گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی برگ صبوح ساز و بده جام یک منی

❈۱❈
صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی برگ صبوح ساز و بده جام یک منی
در بحر مایی و منی افتاده‌ام بیار می تا خلاص بخشدم از مایی و منی
❈۲❈
خون پیاله خور که حلال است خون او در کار یار باش که کاریست کردنی
ساقی به دست باش که غم در کمین ماست مطرب نگاه دار همین ره که می‌زنی
❈۳❈
می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی
ساقی به بی‌نیازی رندان که می بده تا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۷۹

تصاویر

کامنت ها

جاوید مدرس اول رافض
2016-02-03T12:53:09
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>********************************************************************************خون پیاله خور که حلال است خون او...................... که کاری‌ست کردنیدر کار باده باش: 1 نسخه (نسخۀ بی‌تاریخ کتابخانۀ عزّت قویون اوغلو ترکیه) خانلری، عیوضی، نیساریدر کار یار باش: 3 نسخه (827، 874، 898) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاویدغزل 470 و بیت فوق مندرج است در 4 نسخه از نسخ قرن نهم (827، 874، 898 و نسخۀ بی‌تاریخ کتابخانۀ عزّت قویون اوغلو ترکیه) به دلیل این قلّت منابع استاد خانلری آن را در ملحقّات آورده است. دکتر نیساری در آخرین چاپ خود (انتشارات سخن) آن را از بخش افزوده‌ها نیز که قبلاً در چاپ انتشارات سینا نگار 1377 آمده بود خارج کرد. جلالی نائینی و نورانی وصال که متن خود را بر اساس نسخ فاقد این غزل: 813، 818 و 824 استوار کرده‌اند به تبع، آن را در چاپ خود ندارند. غزل مورد بحث که در چاپ قزوینی (بر اساس نسخۀ 827) آمده در اغلب چاپ‌های موجود هست و دکتر عیوضی که بخشی با عنوان ملحقات و اشعار منسوب و مشکوک نیاورده نیز آن را حافظ وار دانسته و به رغم کمی مستندات از حافظ تشخیص داده است.تنها مورد اختلاف مهم، دو ضبط «در کار باده باش» و «در کار یار باش» در بیت سوم است. افزون بر سه نسخۀ تاریخ‌دار مذکور در فوق در اکثر نسخ جدید نیز ضبط «در کار یار باش» دیده می‌شود. ضبط نسخۀ بی‌تاریخ اما بسیار معتبر کتابخانۀ عزّت قویون اوغلو (به لحاظ خط و مشخصات دیگر) «در کار باده باش»، مورد تأیید دو نسخه مهم از قرن دهم است که رونوشتی از نسخۀ لسان الغیب اند که فریدون میرزای تیموری در 907 هجری قمری از مجمع فضلای آن عصر و خطه و جمیع نسخه‌های موجود فراهم آورد. سودی بسنوی در شرح خود از دیوان حافظ که مربوط به اواخر قرن دهم است نیز «در کار باده باش» را نشان داده است. وصال شیرازی هم که خود غزلسرای چیره‌دستی بوده در نسخه‌ای به خط خودش ضبط «در کار باده باش» را آورده است. با توجه به این شواهد و قرائن و اینکه همۀ ابیات این غزل در مورد شراب و خصوصیات آن و مخاطب ساقی است، به نظر می‌رسد با فرض اینکه غزل از حافظ باشد، ضبط «در کار باده باش» را باید آخرین تذهیب اعمال شده از حافظ دانست.*************************************************************************
امین کیخا
2012-11-19T14:17:43
برگ بمعنی ابزار است اینجا برگ صبوح ساز یعنی لوازمات می گساری سپیده دم را ساز بده و بیاما
امین کیخا
2013-05-24T02:53:17
مغنی یعنی نوازنده و نوازننده و هونیاگر و لغت زیبای دیگر رودساز است
صمیم
2020-01-22T10:57:42
لطفا اپلیکیشن تاریخ ما را فعال کنید
علی
2020-01-13T07:35:48
پیر منحنی و مایی ومنی تنها در این اثر استفاده گردیده است
علی
2020-01-13T07:40:11
هوالغنی تنها در این اثر استفاده گردیده است
علی
2019-04-05T23:47:39
برام جالب بود، تا حالا شعری از حافظ نخونده بودم که اسمش رو توییت آخر هم نیاره، کسی میدونه چرا
..
2019-04-06T06:05:08
درود علی عزیزشاید در تاکید بر مضمون بیت دوم، این قید را رها نموده است..
مصیب
2020-12-17T09:15:41
کاشکی یک نسخه ی دیوان. حافظ از حافظ داشتیم
رضا ساقی
2019-01-06T22:28:47
صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنیبرگ صبوح ساز و بده جام یک منیژاله: قطره‌ای که روی برگ گل یا گیاه قرار می‌گیرد، شبنم برگ: سازونوا،اسباب، آهنگصبوح: هرچیزی بامدادان بخورند یابیاشامند. شراب صبحگاهیساز: بساز، مهیّا کنمعنی بیت: صبح دمیده وقطرات باران ازابرزمستانی بهمن ماه درحال چکیدن است سازوبرگ شراب صبحگاهان رامهیّا کن وجام شراب بزرگ یک منی رابه دستم ده.صبح است ساقیا قدحی پرشراب کندورفلک درنگ نداردشتاب کندر بَحر مایی و منی افتاده‌ام بیارمی تاخلاص بخشدم ازمایی ومنیبحرمایی ومنی: دریای منیّت، خودبینی وغرورمعنی بیت: دردریای منیّت، غرور وخودخواهی گرفتارشده ام شراب بیاورتابه واسطه ی مستی وازخود بیخودشدن ،ازگرداب مایی ومنی رهاگردم.مستم کن آنچنان که ندانم زبیخودیدرعرصه ی خیال که آمد کدام رفتخون پیاله خورکه حلال است خون اودرکاریارباش که کاریست کردنیخون پیاله: شراب سرخرنگ به خون تشبیه شده وپیاله به واسطه ی آن جان گرفته است، استعاره از شراب است.در کار یار باش: باتمام وجود درخواب وبیداری تنهابه عشق یاربپردازمعنی بیت: خون پیاله (شراب سرخرنگ) را بنوش که خون پیاله(درمسلک رندی) حلال است وازمیان همه ی کارها تنها به کارعشق یار بپرداز که لذّت بخش ترین وارزشمندترین کار برای انجام دادن است.درمصراع دوّم، ایهامی در معنای "کاریست کردنی" وجود دارد ودردل آن ایهام شیطنت حافظانه ای به چشم می خورد وطنزی رندانه ولطیف (چنانکه افتد ودانی) نهفته است!ازاین دست شیطنت های حافظانه دردیوان حافظ کم نیست مانند:وه که دُردانه ای چنین نازکدرشب تارسُفتنم هوس است! لیکن آنچه که مهّم وقابل تامّل است اینکه حافظ هرگز درخَلق طنز وشیطنت،مناعت ومتانت کلام رازیرپا نگذاشته وهمانند بعضی ازشاعران از جمله مولانا وایرج میرزادراین کارعفّت کلام نادیده نگرفته وپرده دری نکرده است بلکه بارعایت ادب ونزاکت والبته بسیاررندانه، طنز وشیطنت رادرلایه های زیرین معنا بگونه ای جاسازی کرده تا دردسترس همگانی نباشد وتنها کسانی که به تجربه درشرایط مشابه قرارگرفته اند به نکته ی طنزوشیطنت برسندوازآن محظوظ گردند.بگشا بندقباتابگشاید دل من که گشادی که مرا بودزپهلوی توبود!ساقی به دست باش که غم در کمین ماستمطرب نگاه دار همین ره که می‌زنیبه دست باش: آماده باشمعنی بیت: ای ساقی پیاله به دست آماده باش، زیرا که همواره غم واندوه در کمین نشسته تابردلهای مابتازند ای مطرب تونیزهمین آهنگی را که‌ می‌نوازی سبب نشاط وشادیست همین آهنگ راادامه بده.ساقی به نورباده برافروزجام مامطرب بگوکه کارجهان شد به کام مامی ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفتخوش بگذران و بشنو از این پیر منحنیچنگ: سازی است قدیمی ومشهور که سر آن خمیده است و تارها دارد. حافظ ِ خوش ذوق خمیدگی آن باقدیمی بودن آن درهم آمیخته ولقب پیرمنحنی رابدان داده است.معنی بیت: ساقی برای من شراب بیاور که چنگ سر به گوش من آورد ونکته ای به من یادآورشد گفت: پند این پیر خمیده قامت را بشنووبپذیرو زندگی را به خوشی بگذران.چنگ خمیده قامت می خولندت به عشرتبشنو که پندپیران هیچت زیان نداردساقی به بی‌نیازی رندان که می بدهتا بشنوی ز صوت مُغنّی هُوَالغَنیبی نیازی رندان: رندان درنظرگاه حافظ، ازتعلّقات دُنیی ودینی رها شده وبه نوعی بی نیازی رسیده ونیازشان فقط عشق به معشوق بود وبس.مُغنّی: مطرب وآوازه خوانهو الغنی: او(خداوند)بی‌نیاز و مستغنی است معنی بیت: ای ساقی،به حرمت بی‌نیازی رندان،باده بیاور تا از آوازه خوان مجلس نوای حقیقی ِ خداوندبی نیازاست را بشنوی. رندان باده نوش که به بی نیازی نایل شده اند بهتراززاهدان ریاکاربه بی نیازی خداوند پی برده وبه آن ایمان دارند.رازدرون پرده زرندان مست پرسکاین حال نیست زاهد عالی مقام را
در سکوت
2023-01-16T01:59:04.58766
این غزل را "در سکوت" بشنوید: پیوند به وبگاه بیرونی