حافظ:خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است ز کارستانِ او یک شمه این است
❈۱❈
خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است
ز کارستانِ او یک شمه این است
جمالت مُعجِزِ حُسن است لیکن
حدیثِ غمزهات سحرِ مبین است
❈۲❈
ز چشمِ شوخِ تو جان کی توان برد؟
که دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشمِ سیه صد آفرین باد
که در عاشق کُشی سِحرآفرین است
❈۳❈
عجب عِلمیست عِلم هیئت عشق
که چرخِ هشتمش، هفتم زمین است
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد؟
حسابش با کرام الکاتبین است
❈۴❈
مشو حافظ ز کیدِ زلفش ایمن
که دل برد و کنون دربندِ دین است
کامنت ها