گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

❈۱❈
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
❈۲❈
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست بی دلی سهل بود گر نبود بی‌دینی
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
❈۳❈
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار ظاهرا مصلحت وقت در آن می‌بینی
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم عاشقان را نبود چاره به جز مسکینی
❈۴❈
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست که تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینی
شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی
❈۵❈
سخنی بی‌غرض از بنده مخلص بشنو ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
❈۶❈
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل لایق بندگی خواجه جلال الدینی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۸۴

تصاویر

کامنت ها

سروش
2015-09-16T01:35:57
من دوست دارم اینجوری فکر کنم که حافظ اول این بیت رو گفته: «عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خارظاهرا مصلحت وقت در آن می‌بینی»بعدش به واسطه‌ی مصرع اول این بیت، یاد اون بیت از سعدی میفته که میگه: «صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنمهمه دانند که در صحبت گل خاری هست»اونوقت به استقبال سعدی میره:«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنمعاشقان را نبود چاره بجز مسکینی»یا این، یا برعکسش؛ یعنی اول به استقبال بیت سعدی رفته، بعد دیده مصرع دوم بیت سعدی هم قشنگه، اونوقت اون یکی بیت رو گفته
سراج
2015-09-14T18:23:37
در اینجا خواجه شیراز با این مصرع در بیت ششم به استقبال استاد سخن سعدی شیرازی رفته اند...خواجه شیراز : صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم عاشقان را نبود چاره بجز مسکینیسعدی : صــبر بر جــور رقــیبت چـه کنم گـــر نکنم همه دانند که در صحبت گل خاری هست
فرهاد میم
2015-05-28T16:20:40
سعدی روحت شاد
جاوید مدرس اول رافض
2015-12-26T11:37:25
تو مگر بر لب آبی به هوس .................ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینیبنشینی: 12 نسخه (801، 803، 813، 824، 827، 843 و 6 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصالننشینی: 21 نسخه (811، 836 و 19 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) نیساری، سایه، خرمشاهی- جاویدﯨﻨﺸﻴﻨﻰ: 3 نسخه (807، 825، 898)ﯨﯩﺸﻴﻨﻰ: 2 نسخه (821، 822)38 نسخه غزل 375 و بیت مطلع آن را دارند. نسخه‌های مورخ 818 و 819 فاقد این غزل‌اند. خوانش دکتر عیوضی در بارۀ ضبطهایی که یکی دو نقطه کم دارند متفاوت است و اینجا خوانش دکتر نیساری به دلیل تسلط و مشغولیت بیشتر با نسخ خطی دیوان حافظ ترجیح داده شده است. دکتر عیوضی دو نسخۀ مورخ 807 و 821 را فاقد نقطه بر روی حرف نخست گزارش کرده اما دکتر نیساری نسخۀ مورخ 821 را فاقد نقطه بر روی دو حرف اوّل. همچنین در قرائت دکتر نیساری نسخۀ مورخ 822 بدون نقطه بر روی دو حرف نخست و نسخۀ مورخ 825 را بدون نقطه بر روی حرف اول روایت نموده در حالیکه دکتر عیوضی در این مورد ضبط دو نسخه را بی‌عیب تشخیص داده است.******************************************************************************
حمیدرضا
2009-01-04T18:29:35
مصرع اول بیت ششم، مصرع اول بیتی از سعدی است:«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنمهمه دانند که در صحبت گل خاری هست»
ناشناس
2014-09-05T05:11:28
سلام،منظور جناب حافظ از خواجه جلال الدین کی هستش؟
علی امینی
2019-06-26T09:07:36
اشاره حضرت حافظ در بیت اول به داستان معروف حضرت یونس در قرآن است ، و تفکر اساسی عرفا ، لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین، که ظاهرا این بخش از آیه از اذکار مجرب و توصیه شده توسط اساتید عرفان است.
علی امینی
2019-06-26T09:14:34
حضرت حافظ در مصرع اول بیت اول اشاره به استغفار و گریه در جهت پاکی و بخشش حضرت حق دارند.
رضا س
2020-09-11T01:20:56
با تشکر از شرح عالی جناب ساقی یک نکته در مورد بیت اول داشتمتو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی/ ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی:از دوری تو از اشک من جوی آبی روان شده، اگر از روی میل به کنار من بنشینی این جوی خشک خواهد شد؛ در غیر اینصورت اشک من شدیدتر می‌شود، فتنه بر پا خواهد شد و تو را سیل می‌برد و مسئولیتش به عهده من نیست و به خودت مربوط است! کلمه «سیل» یکبار هم در بیت یازده اومده و در این بیت مخفی‌ست.
نقش خیال
2017-07-17T10:41:51
روفیابانو شما چقدر خوب هستیدچقدر نکته دان و با معرفت هستیدچقدر اصیل و باکمالات و هنرمند... هستید ماشاءاللهای کاش همسر و همدلی چون شما نسیبم بشود ان شاءاللهعشقمان در طول "عشق لایزالی می شودوصلمان بر درد آن هجران،تسلی می شودبداهه
دانلود کتاب آمازون
2017-11-19T00:34:03
بسیار عالی ممنون
روفیا
2017-05-10T10:00:06
این همه مخ زنی کرد و گفت تو چنانی و چنینی تا آخرش بگوید...
رضا ساقی
2019-01-12T21:07:36
تومگربرلب آبی به هوس بنشینیوَرنه هرفتنه که بینی همه ازخود، بینیفتنه: بلوا، شلوغی وآشوبهمه از خود، بینی: همه از وجود خود ببینیاغلب شارحان محترم ازاین بیت زیبا برداشت نازیبایی کرده وبه اتّفاق آرا چنین معنایی ارایه نموده اند: " ای معشوق تو مگر لحظه ای از روی میل وهوس بر لب جوی آبی بنشینی، و گرنه تا وقتی که ایستاده ای و جلوه گری می کنی فتنه و غوغا به پاست، پس هر آشوبی که ببینی از جانب قامت رعنای توست" بعضی نیزپارافراتر گذاشته وبه جای "بنشینی" "ننشینی " راجایگزین نموده اندتا به ظنّ خویش معنای قابل قبولی ارایه داده باشند! درست است که قامتِ یارقیامت به پا می کند وممکن است نشستن ِ اوموقّتاً سبب رفع فتنه گردد امّا وقتی شاعرازیارمی خواهد به هوس برلب جویی بنشیند قطعاً منظوراونشستن برلبِ جویِ کشتزاران نیست ومنظوردیگری مدّ نظردارد. اگرشاعر توصیه می کرد که بهتراست معشوق درکنج خانه بنشیند ودرانظار مردم ظاهر نگردداین معنا قابل قبول ترمی شد وبی شک اگر فتنه ای نیزاز قامت اوبرپاشده بود فروکش می کرد امّا اینکه یک دلربای دلسِتان برلب جویباری بنشیند آنهم ازروی هوس! فرونشستن آتش فتنه نه تنها میسّرنمی شود بلکه به یقین شعله های آتش فتنه فروزانتر نیزمی گردد چراکه نشستن ِ دلبر برلب جویباران ،خود دست کمی از جلوه گری به قدوقامت ندارد وبه همان میزان برانگیزاننده هست ومی تواند قیامت وفتنه برپاکند.بنظرمی رسد کلید حل این معمّا در واژه ی "لبِ جویی" نهفته هست که شارحان محترم به اشتباه آن را "کنارجویباری" درنظر گرفته اند ودرنتیجه نکته ی اصلی بیت از نظر پنهان شده ومعنای نادرست حاصل گردیده است."لب جویی" دراین بیت استعاره ازجویبارِاشکِ چشم ِعاشق است نه جویبارکشتزاران .ضمن آنکه پیش ازاین نیزبارها ، حافظ فراوانیِ اشک خودرا به جویبار ودریا تشبیه کرده وازمحبوب نامهربان خویش درخواست نموده که به قصدتفریح و تفرّج هم شده برلب دریا گذری داشته باشد.باتوجّه به اینکه مخاطب غزل ،خواجه جلال الدّین وزیرفرهیخته وادب دوست شاه شجاع هست شاعردراینجا به کنایه وازروی گلایه به محبوب خویش می فرماید: معنی بیت: ای حبیب، (به یقین درصورت تداوم هوسهای جلوه گرایانه ی تو(خودنمایی های تو) کاسه ی صبر عاشقان لبریزشده و فتنه های فراوانی شکل خواهد گرفت وبی شک، دودِآتش فتنه چشم توو عاشقانت راخواهد آزرد وراهی برای گریزازحقیقت تلخ نیست ) مگرآنکه به جای جلوه گری (وبازی کردن باروح وروان ِ دلدادگان) اینبار هوس کنی بر لب جویباراشکِ چشم ِ عاشقان خویش ازروی میل بنشینی (ازآنها دلجویی کنی)تا بدینوسیله آتش فتنه وبلواخاموش وخنثی گردد.دیده ی ما چوبه امیّد تودریاست چرابه تفرّج گذری برلب دریا نکنی!به خدایی که تویی بنده ی بگزیده ی اوکه براین چاکردیرینه کسی نگزینیمعنی بیت: به آن خداوندی که توبنده ی محبوب وانتخاب شده ی اوهستی تورا سوگند می دهم که کسی دیگررابه جایگزینیِ من که بنده وغلام قدیمی توهستم انتخاب نکنی.ازاین غزل وبه ویژه ازاین بیت چنین استنباط می شود که رابطه ی عاطفی حافظ باشاه شجاع دچارتیرگی شده وتحت تاثیر این کدورت،منصب ومقام دولتی خودرانیزازدست داده وخانه نشین شده است. احتمالاً حافظ دردستگاه دولتیِ تحتِ ریاست خواجه جلال الدّین مشغول بکاربوده که دراین بیت ازوی درخواست نموده تا به جای وی کسی راجایگزین نکند.باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت بادگر به جای من سروی غیر دوست بنشانیگرامانت به سلامت ببرم باکی نیستبی دلی سَهل بود گر نبود بی‌دینیاحتمالاً منظور از"امانت" مسئولیّتها وووظایف دولتیست که بردوش حافظ بوده است. بی دلی: عاشقی ودلدادگی"بی دینی" دراینجا به معنای عدم تعهد وزیرپاگذاشتن عهد وپیمان ووفاداریست.معنی بیت: اگربتوانم ازعهده ی مسئولیتها ووظایفی که(نسبت به دولت شاه شجاع وحکومت او) دارم باسربلندی بربیایم ازسایر مسایل حاشیه ای باکی به دل ندارم. غم عاشقی ودردِ دلدادگی رامی توانم براحتی تحمّل کنم ولی کنارآمدن با اتّهام بی مسئولیتی وبی وفایی سخت وغیرقابل تحمّل است .تومی باید که باشی ورنه سَهل استزیان ِمایه ی جاهیّ ومالیادب وشرم توراخسرومه رویان کردآفرین برتو که شایسته صد چندینیمعنی بیت: ادب ومعرفت وحیای تو،توراپادشاه ماهرویان کرد مرحبا آفرین برتو که سزاوار صدهاتعریف و تحسین هستی.شیرین ترازآنی به شکرخنده که گویمای خسروخوبان که توشیرین زمانیعجب ازلطف توای گل که نشستی با خارظاهراً مصلحت وقت درآن می‌بینیمصلحت دیدن:محافظه کاری و صلاح کاررا مدنظرقراردادن.معنی بیت: ای گل(ای خواجه تورانشاه) درشگفتم که چرا لطیف ونازنینی مثل توبا "خار" هم نشین وهم صحبت شده ای! بی شک مصلحتی دراین کارهست ناگزیرشده ای تابرخلاف میل باطنی باخارهمراه وهمنشین شوی.احتمالاً مخاطب سخن (خواجه جلال الدین) با یکی ازبدخواهان ودشمنان حافظ، به ضرورت شغلی یا به هربهانه ای ازروی مصلحت همکاری وهمنشینی داشته که حافظ ازاو با عنوان "خار" یادکرده وناخشنودی خودراابرازنموده است.زانجاکه رسم وعادت عاشق کشیّ توستبادشمنان قدح کش وبا ماعتاب کن!صبربرجوررقیبت چه کنم گر نکنمعاشقان رانبودچاره به جزمسکینیجور: ستم وبدرفتاریرقیب: مراقب ونگاهبانمعنی بیت: درمقابل جوروجفای مراقبانت به جزشکیبایی وصبر پیشه کردن کار دیگری ازدست من برنمی آید به جزصبوری ودرماندگی چه کاری می توانم انجام دهم؟عاشقان غیراز بیچارگی ودرماندگی چاره وراهکار دیگری پیش روندارند. نزدیک شدآن دم که رقیب توبگویددورازرخت این خسته ی رنجور نماندستباد صبحی به هوایت ز گلستان برخاستکه تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینیمعنی بیت: بادسحرگاهی به امید رسیدن به تو،ازگلستان به سمت وسوی توآمد برای آنکه تو ازگل سرخ خوبتر واز نسرین شاداب ترهستی.آنکه رخسارتورارنگ گل ونسرین دادصبروآرام تواندبه من مسکین دادشیشه بازیّ سرشکم نگری از چپ و راستگربراین منظربینش نفسی بنشینیشیشه بازی: عمل و صفت شیشه باز،شعبده بازی با گوی و ساغر، فنّی است از رقّاصی که رقّاصان شیشه و صراحی پر از آب و گلاب بر سر گذارند و رقص بنیاد کنند و با وصف حرکات رقص شیشه از سر نمی افتد و اگر بیجا شود به حرکات اصول بر گردن و بازو بگیرند و نگاه دارند. منظربینش: نظرگاه، چشممعنی بیت: اگرلحظاتی درچشم اشگبارمن بنشینی خواهی دید که چگونه دانه های اشکم ازچپ وراست سرازیرشده است. ای حبیب به بهانه ی تفریح هم که شده برچشم من نفسی بنشین وتماشا کن که چگونه چشمانم باگوی ِ سرشک، همانند شعبده بازان هنرنمایی می کند.دراین بیت دوباره موضوع بیت اوّل به شرحی که گذشت با مضمونی متفاوت بیان شده وازمخاطب خواسته شده تا نفسی برلب جویبارچشمان عاشق بنشیند.چشم من کردبه هرگوشه روان سیل سرشک تاسَهی سروتورا تازه ترآبی دارد.سخنی بی‌غرض ازبنده ی مخلص بشنوای که منظور بزرگان حقیقت بینیمنظور: مورد نظر.معنی بیت: ای دوست، ای که توخود موردقبول بزرگان هستی ودرکانون توجّه فرهیختگان قرارداری(وتذکّردادن به توگستاخی محسوب می شود) بااینحال سخنی بی منظوروصادقانه ازغلام و چاکر خویش بشنو که:نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهادبهتر آن است که با مردم بد ننشینیپاک نهاد: پاک سرشت، کسی نهاد وذات پاکی داردمعنی بیت: عزیز وبزرگواری مثل توکه ذات وفطرت پاکیزه ای دارد حیف است که با مردم بد نهاد بنشینی.دراین بیت نیز دوباره به موضوع بیت پنجم با مضمونی متفاوت پرداخته شده است. دراینجا به جای "گل" پاکیزه دل وبه جای "خار" واژه ی( بد( بکاررفته است.مکن عتاب ازاین بیش وجوربر دل مامکن هرآنچه توانی که جای آن داری سیل این اشک روان صبرودل حافظ بردبَلَغَ الطّاقَه یا مُقْلَهَ عینی بینیبَلَغَ: رسید.الطاقَه: طاقت، توانایی، قدرت.یا: ای.مُقْلَهَ: سپیدی وسیاهی چشمعینی: چشم من.یا مُقَلَهَ عینی: ای به مانند چشم من، ای دلیل بینش من.بِینی: جدا شو، دورشوبَلَغَ الطاقَهُ یا مُقْلَهَ عینی، بینی: طاقتم طاق شد، ای همانند چشم بیننده من، از رقیب دور شو.معنی بیت: سیلاب سرشک ،صبروقرار دل حافظ رابا خودبرد ای نورچشم من ازرقیب( همان که باعنوان "خارومردم بد" ازآنها یادشد) دوری کن که دیگر کاسه ی صبر و شکیبایی من لبریزشده است.اشک حافظ خرد وصبربه دریا انداختچه کند سوز غم عشق نیارست نهفتتوبدین نازکی وسرکشی ای شمع چگِللایق بندگی ِخواجه جلال الدینیسرکشی: عصیان ونافرمانی، یاغی گری چِگِل: شهری است به ترکستان که منسوب بدانجا را چگلی گویند و به خوبرویی و تیراندازی معروفند. شمع چِگِل: چشم وچراغ زیبارویان شهرچگل. کنایه ازدلبرزیباروی بزمگه: بزمگاهخواجه جلال الدین: خواجه جلال الدین تورانشاه وزیر شاه شجاع.معنی بیت: ای دلبرزیبا روی، توبا این شمایل زیبا ومطبوع والبته با این اخلاق تند وسرکشی که داری ،برازنده ی محفل تورانشاه هستی! وشایستگی این را داری که دربزمگاه خواجه به او خدمتگزاری بکنی!چنانکه ملاحظه می شود حافظ دراین غزل زیبا وکنایه آمیز، به مددنبوغ خویش شکروشکایت را درهم آمیخته ودرخَلق مضمامینِ کنایه دارهنرنمایی ِ حافظانه ای کرده است. حافظ ازیکسو ازدوستی وانس والفت با وزیرفرهیخته وفرزانه ای مثل تورانشاه به خودمی بالد وازسوی دیگر ازبعضی ازرفتارهای او( همنشینی باخار ومردم بد) ناراحت ودلگیراست. گرچه "شکروشکایت" دراغلب ابیات غزل موج می زند لیکن اوج هنرمندی حافظ دربیت پایانیست که با پیشکش کردن یک دلبر زیبا روی ونازک اندام ولی سرکش ویاغی! به تورانشاه،علاقه و ارادت خودرابا وگله وشکایت درهم آمیخته وهنرنمایی رابه کمال رسانده است.ازیاردلنوازم شکریست باشکایتگرنکته دان عشقی بشنوتواین حکایت
مهدی ابراهیمی
2018-01-27T12:31:40
تو بدین "نازکی و سرکشی" ای شمعِ چگللایقِ بندگیِ خواجه جلال الدّینیحافظنازک اندام ناخوشی می کردبدلگامی و سرکشی می کردسعدیمثال گیلانی: (هم لاغری داره هم سرکشی)
رضا
2018-07-29T01:21:12
منظور از خواجه جلال الدین در بیت آخر، خواجه جلال الدین تورانشاه وزیر شاه شجاع است.
محمد
2018-06-04T04:31:18
جلال الدین مولانا قبل از حافظ زندگی می کرده؟
محمود کاظمی
2021-11-06T14:05:20.6117163
تو مگر بر لب و آبی به هوس بنشینی  بیت اول خط و نشان  و تهدید عاشقانه است  . یعنی اول با عصبانیت و تهدید به معشوقش میگه فکر و هوس فلانی رو از سرت بیرون کن وگر نه هر چه دیدی از چشم خودت دیدی و بعد با منت کشی و هزار جور کلک و مخ زنی ادامه میده ..... بیت آخر هم منظور دو پهلو است یعنی علاوه بر معنی مستقیم که خوشایند خواجه جلال الدین است میشه تعبیر کرد که این معشوق لیاقت دارد که خواجه جلال الدین بندگی او را کند 
طاهر
2022-11-24T19:24:41.663812
خواجه این ابیات رو فقط در شان شاه شجاع گفته یا منظور دو پهلو و عارفانه نیز داره؟!
Abbasrapper
2023-01-10T19:29:42.517149
درود، حاشیه رضا ساقی رو بخوانید
در سکوت
2023-01-16T02:03:53.6076324
این غزل را "در سکوت" بشنوید: پیوند به وبگاه بیرونی
طاهر
2023-11-13T22:58:54.9125264
متشکر و سپاس فراوان