گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست تابِ آن زلفِ پریشانِ تو، بی چیزی نیست

❈۱❈
خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست تابِ آن زلفِ پریشانِ تو، بی چیزی نیست
از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم این شکر گِردِ نمکدانِ تو، بی چیزی نیست
❈۲❈
جان درازیِ تو بادا که یقین می‌دانم در کمان ناوَک مژگانِ تو، بی چیزی نیست
مبتلایی به غمِ محنت و اندوهِ فراق ای دل این ناله و افغان تو، بی چیزی نیست
❈۳❈
دوش، باد از سرِ کویش به گلستان بگذشت ای گل این چاکِ گریبانِ تو، بی چیزی نیست
دردِ عشق ار چه دل از خلق نهان می‌دارد حافظ این دیدهٔ گریانِ تو، بی چیزی نیست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۷۵

تصاویر

کامنت ها

امین کیخا
2012-10-06T00:40:02
بی چیزی بیدلیل
براتیان
2021-03-19T17:22:04
خیلی واضح است که این شعر حافظ درباره معشوق زمینی است. چرا عده ای سعی می کنند حافظ را عارف معرفی کنند. به نظر من اشعار حافظ عرفانی نیست.
محمدرضا
2020-11-03T18:18:45
عزیزان کسی میدونه دلیل استفاده شاعر از ردیف "بی چیزی نیست " چیه؟ چون ظاهرا اگر مثلا از ردیف "بی حکمت نیست" استفاده میکرد مشکلی پیش نمیومد و هم قابل فهم تر بود هم آشنا تر به ذهن خواننده!!
دکتر صحافیان
2020-09-22T08:28:18
( غزل 75 در خانلری نیست)-سرشار زیبایی راز آلود معشوق و سرمست حال خوش می گوید-خواب چشمان فتنه انگیز تو بی دلیل نیست.تاب موهای پریشانت نیز بسیار رازآلود است.از لبت شیر روان بود که من می گفتماین شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیستگویا از لبانت چون شیر طراوت می ریخت ( ایهام: عشق از دوران کودکی و یا کودک بودن معشوق)که می گفتم این شیرینی و دلنشینی در اطراف نمکدان لبت بی دلیل نیست.3-یقین دارم تیرهای مژگانت نیز در کمان ابرو بی دلیل نیست و جانم را می گیرد، اما بقای عمر تو باشد.( در نسخه ختمی لاهوری این بیت آمده:چشمه آب حیات است دهانت/ اما زیر لب چاه زنخدان تو بی چیزی نیست. دهان تو چشمه زندگی است ولی گودی چانه تو بی دلیل نیست- می کشد تا زندگی دهد-)4- ای دل گرچه سرگرم سختی و اندوه دوری هستی اما این فریادهای عاشقانه ات بی دلیل نیست( راهگشاست)5- ای گل شکوفایی ات را( چاک گریبان) مدیون گذر کردن نسیم از کوی معشوق هستی.6- گرچه دلم درد عشقت را پنهان می کند ولی حافظ این چشم اشکبارت هم بی دلیل نیست( رسوایت می کند)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
تماشاگه راز
2017-11-15T14:40:42
تفسیر عرفانی1. ای معشوق! خماری آن چشم فتنه انگیز و پیچ و تاب آن گیسوی آشفته ات بی علت و حکمت نیست؛ چشم خواب آلود و تاب زلف تو برای این است که دل های بسیاری را شیفته و گرفتار خود کند.2. تو هنوز طفل بودی و لبت از رطوبت شیر خیس بود که من با خود گفتم:این شیرینی گرداگرد نمکدان دهان زیبای تو بی علت و سبب نیست؛ از همان روزها همه را عاشق خود کرده بودی.3. ای یار! عمرت دراز و سرت سلامت باشد؛می دانم که تیر مژگانت بدون دلیل در کمان ابرو قرار نگرفته است؛ من می دانم نگاه تو عاشقان را خواهد کشت. این نگاه معشوق است که عاشقان را گرفتار می کند.4. ای دل عاشق! به رنج و اندوه و هجران و فراق مبتلا شده ای و این ناله و فریاد تو بدون دلیل و علت نیست و حکمتی در آن است. ناله و فریاد عاشق، دلیل و حکمتی دارد که همانا شدت عشق است.5. دیشب باد، بوی خوش معشوق را با خود آورد و تو ای گل سرخ! از حسادت، گریبان خود را دریدی.6. ای حافظ! اگرچه دلت پنهان کننده ی غم عشق است و آن را از چشم مردم مخفی می سازد، اما چشم گریان تو پرده از این راز برخواهد داشت و آن را فاش می کند. اشک عاشق، راز عشق او را فاش خواهد کرد.منبع مقاله : باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اولمنبع: راسخون ( پیوند به وبگاه بیرونی/ )
۷
2017-11-15T18:18:32
تفسیر تفسیر عرفانی:درخت گردگان با آن بزرگیدرخت خربزه الله اکبر
ناشناس
2017-11-15T18:38:28
و یا : از کرامات شیخ ما این است شیره را خورد و گفت شیرین است!!
رضا
2018-02-13T16:44:47
خوابِ آن نرگس ِ فتّان تو بی چیزی نیستتاب آن زلفِ پریشان تو بی چیزی نیستخواب: خماری،خرابینرگس: چشمفتّان: فتنه انگیزبی چیزی: بی سبب، بی حکمتتاب: توان، طاقت، پیچ، جعد، چین، خمش، شکن، پرتو، تابش، روشنی، فروغ، نور ، حرارت، سوزش، گرمی، آرام، پایداری، تحمل، دوام، مقاومت این غزل خطاب به معشوق زمینیست ومعنای عرفانی ندارد.معنی بیت: خرابی وخُماریِ چشمان ِ فتنه انگیزتو،اتّفاقی وبی علّت نیست. چشمان تودسیسه ای درسردارد، این خواب آلودگی مقدّمه چینی برای انجام کاری دیگراست. چشمان تو قصدِ جان عاشقان را کرده اند. فروغ ِ دلکش و پیچ وتابِ گیسوان تو نیز بی حکمت نیست این جلوه گری منظوری را درپی دارد. زلفِ تابدارتو دامی برای به بند کشیدن دلهای عاشقان است.زلف راحلقه مکن تا نکنی دربندمطُرّه را تای مده تا ندهی بربادماز لَبت شیر روان بود که من می‌گفتماین شِکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست"ازلبت شیر روان بود" کنایه اززمان ِخُردسالیست.شکر: کنایه ازلبِ شیریننمکدان: کنایه ازدهان معشوق، شکر(لب) گِرداگردِ نمکدان(دهان) قرارگرفته است. (تضاد حافظانه)معنی بیت: ای محبوب، توبسیار خُردسال بودی من به اسرار زیبائی ِ توپی برده بودم. همآن زمان که شیرینی ِ لبهای سرخ وآبدارتورا دیدم، باخود گفتم که این شکر(لب) گِرداگردِ دهان ِ نمکین تو(نمکدان) دلیل خاصّی باید داشته باشد. حال می بینم که حدس وگمان من درست بوده وخداوند تورا برای دلبری آفریده است. این زیبایی، واین ترکیب شکر ونمک را که خالق هستی برای دهان ولب تو درنظر گرفته، بی حکمت نیست.حریف عشق توبودم چوماه نو بودیکنون که ماهِ تمامی نظر دریغ مدارجان درازی تو بادا که یقین می‌دانمدرکمان ناوکِ مژگان توبی چیزی نیستجان درازیّ ِ توبادا: جانم فدای توباد،عمرم من به طول عمرتواضافه شود.کمان: کنایه ازابروناوک: تیرمعنی بیت: ای معشوق جانم فدای تووعمرتودرازباد. اطمینان دارم که تیرهای مژگان تو درکمان ابروانت، به منظورخاصی تعبیه شده اند. تیرهایی که هرکدام برای گرفتن جان یک عاشق کافیست. خمی که ابروی شوخ تو درکمان انداختبه قصدجان من زارناتوان انداختمبتلایی به غم مِحنت و اندوه فراقای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیستخطاب به دل خود می فرماید:معنی بیت: ای دل ِ عاشق پیشه ی من، تودچار غم واندوهِ هجران شده ای، این گریه وزاری وفریادِ تو بی سبب نیست.کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکشدحافظ خسته که ازناله دلش چون نالیست.دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشتای گل این چاکِ گریبان تو بی چیزی نیستچاک گریبان: نسیم ازکوی دلبربه باغ واردمی شود وغنچه های فروبسته راباعطروبوی دلبربه وجد وشَعف می آورد.غنچه ها ازخودبیخودشده و گریبان خودرا چاک می دهند وبا شکوفاشدن به گل تبدیل می شوند. معنی بیت: دیشب نسیم ازسمتِ کوی معشوق به گلستان واردشد وعطرو بوی معشوق را درگلستان منتشرنمود. ای گل من خبردارم که تو ازعطر وبوی معشوق، ازخودبیخودشده و گریبان پیراهن خویش پاره کرده ای این چاکِ گریبان تو اتّفاقی نبوده است.چوگل هردَم به بویت جامه برتنکنم چاک ازگریبان تا به دامندردِ عشق اَر چه دل از خَلق نهان می‌داریحافظ این دیده ی گریان تو بی چیزی نیستای حافظ اگرچه سعی می کنی سِرّعاشقی راپنهان نگاه داری امّا نمی دانی که اشک چشمانت رازتورا برمَلا می سازند. روشن است که این چشمان تو بی دلیل به گریه نیافتاده اند.گرکمیت اشک گلگونم نبودی گرم روکی شدی روشن به گیتی رازپنهانم چوشمع ؟
شیرازی
2018-08-08T12:56:22
ظاهرا بیت سوم از قلم افتادهچشمه آب حیات است دهانت امازیر لب چاه زنخدان تو بی چیزی نیست
در سکوت
2022-03-17T23:54:54.8413015
این غزل را "در سکوت" بشنوید
رضا تبار
2023-03-15T15:24:51.8664176
حافظ در ابیات زیر از نحوه گشودگی جمال محبوب و نامحسوس بودن آن چنین اظهار میدارد: معنی ابیات   ۱- اینطور نیست که خواب چشم فتنه انگیز تو را دیدن چیز کم و بی اثری باشد، - همچنین زلف پر پیچ و خم تو( کنایه از ظهور جمال و انوار الهی )چیز کمی نیست که بتوان از آن گذشت.   ۲- در دوران طفولیت ، وقتی شیر از لبت روان بود، - من می دانستم که شکری( کنایه از لب) که گرداگرد  نمکدان( کنایه از دهان) توست چیز کمی نخواهد بود.   ( آنچه که در مرحله بلوغ از تو به ظهور آمده ،همه از آعاز نمایان بود/ از ابتدا بنای تو جلب عشاق و عطا کردن عشق به کسانی بود که آماده اند در این راه قدم بگذارند.).   ۳- عمرت دراز باد که اطمینان دارم، - که در کمان بودن تیر مژگانت بی حساب و کتاب نیست( با تیر مژگانت قلب عشاق را هدف قرار می دهی).   ۴- ( حافظ بخود می گو ید:) ای دل تو مبتلا به غم و غصه و اندوه فراق شده ای، - ولی اینطور نیست که این ناله و فغان بی فایده باشد و چیزی به حساب نیاید.   ۵- دیشب باد از سر کوی او بطرف گلشن ( فضای گشوده شده دل) عبور کرد، - ای دل این چاک پیراهن تو بی دلیل نیست. ( خبر او را از باد گرفتی و از شوق یقه ات را شکافتی)   ۶- اگر چه دل ، عشق را از مردم پنهان نمی کند و تلاش می کند آنرا درون خود نگه دارد، - ولی دیده گریان حافظ که حاکی از عشق است ،بدون علت و بی دلیل نیست.   ( ای حافظ ،اگر چه دل، درد عشق را پنهان می دارد، ولی اشک چشم آنرا بیان می کند.،پس عاشقی تو از آن معلوم است.