گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست که ما دو عاشق زاریم و کارِ ما زاریست

❈۱❈
بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست که ما دو عاشق زاریم و کارِ ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طُرِّهٔ دوست چه جایِ دم زدنِ نافه‌های تاتاریست
❈۲❈
بیار باده که رنگین کنیم جامهٔ زرق که مستِ جامِ غروریم و نام هشیاریست
خیالِ زلفِ تو پختن نه کارِ هر خامیست که زیرِ سلسله رفتن طریقِ عیّاریست
❈۳❈
لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد که نام آن نه لبِ لعل و خطِ زنگاریست
جمالِ شخص، نه چشم است و زلف و عارض و خال هزار نکته در این کار و بارِ دلداریست
❈۴❈
قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند قبایِ اطلس آن کس که از هنر عاریست
بر آستان تو مشکل توان رسید آری عروج بر فلکِ سروری به دشواریست
❈۵❈
سحر کرشمهٔ چشمت به خواب می‌دیدم زهی مراتب خوابی که بِه ز بیداریست
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ که رستگاریِ جاوید در کم آزاریست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۶۶

تصاویر

کامنت ها

سهیل قاسمی
2015-10-09T01:37:07
1- ای بلبل، اگر فکر می کنی با من یار هستی، ناله کن که من و تو دو عاشق زار هستیم و کار ما زاری کردن است.2-در آن جایی که از خم ِ زلف ِ دوست عطر ِ خوشی به مشام برسد، دیگر نافه های تاتاری (عطر) جایی برای حرف ندارند.3-جامه ی زرق جامه ی فاخری است که صاحب نامان و شهیران می پوشند. می گوید باده را بیاور که با آن رنگ جامه ی زَرق مان را بپوشانیم. چون نامور بودن نشان از هشیاری است و ما مست ِ جام ِ غرور هستیم. بیا این نشان ِ هشیاری را بزداییم و ردای فاخرمان را با باده رنگین (بی رنگ!) کنیم.4- خیال خام پختن (فکر و خیال بیهوده)می گوید که فکر و خیال کردن به زلف ِ تو کار ِ هر تازه کاری نیست. چون که عیاران اند که می توانند غل و زنجیر شدن را تاب بیاورند و هر خامی از پس ِ این کار بر نمی آید. سلسله علاوه بر زنجیر (غل و زنجیر) به معنی ی مو و زلف ِ یار هم هست (سلسله ی موی دوست...) از اول: در بند خیال زلف یار بودن کار خامان نیست. از جان گذشته می باید بود.5-یک نکته ی نغز و لطیف پنهان وجود دارد که عشق از آن بر می خیزد. که این «لطیفه»، نه لب لعل است و نه خط زنگاری (موی نازکی که بر کنار صورت معشوق می رسته و بسیار الهام بخش بوده آن زمان)6-زیبایی شخص نه به چشم است و نه به مو و نه به صورت و نه خال. دلدار شدن و دل ربا شدن هزار نکته می طلبد.7- بیت مشخصی است8- بیت مشخصی است9- سحر کرشمه ی چشم ات را در خواب می دیدم ای خوشا مرتبه های آن خوابی که از بیداری بهتر است10-این قدر با ناله دل او را آزار نده و به این حرف ها پایان بده حافظکه اگر می خواهی همیشه رستگار باشی باید کم به مردم آزار برسانی (ارسال مثل!)
ابوطالب رحیمی
2015-02-16T11:28:08
در مصرع اول بیت دوم به جای "زمین" واژه "چمن" مناسب تر است و در اکثر دیوان های حافظ هم "چمن" به کار رفته است: "در آن چمن که نسیمی وزد ز طره ی دوست..."در مصرع "قلندران حقیقت به نیم جو نخرند ..." در خیلی از نسخه ها "قلندران طریقت" یا "روندگان طریقت" نیز استفاده شده است.بیت زیر نیز در اکثر نسخه ها وجود دارد که در اینجا نوشته نشده است:نبسته اَند در توبه حالیا برخیز // که توبه وقت گل از عاشقی ز بیکاریست"
سهیل قاسمی
2016-09-11T14:48:37
بیت هفتم: قلندران حقیقت: قلندران ِ راستین. حقیقت صفت است برای قلندر. یعنی قلندر ِ حقیقی!
جاوید مدرس اول رافض
2016-02-21T10:41:20
>>>>>>>>>>>>>>>>>>********************************************************************************............................... به نیم جو نخرندقبای اطلس آن کس که از هنر عاری‌ستبرهنگان طریقت : 9 نسخه (816، 819، 821، 822، 825، 867 و دو نسخۀ بسیار متأخر: 894 و 898) عیوضی، سایهقلندران حقیقت : 11 نسخه (827، 843 و 5 نسخه‌ی متأخر: 857، 858، 862، 864، 867 و 4 نسخۀ بسیار متأخر یا بی‌تاریخ) قزوینی، نیساری، خُرّمشاهیمجرّدان طریقت : 1 نسخه (نسخۀ بی‌تاریخ کتابخانۀ عزّت قویون اوغلو احتمالاً از نیمۀ نخست قرن نهم) خانلریروندگان طریقت: 2 نسخه (یکی متأخر: 866 و دیگری بسیار متأخر: 889)قلندران مجرّد : 1 نسخۀ متأخر (874)مجرّدان حقیقت : 2 نسخه (یکی متأخر: 875 و دیگری بی‌تاریخ)قلندران طریقت : 1 نسخۀ بی‌تاریخغزل 67 را 38 نسخه دارند و از آن جمله 11 نسخه مورخ 792، 801، 811، 813، 818، 824، 849، 855، 859، 893 و 894 بیت فوق را ندارند. نسخۀ مورخ 803 غزل را ندارد.
امین کیخا
2012-10-06T00:37:30
نافه تاتاری نافه اهوی تاتاری
دانلود فیلم
2013-03-31T23:15:42
به به
مجتبی
2010-11-29T12:49:12
مصرع اول بیت هفتم به چند صورت ضبط شده است؛ برخی قلندران طریقت ضبط کرده اند ، برخی مجردان طریقت و برهنگان طریقت که ضبط و تصحیح هوشنگ ابتهاج است با توجه به اینکه تداعی پاک بازی که شیوه ی اهل طریق و طریقت است را می کند به نظر ضبط "برهنگان طریقت " ضبط مناسب تری است.
مهران ش
2014-08-29T00:51:17
استاد شجریان ابیاتی از این غزل را در اوج احساس و معنی به آواز خوانده‌اند:پیوند به وبگاه بیرونی
امین کیخا
2013-05-10T13:42:54
نسیم عربی از ریشه نسم است و نسم همان نفس است ، نفس به کردی و لری هنس و هناسه خوانده می شود که خیلی به نفس شبیه است اما به فرانسه شیهه اسب را که باز نوعی نفس است henir می گویند که همان هن و هن کردن فارسی است همه با هنس ماننده هستند، اما نشیم به معنی نشیمن است و به معنی خانه مرغان و اشیانه سیمرغ در شاهنامه امده است
امین کیخا
2013-05-03T22:43:53
زهی مراتب خواری که به زه بیداریست
امین کیخا
2013-05-03T22:44:09
زهی مراتب خوابی که به زه بیداریست
امین کیخا
2013-05-03T22:45:02
اشکارا از الهام در خواب سخن گفته شده است
اشوان
2013-10-29T23:07:00
به حق که این غزل از عجایب خواجه شیراز است...
دانیال
2013-10-17T03:34:04
در آن چمن که نسیمی وزد ز طره دوست..
علی
2019-08-20T03:48:49
رضا جان عزیزکم آزاری و بی‌آزاری هر دو از نظر قافیه و حتی وزن بلااشکال هستند، کم آزاری با مشرب حافظ قرابت بیشتری دارد زیرا بی‌آزاری غیر عملی و نا معقول استفکر معقول بفرما گل بی‌خار کجاست
محمود عبادی
2020-11-17T22:07:22
سلام دوستانلطف کنید بفرمائید معنی خط زنگاری چیست
محمود
2020-11-17T22:29:40
معنی خط عارض را میدانم کما اینکه سعدی گفته "خط عارضش خوشتر از خط دست" ولی زنگاری بودن خط را نمی فهمم.
محمود
2020-11-17T22:41:29
معنی خط زنگاری را دریافتم
فرهاد
2021-04-09T16:10:59
استاد ایرج در بزم خصوصی در همدان با استاد و نوازنده تار مسعود جمالی همین ابیات آوازی درمایه ابوعطا به یادگار گذاشتند
دکتر صحافیان
2020-06-24T07:48:45
بلبل عاشق اگر غمخواری ام را جویایی ناله عشق سر ده، که ما بیچاره عشقیم(با توجه به ابیات بعد، و وجود مدعیان خود را در طریق عشق تنها می یابد)در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوستچه جای دم زدن نافه های تاتاریستدر سرزمین عشق که نسیم مفرح گیسوی دوست جاری است،جایی برای مشک تاتاری نیست.3- باده بیاور تا این جامه فریب و ادعا را بشوییم، که با وجود ادعای هوشیاری، مست شراب خودخواهی هستیم( تعریض به منکران باده)4- شوق عشق تو کار هر مدعی نیست، باید زیر زنجیر عشق کمر همت بست.5- عشق نکته ظریف و هدیه پنهان خداست( برای رهایی از چنگال نفس)نه لب یاقوتی و خط سبز یار.6- زیبایی آدمی در چشم، گیسو، گونه و خال نیست، هزار نکته در رموز عشق نهفته است.7- آنان که در رهایی پای بر تارک هستی نهاده اند، جامه ابریشمی بی هنران را به نیم جو نمی خرند.( در نسخه خانلری به جای قلندران، مجردان آمده است)8- دستیابی به آستان عشقت، چون رسیدن به سپهر شرافت ، دشوار است.9-نازهای چشم تو را سحر( پس از زاری فراوان) به خواب دیدم شگفتا خوابی که بهتر از بیداری است.10- دل یار را با شکوه های عشق نیازار که رهایی جاودانی در کم آزاری( بی آزاری برای آدمی ممکن نیست و ایهام دارد به شیرینی گلایه عشق)است.دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح
داوود
2020-08-12T13:33:10
«شاه خوشین» از نخستین رهبران مذهب/عرفان یارسان (اهل حق) بوده، چهار قرن قبل از حافظ مصرعی سروده با این مضمون:«دبدبه جهان به نیم جو نخرم»که من گمان می کنم حافظ مصرع «قلندران حقیقت به نیم جو نخرند» رو از شاه خوشین الهام گرفته.ذکر این نکته هم لازمه که یارسان، خودشون رو قلندر و به آیینشون هم آیین قلندری می گفتند.بنابراین من فکر می کنم همین «قلندران» بهتر از برهنگان و مجردان باشه که در بعضی نسخ اومده.
تماشاگه راز
2017-11-08T11:42:40
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان:حافظ این غزل را به استقبال از غزل خواجو کرمانی ساخته و پرداخته است. غزل خواجو در 9 بیت و بسیار روان و دارای تشبیهات دلنشین است و حافظ در چند بیت در مقام مقابله با خواجو برآمده است:1- خواجو در مطلع غزل خود خویشتن را شیفته و دل از دست رفته به خاطر طره مشکین و خط زنگاری محبوب خود قلمداد می‌کند و حافظ در مقام تعریض برآمده می‌فرماید:لطیفه‌یی است نهانی که عشق از او خیزدکه نام آن نه لب لعل و خط زنگاری است.و بطوری که مشاهده می‌شود شاعر شیراز با دیدی وسیع‌تر به انگیزه عشق و مطلب و مضمون نگریسته است و در دو بیت بعد نیز در این باره داد سخن داده می‌فرماید زیبایی در چشم و زلف و خال و رنگ چهره نیست و هزار نکته دیگر در کار است که چشم تیزبین عاشقان عارف آن را می‌بیند و فی‌الجمله به یکی از آنها اشارت کرده می‌فرماید:مجردان طریقت به نیم جو نخرندقبای اطلس آن کس که از هنر عاری استحافظ در این بیت که به صورت ضرب‌المثل درآمده دید خود را از قالب ظاهری جمال یار برگرفته و به ویژگیها و امتیازاتی متوجه می‌کند که سبب عمق و پایداری و دوام عشق می‌باشد و یکی از آنها را که هنر است نام می‌برد.2- خواجو می‌فرماید:ندانم این نفس روح‌بخش جان‌پرورنسیم زلف تو یا بوی مشک تا تاری استو حافظ در مقام اعتراض و پاسخ برآمده خطاب به خواجو می‌فرماید:در آن زمین‌که نسیمی‌وزد ز‌طره دوستچه جای دم زدن نافه‌های تا تاری استو تشبیه خواجو را دون شأن زلف محبوب می‌داند.3- خواجو در عظمت مقام و بی‌اعتنایی محبوب می‌گوید:به حضرتی‌که شهان‌را مجال‌گفتن نیستچه جای زاری سرگشتگان بازاری استو حافظ قدم را فراتر نهاده می‌فرماید:برآستان تو مشکل توان رسید آریعروج بر فلک سروری به دشواری استچه رسد به اینکه عاشق به آنجا رسیده و بنشیند و ناله و زاری سر دهد.4- خواجو در غزل خود مضمون و تشبیه زیبایی دراین بیت دارد:فغان‌زمردم چشمت‌که خون‌جانم ریختچه‌مردمی است که در‌عین مردم آزاری استو حافظ در مقطع غزل خود می‌فرماید:که رستگاری جاوید درکم آزاری است.و این اشاره‌یی است به سوابق این مضمون درتاریخ ادبیات فارسی چه در قابوسنامه و کیمیای سعادت غزالی و مخزن‌الاسرار نظامی درباره کم‌آزاری و بی‌آزاری به صورت نثر و نظم عبارات و ابیات مستندی آمده است. نظامی می‌فرماید:خانه بر ملک ستمکاری استدولت باقی ز کم‌آزاری است***
رضا
2018-01-30T00:07:38
بنال بلبل اگر با منت سر یاریستکه ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریستبامن اَت: با من تورا،یا تورا بامنسَرِیاری : میل ِ همراهی، قصدِهمنوایی، عاشق زاریم: عاشق نالانیمای بلبل اگربامن سریاری داری ومی خواهی همنوایی وهمدلی کنی پس ناله سرکن که من وتو دودلداده ی نالان هستیم وکارهردوی مانالیدن است. عالم ازناله ی عشّاق مبادا خالیکه خوش آهنگ وفرحبخش هوایی دارددرآن زمین که نسیمی وزدزطُرّه ی دوستچه جای دَم زدن نافه‌های تاتاریستطُرّه: مویی که دلبران به قصدِ دلستانی به پیشانی ریزند.نافه: کیسه ا‌یی در زیر شکم بعضی از آهوان سرزمین ختا که دارای عطرنابیست.دَم زدن: دراینجا لاف زدن، اظهار وجود کردن.نافه ی تاتاری: مُشک تاتارستان که به خوشی وناب بودن معروف استمعنی بیت: درآن سرزمین که ازگیسوان معطّر دوست نسیمی وزیدن آغازد نافه های تاتاری که بهترین عطروبوی جهان است رنگ می بازند ودیگرجایی برای اظهاروجودِ آنهانمی ماند.تابِ بنفشه می دهد طُرّه ی مُشک سای توپرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای توبیار باده که رنگین کنیم جامه ی زَرقکه مستِ جام غروریم و نام هشیاریستجامه ی زُرق: جامه ی زرق وبرق دار کنایه ازجامه ی تظاهروریا. جامه ی زرق خودش دارای رنگ هست لیکن حافظ می خواهد ازشراب رنگ بزدتا رنگ های دیگررابپوشاند وبی ریاشود. غرور: خودخواهینام هشیاریست: به ظاهرهوشیاریممعنی بیت: شراب بیاورتا جامه ی آلوده به رنگ ریا ونیرنگ را به رنگ شراب رنگین کنیم وبی ریا شویم چراکه ما مست باده ی منیّت وخودخواهی هستیم وخیال می کنیم که هوشیاریم. شراب همانگونه که رنگ ریا را می شوید مستی غرور رانیز زایل می کند.دَلق حافظ به چه اَرزد به می اَش رنگین کنوانگهش مست وخراب ازسر بازاربیارخیال زلفِ تو پختن نه کارهرخامیستکه زیر سلسله رفتن طریق عیّاریستخیال روی توپختن: تجسّم کردن تصویر رخسار تو. سودای عشق تودرسرپرورانیدننه کارهرخامیست: کارهرکس نیست، حریفِ عشق توباید،آدمی پخته،سینه سوخته وجان برکف باشد.سلسله:غُل و زنجیر،کنایه از حلقه های زلف یار که دلهای عاشقان رابه بند می کشد.زیر سلسله رفتن: زیرغُل وزنجیر رفتن وازبندوزندان نهراسیدن.عیّاری: عیّاران گروهی ازمردانِ چابک وچالاک بودند که به قصدِ حمایت ازفقیران وناتوانان گردهم آمده وحقوق پایمال شده ی آنها را ازحلقوم ثروتمندان واغنیا بیرون کشیده وبه آنها بازمی گرداندند. "عیّاری" یعنی زرنگی، چالاکی وجوانمردی وبی باکیمعنی بیت: سودای عشق تو درسر پرورانیدن وتصویرگیسوان تو در کارگاهِ خیال کشیدن، کارهرکسی نیست. کسی که دل به تومی بازد باید که چون عیّاران بی باک باشد وازبند وزندان نهراسد. عشق تو بلا ومصیبت وگرفتاریهای بزرگی دارد وهرکسی نمی تواند قدم به این میدان خطرناک بگذارد.باید ابتدا دودست ازدل وجان بشوید سپس واردشود.زان طُرّه ی پرپیچ وخم سَهل است اگربینم ستمازبند وزنجیرش چه غم هرکس که عیّاری کندلطیفه‌ایست نهانی که عشق ازاوخیزدکه نام آن نه لبِ لَعل وخطِّ زنگاریستلطیفه: هرچیزی که ظریف ولطیف باشد هم ازلحاظ فیزیکی هم ازلحاظ معنایی. دراینجا حالت واحساسی ناب ولطیف، نگرشی برخاسته ازاحساسات وعواطف درونی که تمام وجود آدمی رافراگرفته واندیشه وکردار وگفتاررامتآثّرودگرگون سازد.لبِ لعل: لب شیرین وآبدار،لب سرخرنگخط: موهایی نرم ولطیف که گِرداگِرد رخسارمی روید وبه زیبایی وگیرایی چهره می افزاید.زنگاری: 1. رنگ سبز مایل به آبی،هرچیزی که رنگ آن شبیه زنگار یا مس زنگ‌زده باشد؛ به ‌رنگ زنگار، سبزرنگ. خط زنگاری: موهای نرم زنگاری رنگ چهره.معنی بیت: خاستگاهِ اصلی عشق، جمال وچهره ی زیبا،لب آبدار ویا خط وخال وامثالهم نیست، بلکه عشق یک احساس لطیف ورمزآلودیست که در نهانگاهِ آدمیتولید وسپس اندیشه وگفتاروکردارآدمی راتحتِ تاثیرقرارمی دهد.درتوضیح وتشریح این لطیفه ای که عشق ازآن برمی خیزد نه تقریر وبیان بکارآید ونه خرد ودانش. فقط بایدعاشق شد وتجربه کرد تا دید که عشق چگونه برروح وروان وجسم آدمی جاری وروان می گردد. ای که ازدفترعقل آیت عشق آموزیترسم این نکته به تحقیق ندانی دانستجمالِ شخص نه چشم است وزلف وعارض و خالهزار نکته در این کار و بار دلداریستجمال: زیبایی،نیکوصورتی، حسن صورت خوشگلی، مایه ی زیباییعارض: رخسارمعنی بیت: آنچه که باعثِ حُسن، جذابیّت وگیرایی ِ کسی می شود، کیفیّتِ چشم و زلف وصورت وخال وخط نیست،اینها ظاهرقضیّه هستند.نکته های بسیاری دیگروجوددارد که آنها مایه ی اصلی دلبری ودلستانی هستند.حافظ دراینجا اشاره ای به نکته ها نکرده ونگفته چه چیزهایی سببِ حُسن وجمال ِ دلبران می شود. بنظرمی رسد بعضی چیزنگفتنی اَند و واژه ها وکلمات ازبیانِ آنهاناتوان هستند. عشوه،غمزه،جاذبه وگیرایی،پیچش وحلقه های گیسو،مستی وجادوی چشم،ناوک مژگان،رازآلودبودنِ ابرو، لطافت وظرافت خال وخط و.... تنها بخشی ازاین هزارنکته ی اسرار آمیز وناپیداست که با واژه ها وکلمات تاحدودی می توان به آنها اشاره نمود. ودرنهایت اینکه:سخن عشق نه آنست که آید به زبانساقیامی ده وکوتاه کن این گفت وشنودقلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرندقبای اطلس آنکس که ازهنرعاریستقلندران حقیقت: رهاشدگان ازبندِ تعلّقات، جویندگانِ حقیقت،رندان وخراباتیان وکلاً کسانی که به جهان پیرامون خویش نگرشی حافظانه دارند.حقیقت: راستین، باطن هرچیزی ،سوّمین منزل ازمنازل سه گانه ی سلوک که عبارتنداز: شریعت- طریقت- حقیقتنیم جو: نصف دانه ی جو، کنایه از بی‌ارزش بودن و کمترین مبلغقبای اطلس: لباسی که ازپارچه های گران قیمت وابریشمی دوخته شده باشد. یکی ازآن نکته های غیرمادّی ِ دلبرهنرمندی بوده باشد که دراین بیت به آن اشاره شده است. البته ی دامنه ی هنر وانواع آن گسترده می باشد وهر چیزی می تواند دردایره ی شمول هنر قرار گیرد.معنی بیت: جویندگان حقیقت وآنها که خودرا ازبندِ هرچه که رنگ ِتعلّق پذیرد آزادکرده اند،به لباسِ گرانبها وزیبای بی هنران توجّهی ندارند وآنها رابه کمترین بهایی نمی خرند. رهروانِ سرمنزل حقیقت، به باطن ومعنا توجّه می کنند، به هنراشخاص می نگرند نه به ظاهر فریبنده ی آنها. بردرمیکده رندان قلندرباشندکه ستانند ودهندافسرشاهنشاهیبر آستانِ تو مشکل توان رسید آریعروج برفلکِ سروری به دشواریستعروج: صعودکردن ،بالا رفتنفلک سروری: آسمانِ سربلندی و سرافرازی. حافظ خوش ذوق آستان ِ بارگاه دوست را آسمان سرافرازی می پندارد.معنی بیت: برآستانه ی بارگاهِ توهرکسی شایستگیِ رسیدن ندارد!ستقامت می طلبد، صداقت نیازدارد،ایمان می خواهد،اشتیاق بایدباشد و...آری رسیدن برآسمانِ سربلندی وافتخار وسرافرازی دشواریِهای فراوانی دارد وبه سهولت میسّرنمی شود.برآستان جانان گرسرتوان نهادنگلبانگ سربلندی برآسمان توان زدسَحرکِرشمه ی چشمت به خواب می‌دیدمزهی مراتبِ خوابی که به زبیداریستکِرشمه: نازواِفاده،حرکاتِ دلبرانهزهی: مرحبامراتب : جمع مرتبه، درجه و مقام.معنی بیت: هنگام سحرحرکاتِ دلبرانه وکشش وجاذبه ی چشمانت را درخواب می دیدم. مرحبا به خوابی که ارزش ومرتبه ی آن بالاترازبیداریست. وقتی دربیداری توفیق دیدن نازوعشوه ی چشمانت نیست ودرهنگام خواب این توفیق دست می دهد بنابراین چنین خوابی به مراتب بهترازبیداریست.من گدا وتمنّای وصل اوهیهاتمگربه خواب ببینم خیال منظردوستدلش به ناله میازار و ختم کن حافظکه رستگاری جاوید در کم آزاریست"کم آزاری" دراینجا به معنای بی آزاریست،به ضرورت قافیه "کم آزاری" بکاررفته است.معنی بیت: ای حافظ خاطرنازکِ یار رابه ناله وزاری میازاروآه وناله راتمام کن زیرا سعادت وبهروزی دراین است که توبی آزارباشی وبه هیچ طریقی دیگران را آزارندهی.مباش درپی آزار وهرچه خواهی کنکه درشریعت ما غیرازاین گناهی نیست
احسان چراغی
2022-03-10T20:23:47.530108
این بیت از سعدی، پاسخی است به بیت هفتم غزل حافظ:   میان عیب و هنر پیش دوستان کریم تفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست
در سکوت
2022-03-17T23:51:27.7783641
این غزل را "در سکوت" بشنوید
مسعود زمانی
2022-10-12T02:53:39.9126224
برهنگان طریقت صحیح است
رضا تبار
2023-03-11T09:49:04.3529222
معنی ابیات ۱- ای بلبل ،اگر هوای رفاقت و یاری با من را داری ،ناله و فریاد کن، - زیرا هر دو ما ارزش عشق را حس می کنیم و راهی جز زاری کردن نداریم.   ۲- در جایی که از طره( گیسوی) یار نسیمی میوزد، -دیگر چه جای سخن گفتن از نافه تاتاری است!( مشکی که از نوعی آهو میگیرند و در قدیم از منطقه تاتار می آوردند)  و با آن قابل مقایسه نیست.   ۳- در چنین شرایطی باده ای بیاور که ما را مست عالم محبت کند و جامه زرق( جامه کبود رنگ که صوفیان می پوشیدند)ریا و تزویر ما را رنگین کند( رنگ ریا را از لباس ما یزداید)، - زیرا ما مست باده غرور هستیم، هر چند به ظاهر ما را هوشیار می نامند. ( با وجود مست بودن از غرور ،نام هوشیاری به ما نسبت داده اند که ناشی از خرقه ریا است.پس باید این خرقه را با باده عشق رنگین کنیم تا سبب زدودن تزویر و ریا گردد.)   ۴- زلف تو( جمال و زیبایی محبوب) را هر کسی نمی تواند در خیال بیابد( تنها آنهایی که قلبشان بسوی غیب گشوده شده ،میتوانند)، - زیرا به زنجیر زلف یار گرفتار شدن کار عیاران( افراد زیرک ،هوشار و چالاک) است، نه افراد خام و ناپخته.   ۵- منشاء عشق و محبت نکته ای پنهانی دارد، - اینطور نیست که از هر لب لعل( لبی چون یاقوت سرخرنگ) و خط چشم زیبا  برخیزد( عشق معلول این امور ظاهری نیست بلکه منشاء غیبی دارد).   ۶- جمال که در اشاره به معشوق گفته میشود ،منظور چشم و زلف و چهره و خال شخص نیست، - بلکه هزاران نکته در کار است که منظور دلدادگی و دل سپردن به حضرت  محبوب است.   ۷- قلندران( درویشان) و رهروان حقیقت، قبای اطلسی( لباس زرباف و فاخر) آن کسی را که از هنر خالی است( مدعی عرفان و و صوفی گری است) را در بی ارزشی حتی به نیم جو هم نمی خرند، ( اهل معرفت ،بی معرفتان را به هیچ بهایی نخرند و اعتنا نکنند،اگر چه به لباس فاخر مزین باشند).   ۸- آری رسیدن به درگاه تو سخت بنظر می رسد، رسیدن به آستان تو مثل صعود کردن بر آسمان سعادت است.   ۹- در سحر گاهان ( بیداری حضور)که در عالم بیکران خیال سحر( مکاشفه) میکردم،با توجهی کوتاه از تو روبرو شدم، - آنقدر این نگاه کوتاه زندگی بخش بود که از هزار بیداری معنا بخش تر بود.   ۱۰- حافظ( مقابل تو هر کسی که هست)دل او را با ناله سر دادن از مشکلات آزرده نکن و گله و شکایت زا تمام کن، - که رستگاری و نجات ابدی در اینست که" هیچ کس را اذیت نکنی"