گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:یا مبسما یحاکی درجا من اللالی یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی

❈۱❈
یا مبسما یحاکی درجا من اللالی یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی
حالی خیال وصلت خوش می‌دهد فریبم تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی
❈۲❈
می ده که گر چه گشتم نامه سیاه عالم نومید کی توان بود از لطف لایزالی
ساقی بیار جامی و از خلوتم برون کش تا در به در بگردم قلاش و لاابالی
❈۳❈
از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک امن و شراب بی‌غش معشوق و جای خالی
چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت حافظ مکن شکایت تا می خوریم حالی
❈۴❈
صافیست جام خاطر در دور آصف عهد قم فاسقنی رحیقا اصفی من الزلال
الملک قد تباهی من جده و جده یا رب که جاودان باد این قدر و این معالی
❈۵❈
مسندفروز دولت کان شکوه و شوکت برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۶۲

تصاویر

کامنت ها

روفیا
2015-06-30T07:26:33
چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابتحافظ مکن شکایت تا می خوریم حالییا :چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد استچو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماندما همچنان از این تغییر و تغیر روزگار نیاموختیم که نه از آن کامیابی های دروغین سرمست شویم نه از آن ناکامی های گذرا گله مند !
آ.ک
2013-01-30T18:40:57
چرا در بیت آخر تخلص شاعر نیومده؟ شاید بیت ششم باید در اصل بیت آخر باشه!در بیت هفتم هم قافیه الزلال شاید باید به الزلالی تغییر کنه.
ملیحه رجایی
2011-01-05T09:11:49
مَبسِم = دهاننقش بازد = نقش بازی می کند.قلاش و لاابالی = مست و بی پرواقَد تَباهی = همانا مباهات می کندجَده و جِده = "بخت و اقبال" و"سعی و کوشش"مَعالی = مقام و خصلتهای ممتازمَسنَد = دستگاه دولتکان = معدنمعنی بیت 1 : ای دهانی که به صندوقچه مروارید ، شباهت داری. بر گرد تو ، خط هلالی سبزه عذار ، چه خوش و به جا آمده است.معنی بیت 7 : جام ضمیرمن در دوران آصف زمانه ، صاف و روشن است. برخیز وشرابی صاف تر از آب زلال به من بنوشان.معنی بیت 8 : کشور از بخت و اقبال و تلاش و کوشش او ، سرفراز شده است. یارب دعا می کنم که این مقام و خصلتهای ممتاز ، جاودان بماند.معنی بیت 9 : ابونصر ابوالمعالی ، فروزنده دستگاه دولت ، معدن جلال و شکوه و دلیل هستی سرزمین و ملت است.
علی
2014-02-18T23:38:19
تصحیح دیگری که از این غزل موجوده به نظر درست تره. هم انسجام معنایی بهتری داره و هم تخلص شاعر مثل بقیه غزل ها در آخر اومده.
علیرضا رنجبر
2013-12-27T18:57:45
سلام بر خوانندگان محترم به هر حال این غزل تا حد زیاد اشاره به فانی بودن زندگی انسان داردو لذتهای دنیوی را نیز اشاره می کند که برای انسان لازم است و اشاره دارد بر اینکه دنیا جاوندانه نیست و حتی حافظ مستقیم خود را خطابه می کند که از لذاید دنیوی نیز باید استفاده کرد و به خود نهیب میزند .
آونگ نقاش
2014-07-01T15:07:37
دقت شود که ظاهرا "جای خالی" در زمان حافظ هم یک معضل بوده : از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک ... امن و شراب بی‌غش معشوق و جای خالی
کیخا
2013-06-29T03:30:02
پس اینجا هم ترجمه سرکار رجایی باز بینی می شود شاهی به نیای او و به کوششش می نازد !
کیخا
2013-06-29T03:31:25
با پوزش شاهی به نیای او و کوششش نازیده است
کیخا
2013-06-29T03:42:58
رحیق هم شهد است و گرده گل و زلال امروز البومین است که پروتیین خون است که باعث ایجاد فأشار اسمزی می شود که خون فشارش کاسته نشود و albumin خودش یعنی سپید پس برخیز و مرا شهدی به صافی زلال و سپیدک بنوشان اینجا شبهه پیش می اید ایا توجه و رویداشت جناب حافظ به دندان و دهان در بیت عربی اول و گرایشش به البومین خون و انهم اینکه اینها را به فارسی نگفته است امکان خوناشامی را پیش نمی کشد !
کیخا
2013-06-29T03:44:59
در ترجمه نخست سرکار رجایی رحیق شراب ترجمه شده است که نابجاست . با درود به تلاش سرکار رجایی که همیشه به زیبایی ترجمه می کنند .
کیخا
2013-06-29T03:27:15
قد تباهی هم باید مانند حال کامل انگلیسی ترجمه شود یعنی الملک قد تباهی می شود شاهی به ..... نازیده است .
کیخا
2013-06-29T03:23:48
امروزه در جلسات وقتی سران و بزرگان نشسته اند به عربی برای اغاز گفتار می گویند ، یا اصحاب المعالی یعنی ای بلند پایگان و صاحب منصبان
کیخا
2013-06-29T03:14:52
محاکاة به عربی همانند کردن و أدا دراوردن است و نیز حکایت کردن اینجا گمان کنم یحاکی باید مجهول باشد یعنی می شود مانسته شده است ، پس می شود ای خندگاهی ( دهانی) که به صندوقچه مروارید مانسته شده ای ، و دندانهای دلبر را می گوید . در خور هم می شود مناسب پس می شود ای خدا چقدر خط های هلالی گرد ان یعنی لب هایش مناسب دندان هایش است ! با پوزش از ملیحه
کیخا
2013-06-29T03:19:21
سر هم یک بار دیگر ترجمه میکنیم ای خندگاهی ( دهانی) که به صندوقچه مروارید ( دندان ها ) مانسته شده ای خدایا چقدر لبهایش به دندان هایش میاید ! به این ترتیب خط سبز عذار که ترجمه قبلی بود بجا نیست .
رسته
2013-06-30T10:40:24
نکتار فرانسوی از لغت لاتین و آن هم از یونانی آمده است و دقیفا معادل رحیق به معنی شراب الهی گرفته می شد معنی جدید آن معادل شهد و شیرۀ گل و گیاه از اوایل قرن هفدهم به کار رفته است . اگر به فرهنگ لاروس نگاه کنید اولین معنی نکتار همان معنای اسطوره ای آن نوشته شده و بعد به معناهای رایج امروزه پرداخته شده است. این است که در ترجمۀ فاخر در مقابل رحیق به دون شک لغت نکتار به کار می رود نه به معنی شیرۀ گل و گیاه بلکه به معنی شراب الهی بی مرگی. در اشعار فرانسوی و انگلیسی هم شاهد های زیادی برای این معنی وجود دارد.
امین کیخا
2013-06-29T23:57:29
در ترجمه مطففین به فرانسه هم نگاه کردم این گونه نوشته On leur sert a boire un nectar cachete که یعنی کسی به انها شهد مهر شده می نوشاند و دلیلی ندارد برای فرانسوی های می پرست اسم شراب را فروکاستن و بجایش شهد گذاشتن حالا عیبی ندارد رسته جان بنام ایزد که به بهشت برسیم .
امین کیخا
2013-06-30T12:51:27
خوب این زیبا بود می پذیرم ،
وحـ_‗ـیـ‗_ـد
2013-06-30T14:48:49
در جواب دومین حاشیه توسط آ.کباید بگویم:اینکه چرا تخلص حافظ در بیت ششم آمده ؛معمولا حافظ وقتی می خواهد زبان به مدح پادشاه یا بزرگی باز کند غزل را به پایان می رساند و در ادامه غزل (یعنی بعد از آوردن تخلص) شروع به مدح می کنه برای مثال به غزل "ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی" مراجعه شود.در مورد قافیه بیت هفتم هم باید بگم؛گر چه الزلال نوشته شده ولی به سبب آنکه توسط"من جاره"مجرور شده و کسره داده شده در تلفظ عربی الزلالی خوانده میشه گرچه الزلال نوشته شده!!
امین کیخا
2013-06-30T16:22:33
وحید جان درست میفرمایید ومنهم موافقم اما ان ا. ک هر چند ابتدای نام ونام خانوادگی من است اما ان را کس دیگری نوشته است
امین کیخا
2013-06-29T23:48:07
کتابی هم در مورد سیره رسول الله ص نوشته شده است به نام الرحیق المختوم به انگلیسی هم ترجمه شده است به sealed nectar یعنی شهد مهر شده .
امین کیخا
2013-06-29T23:40:26
ترجمه رحیق از قاموس المعانی ، عصاره الزهرة و به انگلیسی nectar a substance made by blooming flower to attract pollinating insect .
رسته
2013-06-29T22:12:47
رحیق = می و خوشترین و بهترین می و می خالص بی آمیغ یا صافی و می صافی بی دُرد. منبع = لغتنامۀ دهخدا . ( با دو بار کلیک روی هر واژۀ تاریخ ما به سایت واژه یاب می رسید که شامل لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ معین است).الرَّحیق: اسمٌ من أسماء الخمر، ویقال هی أفضَلُها. منبع : مقابیس الغت. از سایت الباحث پیوند به وبگاه بیرونیبه معروف ترین قاموس های عربی می توان رسید.خواجه حافظ که معروف به حافظ قران بودن است در این بیت تلمیحی به آیۀ 85:25 ( مطففین) دارد:یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ . تر جمۀ فارسی آن از مصطفی خرمدل چنین است: "به آنان از شراب زلال و خالصی داده می‌شود که دست نخورده و سربسته است. [[«رَحِیقٍ»: شراب خالص. «مَخْتُومٍ»: مهر شده. سربسته. این تعبیر تأکیدی بر خلوص و پاکی و دست‌نخوردگی شراب بهشت است که هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا می‌آفریند.]] "
محمدامین
2019-04-14T10:48:31
سلام و درودصافی‌ست جام خاطر، در دور آصفِ دهرقُمْ فَاسْقِنی رَحیقاً، اَصفی من الزُّلالِمعنی مصرع عربی: برخیز و مرا با شراب ناب که از آب زلال، صاف‌تر است، سیراب نما.به جای «عهد» واژه «دهر» جایگزین شود.
محمدامین
2019-04-14T10:29:36
سلام و درودنسخه و کتابی که دارم این غزل 16 بیت دارد.
مهران تکلو
2017-09-15T23:00:25
غزل در مدحِ خواجه برهان الدین ابونصر فتح الله، پسرِ خواجه کمال الدین ابوالمعالی(از نسبِ خلیفه ی سوم اهل سنّت) سروده شده؛ که در شمارِ رجال نیکِ دورانِ حضرت خواجه به شمار می آمده و حافظ بی دلیل کسی را ممدوح خود نمی گرداند. برهان الدین به مدت ده سال (از 742الی 752) در یزد، وزیرِ امیر مبارزالدین محمد مظفّری بوده و در سال مذکور استعفانامه ی خود تسلیم مبارزالدین کرده، تا سنه ی 756 که از بخت بد امیر مبارزالدینِ قصی القب فارس را مسخّر خود نمود و برهان الدین را دوباره بر منصب وزارت خود، امّا این بار در فارس نشاند و چون در همین سال قاضی مجدالدین اسمعیل(از ممدوحین دیگر حضرت حافظ که پدرش، قاضی رکن الدین یحیی ممدوح شیخ اجل سعدی بوده) وفات یافت، منصبِ قاضی القضاتی فارس را هم بدو وانهاد.چنانچه میدانیم امیر مبارزالدین منفور حافظ و کلّ شیراز بوده و اینکه وزیر چنین شخصی ممدوح حضرت خواجه قرار گیرد، تنها از بزرگمردِ روشن فکری چون حافظ و تنها از چشمانِ تیزبین و ذهنِ دور از تعصّب حضرت بر می آید. در دیوانِ خواجه دو غزل در مدحِ این شخص آمده که در هر دو، مدح، پس از بیتِ تخلّص جاری گشته. غزلِ دیگر غزلِ معروفِ:دیدار شد میسّر و بوس و کنار همالی آخر
روفیا
2017-05-10T10:28:31
از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرکامن و شراب بی‌غش معشوق و جای خالی؟؟!!آن روزها هم؟
رضا ساقی
2018-12-20T20:30:16
یا مَبْسَماً یُحاکی دُرجَاً مِن اللَالییارب چه درخورآمدگِردش خط هلالییا:ایمَبْسَماً: جای تبسم، کنایه از دهان خندان.یُحاکی: حکایت میکند،نشان می دهددُرج: صندوقچه ی جواهر، دندانها به مرواریدی تشبیه شده که درصنوقچه ی دهان جای گرفته اند. مِن: ازلَآلی : مرواریدها، کنایه از دندانها.درخور: شایستهگِرْدَش: گِرداگرد و اطراف آنخطّ هلالی : موهای لطیفی که پشت لب سبزمی شوند. خط نیم دایرهمعنی بیت: ای دهان خندانی که صندوقچه ی مروارید را نمایان می سازد خداوندا موهای لطیفی که گِرداگرد آن دهان روئیده چقدر درخور ومناسب است.برآن نقّاش قدرت آفرین باد بادکه گرد مَه کشد خطّ هلالیحالی خیال وصلت خوش می‌دهد فریبمتا خود چه نقش بازد این صورت خیالیحالی: اکنوننقش بازد: چه نقشی بازی کند وچه چیزی رقم بخورد.معنی بیت: اکنون که تصوّرِدسترسی به حرم وصال تو مرابسیارزیبا به وسوسه می اندازد بایدبه انتظار نشست ودید که این تصوّرات خیالی چگونه رقم خواهد خورد آیا تحقّق پیداخواهدکرد.نقشی بر آب می زنم ازگریه خالیاتاکی شودقرین حقیقت مجازمنمی ده که گرچه گشتم نامه سیاه عالمنومید کی توان بود از لطف لایزالینامه سیاه: سیاه نامه، گناهکارِ رسوا.لطف لایزالی :لطف خدایی که جاویدان وزوال ناپذیراست. معنی بیت: ازلطف ومرحمت خداوند نمی توان نومید شد بااینکه گناهکار وبدنام جهان هستم شرابم بده که به لطف اوامیدوارم.هاتفی ازگوشه ی میخانه دوشگفت ببخشندگنه می بنوشلطف خدابیشترازجرم ماستنکته ی سربسته چه دانی خموشساقی بیار جامی و از خلوتم برون کشتا دَر به در بگردم قَلّاش و لااُبالیخلوت: گوشه ی پرهیزگاری و تنهاییقَلّاش : زیرک حیله گر،مردم بی نام و ننگ و لوند و بی چیز و مفلس مکّار و میخواره،خراباتی و مقیم در میکدهلاابالی: بی پروا و بی بند و بار معنی بیت: (ازپرهیزگاری درگوشه ی خلوت نتیجه ای نگرفتم) ای ساقی جام شرابی بیاور (می خواهم به سیم آخربزنم) شراب بیاورومراازکُنج خلوت خویش بیرون آرتامست وسرخوش،قلم برننگ ونام بکشم وازهرچه قید وبند هست آزادگردم.حافظ چه شداَرعاشق ورنداست ونظربازبس طورعجب لازم ایّام شباب استاز چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرکاَمن و شراب بی‌غش معشوق و جای خالیاَمن: جایی که امنیّت دارد بی غَش: ناب و بی آلایشمعنی بیت: اگرعاقل وزیرک هستی توصیه می کنم ازچهارچیزچشم پوشی نکن شراب ناب،جای خالی اَمنیّت وآرامش ومعشوق که اگرخوش اقبال باشی وبرایت میسّر گردد کارجهان بکامت خواهدبود. شراب لَعل وجای اَمن ویار مهربان ساقیدلاکی بِه شودکارت اگراکنون نخواهدشدچون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابتحافظ مکن شکایت تا مِی خوریم حالینقش دوران: بازی روزگار، حوادث زمانهمعنی بیت: ای حافظ ازآنجاکه چرخ فلک بی وقفه درچرخش وحال دوران دایماً درحال تغییراست تونیزگله وشکایت مکن تا به عیش وبپردازیم وشراب بنوشیم.دورگردون گردوروزی برمرادما نرفتدایماً یکسان نباشدحال دوران غم مخورصافیست جام خاطر در دور آصف عهدقُم فَاسقنِی رَحیقاً اَصفی مِن الزُّلالِصافی: زلال و بی غشجام خاطر: خاطروذهن وضمیرآدمی به جامی تشبیه شده است."آصف" وزیرحضرت سلیمان، دراینجا لقبیست که حافظ به بونصر بوالمعالی وزیروقت داده است.عهد: زمانهقُم: به پاخیز، برخیزفَاسْقِنی: پس سیراب کن مرا.رحیق: شرابِ خالصِ وناب.اَصفی: صاف ترمِن: اززلال: صاف وبی آلایشمعنی بیت: در دوران وزیرباکفایت وقت وقاضی القضات (بونصربوالمعالی) جام خاطرمردم صاف و روشن وزلال است(مردم هیچ دغدغه ای ندارند ودرامنیّت بسرمی برند ساقیا...) برخیز و از شرابِ زلالِ روشنتر ازآب بیاور مرا سیراب کنساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کردآصف صاحب قران جرم بخش عیب پوشاَلمُلکُ قَد تَباهی مِن جَدِّه و جِدِّهیا رَب که جاودان باد این قدر و این مَعالیاَلمُلک: کشور، مملکتقد: به تحقیقتباهی: فخرورزی، مباهات کردنجَدِّه: بخت و طالع اوجِدِّه: کوشش اوقَدَر: درجهمعالی : خصلتهای ممتاز و عالیمعنی بیت: به برکت لیاقت وکفایت خواجه بونصر مملکت رونق واعتلاپیداکرده و به خود می بالد خدایا کاش این مقام و اقتدار و اعتلا را پیوسته پایدار بماند وزوال نپذیرد.مَسندفروز دولت کانِ شکوه و شوکتبُرهان مُلک و ملّت بونصر بوالمعالیمَسْنَد: جایی که برآن تکیه زنند، جایگاه، دستگاه دولتیمَسندفروز: روشن کننده ی جایگاه و رونق دهندهکان: معدنشکوه و شوکت: جاه و جلال بُرهان: دلیلبونصر بولمعالی: قاضی القضات خواجه برهان الدین ابونصر خواجه کمال الدین ابوالمعالی معنی بیت: روشن کننده ی دستگاهِ وزارت ومعدن اقتدار وعظمت خواجه ابونصربوالمعالی، دلیل شکوه واعتلای مُلک و ملت است.برهان مُلک ودین که زدست وزارتشایّام کان یمین شد ودریا یسارهم
در سکوت
2023-01-06T02:21:37.5678486
این غزل را "در سکوت" بشنوید
محمد امین کاظمی
2023-07-30T20:10:31.0221146
سلام من نمی دانم چرا استاد فرح اندوز هفت تا از غزل های حافظ را نخوانده اند ( غزل های : ۳۱۲ ، ۴۲۶ ، ۴۶۹ و ۴۶۰ تا ۴۶۳ ) لطفاً بی زحمت اگر فایل صوتیشان را پیدا کردید قرار دهید 
فرشید
2023-08-11T06:53:30.4264187
  از چــار چـیـز مگــذر گــر عـاقـلی و زیرکامن و شراب بی‌غش، معشوق و جای‌ خالی   ایرادی اساسی به بیت مذکور وارد می‌باشد و آن گریز شاعر از پیچ و تاب "علم عروض" است که شاعر را از چاله به در کرده و به چاه انداخته است!ایراد ما به شاعر آنست که ایشان به جای واژه "دو" از واژه "چار" استفاده نموده تا که هجای کوتاه را به هجای بلند عوض کرده و به وزن مطلوب برسد! «این عیب رفع کرده اما از مفهوم رد کرده»   ابتدا باید عرض کنم که در زمان حیات شاعر به دلیل منع ارشاد (همان محتسب) از #میگساری، ناچار افراد شرابخوار می‌بایست مکانی امن و به دور از چشم ایشان جسته و به باده‌گساری می‌پرداختند. عمدتا این اماکن خرابه‌هایی در خارج از شهر می‌بود. بعداً این افراد نزد عامه خراباتیان لقب گرفتند. پس خراباتیان کسانی بودند که در خرابه‌ها -همان مکان امن و به دور از چشم محتسب- به باده‌گساری می‌پرداختند و شخص شخیص خواجه حافظ، نمونه برتر خراباتیانست. مطلب دوم شاعر بیان #عشقبازی است و شرایط خاص خودش را دارد که به خوبی در بیتش عیانست و ما از بیانش می‌گذریم! همانطور که گفته شد شاعر قصد دارد دو مورد از لذّات وجودی‌اش را بیان کند نه چار مورد! درست است به ظاهر چار چیز در مصرع دوم نمایان می‌شود لیکن نباید فریب خورد! خود شاعر به خوبی می‌داند که مکان امنی نباشد، شرابخواری وجود نخواهد داشت و بالعکس.و همینطور معشوق نباشد، جای خالی را می‌خواهد چه کند و بالعکس؟!
علی میراحمدی
2023-08-11T09:43:59.0475163
واژه خرابات در عرفان و ادبیات و شعر عارفانه ، یک موقعیت مکانی در خرابه ای دور از شهر و چشم محتسب نیست و معناهای وسیع تر از اینها میدهد . البته واژه خرابات در مصراع مورد نظر نیست و این مطلب را در مورد متن شما در مورد خراباتی بودن حافظ بیان کردم تا شما چون برخی افراد دیگر در فهم و درک شعر و مقام بلند معنوی و فکری حافظ دچار اشتباه نشوید و ایشان را با عده ای افراد بی سر و پا در گوشه خرابه های شهر یکی نپندارید. اگر به قول شما شخص شخیص حافظ جزو آن دسته از خراباتیان باشد ،که از هر کنج خانه و خرابه ای میتوان  صدها حافظ بیرون کشید ولی میبینیم که مادر دهر قرنهاست که چون اویی نزاییده است . دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهممادر دهر ندارد پسری بهتر ازین( حافظ)اما در مورد ایراد شما به شعر.. ابتدا عرض کنم که شعر حافظ خالی از ایرادات دستور زبانی نیست و بنده خود در یکی از مطالبم در تاریخ ما( از بیان مرحوم استاد آهی) به یکی از اشتباهات دستور زبانی حافظ اشاره کرده ام، ولی ایراد شما تا حدی بی مورد است. شاعر گفته از چار چیز مگذر... مقام امنشرابمعشوق جای خالیحالا اینها چار چیز هستند یا دو چیز؟!! دو لذت وجودی و دو موقعیت مکانی که شاید به قول شما لذت از یکی مستلزم دیگری باشد ولی چار چیز هستند .