گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

❈۱❈
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
❈۲❈
دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
❈۳❈
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
❈۴❈
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
❈۵❈
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
❈۶❈
زین دایره مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۹۳

تصاویر

کامنت ها

کسرا
2015-07-08T00:39:40
کمتر کسی رو میتونید توو ایران و حتی سایر کشورهای فارسی زبا پیدا کنید که این شعر اللخصوص بیت آغازینش را از بر نباشد... خیلی خیلی زیباست...
امید
2015-07-26T14:54:14
اه ای دل مسکینم حزن است به فراوانیتا پرده کند ای دل ان خسرو شعبانیای دل شنو از دیده این دیده فرسودهمشتاق رخ جامه از یوسف کنعانی
م.ر.الف
2015-04-19T11:30:48
چیزی که بر یک جا قرار نگیرد. (آنندراج ). هر چه بر یک حال نماند: دل هرجایی . طبع هرجایی . هر کس یا هر چیزی که تلون حال دارد و هر دم به سویی روی آورد
روفیا
2016-08-21T18:38:35
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند دریاب ضعیفان را در وقت تواناییخوب است بدانیم که فرصت ها از دست می روند و هماره قادر به جبران مافات نخواهیم بود، این غزل زیبای شکسپیر را با ترجمه پارسی اش می آورم تا ببینید او نیز به نیکی حافظ پی برده بود که:فی التاخیر آفات...O Mistress mine where are you roaming? O stay and hear, your true love's coming, That can sing both high and low. Trip no further pretty sweeting. Journeys end in lovers' meeting, Every wise man's son doth know. What is love, 'tis not hereafter, Present mirth, hath present laughter: What's to come, is still unsure. In delay there lies no plenty, Then come kiss me sweet and twenty: Youth's a stuff will not endure.ای بت من ، کجا می خرامی ؟صبر کن اندکی تا بیایم !عاشق صادقم ، رخ مگردان !نغمه ها در مدحت بخوانمبعد از این راه هجران رها کن .ای دلارام شیرین و طناز ،وصل عشاق ختم سفرهاست ؛عاقلان جمله دانند این راز .عشق کالای نقد جهان است ،خنده کن تا دلت شادمان است .راز فردا زچشمت نهان است . در تأمل هزاران زیان است .ای نگارین بت بیست ساله ؛چون جوانی گلی بی دوام است ،(خیز و پر کن برایم پیاله )
روفیا
2016-08-21T18:40:00
What's to come is still unsureراز فردا ز چشمت نهان است
روفیا
2016-08-21T18:41:24
In delay there lies no plentyدر تامل هزاران زیان استو فی اتاخیر آفات...
روفیا
2016-08-21T18:50:48
Youth’s a stuff will not endureچون جوانی گلی بی دوام استدایم گل این بستان شاداب نمی ماند
روفیا
2016-08-21T18:52:26
Then come kiss me sweet and twentyای نگارین بت بیست ساله خیز و پر کن برایم پیاله
روفیا
2016-08-21T18:52:56
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
روفیا
2016-08-21T18:54:20
البته نگاران هشیار باشند مبادا گوهر وجود خود را صرف اینکه در رهگذر باد است نثار بی مایگان کنند!
کامدین
2016-10-07T17:28:09
صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصنداین است حریف ای دل تا باد نپیماییلطفا دوستان معنی این بیت را درج کنند . با سپاس.
مهناز ، س
2016-10-07T23:31:35
کامدین گرامیصد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصنداین است حریف ای دل تا باد نپیماییاین بیت دنباله ی بیت قبل استدیشب گله زلفش با باد همی‌کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سوداییبا باد گله می کند و در جواب می شنود که صد باد صبا در زلف یار گرفتارند و در زنجیرند و در پیچش آن در رقصند ، تو نیز معشوق خود را بشناس و خیال بی هوده از سر به در کن که حریف این معشوق نخواهی شد.باد پیمایی به مانای کار عبث و بی هوده کردن استمانا باشید
ایرج
2016-11-17T09:46:13
سلام ؛ 3شاهد هر جایی شاهد یعنی ناظر و هر جایی یعنی چشمی که در هر لحظه می بیند و گوشی که در هر آن می شنود , الله سمیع بصیر .شاهد هر جایی = ای کسی که در هر روزنه ای هستی و به تماشای همه چیز توانایی من چرا نمی بینم تور ا ؛ ای ماشایی ترین
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-01T19:04:53
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاستسخن‌شناس نئی ............. خطا اینجاستدلبرا: 21 نسخه (813، 825، 843 و 18 نسخۀ دیگر) خانلری، عیوضیدلبر: 4 نسخه (801، 821، 823، 849) اشتباه کتابتجان من: 1 نسخه (827) قزوینی، نیساری، سایه، خرمشاهیدکتر عیوضی گفته است (نقل به مضمون): "ضبط "دلبرا" طنزی در خود دارد که در ضبط "جان من" نیست. مخاطب حافظ سخن‌نشناس است و حافظ او را به استهزاء "دلبرا" می‌خواند."27 نسخه غزل 26 را دارند. از نسخ کاملِ کهنِ مورّخ، نسخه‌های مورخ 818، 819، 822 و 824 خود غزل را ندارند. لازم به ذکر است که بیش از دو سوم نسخ، دو مصرع بیت نخست را جا به جا دارند. به صورت فوق بیت مستند است به 7 نسخه (813، 827 و 5 نسخۀ دیگر) به ترتیب عکس، مستند است به 19 نسخه (801، 821، 823، 825، 843 و 14 نسخۀ دیگر) به شکل زیر:سخن‌شناس نئی دلبرا خطا اینجاستچو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست************************************************************************
سید عدنان اسلامی
2012-11-08T08:04:09
ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدل بی تو به جان آمد وقت است که بازآییمشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کردکز دست بخواهد شد، پایاب شکیباییحافظسلام، این شعر از آن اشعاری است که تقریبا بیشتر مردم با آن آشنایی دارند، البته حتم دارم که شما از آن گروه هستید که شعر را به صورت صحیح می‌خوانید ولی عده‌ای مصرع آخر آن را اینگونه می‌خوانند:کز دست بخواهد شد، پایان شکیباییدر صورتی که پایاب (به معنی محل کم عمق آب) صحیح است. حتما تو دریا شنا کردید اگر از ساحل دور شوید به جایی می رسید که دیگر پایتان به زمین نمی‌رسد، در آنجا پایاب تمام شده است و تا جایی که پایتان به زمین برسد، پایاب نامیده می‌شود. البته پایاب معنای مقاومت و ایستادگی هم می‌دهد. فکر می‌کنم حالا اگر با این تفسیر یک بار دیگر شعر را مرور کنیم بهتر متوجه منظور خواجه حافظ شیراز می‌شویم.سید عدنان اسلامی
حبیب
2014-04-07T12:33:20
با تشکر از سید عدنان عزیز که توضیحات کاملی فرمودند.گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد / چو پایابم برفت اکنون بدانستم که دریایی (سعدی)
علی
2014-07-31T00:04:48
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی : شاهد هم به معنای ناظر و هم به معنای زیبارو میباشد که این کلمه ایهامی زیبا در شعر ایجاد میکند. ناظری که همه جا هست (خدا) و زیبا رویی که همجا هست (زن بدکار )
ناهید
2013-06-23T14:31:44
ببخشید اون بیتی که نوشتید "ای یاد توام درمان در بستر ناکامی"، درستش "ای یاد توام درمان در بستر بیماری" نیست؟
امین کیخا
2013-05-14T08:59:08
برای ضعیف لغت غامی را در متون خراسانی اورده اند در شعری امده غامی هامی وامی که یعنی ضعیف و گیج و درمانده هر سه لغت در فرهنگ اسدی توسی هم امده است
azfx۴۱
2020-05-12T07:25:48
منظور از دایره مینا چیست ؟
nabavar
2020-05-12T08:28:48
گرامی azfx41دایره مینا = آسمان ، چرخ مینایی ، چرخ گردون ، تقدیر آسمانی، دایره ی قسمت، گنبد مینا، طاق مینا،،،،،،،،،، و بیشتر دست تقدیر آسمانی ست
افراسیاب کیانی
2019-10-12T13:02:50
جا داره در اینجا یادی کنیم از ستاره درخشان موسیقی عرفان بانو هایده عزیزم که این غزل رو به زیبایی هرچه تمام‌تر و به شکلی غرور‌انگیز به رشته آواز درآورد ... شنیدن این غزل با صدای ایشون بغضی سرشار از عاطفه و احساس غرور را در گلویم می‌نشاند که راهی جز گریه برایم باقی نمی‌ماند ... روحش شاد
Polestar
2021-01-11T16:38:46
این غزل به هنگامی که بازگشت شاه‌شجاع آل‌مظفّر به شهر شیراز و تصمیم به مبارزه با شاه محمود، مسلّم شده و شایعۀ آن در شهر پیچیده بود، سروده شده
امیر
2021-01-23T01:42:07
درود فراوان تقدیم به همه ی دوستدارانِ حضرت حافظ نمیدانم چرا ولی احساس میکنم از آن غزل هایی ست که به نیت شاه شجاع سروده شده ولی نکته ای که بسیار جالب توجه هست اشاره به دو موضوع بسیار عمیق در غزل ( تسلیم و خود محوری) دقیقا برای رهایی از خودمحوری که آفتی بس جان کاه است اولین گام تسلیم شدن در برابر نادانی و ناتوانیِ خود و سپردن اراده و زندگی به دست خداوند استهماره از دوستان عزیزم در تاریخ ما آموخته ام و خرسندم که شما را پیدا کردم
امیر
2020-11-26T14:35:26
سلام بر ادب دوستانجناب اقای رضا ساقی کاری به این ندارم که اساس شعر وشاعری و غزلسرایی بزرگترین غزلسرای تاریخ ایران را بر عشق و عاشقی چندین و چند ساله وی با یک شاهزاده بنا نهاده اند، که این خود بزرگترین اهانت و جسارت به ساحت حافظ است،و کاری به این ندارم که بر این اساس و فهم و تفسیر عرفانی از اشعار حافظ را که با گزارشهای تاریخی از او کاملا همخوان و همسو است را به آسمان و ریسمان بافی عرفانی نامیده اید،اما جالب است که چطور برای به کرسی نشاندن فرضیات بی دلیل خود، «رخساره به کس ننمودن» را کنایه از «روگرداندن و تحویل نگرفتن» و هرجایی بودن شاهد را «حضور معنوی یاد و نام وی» تفسیر و تاویل نموده اید، و لابد این کار هم اصلا اسمان و ریسمان بافی شاهدبازانه نیست!!! جالا گرفتیم شاه شجاع زیبارو که همه عالم (کنایه از شیراز) پر شده از ذکر و نامش (همان هر جایی!) هیچ کس را تحویل نمی گیرد و به خلوت خود راه نمی دهد (واقعا رخساره ننمودن چه ربطی به این معنا دارد، نمی دانم)، اما مصرع اول را چه کنیم که این مساله پیش پا افتاده و بدیهی را حافظ آنقدر غامض و پیچیده تلقی کرده که محرمی برای گفتن آن پیدا نمی شود!!!
علی اصفهانی
2020-12-07T11:56:59
سلام ( را ) در دیشب گله زلفش را با باد همی کردم در متن جا افتاده
حامد س
2020-12-11T04:32:06
@فرخبرای دوستمون متاسفم که فانی رو funny ترجمه می کنن!!! (فازت چیه رفیق؟!)فانی به معنی فنا شده؛ فنا یافته و ... هست. فانی یعنی فنا شده و نابود شده و حل شده در ذات خدافنا فی الله یا فنا فی ذات یک مقام عرفانی است. گویی آخرین مقام سیر انسان به سوی پروردگارش هست که نفس فرد کشته می شود و روحش خالص می شود و دیگر خودی ندارد و در ذات یا روح خدا حل میشود و «او» میشود.خود شاعر پر جایی میفرماید:شبان تیره مرادم فنای خویشتن است.شاعر فنای خود و فانی شدن را آرزو می کند
حامد س
2020-12-11T05:32:14
شاید شاه کلید حل مشکلات شاعر که خود شاعر هم در ابیات شعر آن را بیان کرده است مصرع «در دایره قسمت ما نقطه ی پرگاریم (تسلیمیم)» هست و شاعر به گفته خودش اعتنایی نداشته است. چرا که اگر اعتنایی داشته و واقعا تسلیم بوده پس دیگر چرا گلایه کرده و از مشکلات چرا می نالد و دنبال حل آنهاست. شاعر جلوتر می‌فرماید «زین دایره مینا خونین جگرم می ده... تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی» ( مِی را برخی شراب معنی کردن اما معنی عرفانی ش میشه مراقبه) میگه خدایا مِی بده تا حلش کنم. در عرفان فرد از خود چیزی ندارد و همه چیز را از خدا میخواهد. شاعر هم مراقبه را از خدا می خواهد.به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گویدکه سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌هابا توجه به بیت بالا معنی مراقبه برای مِی نزدیک تر است تا شراب. چون شراب و سجاده کنار هم معنا ندارد. و اینکه شاعر میگوید سجاده را به می رنگین کن. پس می سجاده (مظهر عبادت) رو تزیین می کند و اون رو زیباتر می کند و از طرفی پیر مغان که اینجا یعنی استادِ راه و عبارت سالک هر دو از مفاهیم عرفان هستند؛ پس کلمات به کار برده شده در ابیات به مفاهیم عرفانی نزدیک تر است.بحث مراقبه و استاد هم خود عالمی دارد که در این وقت نمی گنجد. امیدوارم این تفسیر توانسته باشه به شما کمک کرده باشه. یاعلی
حامد س
2020-12-11T04:50:57
بسیار لذت بردم از معنا ها و برداشت هایی که دوستان از ابیات داشتن. برام مهم نبود که معنای واقعی و اصلی شعر کدومه اما همین که این همه تعبیر و برداشت متفاوت از ابیات خصوصا بیت صد باد صبا ... گفته شده خیلی جذاب بود. شاید همین باعث میشه که شعر برای مخاطب همیشه مزه داره و تکرار شعر ملال آور نیست.و نکته ی دیگه اینکه شاعر یا عاشق خدا بوده یا عاشق یه انسان و یااااااا شاید عاشق انسانی بوده که به واسطه ی اون عشق به عشق الهی رسیده.پس نمیشه یه تعبیر داشت. و اینکه دوران حافظ دوران مخالفت شدید حکومت ها و بزرگان با عرفان بوده. حافظ عاشق خدا هم که بوده باشه مجبور بوده که اشعار رو در لفافه بیان کنه که خودش لو نره و هم اینکه عشقش رو بیان کنه. و از طرفی الحمدلله رب العالمین... تمام ستایش ها برای خداست و در نهایت به سمت خداست. اظهار عشق به معشوق زمینی هم اظهار عشق به خداست چون خدا خالق اون فرد هست. پس باز هم عشقش رو به خدا اظهار کرده اما در درجه پایین تر.حافظ به خاطر اینکه حافظ قرآن بوده و در زمان های قدیم حافظ های قرآن افرادی کمی بوده اند معروف شده به حافظ!عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظقرآن ز بر بخوانی در چارده روایتمجموع اشعار و روحیات حافظ و دوران زندگی وی رو که کنار هم بگذاریم؛ به اینکه حافظ عارف بوده و در مورد خدا شعر گفته خیلی نزدیک تره تا اینکه عشق زمینی.
رازقی
2020-05-31T00:19:41
علی جان هزار ساله ره است از تو تا مسلمانی/هزار سالِ دیگر تا به حدِ انسانی... چون نگاهت به زن و مرد و گوینده و خواننده افتاد از نور این غزل غافلی...چه بسا از خود...یا حق
فرخ مردان
2017-09-07T19:33:29
@7:@ حامد س.:منظور احتمالا از فانی، funny هست که یعنی بامزه و سرگرم کننده. حامد فکر کرده اینا جوک بوده که میخونده تو دیوان حافظ.
فرخ مردان
2017-09-07T19:34:19
@علی :@ ایرج:شاهد از اون وجه "هرجایی" ست که در دلِ همۀ عشاقش حضور داره = همۀ شهرعاشقش هستن از شدت زیبایی اما عشقِ کسی رو نپذیرفته هنوز.
فرخ مردان
2017-09-07T19:34:58
@ آرمیتاژ:ظاهرا شما هم مثه من علاقمند هندسه هستی ولی منظور اینجا اینه که عاشق، در بندِ سرنوشت اسیره. نقطه ای هست از همه طرف محصور در دایرۀ تقدیر .
محمدرضا
2017-08-26T22:42:38
سلامپایاب یعنی دستمزد و اجر و ثواب
حامدس
2017-08-21T01:16:00
سلاممصرع شعر باید اینطور باشد: در دایره قسمت ما نقطه ی پرگاریمطبق نسخه ی قدسی و طبق کتاب جمال آفتاب علامه طباطباییدر ضمن باید عرض کنم حافظ از عرفای بزرگ هست و نه فقط یک شاعرکسی میتونه اشعار ایشون رو معنی کنه و حقیقتش رو بگه که به مقام حافظ رسیده باشه. مثل علامه طباطبایی که در کتاب جمال آفتاب اشعار رو توضیح دادنسلام و رحمت بر روح فانی حافظ
داریوش
2017-08-20T14:45:31
من این شعر رو بسیار مناسب زمان خودمون میبینم، خسته از ریا و دور رویی و تزویر و دین زدگی.. و چشم به راه یک ناجی. ضمنا زیباترین تصنیف رو خانم هایده خوندن که واقعا حق شعر رو ادا میکنن با زیبایی صداشون.
شاملو
2017-12-05T18:02:22
سلام این شعر را شهرام ناظری هم به زیبایی خوانده
نِیِستان
2018-01-04T16:07:43
درود بی‌ پایان بر جناب "فرید حامد" با این خوانش درست و زیبا و دلنشین ❤شاد و پیروز باشید ✌
nabavar
2017-04-02T01:14:46
روفیا بانوی گرامیمثل اینکه یه خراسانی دیگر پیدا شدهکجایی لیام جان
بابک چندم
2017-04-01T22:33:10
هنوز سیزده نشده حملات شروع شد؟ایکاش که تا سیزدهم یعنی فردا تمامی نحسیات رخت بربندند...
۷
2017-04-01T22:45:58
هر چه میکشیم از این دریای مدیترانه و ناحیه معتدل خزری است از بس باران زد و علفهای آبدار سر بر آوردند
روفیا
2017-04-03T11:14:54
وفایی جان که گفت این ترجمه از من است؟من گفتم؟!این ترجمه از آن استاد حسین الهی قمشه ای است که همواره تلاش در باز کردن دری برای گفتگوی تمدن ها داشته است، ایشان همواره خاطرنشان کرده اند که format اندیشه بشری در فراخنای زمان و مکان تفاوت بنیادی نداشته است و این باور برایم خوشایند و دلپذیر بوده است، این که شکسپیر و حافظ دو نابغه ادبی تاریخ بشری به موضوع واحدی اشاره می کنند بر احتمال صحت مطلب می افزاید و نوید می دهد که ما آدم ها «می توانیم» همدیگر را از پس حجاب های زمانی و مکانی بفهمیم و از هم بیاموزیم. چه حیف است که ما دو همزبان همدیگر را نفهمیم...
روفیا
2017-04-03T11:29:01
و اما درباره گرسنگی و احتیاج!من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجبمستحق بودم و این ها به زکاتم دادند... چه کسی میل به خودنمایی ندارد؟چه کسی هرگز گرسنه نمی شود؟ دخترکی در میهمانی ای دست در لوازم آرایش مادر برد و پس از خودآرایی به میانه جمع دوید و گفت « منو ببینید »!استادی در جمع حضور داشت و گفت این کاریست که همه ما می کنیم خود را به چهره مطلوب نزدیک میکنیم، سپس عرضه می کنیم، به دنبال خریدار می گردیم، ارزان هم نمی فروشیم، به کسی می فروشیم که بهایش را بداند و بپردازد، چه اشکالی دارد؟! سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آیکه بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزیچو گل از غنچه بیرون آی یعنی خودت را بنمایان مگر نه؟ لیک نخست زیبا شو سپس خودی بنما...
نادر..
2017-04-02T16:09:35
وفایی عزیزاین انتظار می رود که "وفا" و پایداری در دوستی را از شما دوست گرانقدر بیاموزیم ..خواهش من از شما آشنایی بیشتر با اندیشه های این دوست ارجمندمان و مطالعه نوشته های ایشان است - راستش را بخواهید چند ماه پیش، پس از خواندن اتفاقیِ یکی از نوشته های زیبای ایشان علاقه مند به مطالعه حاشیه ها شدم و چه سعادتی که "آشنایان" بسیاری یافتم و "گنجی نهان" در دل گنجهای تاریخ ما گران سنج- .دوست من، در آخر به شما اطمینان می دهم تنها کسی که از روی خودنمایی در تاریخ ما حاشیه می نویسد، "نادر.." است و لا غیر ..
منصور خضری
2017-03-24T00:02:33
به نظر میرسه حافظ این غزل رو در اواخر عمرشون سرودن و حزن و اندوه زیادی در عمق ابیات مشاهده میشه . و در همه وصف در این غزل اشاره به سرنوشت میکنه .
امیر سالار
2017-02-23T11:50:55
بیت «در دایره قسمت ما نقطه ...» در یک نسخه چاپی این طور دیدم:در دایره قسمت ما نقطه «پرگاریم» «فرض» آن چه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی. بیت یاد شده کاملاً مهندسی است و مناسبت هم دارد. زیرا در مصرع اول اشاره دارد به:مکان هندسی جمیع نقاطی که از یک نقطه به نام «مرکز» به یک فاصله باشند.در مصرع دوم نیز به اصول اثبات هندسی با واژگان «فرض» و «حکم» اشاره کرده است.
میم هه
2017-05-29T14:22:08
دو بیت اول این غزل رو آقای علیرضا افتخاری در آلبوم نیلوفرانه تصنیف معروف یارا یارا خطاب به امام زمان خوانده‌اند که به نظرم بهترین اجرای این دوبیت است که به طور کامل حس آن را منتقل می‌کند. متاسفانه در سایت بیپتونز این آلبوم نبود که لینک را درج کنم.
علی
2017-04-09T00:07:44
نظر شخصی:یکی از نکته های زیبایی که تو این شعر دیدم و لذت بردم در بیت ششم بودبنظرم خیلی قشنگ بود اما کسی بهش توجه نداشتحافظ میگه رخساره به کس ننمود ان شاهد هرجاییاگه شاهد ما هرجاییه پس چ جوری به کسی رخ نشون نمیده؟؟؟؟چون صفت هرجایی مناسب حال کسیه که خودشو باهمه رفیق.میکنه پس باید به همه رخ نشون بده اما شاهدی که حافظ ازش صحبت میکنه همه جا هست همه رو میبینه ولی کسی با اون نیست و کسی اونو نمیبینهیکی از قشنگ ترین متناقض.نماهایی بود که دیده بودموقتی این غزل.و میخونم یاد امام زمان می افتم
محسن سعیدزاده
2017-05-04T02:48:05
حافظ: غزل شماره 71زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیستدر حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست با توجه به مفهومی که حافظ از زهد نشان میدهد,(ودرابیاتی ازغزلیات او با صفت :خشکی وبی انعطافی, وریا, خودبینی,بدخوئی,عجب..یاد میشود)ظاهرپرستی صفت یا آفت زهد است؛زاهد ظاهرپرست است,همه زهاد ظاهرپرستند واستثناندارد.اگر کسی زهد داشت وظاهرپرستی نداشت, او زاهد خوانده نمیشود.در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوستدر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیستکسی که به استواری راه خویش, باور دارد؛ ازراه به در نمیشود .زاهد چون فقیه برظاهر میتند واستواری ندارد ولذا کژمیرود.یکی از کژیهای او درشت گویئ درحق رندخراباتی است.سالک راه که به استقامت خود وراه خویش ایمان دارد این برخوردهارا خیر میبیند واهل شکایت نیست.حافظ دراینجا روایتی ازتفاوت زاهد وعارف ونوع برخورد این دو نگارش داده است .به قو خودش اهل گله ورنجش خاطر نیست: (وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم—که درطریقت ماکافری است رنجیدن).تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راندعرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیستشطرنج رندان مهره شاه ندارد.معلوم نیست دربازی شطرنج رندان چه رخ دهد؟هرچه باشد ما مهره پیاده را میرانیم.(بیدک معرب :پیادک؛ باید به صورت حالی وصفتی خوانده شود ونه اسمی وبه صورت نکره عرب!)کنایه ازاینکه :مازابازی روزگار خوفی نداریم.چیزی برای باختن دردست ما نیست.چیزی شبیه این بیت یانزدیک به این ممون: (درویش رانباشد برگ سرای سلطان—مائیم وکهنه دلقی کاتش درآن توان زد)چیست این سقف بلند ساده ی بسیارنقشزین معما, هیچ دانا در جهان آگاه نیستسقف آسمان سرنوشت وبخت وتقدیر و..ساده وبلند است, اما پرنقش ونگار ورمزآلود هم هست ؛واین خود معمائی است که کسی نتوانسته رازش رابگشاید.زیر این سقف فقط تسلیم وسکوت:( دردایره قسمت ما نقطه تسلیم ایم – لطف؟آنچه تو اندیشی؛ حکم؟ آنچه تو فرمائی؛)این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت استکاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیستخطاب به خدا میپرسدکه توآیااز سر استغنا واز روی قدرت,نسبت به درد ورنج مردم نظر نمیکنی؟برای تو که قدرت مطلق داری وابدا نیازمند خلق خود نیستی,اصلا درد وآه وناله مفهومی دارد, آیا؟این همه زخم هست وکسی را حتی مجالی آهی نیست!آیاازدل مردم خبرداری؟صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حسابکاندر این طغرا نشان حسبة لله نیستاین بیت در توضیح بیت پیشین است .ازفرط بی اعتنائی که ازروی قدرت واستغنا ی او هست,انگار که نمیداند برما چه میگذرد؟ما که همیشه گفتیم "حسبی الله" ولی درعمل نشانی از این ادعا ندیدیم!هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگوکبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیستدرگاه خدا,حاجب ندارد؛دربان ندارد؛کبرونازی برای ورود به درگاه او دیده نمیشود.هرکس بخواهد بدان درگاه میرود, وهرکس هرچه دلش خواست میگوید وکسی اورا مانع نمیشود.بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بودخودفروشان را به کوی می فروشان راه نیستاما هرکسی برمبنای کر وعم خودش ؛خویش را محروم میکند؛ولذا نمیتواند بدان درگاه روکند .چراکه رفتن به آنجاع یکرنگی میخواهد وخودفروشان دورنگ وصدرنگ,ازدرگاه او محروم اند.هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماستور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیستبنابراین علت را باید درخویش بجوییم ونه درخدا.سایه اوبرسر همه ما هست؛قامت ناساز ما مردم اما لایق بهره مندی نیست.حافظ,انگار آنهمه پرسش را اززبان خودفروشان مطرح کرده بود.بنده پیر خراباتم که لطفش دایم استور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیستمردم بنده خدا نیستند؛بنده شیخ و...هستند واین بندگی خلق را,عبادت خدا میپندارند.مشک این است.با این همه که علت درخود این زاهدان وعابدان و.. هست, ازخدا گله دارند!حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیستعاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیستمشرب حافظ ونوع نگرش او اما, چون که عالی ومتعالی است,برصدر نشسته است.چرا که دربند مال وجاه نبوده است. وزندانیان مال وجاه اما درذیل این دایره(بل که بیرون ازآن) قرارگرفته اند ورفعت معنوی نصیب آنان نشده ودرذلت روحی اند .
برگ بی برگی
2018-10-08T12:31:20
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آییپادشاه خوبان اصل خدایی انسانه که خواجه دور ماندن از آن را عین غربت و تنهایی دانسته و از آن فغان میکند .براستی اوقاتی که انسان از اصل خود جدا می افتد چقدر احساس تنهایی و انزوا میکند حتی اگر تمامی امکانات تفریحی و سرگرمی های این جهانی را در اختیار داشته باشد و مصداق آن هم افسردگی و خود کشی های بسیار حتی در بین انسان هایی ست که هیچگونه کمبود مادی که عموماً مردم به دنبالش هستند را نداشته اند .در مصرع دوم میفرماید پس از آنکه انسان از خدا و اصل خدایی خود دور ماند، دل انسان که در اینجا مرکز هم هویت شدگی با چیز های این جهانی ست جانی دوباره گرفته و امیدوار به سلطه دوباره بر عقل اصلی انسان میشود .پس ای اصل و ذات خدایی من ، زمان آن است که باز گردی . به امید وصل مدام هرچند که خواجه میفرماید میسر نمیشود و شاهان کم التفاوت به حال گدا کنند . در پناه حق باشید
رضا ساقی
2019-01-27T03:20:52
ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدل بی توبه جان آمد وقت است که بازآییاین غزل زیبا وعاشقانه جزومعروف ترین غزل های حضرت حافظ است. چنانکه پیشترنیزگفته شده عاشقانه ترین وعاطفی ترین غزلهای حافظ که با زبانی عارفانه وبامضامین عرفانی سروده شده اند اغلب تحت تاثیر رابطه ی احساسی وعاطفی حافظ باشاه شجاع خوش سیما شکل گرفته اند. این غزل نغز وزیبا وخوش آهنگ نیز، سرریزاحساسات وعواطف درونی شاعر شیرین سخن نسبت به آن شاه شیرین حرکات می باشد که دل عاشق پیشه ی شاعررامجذوب زیبائیهای خویش نموده وسالهای سال دربندعشق گرفتارساخته بود.معنی بیت: ای پادشاه زیبارویان وای سلطان خوبان ونیکان، فریاد وداد وبیداد ازاندوه تنهایی، جان ِدل عاشق من در فراق توبرلب رسیده،وقت آن است که بازگردی وبی تابی دلِ بیقرارمرا فرو بنشانی.سینه مالامال درداست ای دریغامرهنیدل زتنهایی به جان آمد خداراهمدمیدایم گل این بستان شاداب نمی‌مانددریاب ضعیفان را دروقت توانایی"بستان" یا بوستان دراینجا استعاره اززندگانی وعمرآدمی و"گل" نیزاستعاره ازجوانیست. همچنین "ضعیفان" کنایه ازعاشقان و"توانایی" کنایه ازشوروحال جوانی وحُسن وجمال وزیبائیست دریاب: التفات کن، به فریاد برسمعنی بیت: ای حبیب، دربوستان عمر آدمی، گل جوانی همیشه شاداب وباطراوت نمی ماند (خواهی نخواهی به زودی گل جوانی دربستان عمرپژمرده می شود) فرصت راغنیمت شماردرحالی که ازشوروحال جوانی وجمال وزیبایی برخوردارهستی به عاشقان ودلدادگان خویش التفات کن وبه فریادشان برس.چودرروی زمین باشی توانایی غنیمت دانکه دوران ناتوانی ها بسی زیرزمین دارددیشب گله ی زلفش با باد همی‌کردمگفتا غلطی بگذر زین فکرت سوداییغلطی: اشتباه می کنیفکرت سودایی: فکرجنون آمیز،دوست داشتن بیش ازحد که تامرزجنون پیش رفته باشد.معنی بیت: دیشب ازتطاول زلف معشوق وازاینکه زلفش دل مرابه بند وزنجیر کشیده، با باد درد دل می کردم باد در پاسخ گفت: تودراشتباهی ازاین اندیشه ی اشتباه بیرون آی ( توکه درویش ناتوانی بیشنیستی چگونه اززلف پادشاهی چون اوگله می کنی؟!) ادامه ی سخن باد دربیت بعدی.....صدبادصبا این جا باسلسله می‌رقصنداین است حریف ای دل تا باد نپیماییسلسله: زنجیر، زنجیرزلفبا سلسله می رقصند: درحالی که بسته ی زنجیرزلف هستند ازخوشحالی باپای بسته به زنجیرمی رقصند حریف: رفیقِ هم پیاله و رفیق رقص و پایکوبی.باد پیمودن: کار بیهوده وبی معنی کردنمعنی بیت: صدبادصبا به زنجیرزلف معشوق به بندکشیده شده اند لیکن درعین اسارت ازشادی وشعف می رقصند توگله وشکایت می کنی؟! باید ازاینکه درزنجیرزلف معشوق گرفتارهستی شاکرباشی نه شاکی! آری حریفِ عشق باید مثل بادصبا باشد ای عزیز هشدار راه ورسم درست عاشقی بیاموزتازحماتت بیهوده به باد نرود.نکته ی حافظانه ی این بیت دراین است که به رغم آنکه باد رابه هیچ بند وزنجیری نمی توان اسیروگرفتارساخت امّا می بینیم که قدرت زنجیرزلف معشوق،ازعهده ی این محال برآمده وصدها باد رابه بندکشیده وبادها ی گرفتارشده نیزازاین اسارت شادمان هستند.لاف عشق وگله ازیار زهی لافِ دروغعشقبازان چنین مستحق هجرانند.مشتاقی ومَهجوری دورازتوچنانم کردکز دست بخواهد شد پایاب شکیباییمَهجوری: دوری وجدایی"دورازتو" ایهام دارد:1- درفراق تو2-دور از جان توبادپایاب: 1- تاب وتوان، 2- قسمت کم‌عمق رودخانه، دریا، تالاب؛ قسمتی از بستر رود که عمقش کم باشد و پا به کف آن برسد. بامعنای دوم ،شکیبایی بصورت پنهانی به دریایی تشبیه شده است شاعر درحال حاضردرقسمت کم عمق دریا ونزدیک ساحل قراردارد می فرماید : به زودی ازشدّت بی تابی، پایم ازکف دریا جداشده وامواج طوفان مراباخود خواهد برد.معنی بیت: اشتیاق وعطشِ دیدار واندوهِ فراق ودوری، (دورازجانت) مرا چنان بی تاب وبی قرارنموده که به همین زودی تاب وتوان پایداری ازدست داده وکارم تمام خواهد شد.صبراست مراچاره ی هجران تولیکنچون صبرتوان کردکه مقدورنماندستیارب به که شاید گفت این نکته که در عالمرخساره به کس ننمود آن شاهد هرجاییبه که شاید گفت: به چه کسی می شودگفت"شاهد" غالباً به زیباروی مردگفته می شود."رخساره به کس ننمود" مبالغه وغلوّهست تا با "هرجایی" تضادایجاد شود. حافظ خوش ذوق دراین بیت با نشاندنِ "هرجایی" و"رخساره به کس ننمودن" درکنارهم، تضادی خیال انگیزخَلق کرده است تضادی که مورد علاقه ی شخصی حافظ است ودرسراسر دیوان گهربارش مشهود وملموس می باشد. "رخساره به کس ننمود" کنایه ازاینکه به کسی روی خوش نشان نمی دهد،اجازه نمی دهدهیچ عاشقی به حریم خلوتگاه او نزدیک گردد."هرجایی" دراینجا به معنای امروزی (دشنام )نیست بلکه به معنای این است که درهمه جا حضورمعنوی دارد،منظور نظرهمگان هست همگان درمورد اوسخن می گویند.خدارحمت کند حافظ عزیز را که این بیت رابا"یارب" آغازنموده است وگرنه آسمان وریسمان به هم بافانی که باهدف خاصّی! ازتمام اشعارحافظ برداشت عرفانی می نمایندقطعاً "شاهدهرجایی" رابه معنای خداوند که همه جاناظرو حاضر است درنظرگرفته وازآن چماقی برای اثبات وبه کرسی نشاندن سایر ادّعاهای واهی خویش می ساختند.معنی بیت: خداوندا من این نکته ی عجیب وغریب راباچه کسی درمیان بگذارم که معشوق من دردل همگان جا گرفته، منظور نظرعموم واقع شده وتمام مردم ازاوسخن می گویند لیکن بااین حال به هیچکس روی خوش نشان نمی دهد وکسی توفیق راهیابی به حریم خلوتگاه اوراپیدانمی کند!زمام دل به کسی داده ام من درویشکه نیستش به کس ازتاج وتخت پرواییساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیستشمشاد خرامان کن تا باغ بیاراییچمن گل: باغ گلرنگ: صفا و طراوت و شادابی"ششماد" استعاره ازقامت ساقیست.خرامان کن: بانازوادابیامعنی بیت: ای ساقی باغ گل بدون رخسارزیبا وقامت رعنای تورنگ ورویی ندارد با ناز واَدا بیا وباآن شمشادقامتت باغ رابیارای.شمشادخرامان کن وآهنگ گلستان کنتاسروبیاموزد ازقدّ تودلجوییای درد تواَم درمان در بستر ناکامیو ای یاد توام مونس در گوشه تنهاییمعنی بیت: ای حبیب که درد تو برای من دربسترشکست وناکامی نوشداروی جانبخش است وای آنکه یاد تو بهترمونس وغمخوار من درگوشه ی تنهاییست.ازمن جدامشوکه تواَم نوردیده ایآرام جان ومونس قلب رمیده ایدر دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیملطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرماییدایره ی قسمت:تقدیر وسرنوشت به دایره تشبیه شده استنقطه ی تسلیم: نقطه ی مرکز دایره که ازهمه سو محاصره شده وراه گریز ندارد. معنی بیت: ای محبوب وای معشوق من، ماعاشقان تو،همانند نقطه ی مرکزدایره که ازهمه سواحاطه شده است دردایره ی عشق توافتاده وازهمه سومحصور شده ایم این سرنوشت وتقدیرماست وراه گریزی نیست برای ماهرآنچه که تو صلاح بدانی همان سعادت ولطف و خوشبختیست حاکم تو هستی هرچه دوست داری حکم بفرما.عاشقان رابرسرخودحُکم نیستهرچه فرمان توباشدآن کنندفکرخود ورای خود درعالم رندی نیستکفراست دراین مذهب خودبینی وخودرایی"دراین مذهب" اشاره به طریق عشق است.معنی بیت: درعالم رندی ودرطریق عشقبازی، رندِ عاشق ،برای خودکامگی نمی اندیشد خودبینی،خودپرستی وخودخواهی دراین طریق به منزله ی کفرورزیست هرچه هست برای دوست وبرای رضایت خاطراوست.تافضل وعقل بینی بی معرفت نشینییک نکته ات بگویم خودرامبین که رستیزین دایره ی مینا خونین جگرم می دهتا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی"دایره ی مینا" کنایه از چرخ فلک و آسمان نیلی رنگساغر مینایی: جام شرابی که میناکاری شده باشد. معنی بیت: ازناکامی ونامرادی ازدست چرخ فلک به ستوه آمده وجگرم خون شده است ساغرمینایی را به من ده تا باشراب خودراتسکین داده واین مشکل راحل کنم.خورده ام تیرفلک باده بده تاسرمستعقده دربندکمرترکش جوزافکنمجرعه ی جام براین تخت روان افشانمغلغل چنگ دراین گنبد مینافکنمحافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمدشادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی شد: رفتمعنی بیت: ای حافظ خوشحال و شاد باش که دوران هجران سپری شد بوی خوش وصال به مشام می آید ای عاشق شیدا وشیفته‌،شادمانی اَت خجسته ومیمون باد.حکایت شب هجران فروگذاشته بِهبه شکرآنکه برافکند پرده روزوصال
مهدی ابراهیمی
2019-01-21T00:00:10
(ای) (پادشهِ خوبان) (داد) از غمِ تنهاییدل بی‌تو به‌جان آمد (وقت‌است) که (باز) {(آ)یی}"حافظ"شکار و شکارچی به خوبی می‌دانند که در فصلِ پرواز از کجاها که نمی‌خورند.به تیرماه و چله ی تابستان به پروازِ شان در می‌آورند.گُرسَنه و سَبُک‌بال در طاقِ آسمانِ نیلوفری، قصدِ شان بماند.-------------در آن هنگام و هنگامه دستِ قضایی به کمین و کمان بر نگران‌ی افزون می‌گردد.-------------پرندگانی و برندگانی؛در آن صحنه و بازی، به بازیگران و نظّارگان، یک تا با چشمانی دوتا افزون می گردد.-------------از آن جا که زمینیان بختِ شان به آس‌مان بند است، ترفندی که به روزِ مبادا به آستینِ جان پنهان بود از گلو و زیرِ زبان به داد و فریاد بیرون می‌زند تا  شش‌دانگِ حواسِ آن بازِ شکاری بهم ریزد، گهگاهی این داد و بیداد به سوتی پیوندست تا بختِ خود و آن شکاری بهم ریزند.-------------و آن شاهِ آسمان نیز در خمَ ش فنون‌ها دارد.چشمِ تو ز بهرِ دلرباییدر کردنِ سَحر ذوفنون باد"-------------به گمانم این( ای) در پادشهِ خوبان، ایی عمود‌پرواز باشد، آن جا که از غمِ تنهایی، عینِ کبوتر‌بازان سر به آسمان بُرده و داد ی به راستایِ شاه و بل که ماهِ شان می‌کشند، تا جانِ آن دلِ به جان آمده را، از بی توئی، پیش‌کشِ آن بازِ شکاری کنند.-------------باز کبوتر‌بازان می‌دانند که دلِ آن شکار  چگونه می‌تپد در شوقِ تیرماه ز دستِ آن شکار و شکارچی! و البته آن شاه‌وشِ ماه‌رُخِ زهره‌جبین نیز چه خون‌ریز می داند.وقت است که باز آیی"و در این جاست که شاهکارِ آن نازنین عیان می‌گردد‌. آی و آیی که به آ پیوندی متناقض دارد، و سو و رویَ ش به زمین است.گهگاهی آی و آه کبوتر‌بازان بشنوید.باز آی"کو عشوه‌ای ز ابرویِ همچون هلالِ تو"حافظ"
محمد صادق مظلومیان
2019-01-14T23:29:32
صد باد صبا اینجا با سلسله می رقصنداین است حریف ای دل تا باد نپیماییمرحوم آیت الله العظمی نجابت(اعلی الله مقامه) این بیت را در وصف حضرت ولیعصر (عجّل الله تعالی فرجه) می دانستند و می فرمودند:مقصود از کلمه "اینجا" ساحت مقدّس ولی امر و صاحب الزمان است که سر سلسله و قطب همه سلاسل اهل معنا در هر عصر و زمان هستند.ما هر جور که روز بچرخد با آن می چرخیم و می رقصیم؛ امّا آن بزرگوار وجود غیر مقیّد است و این طور نیست؛ زمان با آن بزرگوار می رقصد؛مکان با آن بزرگوار می رقصد؛و در توضیح صد باد صبا می فرمودند: یعنی حرکات محترمین که یک مقداری چیز می فهمند, اینها تمامش به برکت حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه) است.و در توضیح مصرع دوم می فرمودند: تا چیزی فهمیدی, نگویی من با فهم شده ام, به تعبیر دیگر معرفت را به "تراجمه وحی الله و معادن حکمه الله و محالّ معرفه الله" در زیارت جامعه نسبت دهید, نه به خودتان.حجت الاسلام و المسلمین دکتر شیخ سعید رحیمیانمیزان حقغرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرتای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایماماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگرانعالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقاعشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کندصد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خلامولانا(در مورد حضرت آقا حجت بن الحسن علیه الاسلام)@Ayatollahnejabat
برگ بی برگی
2019-02-13T18:38:11
فکر خود و رای خود ، در عالم رند ی نیستکفر است در این مذهب ، خود بینی و خود رایی
برگ بی برگی
2019-02-12T20:22:52
با سپاس از دوست تاریخ مای ما جناب آقای رضا ساقی که این ابیات را به خوبی معنا نمودند ولی نکته ای که در رابطه با غزلیات لسان الغیب مورد کم لطفی واقع شده این است که صرفاً با معنی کردن این ابیات امکان درک اندیشه های عارفانه حافظ وجود نداشته و یا بسیار دشوار مینماید و به همین دلیل نیازمند تفسیر توسط پژوهشگران وحافظ شناسان میباشد و با مطالعه آثار و تفسیر های مختلف از این بزرگواران قطعاً شناخت بهتری نسبت به آثار بزرگان ادب فارسی بدست خواهیم آورد و دیگر اینکه درک و برداشت شخصی خود را فصل الخطاب و مطلق دانستن و نظر سایرین را واهی انگاشتن خلاف نظر بزرگان مینماید چنانچه میفرماید هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من و دقیقاً به همین دلیل حافظ میفرماید به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم / که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد دلیل راه قطعاً بزرگانی مانند حافظ و مولانا و عطار و سایر عرفا در زمان های دور و نزدیک هستند که هر کدام با زبان خاص خود با ما سخن می گویند اما تاکید همه آن بزرگان روی یک مطلب مهم میباشد و آن چگونه زیستن انسان است . موفق و در پناه حق باشید
نادر..
2018-01-29T22:39:16
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست...درود روفیا جان.. درود
روفیا
2018-01-30T11:43:53
درود نادر جان دروداین واژه دریافتن گویی یک تفاوت با واژه فهمیدن دارد. دریاب در بطن خود گویی به پدیده زمان اشاره می کند و هشدار می دهد که تا ابد وقت نداری برای فهم این موضوع. مانند واژه درک کردن است. یادم می آید در کتاب های دینی(که نابردن ذکرشان اولی) وقتی می خواستند بگویند کسی در زمان امام زمان زندگی می کند می گفتند امام را درک می کند!گویا درک کردن یا دریافتن یک پدیده زمان دار است و وجودش با زمان در هم تنیده شده است. گرچه هیچ پدیده ای تا جایی که می دانم از عنصر زمان مستقل نیست، ولی خود مصدر دریافتن بیش از مصدر فهمیدن تاکید بر گذر زمان و از دست رفتن فرصت ها دارد.
روفیا
2018-01-29T21:10:20
درود امروز سفر یکی از مددجویان به انتها رسید. شش ماه پیش وقتی به دیدارش رفتم به دلیل سرطان سینه عمل جراحی mastectomy انجام داده بود و ضعیف و نحیف در بستر بود. به دلیل درآمد کم قادر به پرداخت هزینه جراحی پلاستیک و کشیدن پوست روی عضو از دست رفته نبود و با سینه بدون پوست روزگار می گذراند. پانسمان یک روز در میان به صورت خصوصی اجتناب ناپذیر بود و هزینه های شیمی درمانی و... چند برابر حقوق بازنشستگی نابهنگامش بود. امروز به واژه دریاب را بار دیگر اندیشیدم. دریاب! چه خوب بود که دوستان و عزیزان و خویشاوندان از آمریکا و انگلیس و ایران عزیز ایشان را دریافتند پیش از آنکه خیلی دیر شود. از روزی که این فعالیت را شروع کردم فهمیدم چقدر آدم عاشق زیاد است! از دخترک معلولی با کمک ماهانه بسیار کوچک تا معلم بازنشسته و مهاجرانی که در آن سوی مرزها دل در گرو مهر وطن و هم وطن دارند! دست کم خوشحالم که به یاری همراهان کمی از رنج و وحشت ناشی از احساس تنهایی اش در این جهان پر راز و رمز کاستم. دایم گل این بستان شاداب نمی ماند.... دریاب....
روفیا
2018-01-30T12:55:28
پوزش می خواهم. گویی وقتی به کسی می گوییم کسی یا چیزی را دریاب بر اولویت فهمیدن آن کس یا چیز بر چیزهای دیگر تاکید داریم. ولی وقتی می گوییم بفهم اینگونه نیست!
أمین
2018-01-25T17:40:25
این شعر زیبا توسط الماس شرق ( احمد ظاهر ) خوانده شده
نادر..
2018-01-26T03:40:58
ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی...
پائیز
2018-01-26T14:49:41
این شعر را هنرمند محبوب أفغانستان احمد ظاهر که مقلب به الماس شرق و سلطان موسیقی است بسیار زیبا خوانده پائیزی از تاجکستان
نادر..
2018-01-30T16:25:29
بله روفیا جان"درک به هنگام" و در پی اش "واکنش نشان دادن" را نهفته دارد..
مهرشاد
2018-02-13T10:50:02
باعث افسوس است که نام بانو هایده را در میان خوانندگان قرار نداده اید!
حمید سجادی
2018-08-07T00:24:55
عزیزان دقت داشته باشید که "شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است".بنابر این از ابیاتش به راحتی نگذرید.من رو یکی از ابیات این شعر تمرکز کردم و هی مزه مزه اش کردم تا آخر به لذتش رسیدم و واقعا اشک تو چشمام جمع شد از عظمت روحی حافظ."یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالمرخساره به کس ننمود ،آن شاهد هر جایی"********تا ده بیست دقیقه اول ذهن میره سمت چی؟"گویی حافظ داره از معشوقه اش گلایه میکند که چرا فراری است از وی و در انتها هم یک ریچار و توهین بسیار زشت حواله طرف میکند".اولین و مهم ترین نکته و پرسش این هست که اگه رخساره به کس ننموده،از کجا دیده که زیبا روی و شاهده؟دوم اینکه چطور میشه رخساره به کس ننمایه،کسی که هر جاییه! (اگه دشنام و گله ای باشه از معشوق و شاعر مودب ما میخواسته حرص درونیش رو با توهین زشت و قبیح "هر جایی" خالی کنه - که همچین چیزی از حافظ بسیار بعیده.چرا که در ابیات قبلی داره با خواهش و تمنا صحبت میکنه در خلوتش با معشوق).سوم اینکه طرف شاهده!یعنی لا اقل مذکره(شاهد به معنی مرد زیبا روی)،بنابر این معنی نداره این لفظ "هر جایی" در موردش به کار گرفته بشه.بنابر این میشه نتیجه گرفت ک معنی این بیت با چیزی که لا اقل تا ده دقیقه اول به ذهن مخاطب میرسه،از زمین تا آسمون فرق داره.چیزی که ابتدائا به ذهن متبادر میشه این هست که شاعر داره پیش خداوند از معشوقش گله ای میکنه که چرا از من فرار میکنه و در نهایت هم برای اینکه حرص درونیش خالی بشه،بهش توهین میکنه و بهش میگه "هر جایی"!!!امانکته آخر:ممکنه منظور از شاهد،زیباروی نباشه و منظور مشاهده کننده باشه!یعنی اونی که همه رو داره می بینه،پشت پرده است و رخساره به کس نمی نمایه!و اصلا پیش خدا هم گله ای نمیکنه از بابت معشوقش!بلکه گله اش بابت این است که این منظور را نمی تواند به کسی برساند،چرا که سریع اذهان به سمت معنی منفی و اولیه و دم دستی بیت متمایل میشه!یعنی هر کی میخونه سریع ذهنش میره سمت معنی بد و حافظ از این بابت گلایه منده که خدایا چرا حرف منو نمیفهمند مردم؟؟این فرد شاهد که به کسی رخساره ننموده ی هر جایی کیست؟این فرد قطعا معشوقه اش نیست و حتی خداوند هم نیست،چون در مصرع اول حافظ داره پیش خدا در موردش صحبت میکنهپس کیست؟؟از ابیات قبل چه می توان استنباط کرد؟دقیقا در بیت قبل چی می فرماید؟مشتاقی و مهجوری،دور از تو چنانم کرد...و یا در ابیات قبل تر:+ای پادشه خوبان،داد از غم تنهایی....+دایم گل این بستان شاداب نمی ماند،در یاب ضعیفان را در وقت توانایی (در وقت جوانی)+ای درد توام درمان در بستر ناکامیاین شاهد هر جایی کیست؟؟؟؟
m.m
2018-05-05T19:07:57
در بیت پنجم دور از تو هم به معنی از تو دور باد هست و هم به معنی دوری تو باعث رنج من شده است
برگ بی برگی
2018-05-17T21:33:10
دیشب گله زلفش با باد همی کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سوداییصد باد صبا اینجا با سلسله میرقصند این است حریف ای دل تا باد نیماییحضرت حافظ از قطع ارتباط یار با خود گلایه میکند که پاسخ میشنود که در اشتباه است و این اندیشه از ذهن سوداگر اوست وگر نه الان صدها باد صبا پیغام های معشوق را با عشاق رد و بدل میکنند و در حال ارتباط هستند و این خصلت حریف یا حضرت دوست است که با کسی قطع ارتباط نکند مگر آنکه از طرف مقابل باشد پس بیهوده مگوی.یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جاییخداوندا شایسته است به چه کس بگویم این مطلب را که در این جهان آن عروس هزار داماد چهره اصلی خود را به هیچ یک از فریب خوردگان این جهان نشان نداد تا بدانند در پس آن چهره زیبا چگونه اهریمنی نهفته است و در اینجا حضرت حافظ جذابیت های ظاهری و دنیوی را به این به ظاهر زیبا روی که هر بار دامی برای انسانی مهیا میکند ولی در نهایت به هیچ کدام وفا نمیکند تشبیه کرده است. در پناه حق باشید
سیّد محس سعیدزاده
2022-07-25T14:04:40.7037797
دردایره ی قست ما نقطه ی تسلیم ایم لطف،آنچه تو اندیشی؛حکم،آنچه توفرمائی فکر خود ورای خود،درعالم رندی نیست کفر است دراین مذهب،خودبینی وخودرأیی * به نظر میرسد که معنی مورد نظر حافظ از«دایره قسمت» نظام طبیعت باشد،همان چرخ روزگار که به خطا آنرا اجتماعی پنداشته اند. نقطه ی تسلیم،نقطه صفر وهیچ بودن است،کنایه از اینکه هیچ ایم وهیچ نقشی نداریم.نقش اصلی دردست چزخه گردان است.بنابراین برای آسایش وآرامش خود هرآنچه را چرخه گردان بیندیشد،لطف میدانم وهرآنچه را او ازمن بخواهد، همان را حکم میدانم وتسلیم هستم ومطیع محض ام. این مطلب چکیده بیت نخست از این دوبیت منتخب ازغزل حافظ است.درباب تکمیل مطلب یادشده میگوید: وقتی درطریقت رندان سلوک میکنی،ابدا نباید برای خود اندیشه ای درذهنت بپرورانی!  اساسا از خود بی خود باش وخودرامبین؛که خود بینی وخودرأیی سد راه تو میشود.این حقیقت را بارها درغزلهایش تکرار کرده است.مانند این بیت: تکیه برتقوا ودانش درطریقت کافری است راهرو گر صدهنر دارد،توکل بایدش این بیت را برای دینداران میگوید؛ آنها که بر تقوی ودانش فقه تکیه کرده اند.تقوا کالای تجاری ایشان است که میخواهند با آن بهشت بخرند.ودانش هم دانش شریعت است که میخواهند با دانستن علم فقه مهارت زندگی کسب کنند وخسر الدنیا نباشند!! ومانند این بیت: تا فضل وعقل بینی،بی معرفت نشینی یک نکته ات بگویم:خودرا مبین که رستی این بیت را برای اهل حکمت وفلسفه گفته است، برای کسانی که بر فضل وعقل خود تکیه دارند.واین آدمها آن فضل را علم محسوب میکنند وعوام ایشان را عام ودانشمند وفرزانه و..خطاب میکنند. حافظ اما ایشان را فاضل میداند.وفضل چیزی زاید برنیازاست؛وفاضل چیزهایی آموخته که درزندگی به کاراو نمی آید. راه عشق راه تعبد محض است،راهی است که فقط باید سربه زیر داشت وگوش به دهان راهنمای را.حالا این عشق واین راهنمای عشق چیست وکدام است؟ بماند. هرچه تفسیرش کنیم وهرمصداقی برای معشوق تعیین کنیم، مهم نیست. مهم همین است که خودبینی نداشته باشیم. عقل وفضل وایمان وتقوای خودرا که ثمن بخس است  به رخ نکشیم . به نظر میرسد منظورحافظ از آن حکم فرما،دل پاک وپاکبازخود او است.ضمیر منیراو،جام جهان نمای وی.یعنی به حرف دلت گوش بده؛نه به حرف عقل ا ت؛نه به دیکته های دیگران که اسمش را فضل میگذارد وحساب شده این کلمه را به کار میبرد.
م. سجادی
2022-08-14T12:07:06.2692447
«با سلسله رقصیدن» یکی از مناسک تصوف است. احتمالا در بیت:   «صد باد صبا اینجا با سلسله می‌رقصند / اینست حریف ای دل، تا باد نپیمایی»   اشاره به همین معنی است. قریب به این معنی که باد صبایی که باید منتظر وزیدنش از کوی یار بود و چون باد است، طبیعتش وزیدن و گذشتن است، اکنون در چنین مجلسی، صد باد صبا از این سنخ را می‌بینی که به همراهی سلسله خود، به دست‌افشانی مشغولند و قصد و اندیشۀ گذر ندارند. و تو اگر در پی یافتن حریفی، این حریف واقعی است. مبادا تو در چنین مجلسی که باد هم پاگیر شده و از وزیدن گذشته، بیهوده پای در عنان باد نهی و به تکاپو و جستجوی بی‌حاصل بپردازی. هرچه هست، همینجاست.
م. سجادی
2022-09-04T13:15:47.8500596
چون در قسمت «این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟» امکان درج این مورد نبود و چند بار امتحان کردم، لازم به ذکر است که یکی از اجراهای این غزل در قالب تصنیف، در آلبوم نایاب «سفر آفتاب» است با صدای ملک‌محمد مسعودی و آهنگ محمدعلی کیانی‌نژاد   البته آواز تصنیف از مطلع غزل شروع نشده؛ بلکه از بیت 8 (ای درد توام درمان در بستر ناکامی...) شروع شده است
راگه ایلام
2022-10-06T23:06:10.8389709
زین دایره مینا خونین جگرم ، می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی دایره مینا اشاره به آسمان داره یا همون روزگار خودمون..حافظ به قضا و بلا اعتقاد داشت. میگه از دست روزگار خون به جگر شده ام..بمن می ، دهید. دایره در ریاضی هم مسئله مهمی است که باید حل شود. با توجه به بیت پیشین که میگوید در دایره قسمت ما نقطه ی پرگاریم ،حافظ طلب می در ساغر مینایی (شیشه رنگین) میکند تا مسئله رو حل کند. با نوشیدن می مست شده و بلایا را فراموش کند. وجه تشابه واژگان خون ،جگر ،می و مینا رنگ آنهاست.  
Saeedmir
2022-11-15T01:20:54.0630274
نظرات و طبع شعر دوستان عالی بود اما من فکرمیکنم با توجه به فضای حاکم و اشارات قبل تر غزالی و خیام که از اینکه فلسفی خوانده بشن أبا داشتن خواجه در اینجا فلسفه خلقت را بیان کرده نقطه شیخ کبیرابن عربی که ادعا داشت عدم نبوده و یک نقطه بوده و بعد پیدایش و گسترش هستی در داخل دایره کون  در دایره خلقت ما نقطه پرگارم  میشه ابتدای خلقت  دایره مینا  میشه پیدایش کرات و اتمسفر  رقص باد در سلسله زلف  میشه بوجود امدمن موجودات یا حتی نفخت من روحی  به همین منوال فلسفه خلقت تا ابدیت خالق و عدم درک و توانی دیدن اوتوسط مخلوق
در سکوت
2023-01-16T02:12:13.9490542
این غزل را "در سکوت" بشنوید: پیوند به وبگاه بیرونی
نازگل شیخی
2023-01-25T16:41:13.9619617
......  
Epikolrik
2023-04-01T01:22:02.2043589
دوست عزیزم، من باور دارم منظور حافظ، عیسی مسیح پسر خدا و خداوند قادر مطلق هست، کسی که تماماً خداست و تماماً انسان، شاهد بر همه چیز هست و شخص دوم تثلیث در کنار خدای پدر هست. یک خدای یکتا، در سه شخص مجزا، پدر و پسر و روح القدس. در انجیل متی میخوانیم که عیسی به الوهیت خود اینچنین اشاره میکنه: 41 هنگامی که فَریسیان گِرد هم جمع بودند، عیسی از آنها پرسید: 42«نظر شما دربارۀ مسیح چیست؟ او پسر کیست؟» پاسخ دادند: «پسر داوود.» 43عیسی گفت: «پس چگونه داوود به روح، او را خداوند می‌خواند؟ زیرا می‌گوید: 44«”خداوند به خداوند من گفت: به دست راست من بنشین تا آن هنگام که دشمنانت را کرسی زیر پایت سازم." 45اگر داوود او را خداوند می‌خوانَد، چگونه او می‌تواند پسر داوود باشد؟» 46بدین‌سان، هیچ‌کس را یارای پاسخگویی او نبود...بهتون پیشنهاد میکنم انجیل متی و یوحنا و در کل عهد جدید رو مطالعه بفرمایید و خودتون ببینید که اشعار حافظ به چه نحو شگفت انگیزی، بر مسیح عیسی و صلیب و رستاخیز و پیام نجات دهندۀ او که به کمال عاشقانه است، شهادت می دهند. در همین شعر، ما میبینیم که آغازش با ناله ای شروع میشه که از دل برمیاد، که "ای پادشه خوبان...وقت است که بازآیی...". در کتاب مقدس، عیسی همانا شاه شاهان و رب الارباب است، شاهی که روزی جهان رو با داوری عادلانه اش داوری خواهد کرد؛ اما همچنین خادم خدای پدر هست که جان خودش رو به عنوان قربانی ای بی عیب و بی نقص در راه گناهان بشر داد، در عشق، تا هر که به او ایمان بیاره، بخشش گناهان و حیات جاویدان نصیب او بشه. امیدوارم خداوند شمارو برکت بده ای دوست عزیزم. :)
محسن قنادی عرب
2023-04-13T08:50:50.0204166
سلام و درود بر دوستان جان وقتی که عارف حدی از یکی شدن و لحظات عرفانی را تجربه میکند و بعد به واسطه حجاب خویشتن بین خود و خویش فاصله ای می یابد این غم هجران عارف را  به تلاش برای اتصال گسیل میدارد و شعر اینگونه جاری میشود ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی و حتی میبینیم محمد نیز این احساس را تجربه میکرده که سوره ضحی را شنیده است
سفید
2023-04-18T02:03:58.4302708
  ای درد توام درمان در بستر ناکامی... و ای یاد توام مونس در گوشه‌ی تنهایی...  
حسین کسایی
2023-11-12T22:15:10.8327405
با سلام دوستانی که شاهد هرجایی را خدا میدانند به این نکته توجه نکردند که در اول بیت(یارب) آمده و لزومی ندارد خواجه حافظ دوباره از لفظی دیگر در مخاطب قرار دادن خداوند بهره ببرد بنابراین نه شاهد ما زمینی است(هرجایی)ونه خداوند است(یارب).
فرهود
2023-11-17T12:20:18.7472529
تلفظ خِرامان با (کسره خ) درست است (لغت نامه دهخدا)