گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

❈۱❈
بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت
گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟ گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت
❈۲❈
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت
در نمی‌گیرد نیاز و نازِ ما با حُسنِ دوست
خُرَّم آن کز نازنینان، بختِ برخوردار داشت
خیز تا بر کِلکِ آن نقاش، جان افشان کنیم کاین همه نقشِ عجب در گردشِ پرگار داشت
❈۳❈
گر مریدِ راهِ عشقی فکرِ بدنامی مکن شیخِ صنعان خرقه رهنِ خانهٔ خَمّار داشت
وقتِ آن شیرین قلندر خوش که در اَطوارِ سیر ذکرِ تسبیحِ مَلَک در حلقهٔ زُنّار داشت
❈۴❈
چشمِ حافظ زیرِ بامِ قصرِ آن حوری سرشت شیوهٔ جَنّاتُ تَجری تَحتِهَا الاَنهار داشت

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۷۷

تصاویر

کامنت ها

همای رحمت
2015-09-16T15:35:43
سلاماون دوستمون که فرمودند اسمی از ائمه در اشعار حافظ نیست این غزل رو چگونه تفسیر می کنند:ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پیوسته در حمایت لطف اله باشاز خارجی هزار به یک جو نمی خرند گو، کوه تا به کوه منافق سپاه باشچون احمدم شفیع بود روز رستخیز گو این تن بلاکش من پر گناه باشآن را که دوستی علی نیست کافراست گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باشامروز زنده ام به ولای تـو یـا علی فردا به روح پاک امامان گواه باشقبر امام هشتم ، سلـطان دیـن ، رضا ازجان ببوس و بردر آن بارگاه باشدستت نمی رسد که بچینی گلی زشاخ باری به پای گلبن ایشان گیاه باشمرد خدا شناس که تقوی طلب کند خواهی سپیدجامه وخواهی سیاه باشحافظ طریق بندگی شاه پیشه کن وانگاه درطریق، چومردان راه باشاین ابیات در مورد عاشورا را چگونه تفسیر می کنند؟رندان تشنه لب را، آبی نمی دهد کسگویی ولی شناسان رفتند ازین ولایتدر زلف چون کمندش، جانا مپیچ کانجاسرها بریده بینی ، بی جرم و بی جنایت
عیسی
2015-11-27T20:40:16
در اینجا دو موضوع عمده وجود داره. اول اینکه عده‌ای سعی می‌کنند تا کلا با نفی حافظ و وجوه عرفانی-مذهبی برخی ابیات حافظ به القای تفکر ساختگی خودشون درجهت سطحی قلمداد کردن ابیات پرمحتوای این شاعر بپردازن. در این مسیر از توهین ببه مقدسات هم حتی پرهیز ندارن. من فکر می کنم مذاکره و حتی خواندن این افراد برای بحث امر بیهوده‌ای باشه. اما موضوع دوم برمیگرده به افرادی که در تفکیک مذهبی شعرای ما سعی بر اهل تسنن خواندن حافظ می کنن و مطلوب اونها هست تا حافظ رو در دایره شعرای اهل تسنن قرار بدن. گاهی درمورد یک شاعر با بارداشت از شرایط جغرافیایی و ابیاتش براحتی میشه تصمیم گرفت. مثلا راجع‌به مولانا. فکر نمی کنم شخصی یک بار مثنوی رو بخونه م نتیجه نگیره که مولانا اهل تسنن بوده. راجع‌به حافظ بوضوح چنین نتیجه‌گیری‌ای برمبنای اشعارش کاملا اشتباهه. من خیلی سعی کردم تا این حاشیه رو ننویسم. اما در موازنه‌ای که پیش خودم انجام دادم به این نتیجه رسیدم که این کم‌کم این نتیجه‌گیری راجع‌به اهل تسنن بودن حافظ درحال القا شدنه و این موضوع بسیار عمیق‌تر از تفسیر اشتباه یک غزل حافظ هست و قابل اغماظ نیست. ابیاتی که نشوندهنده شیعه بودن حافظ هستن بسیار بسیار بسیار زیادن و نمونه‌هایی توسط برخی عزیزان به نوشته دراومدن ذیل این غزل. کاملا مشخصه که ایجاد تنش احساسی با یک پوسته "خواهش می کنم حرف من رو بپذیرید" نمیتونه اثبات کنه که حافظ اهل تسننه. درمقابل این تلاش پوچ، ابیات حافظ در حال فریاد زدن هستن که مذهب وی چی هست.
عیسی
2015-11-27T20:42:46
پوزش بابت اغلاط املائی مخصوصا اغماظ.
ناصر
2015-11-29T09:01:26
از عیسی عزیز سپاسگزارم
عطاسعیدی
2015-12-11T08:53:35
معنی شعرخیلی واضحه .بلبل درپاسخ به این سوال که باوجوداینکه به وصل این برگ گل خوشرنگ رسیده ای چراناله وزاری می کنی گفته بخاطراینکه این برگ گل جلوه ای ازمعشوق واقعی که حضرت باریتعالی است می باشدومن به یادآن معشوق واقعی گریه وناله می کنم .دربیت های بعدی هم همین موضوع راتاییدمی کندکه یار اگرننشست با ما ....ومنظورکلی رادراین بیت گفته که خیزتابرکلک آن نقاش جان افشان کنیم کین همه نقش عجب درگردش پرگارداشت .دیگه به نظرمن به انحراف کشیدن معنای این شعرواقعا خود رابه کوچه علی چپ زدنه !
ناصر
2015-10-24T22:02:59
دوستان گرامی سلامالبته هر کسی حق دارد از اشعار خواجه شیراز آن طور که میل دارد استفاده نماید و شاید یکی از دلایل محبوبیت و مقبولیت عام این حافظ قران و این عارف شوریده همین باشد.اما من قویا باور دارم که اشاره حافظ در این غزل واقعه جان سوز عاشورا است و وصف حالات عاشقانه و عارفانه حضرت امام حسین ع که می شود به ابیات دوم و سوم این غزل شورانگیز اشاره نمود. اما بیت آخر که در آن حافظ به صراحت اعلام می نماید که برای آن حوری سرشت اشک از چشمانش جاری است و برای وی گریه می کندچشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت شیوه جنات تجری تحتهالانهار داشتاما در مورد مذهب مولانا نیز جای بحث و گفتگو این جا نیست ولی ابیات روشنی دارد که واقعا درخور تامل هستند
ناشناس
2015-01-18T17:28:03
شاید حافظ خوابنمای دوستان شده و در گوشی به انها گفته منظورش از این شعر عاشورا بودهما که هر چی می خونیم چنین استنباطی نمیتوانیم بکنیم قرار نیست هر جا کلمه قلندر دیدیم فکر کنیم منظور قضیه عباس و رود فرات است.
علی عرب خدری
2015-03-15T18:39:45
به نظر می‏ رسد منظور نظر خواجه از بلبل حضرت رسول صلوات الله علیه، از برگ گل قرآن مجید، و از ناله های زار همان گریه های فراوانی که به ایشان نسبت میدهند باشد.این سوال به نظر منطقی می آید که حضرت بزرگواردر حالی که گل خوشرنگ قرآن در دستت است بکا چرا؟ و این جواب زیباست: جلوه معشوق مرا به این کار واداشته....
بابک چندم
2016-08-16T17:13:19
میلادی رومی گرامی،آیا شما در ایران مشغول تحصیلید؟ و یا در خارج؟اگر که خارج از وطن، خوب این تا حدی قابل درک است ولی اصلاح شیوه بیان مخلصانه توصیه می شود...ولی اگر که در مام وطن، آنگاه آنگونه که روفیای گرامی گوشزد فرمود زبان محاوره را به نوشتار آوردن شایسته یک دانشجو که چند صباح دیگر پزشکی در این بوم خواهد شد نیست....با آرزوی پیروزی و شادکامی برای شما
روفیا
2016-08-16T19:24:12
در فیلم سینمایی دیدنی بوی خوش زن، در سکانس دادگاه، آل پاچینو که کهنه سرباز نابینایی بود سخنی بر زبان راند که حاوی مطلب بسیار ظریفی بود، گرچه این سکانس بغایت از کلیشه هالیوودی بودن رنج می برد لیک هنگامی که آل پاچینو در حمایت از پسرکی که دوستان خطاکارش در دانشگاه را لو نداد گفت این نشان دهنده نوعی دیسیپلین و نظم در افکار و باورهای این جوان است و این نظم قابل ستایش است، من بسیار لذت بردم، آیا تا کنون از این زاویه به قضیه اخلاق و خوب و بد و زشت و زیبا نگاه کرده اید؟ وقتی میگوییم چیزی یا کسی یا رفتاری زیبا یا خوب است دربردارنده نوعی دیسیپلین و نظم و order است، شما نیک تر از من می دانید، بیماری یا dis + order هنگامی پدیدار می شود که نظمی به هم می خورد، کسی یا چیزی زشت یا بد می شود! تومر ها را دیده اید؟ چه بی شکل هستند؟ همان هیولا! هیولا یعنی بی شکل! استاذی می فرمودند :هر که را با خط سبزت سر سودا باشد پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد،یعنی پایت را از دایره زیبایی بیرون نگذار، غول آن بیرون در کمین ایستاده! این همان غول بی نظمی یا هیولاست، نه کره است نه استوانه نه مخروط... آدم های موفق همگی به طور برجسته ای از موهبت نظم در اندیشه و گفتار و عملکرد برخوردارند، به قواعدی باور داشته تا جایی که میتوانند بدانها احترام میگزارند. پوزش از برای زیاده گویی!
علیرضا امدادی
2016-07-18T14:32:02
وقتی چند روز پیش این شعر را من باب تفعل خواندم، دقیقا وصل حال خود و همسرم را دیآن دیدم. لیلا دوستت دارم
شهروز
2016-07-07T21:44:35
با سلام خدمت دوستان و به خصوص اون دوستی که گفتند حافظ سنی است و هیچ شعری درباره امامان ندارد. پش بهتر است غزل 296 را از نظر گذرانده و به بیت زیر توجه کنند:حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدقبدرقه رهت شود همت شحنه نجفدر ضمن ایشان در زمانی زندگی می کردند که تیمور جهانگشا سلطنت میکرد که گویا بسیار شیعه ستیز بود. حالا بیاید و بگوید که سنی است؟
ریحانه
2016-07-25T10:46:55
عارفان ما من جمله حافظ بزرگ,ازمرحله ی بحث وجدل دینی واعتقادی عبور کردندوبه مرحله ی اعلای عشق به ذات اقدس الهی رسیدند که همین نکته هم راز زیبایی بی انتها,پایداری ودلنشینی آثاراین بزرگان است.اما متاسفانه ما که هنوز درهمان درجات پایین سیر میکنیم بر سر تفسیر جهانی که از آن بیخبریم مشغول دریدن گریبان یکدیگریم به بهانه ی دین و مذهب
بهنام
2016-11-19T09:31:49
گویند روزی ناصر الدین شاه تمام ادیبان را جمع کرد و پرسید حافظ در غزلی گفته است:بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشتو اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا ناله‌های زار داشته ؟؟!اما از پاسخ هیچ یک از ادیبان راضی نشد. بنابراین نامه‌ای برای شاعر بزرگ معاصر خود، «وصال شیرازی» نوشت و معنای دقیق این غزل حافظ را جویا شد.نامه زمانی به دست وصال رسید که او عزادار فرزندش بود. وصال، نامه ناصرالدین شاه را در نیمه شب مطالعه میکند و برای کشف معنای حقیقی این ابیات، رجوعی به اعداد ابجدی حروف الفبا -که روح حروف و کلمات است- میکند و در میابد که:عدد ابجدی بلبلی برگ گلی، با ابجد حروفِ حضرات علی، حسن، حسین علیهم السلام مطابقت دارد؛لذا پاسخ پادشاه را به زبان شعر به این صورت بیان میکند که:خسروا در حالتی کین بنده را غم یار داشتیادم آمد کز سئوالی آن جناب اظهار داشتدر خطوط شعر حافظ گرچه پرسیدی زمنبلبلی برگِ گلی خوشرنک در منقار داشتفـکـر بــسـیـاری نـمـودم، لـیـک مـعلـومـم نـشـدچونکه شعرش در بُطون اسرار بس بسیار داشتنیمه شب غواص گشتم در حروف ابجدیتا ببینم این گُهر ، آیا چه دُرّ ، در بار داشتبلبلی برگِ گلی شد 356با علی و با حسین و با حسن معیار داشتبرگ گل سبز است و دارد آن نشانی از حسنچونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشترنگ گل سرخ است این باشد نشانش از حسینچـونـکه در وقـت شهـادت چهـره ای گلنار داشتبلبلی باشد علی کز حسرت زین برگ و گلدائما آه و فغان و ناله‌ی بسیار داشت
عبوری
2016-03-06T15:56:39
اشتباه تایپی شد.بی دینان را می ستاید نه؛ بی دینان را سرزنش می کند.
طاهری
2016-03-06T12:20:01
به نظر من جایگاه عارفی مانند حافظ بسیار والا تر از بحث هایی مانند شیعه و سنی ، ویا حتی مسلمان وغیر مسلمان بودن است ، چنانکه در همین غزل می فرماید :وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیرذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشتیعنی به آن اوج که برسی سجاده و صلیب و تسبیح و زنار و... همه یکی هستند، ومانند یک نقطه به نظر می رسند.مختصر بگویم بحث در باره مذهب حافظ مانند این است ، بحث کنی بدانی کاسپاروف قهرمان شطرنج جهان در بازی مار وپله در چه سطحی است.
سمانه، م
2016-03-09T22:00:27
گرمسلمان،گرمسیحی،گریهود،ادمی باشید مذهب هرچه بود
پانویس
2016-04-06T23:12:03
روزی شخصی پیش یک آقایی که اهل شعر و ادب بوده می‌رود و از وی تقاضای فال حافظ می‌کند. می‌گوید: "می‌خواهم ازدواج کنم و کسی را در نظر دارم اما مردد هستم که با او ازدواج کنم یا نه. برای همین آمده‌ام پیش شما برایم فال بگیرید ببینم توصیهٔ حافظ به من چیست.". آن آقا آداب فال گرفتن را بجا می‌آورد و دیوان حافظ را باز می‌کند. کمی تأمل می‌کند و سپس می‌گوید: "حافظ موافق است. و اتفاقاً نامزدت باید خیلی زیبارو هم باشد. درست است؟" و او پاسخ می‌دهد که "بله، همینطور است." و می‌رود و با آن خانم ازدواج می‌کند. مدتی می‌گذرد و آن فرد به پیش استاد برمی‌گردد، خیلی شاکی که "این چه فالی بود برایم گرفتید؟" استاد می‌پرسد: "مگر چه شده؟" تازه‌داماد می‌گوید: "خانمم مشکل شب ادراری دارد!" استاد می‌رود سراغ دیوان حافظش و همان غزلی که برای فال آمده بود را دوباره می‌خواند. می‌گوید: "راست می‌گویی. اتفاقاً حافظ هم به این مشکل اشاره کرده بود ولی من دقت نکرده بودم! توجه من فقط به "حوری‌سرشت" بودن نامزدت بود." بیت این بود:چشم حافظ زیر قصر بام آن حوری‌سرشتشیوهٔ جنات تجری تحتها الأنهار داشت!("حوری‌سرشت" یعنی "زیبارویی که مانند زیبارویان بهشت است." و "جنات تجری تحتها الأنهار" مفهومی است در وصف بهشت که بسیار در آیات قرآن آمده، به معنی: "باغ‌هایی که در زیر آنها نهرها جاری‌ست"!)پیوند به وبگاه بیرونی
حسین
2016-04-07T01:18:37
وقعاً متأسف شدم از این گونه سخنان و داستانها که آوردید . چیز بهتری پیدا نکردید ؟ با احترام به شما و انزجار از آن سایتی که نشانی دادید
احسان
2012-10-13T18:01:59
اصلی ترین بیتی که به داستان عاشورا اشارت و دلالت دارد این بیت است:وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیرذکر تسبیح و ملک در حلقه زنار داشتداستان قرآن خوانی سر حسین علیه السلام بر نیزه و در جمع یزیدیان
عیسی
2011-12-25T00:07:48
بیت اول این غزل، شاید اشاره ای باشد بر مجموعه ی حادثه ی عاشورا و مخصوصا حضرت امام حسین و فرزند نوزاده اش حضرت علی اصغر علیهم السلام.زیاده، جسارت است.
احمد
2012-05-14T16:54:20
استاد شجریان این غزل را سالها پیش همراه با کمانچه استاد علی اضغر بهاری خوانده اند که واقعا شنیدنی است.
حسین کامران فر
2011-02-28T14:55:11
'گویند که ناصر الدین شاه چندین بار این غزل را و مفهوم آنرا نیافت پس نامه ای به وصال فرستاد تا بلکه مفهوم آنرا از او جویا شود . وقتی پیک به وصال رسید برادر ش دارفانی را وداع گفته بود پس بعدا از زمانی جواب شعر را چنین داد:صاحبا در حالتی کین بنده را غم یار داشت یادم آمد کز سئوالی آن جناب اظهار داشتدر خطوط شعر حافظ گرچه پرسیدی زمن بلبلی برک و کلی خوشرنک در منقار داشتفکرها بسیارکردم هیچ مفهومم نشد چونکه شعرش در میان راز نهان بسیار داشتنیمه شب غواص گشتم در حروف ابجدی تا ببینم در میات آیا چه در در بار داشتبلیلی برگ و گلی شد 356 با علی و با حسین و با حسن معیار داشتبرگ گل سبز است دارد آن نشانی از حسن جونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشترنگ گل سرخ دارد آن نشانی از حسین جونکه در وقت شهادت سرخی گلنار داشتبلبلی باشد علی کز حسرت زین برگ و گل دائما آه و فغان و ناله بسیار داشتو در آخر ناصر الدین شاه چنین اضافه می کند که: الحق که شعر حافظ خوب سنجیدی وصال مدعی هرکس که باشد می توان اظهار داشت
مجید
2014-03-01T15:03:39
خیلی از اهل تسنن نسبت به اهل بیت ارادت خاص دارن. غزل 94 حافظ در رابطه امام حسین و واقعه عاشوراست. عزیزی که میگه حافظ به هیچ کدام از امامان در شعراش اشاره نکرده بی انصافی میکنه مثل اینکه بگیم در قرآن هیچ گاه اسم حضرت علی نیومده پس چرا خیلی آیات را به ایشون نسبت میدیم... درحالی که حتی اهل تسنن میگن حدود 300 آیه در شان امیرالمومنین هستش...
امین کیخا
2014-03-17T13:51:32
محض رضای خدا هم که شده من یک دیدگاه بی غلط نمی نویسم ! پیشادست منظورم بود که معنی نقد و نقدا می دهد و وارون آن می شود پسادست که نسیه است .
نیما
2014-03-17T15:00:22
سلامممنون از همه دوستانهمه وهمه حقیر در سال جدید برای همه سالی پر از معرفت نسبت به حق و رزق مالی و معنوی مالامال از برکت را برای همه آروز میکنم .تو زندگی کیفیت مهم تر از کمیت هست پس کمیت زندگی شما افزون باد .بدرود وسال نو مبارک
نیما
2014-03-15T14:19:34
آقای شمس سلاماتفاقی بین من و شما افتاد ومن خود را بعنوان مقصر این جریان قبول کردم . عرض کردم انتهای سال است و بدنبال گرفتن حلالیت از دوستان و اشنایانم . از این رو از شما هم تقاضای حلالیت کردم ولی جوابی ندادید . اگر نمیبخشید اشکالی ندارد اما به من بگویید که نمیبخشید تا من هم دیگر نه مزاحم این صفحه و دوستان شوم نه مزاحم شما ؟
نیما
2014-03-18T17:24:16
عذر میخوام اشتباه نوشتم .تو زندگی کیفیت مهم تر از کمیته پس کیفیت زندگی همه شما عزیزان افزون باد .
محسن
2014-04-07T01:05:48
سلام به همه عزیزان از شما خواهش میکنم درک ونظر راجب شعر دهید تا ما هم لذت ببریم
امین کیخا
2013-12-11T15:25:58
پس نیما جان به این نتیجه رسید ید امام حسین ع به شمر هم فحش خواهر مادر نداد ! و از او ناراحت نبود . خوب است پس از مولای آزادگان عالم تقلید کن و لا اقل فحش جنسی ننویس آن .... کش که نوشتید مردم را از عقیده هایمان بیزارکرد . از پیامبر اکرم ص به خاطر دارم حدیثی که می گوید دشنام ندهید که اگر پدیدار شود سخت رسوایی و زشتی می آورد . خدا همه مان را به راه راست هدایت کند .
امین کیخا
2014-01-18T09:38:33
این داستانی داشت اکبر جان که باز گفتنش مانند دست کردن توی زخم مردم درد دارد ! اکبر جانم رویهمرفته دشنامی بود و اغشته با چند راهنمایی که از بهشت به اهل جهنم بخوانند ! که از پلمه تاریخ ما زدوده شد !
اکبر
2014-01-18T11:10:21
سلام آقای امین کیخادر تاریخ ما که گشتو گذار میکنم نظریات ارزشمند شما رو هم میبینماز اشناییتان خوشبختم و درود بر شما که با اطلاعات خودتان مرجعی در باب جواب دادن به ابهامات و نا دانسته های امثال من میشوید .به هر حال من تقاضا کردم که به جای بحثها و سخنان نکته اموز نباید چنین مطالب شخصی بین دو طرف برای همگان نمایان باشد و صفحه را از ارزش واقعی دور کندخواهشی بود که در صورت امکان ترتیب اثری داده شود و اگر ادیبان عزیز همگی تمایل به بودن ان دارند من عذر خواهی میکنمروز خوش
امین کیخا
2014-01-18T14:19:53
اکبر گرامیم اینکه چه کناره نویسی ای زدوده شود به گزینش حمید رضای گرداننده تارنما است . و مانده دوستان همه تنها می نویسیم البته تلخی دشنام هارا هنوز به یاد دارم . رخداد تلخی بود برادر !
جاوید مدرس اول رافض
2014-08-08T19:47:19
تضمین این غزلهر گلی در عین زیبائی نصـیـب از خـار داشتقصه ای میگویم از عشقی که با خود نار داشتشکوه با شکری که عاشق در وصال یار داشتبلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت وندر آن برگ ونوا خوش ناله های زار داشت..............................گفتمش سرّی بگو زین ناله گفتا هیچ نیستلیک پرسیدم که بازرگان این بازار کیست؟گفت رند عافیت سوزی که با فقرش غنیستگفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟ گفت مارا جلوۀ معشوق در این کار داشت...............................از سواد زلف چون شب نیست روز ما بیا ض چرخ دارد بس بکارش انبساط و انقباض دولت بختش خدا یا دور باد از انقراضیار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت ...............................هر شـَبـی را تاسحر با خون بچشـمم شـسـت و شـوست برگ ریزانست حالم، زردیم بررنگ وروستچنـگ مارا دسـتگیر از تـار و بـند مـوی اوسـتدر نمی گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست خرم آن کز نازنینان بخت بر خوردار داشت..............................شکوه با شکری اگر با صاحب دیوان کنیمیار تا پـُـر میـکنـد ساغـر چـرا افغـان کنـیمنقطه پر گـار او را قصد بر قربان کنیمخیز تا بر کلک آن نقاش جان افشـان کنـیم کین همه نقش عجب در گردش پر گار داشت..............................مه بیفتد زیر جانا قصد بر بامی مکنعشق پاید تا ابد پس قصد فرجامی مکنپختگی باید بکار عشق دل خامی مکنگر مرید راه عشقی فکر بد نامی مکن شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمّارداشت ..............................طاعت از پیر مغان داریم حاشا پند غیر حاجتی نبود دلا تأ خیر و فال از کار خیرمنطق سالک براه عشق باشد سـِلک طیروقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر ذکر تسبیح ملک در حلقۀ زناّر داشت............................زیر سر دارد قلندر جای بالش کاه وخشترند عاشق با رضا، آسایش از دل را بهشـتدفتر حافظ بخواند این نکته ها (رافض) نوشــتچشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت شیوۀ جنا تُ تَجری تحتها الانهار داشت............................جاوید مدرس ( رافض) تبریز 85.11.9
پیام
2014-08-14T23:26:43
در ادامه نظرم در جستجو به مطلبی درخصوص داستان شیخ صنعان که در این عزل اشاره ای به آن رفته افتاد که در جای جای آن اشاره به شعر های عطار نیشابوری در شرح داستان رفته که برای شخص بنده قضیه عاشورا و امام حسین و غیره منتفی شد و استفاده کردم لینک می گذارم باشد برای بقیه هم راهگشا باشد:پیوند به وبگاه بیرونی
محمد
2014-10-13T00:37:43
مد نظر علما باشه که در دوره های اسلامی قبل از صفویههمه فرهیختگان در تقیه بودن!چون حکومت ها اهل .....بگذریم"سعدی اگر عاشقی کنی و جوانیعشق محمد بس است و آل محمد"این بیت هم مال شیخ بهایی نیست
عیسی
2014-07-10T13:20:23
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق// بدرقه رهت شود همت شحنه نجف.
عیسی
2014-07-10T13:01:53
محسن جان، من هم میخواهم هم آوای شما شده و تذکر بدهم که اینجا محل مناقشات احمقانه ای که ناشی از به رخ کشیدن طبل پوچ سواد که غبار غرور بر آن نشسته، نیست. اینجا مکانی برای مهربانی و ادب است. نکویی کن که دولت بینی از بخت// مبر فرمان بدگوی بدآموز
محمدحسن خانی
2020-01-29T17:53:42
این غزل حضرت حافظ غزلی عارفانه عاشقانه سالکانه است و مقاماتی از سیر و سلوک مبین می دارد. به ترتیب مصراع اول هر دو بیت اول و دوم از مقام حضور و وصل می گوید. مصراع دوم همان ابیات از مقام حیرت سخن می گوید. ابیات سوم و چهارم مقام رضا را بیان می کند و ابیات پنجم تا هفتم مقام فنا یا فدای خود و متعلقات خود و رهایی از قید و بند و تعصبات را می نمایاند و بیت آخر مقام بقا و جاودانگی را می رساند.
خشایار
2020-05-08T16:52:10
چه زیبا حافظ میخواسته، یک مطلب را با تمام وجود و با بلاغت کلام در آرایه ای پارسی بگنجاند. تا مگر قرنها خوانده شود، تا مگر عوام به خود ایند که تحمیق هم حدّی دارد.در ابتدا غزلی زیبا که خواندیم و هر یک در حدّ پیاله در دست کسب فیض کردیم. از اینجا شوربختی و دربدری و صغری کبری ها شروع میشه که: اولاً ببینیم غزل اصل است یا نه؟ (فتح باب) که انواع اسناد اورده شده که اصل است. خدا را شکردوماً ببینیم چه استاد موسیقی آن را خوانده، به به.سوماً برچه وزنی گفته شده. چه زیباو از اینجا تازه ابهامات ما شروع میشه که. حالا بیا و درستش کن. یکی از عقل می لافد یکی تامات میبافد، بود به یاد سالار شهیدان می افتد، دیگری از معراج میگوید.از غلو خلق و لفظ و طمطراق تابیده شد بر نفس و غرور و خود بینی هر یک آفتاب عراق، کار به دعوا میکشد، یکی میانجی میشود، . . . ای بابا طرف داره میگه: یه بلبلی یه برگی در منقارش داشت و داشت میخوند، حالا ناله هست؟ ماتمه؟ خنده هست؟ و تا ته غزل 2000 تا مثال و شاهد میاره، که آهای به شما چه!؟ اخه.. بلبله میگه آقا طرف یا اوستا یا عیال یا از اونطرف به من گفتند این کار را بکن و من هم میکنم، یعنی تو برو کشک خودتو بساب. بیچاره بلبله، ادامه میده که مگر نمیگید که شیخ صنعان کافر شد؟ آقا به تو چه؟ اون در کفر ظاهری معبود باطنش را یافت. این سند اینم مدرک و اون هم شیخ عطار که به باورت میلیونها کی چی بود و چی شد. شما هم بروید پی کاری گیرید. اصلا با صراحت جریان امام حسین است، احسنت او هم که در راه عشق و اعتقادش جان داد و شهید شد، خوب یاد بگیرید، ای بابا شمس به مولانا همین رو یاد داد که ننشین شر و ور بگو، عاشق چی هستی؟ برو نقشت رو در راه زندگیت پیدا کن و عاشقانه پی اش را بگیر. همین، والله و بالله همین رو گفت. منقلب شد و بقیه داستان. حالا شروع کنید جوان هم بیفتید که فلان و بهمان و بیا و بگیر و ببر.بابا بی خیال، راه خودت رو برو، از اول تا آخر حافظ مولانا عطار و... همین رو میگه. برای یکی به زبان امام حسین برای یکی دیگه طور دیگه. والله همتون درست فهمیدید. افرین. حالا بروید و شروع کنید. چکار به همدیگه دارید.؟ ببینم دیگه جنگی میشه. دیگه شیطانی هست، وقتی همگی عاشقانه کاری که بر لوح دلمان هست را اجرا کنیم. چنان زیبایی کل جهان را میگیره که آخر زمان میاد، نشستیم در فرعیات، در نام، در بند، خودمون رو گیر انداختیم. آقا ننویس برو بکن، انجامش بده بجای نوشتن. اُسکل بازی بسه، فیلم راه انداختید، بگذارید تاریخ ما ها باشند تا لذت ببریم، نمیخواد از لذتت به کسی بدی. شَّر میشه. بیخیال.
مهدی
2020-03-08T02:28:49
با سلام و ادبحضرت حافظ ارادت قلبی نسبت به حضرات معصومین علی الخصوص مولای فقیران دارند البته جای شک و شبهه نیست که حضراتی مثل عطار مثل ابوسعیدابوالخیر مثل مولانا خود رو وامدار علی علیه السلام می دانند و بسیار ار ایشون استعانت طلبیدن همونطور که حافظ حافظ قرانییست که علی علیه السلام ناطقش بودشمع جمع آفرینش شاه مردان است و بسگر تویی از جان غلام شاه مردان غم مخور
مهدی
2020-03-08T02:30:48
حـافظ طریـق بـنـدگی شـاه پـیـشـه کنوانگاه در طریق چـو مـردان راه بـاش
احسان
2020-03-13T23:56:09
سلام. حافظ را با نقل و عقل و وحی با اطمینان تفسیر کنید اما دو بیت اول اشاره به حدیثی است که از عایشه نقل شده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در حال عبادت و ناله و اشک و تضرع زیاد می‌بیند و می‌پرسد شما که به نهایت وصل رسیدی و آمرزیده ای یه اشاره اول سوره فتح چرا اینقدر ناله و فغان و حضرت پاسخی می‌دهد که حافظ عیله الرحمه می‌فرماید ما را..... کار داشت. سخنی با مدیر سایت که لطا موارد نامربوط را حذف کنید تا مربوطها بهتر نمایان شود
رضا
2020-02-25T08:54:08
درود بر عزیزانبه این موضوع باید فکر کرد که آیا اساسا شعر حافظ نیاز به تفسیر داره ؟اگر نیاز به تفسیر داره چرا خود آن بزرگوار تفسیری بر اشعار خودش نداده که از همه لایق تر بوده به این مهمدوم اینکه چرا باید چیزی بنویسه که نیاز به تفسیر داشت باشهشخصا معتقدم که شعر حافظ باید به خواننده نازل باشه اصولا آن کس که خبر شد خبری باز نیامد...
شاهین
2019-04-08T12:15:13
شیعه و سنی و ...؟ این وصله ها به حضرت حافظ نمیچسبد ای نوکِ بینی بینان بس کنید حافظ بزرگ تر و عاقل تر از آن است که خویش را به محدودیت های طفلانه ی عوام بسپارد به قول شاعر و عارف نامی ایران زمین جامی : ای مغ‌بچه از مهر بده جام می ام// کآمد ز نزاع سنی و شیعه قی‌ام// گویند که جامیا چه مذهب داری؟// صدشکر که سگ‌سنی و خرشیعه نیم
پریشان
2019-08-22T07:20:51
آیه‌ای از قرآن که در بیت آخر از مفاهیم آن استفاده شدهسوره مبارکه فرقان آیه 10.تبارک الذی ان شاء جعل لک خیرا من ذلک جنات تجری من تحتها الانهار ویجعل لک قصورابزرگ [و خجسته‌] است کسی که اگر بخواهد بهتر از این را برای تو قرار می‌دهد: باغهایی که جویبارها از زیر [درختان‌] آن روان خواهد بود، و برای تو کاخها پدید می‌آورد.در آیه اول همان سوره به نزول قرآن اشاره دارد و در آیات بعدی بر احتجاج کافران بر اینکه چرا رسول همچون زمینیان است و چرا فرشته با وی نیست و چرا از مال و مکنت و جاه بهره ندارد.که این آیه در پاسخ می‌آید.
مجید
2019-08-18T01:24:17
بابا مقصود و اشارۀ این غزل و بویژه دو بیت نخست آن بسیارپیداست اما نه آسان . بلکه سهل و ممتنع . باری معنی آن عمان دو بیت اول مثنوی است که بشنو از نی چون شکایت میکند ... الخ . خلاصه انسان و خدا باهم هستند ولی انسان به علت اینکه چشم به پائین و زمین دارد ، خیال میکند از خدا جدا و مرتب ناله های زار و شکایت و در نفیر مینالد
رامین کبیری
2021-04-09T21:25:21
صحیح بیت یکی مانده به اخر: یاد آن ان شیرین..."وقت" غلطهضمنا این گوینده اول تاریخ ما که در تلویزیون هم گول صدای رسا و عنوان دکترا و تیپ ادبیش رو میخورن و میبرن برنامه داجرا کنه تو این سایت هم غلط زیاد میخونه. خسته م کرده
صابر
2021-04-17T00:57:02
من اگر بخوام این بیت رو منسوب کنم، به ماجرای حضرت علی اصغر تعبیر میکنم. نام دیگر ایشان عبدالله بن حسین هست.بلبلی-امام حسین- برگ گلی(علی اصغر کودک 6 ماهه که شهید شد) خوش رنگ (بخاطر خون، به رنگ سرخ درآمد) در منقار داشت.حروف ابجد بلبل 64 و نصف حروف ابجد حسین 128 هست.حروف ابجد عبدلله (بدون الف) 141 نصف حروف ابجد برگ گلی 282 هست.خوش رنگ هم که با این شکل از تفسیر، بعد از شهادت علی اصغر (ع) هست که بدنش به خونش آغشته شده است و در منقار حضرت هم اشاره به این واقعه تاریخی داره که:حضرت، با خون حضر علی اصغر، محاسنشون رو خضاب کردن.آورده اند که: همچنین گفته شده است که امام با مشاهده این واقعه گریست و فرمود: «پروردگارا! تو خود میان ما و این مردم داوری فرما که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند؛ اما ما را کشتند».[16] به گزارش ابن جوزی در این هنگام ندایی از آسمان شنیده شده که «او را واگذار- ای حسین - که او را در بهشت شیر می‌دهند».[17]برخی نیز نوشته‌‏اند که امام پس از شهادت فرزندش، او را با خون گلویش آغشته کرد و فرمود: «به خدا قسم تو از ناقه صالح نزد خدا گرامی‌تری و پیامبر(ص)، نزد خدا از صالح(ع) گرامی‌تر است؛[18] خدایا اگر امروز فتح و نصرت خویش را از ما باز داشته‌‏ای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است قرار ده».[19]میتواند ماجرای امام حسین و سایر شهدای کربلا باشد. درهرحال:حافظ که رند هست، از امام حسین سوال میپرسه:گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیستگفت ما را جلوه معشوق در این کار داشحافظ مثل ما میپرسه که اگر ای امام حسین برای خدا میجنگید، پس چرا با شهادت فرزند خردسالتان ناله میکنید.جوابش اینه که حضرت به حافظ میگویند ما این ناله‌مون هم بخاطر خدا هست که مردم خدا رو ببینن و دست از این کارشون بردارن. و حتی ناله های ما هم حاصل غرق شدن ما در جلوه های خداست. فکر نکن که از خودمون و برای دنیاست. نه؛ هر کاری که میکنیم برای خداست.یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراضپادشاهی کامران بود از گدایی عار داشتاینجا هم ادامه صحبت امام حسین هست که به حافظ میگه خدا اگر برای این شرایط ما نجاتی قرار نمیده از ضعفش نیست و حکمتش ایجاب میکنه که اگر کسی در این شرایط هست، چاره ای نداشته باشه. خود خدا پادشاهی کامران هست. ما نمیتونیم بگیم خدایا ما اعتراض داریم، دینت داره با شهادت ما همراه ما از بین میره، نه اینطور نیست خدا از این حرفها عاری هست.در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوستخرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشتما درسته که توی این شرایط که دشمن احاطه‌مون کرده و داره شهیدمون میکنه سخت نیازمند شدیم اما این ربطی به قدرت و خواست خدا نداره. ما عاشق خدا هستیم و شهادت در راه رضای خداوند زیبا و عادل و قوی و حکیم و شکست ناپذیر، عزت است. (تعبیر این بخش رو نمیدونم یعنی خرم آن... اما اجازه بدید این رو هم به گمان خودم تعبیری کنم که: ) /باز اگر اوضاع اینطور نبود، میدیدی که چطور خوش و خرم با خدا صحبت میکردیم./ اما این هجمه دشمن، باعث نمیشه حتی یک قدم از خداپرستی و قدمی که برای خدا برداشته ایم دست برداریم و تصور نکن که خدا ضعیف شده که به ما کمک نمیکنه، نه، خدا قوی هست اما این شرایط برای انسان رقم خورده و اگر دیگران کمکمون نمیکنن ربطی به رابطه ما و خدا نداره. خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیمکاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشتبیا با من تا جانمون رو برای این خدا که کربلا و حوادثش را نقاشی میکند، و این نقاشی به آیندگان میرسد، بدیم و شهید بشویم. که این همه اتفاقات که در کربلا رخ داده و میده، همه خواست خداست و هر چه که بشود باز هم این خداست که پیروزی را تعیین میکند و ما نقطه ی تسلیم هستیم در گردشِ پرگارِ خواستِ خداوند. و پیروز نهایی ماییم نه دشمن کافر و این به خواست بی رقیب خدا اتفاق خواهد افتاد ولو همه ما شهید شویم در این بیابان کرب و بلا.گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکنشیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشتآره حافظ عزیز تو هم مثل ما باش. اگر واقعا خدا رو دوست داری و به اهل بیت علاقه داری بخاطر خدا، به فکر بد گوییهای مردم و بدنام شدن نباش. مثل ما که شهید شدیم و این واقعه کربلا و تنهایی را به جان خریدیم. بعد هم تعبیر همیشگی حافظ از اهل بیت به خانه شراب(الهی) که شیخ صنعان هم از سر عاشقی میرفت سراغ رهن خانه خمار و بیمی از بدنامی نداشت چون واقعا عاشق بود. در ادامه دیگه حافظ خودش صحبت میکنه که:وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیرذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشتوقتی رو بیاد بیار ای خواننده‌ی عزیزِ شعرِ من، که آن وقت و هنگامی که شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر، در حلقه کافران تنها مانده بود و ذکر خدا رو میگفت....معروف است که حضرت در دقایق پایانی خودشون در گودال قتلگاه، با خدا راز و نیاز میکردن که الهی رضا برضائک صبرا لقضائک تسلیما لامرک الحمدلله رب العالمین...چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشتشیوه جنات تجری تحتها الانهار داشتمشخصه دیگه، حافظ آن "وقت" و لحظه رو که به ذهن میاره، اشک از چشمانش جاری میشه و دیگه ادامه نمیده بحث رو و همینجا به آن حوری بهشت درود میفرستد و میگه الحق این مرد-امام حسین از همان خاندان پاکی هست که آیات قرآن درمورد آنها تعبیر میشه کسی که از همه چیزش بخاطر خدا گذشته. از خانه، مال، خانواده، تجارت و نفس... قصر فردوس از آن شماست.ببخشید ممکنه شرح من ضعف داشته باشه اما دلی نوشتم و خواستم بگم اینکه حافظ رو در حد دنیا کوچک میکنید، خیلی ضعیفید. حافظ و سعدی و مولانا، و ... هم دنیا و هم آخرت را برای مردم تصویر میکردن و اینطوری سالهاست که بین مردم محبوب هستن. دوستی اهل بیت که 14 معصوم هستن، و بالاخص آخرین و چهاردهمینشان، حضرت مهدی، منجی بشریت، بنظر راز ماندگاری و محبت حافظ در بین همه ماست. کلا این خاندان تعابیر واقعی قرآنند و حافظ هم حافظ همین قرآن هست.اگر این رو در اشعار حافظ نمیبینید و داستان آن شیخ رو مثلا تنها تعبیر این اشعار میبینید خیلی کوته نظری میکنید.درود بر حافظ درهرحال این شعر آنقدر زیبا هست که بتوان تعابیر خوبی ازش گرفت. درود بر حافظ که به قرآن و چهارده روایت و چهارده ماه، میبالید و از بدنامی نمیترسید.همین امروز هم گاهی بخاطر اهل بیت بعضیها توی کشور خودمون مورد توهین قرار میگیرن اما باز هم هرچه دشمن میزند، به در بسته میزند و باز همه مردم و اکثریت مردم محب اهل بیت هستن و جذب وقار الهی آنها.
مؤدب
2021-03-08T12:44:17
با سلام و عرض ادب به نظر بنده بیت هفتم منظور جناب حافظ حضرت اباعبدالله الحسین هستند چرا که ایشان پس از جدا شدن سر از بدن بالای نیزه در میان یزیدیان شروع به تلاوت قرآن کردندالبته درباره 3 بیت ابتدایی هم بحث فراوان هست اما حوصله شرح قضیه نیست پوزش بنده را پذیرا باشید
رف
2020-07-04T08:20:02
می گوید مارا جلوه معشوق در این کار داشت نه براین کار داشت. اولی به این معنی است که این کار یعنی ناله های زار موجب جلوه گری یا جلوه گر ماندن معشوق می شود. بدون ناله های زار این جلوه (معشوق) برای من نمی ماند. دقت کنیم می گوید ناله خوش پس باید نتیجه خوش داشته باشد...
ابراهیم پورخلیل روانشناس
2020-07-26T02:47:35
من تقزیبا بیشتر حاشیه ها را خواندم و ضمن اینکه ادعایی در تفسیر شعر و شان نزول اشعار ندارم ولی از آنجا که داستان زیبای شیخ صنعان را به روایت علیرضا میبدی شنیده بودم نزدیک به یقین غزل لسان الغیب را در شرح عشق رویایی شیخ یافتم و در عجبم که برخی از دوستان ادیب ما ایرانیان تلاش وافری دارند تا تمام ادبیات ما را برخاسته و متصل به باورهای دینی کنند و اگر خود حضرت حافظ هم زنده بود از اینهمه تفسیرهای گوناگون در عجب میبود از دوستان خواهش میکنم که باورهای شخصی خودرا به شاعر نسبت ندهند
علی جعفری
2020-06-03T14:44:15
مردی ز کنندهٔ در خیبر پرساسرار کرم ز خواجهٔ قنبر پرسگر طالب فیض حق به صدقی حافظسر چشمهٔ آن ز ساقی کوثر پرس*******عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدایما همه بنده و "این قوم" خداوندانند
دکتر صحافیان
2020-10-11T08:27:40
بلبل عاشق، برگ زیبایی از گل در دهان گرفته بود و در حال برخورداری از دیدار ،ناله های خوشی داشت.گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیستگفت ما را جلوه معشوق در این کار داشتدلیل ناله هایش در حال وصال را جلوه گری معشوق بیان می کند( ایهام در جلوه: 1-ناله ها به خاطر جلوه گری برای غیر است2-سوز و گداز عشق را بیشتر کرده است3- خواهان اتصال با کل یا ذات خداوند است)3- اگر معشوق توجهی به ما نمی کند، گلایه ای نیست.او پادشاه کامرواییهای خویش است و از همنشینی با گدایان( نسخه خانلری: به جای گدایی- ی نکره -)دوری میکند4-ابراز نیاز در برابر آن زیبایی بی کران اثر بخش نبست خوشا به حال آنکه سرنوشت دریافت زیبایی را برایش رقم زده است( موهبتی بودن دریافتها)5-پس بیا تا بر این قلم زیباآفرین جان دهیم که این همه زیبایی از گردش پرگار آفرینشگر اوست.6-اگر در وادی عشق قدم گذاشتی، از بدنامی نیندیش( ترک خویشتن کن) شیخ صنعان خرقه عارفانه اش را در گرو یک جام شراب( بیخودی) گذاشت.(در شوق شیخ صنعان) وقت آن آزاد مرد رها از خویش، خوش که در هزار توی سلوکش تسبیح فرشتگان را در کمربند کافران داشت.( وصول به باطن هستی)7- چشمان حافظ نیز همانند "بلبل" در زیر قصر معشوق، چون نهرهای بهشتی از اشک جاری بود( ایهام: انعکاس نهرهای قصر در چشمان)دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
ملیکا
2020-08-24T03:34:40
سلام دوستان تاریخ مای عزیزجسارتم رو ببخشید من ادیب و عارف و ... نیستم ولی با دیدن این غزل حافظ به یاد این شعرش افتادم سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه ها کرد به نظر این حقیر اومد که بلبل با اینکه برگ گلی در منقار داره که شاید منظورش در اختیار داشتن برگ گل یا همنشینی با گلی باشه باز هم شکوه و شکایت میکنه و از خطرهای راه عاشقی میگه نکته دیگری که به ذهنم میاد شباهت و ارتباط معنایی شعرهای حافظ باهمدیگست و انگار حافظ باغزلی معمایی طرح کرده و با غزل دیگر جواب معما رو داده . اگر اشتباه میکنم استادان لطف کنن منو راهنمایی کننو فکر میکنم جهانِ حافظ خیلی بزرگتر باشه از چیزی ما فکر می کنیمالبته در رابطه با دین و مذهب ،حافظ خودش رو پیرو عشق میدونهو دنیا رو رها کرده به خاطر همینه که هر کسی یه داستان یا مذهب برداشت میکنه چون همه این داستان ها به یک چیز ختم میشه ، عشق هرچند که توی غزلی گفته قرآن ز بر خوانده در چهارده روایت
منوچهر تقوی بیات
2017-08-18T13:19:33
فیلسوف ها و نویسندگان بزرگ دنیا مانند نیچه، گوته، ویلیام جونز و ... از راه ترجمه های دست و پا شکسته به اندکی از اندیشه های حافظ آگاهی یافتند. آن ها اندیشه ها و شعر های حافظ را به مقیاس جهانی ستودند. شیعه چیست ؟ سنی کدام است؟ چرا حافظ را با کوته بینی از دریچه ی تنگِ چشمان متعصب خود نگاه می کنید؟ حافظ از شیخ صنعان و از ندیده گرفتن بدنامی می گوید. تسبیح و زنار یعنی دین و کفر را در کنار هم می گذارد و یکی می داند. انعکاس بام و قصر یار خود را در چشمان خودش با بهشت مقایسه می کند و سیل اشک های خود را چون از میان تصویر بام و قصر یارش می گذرد به جوی های بهشت تشبیه می کند که همه کفر است. از حافظ شناسان و فرهیختگان ادب و فرهنگ ایران در شگفتم که چرا در برابر این خرافه های ضدفرهنگی چیزی نمی نویسند و میدان را در تاریخ ما خالی گذاشته اند. منوچهر
تماشاگه راز
2017-11-17T14:32:55
بیت 6 را با زیر از غزلی دیگر مقایسه کنید :"ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چونروی سوی خانه خمار دارد پیر ما"نتیجه با شما
تماشاگه راز
2017-11-17T14:42:46
شرح بیت 7 :در این بیت حلقه ی زنار را رشته تسبیح مقایسه کرده ٬ می گوید شیخ صنعان در مراحل سیر و سلوک عاشقانه – که ما یه‌ی رسوایی او گردید – مانند ملائک به حمد و ثنای خدا مشغول بود. با این تفاوت که بجای آنکه با رشته تسبیح ذکر و نیایش کند، با حلقه زنار نیایش می‌کرد.و مقصود اینکه از طریق هر اعتقادی می توان عبودیت خود را اظهار کرد.اشاره‌ی بیت خصوصا به آن قسمت از داستان شیخ صنعان است که «گفت سبحه بیفکندم تا زنار برگیرم ٬ آری تا سبحه (سبحه‌ی تزویر) در دست است٬ زنار (زنار صفا) بر میان نتوان بست.»
سروج
2017-01-28T02:00:52
حاجت به کلاه برکی داشتنت نیستدرویش صفت باش و کلاه تتری پوش
مهدی
2017-01-26T10:46:55
به نظر بنده حافظ در این بیت به شیخ اشراق سهروردی اشاره داره چرا که سهروردی در مسیر سیر و سلوک خود با دختری زردشتی آشنا می شه که در این بیت به هر دو مورد اشاره می کنه (اطوار سیر، حلقه ی زنار)
مهدی
2017-01-26T10:52:43
به نظر بنده نظر حافظ در این بیت شیخ اشراق سهروردی است چرا که قلندر لقب سهروردی بوده است و تنها ایشان است که در مسیر سیر و سلوک شیفته ی دختر زرتشی (زنار میان بند زرتشتیان بوده است) می شود.
م. تقی پور
2017-06-06T17:27:48
درود بر دوستان عزیزنظرات دوستان را خواندم . به نظر من ، مکنونات غیبی که در قلب برخی دوستان است لزوماً در قلب نازنین خواجه رندان نبوده . افظ جنگ هفتاد و دو ملت را رها کرد .
مرتضی قمشه ای
2017-05-28T02:14:59
دوست ناشناس که نوشته اند حافظ اصلا اشاره ای به إمامان شیعه ندازد بد نیست أین بیت معروف حافظ را بخوانند - حافظ آکر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجفو اما برأی درک معنی بیت اول غزل باید به بیت دوم رجوع کرد که اشاره به ناله عاشق دارد در عین وصل - بنا بر این اشاره به فقدان کسی ندارد بلکه بیان حال عرفانی ناله ایست که إز شادی مفرط حاصل می شود به خاطر جلوه با شکوه معشوق نه غم دوری - نکته اینکه جلوه معشوق امیخته با مراتب جلال است که عاشق را به ناله وا می دارد.برأی درک حالات و مقامات عرفا باید کتاب های کلاسیک عرفانی را خواند مانند کشف المحجوب هجویری
امیر
2017-06-01T10:02:15
پیشنهاد می‌دهم نظراتی که درج می‌شود، کارشناسی شده و تنها نظراتی که در فهم بشتر معانی اشعار مفیدند، تأیید شود تا اتلاف وقت جویندگان نشده و مورد استفاده محققین باشد.
فروغ-الف
2018-11-05T01:33:18
سلام از نظرات دوستان بهره مند شدم ، درخصوص دوبیت مطلع غزل تفسیری که جناب محمد در دو نظر پیشتر ارجاع شده به معانی گل و بلبل و صبا از عطار ارائه نموده ، قابل توجه است هر چند یقین کامل حاصل نمیشود . در مورد این دوبیت یاد شده ، شاید توجه به این موضوع که بلبل تنها برگی از گل در منقار داشته و نه تمامی گل را و امکان اینکه ناله از این موضوع نشأت بگیرد نیز نیز گرهی از معنا را بگشاید هر چند در پاسخ مشود گفت که اگر ناله از عدم وصال کامل و تمام گل بود که حافظ به ناله در عین "وصل" اشاره نمیکرد .همیشه با تردید در معنای عرفانی و یا مذهبی به غزلیات حضرت حافظ می نگرم و اصل را بر غیر عرفانی بودن قرار میدهم مگر معنای مخالف وارد شود که با توجه به ترکیب "جلوه ی معشوق "در دو بیت مطلع غزل که انگار معشوق اینجا جدا از گل و فراتر از آن دیده میشود خصوصا که به صورت مطلق معشوق آورده شده و تردید را در مورد معشوق زمینی بودن بلبل یعنی گل افزوده میکند ؛ با وجود این مضمون که زمین جلوه گاه و منظر اوست ...و اما اشاره حافظ به شیخ صنعان در این غزل و چند غزل دیگر نشان از ارادت حافظ به ملامتیون دارد حتی اگر نگوییم وی ملامتی بوده است ، و نکته دیگر اینکه حافظ به تنها دو تن از عرفای قبل از خود در غزلیات اشاره صریح داشته و این دو عارف یکی منصور و دیگر شیخ صنعان است ، اولی پیشرو ابتدایی دسته عارفان حلاجی و دومی از ناموران دسته ملامتیان است ، و قلندر دسته تندرو ملامتیان بودند که به شیوه بزرگ خود سر و ابرو و مژه میتراشیدند و بر ملامتی بودن و انجام ظاهری منکرات به سبب احتراز از ریا و سالوس و خوشایند خلق اصرار داشتند . به نظر میرسد حافظ رند و دارای مکتب رندی با وجود ارادت بالا به ملامتیان و قلندریون تفاوتهایی با آنها دارد و مهمترین تفاوت آنها این است که ملامتیون از ترس افتادن در چاه سالوس تظاهر بر گناه داشتند در حالی که حافظ به سبب تنبه و نقد ریاکاران و اصلاح این مذموم راه طریقت که بزرگترین مفسده زمان وی بوده فریاد بر گناه میزند گناهانی که رنجش خلق در آن نباشد و زبان سرخ خود را بر سرزنش سالوسیان و نان به نرخ روزخوران باز میکند ، و بر خلاف تصویری که از معبود وی در آن وقت بر قهاریت ارائه میدادند تاکید بر رحمانیت خدا بر گناهانی چون شراب خوردن و... داشته است ، نظر اینکه حافظ بیش از آنکه یک عارف جلوه نماید ، با ابزار غزل یک مصلح اجتماعی و منتقدی طناز و رند بر دسته ریاکاران مذهبی است ،همانطور که هم دوره وی عبید زاکانی با زبان طنز نثر همین رسالت را بر دوش گرفته است ( اینکه آیا حافظ در زبان طناز خود متاثر از عبید بوده یا بالعکس جز هم زمان بودن این دو منتقد دلیل دیگری نیافتم ، و پاسخ جز نمیدانم و شاید و ممکن است نگرفتم و اگر عزیزی در این مورد مستندی در رد یا پذیرش ارائه کند ممنون لطف و دانش وی خواهم شد )
نیکومنش
2018-10-16T22:17:55
درود و صد درودبلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت اندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در اینکار داشت به نام دوست بلبل نماد انسان وارسته و عاشقی است که در بهار جان به دیدار معشوق رسیده و معشوق بر او جلوه کرده است (اشراق به نورانیت )و او دمی در کنار گل خویش به گل افشانی پر داخته و سر مست شده است پس از گذر بهار و چهره پوشی معشوق بر عاشق ،بلبل عاشق ما که همصحبتی گل را از دست داده است در فراق معشوقه خویش به ناله های جان کاهی می پردازد و هر زمان که این انسان عاشق جلوه ای از معشوق (برگ گلی خوشرنگ )را می بیند همانند (انسانهای وارسته و به حق پیوسته ویا حتی زیباییهای موجود در طبیعت و اجتماع)یاد آن جلوه معشوق در خاطرش زنده شده و نواهای زیبا و حزن انگیزی به سر می دهد حافظ خود را همانند آن بلبلی می داند که معشوق بر وی تجلی کرده و بار دیگر چهره مقصود از او پوشانده است وهر زمان که حافظ نشانه ای از معشوق در روی زمین می بیند شروع به نغمه سرایی و نوای حزن انگیز می کند ...که غزلیات حافظ گویای این امر هست البته مصادیق ارایه شده از سوی شاعر بزرگ وصال شیرازی بسیار محترم و قابل تامل بوده ولی جنبه اختصاصی و انفرادی دارد و قابل تعمیم به عموم نمی باشد در پناه حق باشید
نیکومنش
2018-10-16T22:16:43
درود بیکران بر دوستانیا رب این نوگل خندان که سپردی به منشمی‌سپارم به تو از چشم حسود چمنششعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است افرین بر نفس دلکش و لطف سخنش یکی از وجوه زیبایی و اعجاز شعر حافظ در مجهول پردازی و صحنه ارایی متن در ارتباط با مجهول مورد نظر است که باعث پویایی متن شده و ذهن خو اننده را به چالش و کنجکاوی در خصوص حل معما و یافتن پاسخی برای گمشده متن می کند حافظ هنرمندانه می کوشد که ذهن خواننده را در دست گرفته ودر امواج معرفتی خویش بالا و پایین کند پر هیزکای حافظ از بیان مستقیم شخصیت ها ساختاری قرانی داشته که چون پرتوی واحد بر نفوس انسان‌ها می تابد و برای دیده شدن نیازمند نفسی از غبار زدوده می باشد که همه هستی با تمام سنگینیش در وجود او انعکاس یابد آری شعر حافظ نزول و فرود حالات یک انسان عاشق تمام عیار می باشد که برای تفهیم سخنش سینه مالا مال از درد می خواهد او سخاوتمندانه کل بشریت را در شیرینی لطف سخنش شریک می کند ولی می کوشد که در معانی تنها در صدف وجود عاشقان هم دردش پرورش یابد چه دهشتناک است تصور مأمن هایمان بی حضور دیوان لسان الغیب ان زمان که خداوند این انسان عاشق پیشه را به ما ارزانی نداشته بود ...وبد نیست بدانیم این انسان خراباتی نیز چون همه سوختگان مهجور زمان خویش بود در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را شکر کان محنت بی حدو کران اخر شد
Mmn
2019-01-12T03:17:31
با سلام خدمت دوستان عزیز.دوستی از ناصردین شاه داستانی ذکر کردند که در نتیجه ی آن داستان، مقصود حضرت حافظ از بیت نخست را علی و حسن و حسین عنوان کردند که بسی خنده دار است. مثلا می گویند که طبق حروف ابجد بلبلی برگ گلی با علی و حسن و حسین برابری میکند که ممکن است با هزاران اسم دیگر هم که در تاریخ آمده است برابری کند. انقدر به دنبال ارتباط دادن زوری ابیات حافظ و آیات قرآن با موضوعات دیگر نباشید. که این به نظر من نشانه ی یک ذهن بیمار هست.طبق همان استدلال هم اگر پیش برویم برگ گل اشاره به گلبرگ دارد که یک شی هست و نه دو شی که بگوییم برگ اشاره به حسن و گل اشاره به حسین دارد. بعد اصلا چرا باید تا "بلبلی برگ گلی " حروف ابجد را حساب کرد و نه بیشتر.در داستان لیلی و مجنون به قسمتی میرسیم که لیلی و مجنون در کنار هم نشسته اند و وصل رسیده اند که مجنون از شدت عشق بی تابی و ناله میکند که شاید بتوان ارتباطی بین این بیت حافظ و داستان مذکور پیدا کرد و شاید هم زیبایی گل ، بلبل را بر این وا داشته که گل را بچیند و با خود ببرد و در پیش خود نگه دارد و ناله ی بلبل از این جهت است که باعث مرگ گل شده است.
آرا منتظری
2019-01-19T00:48:58
در تاریخ ما بحث بسیار اندر شیعه و سنی بودن شعرا در جریان است.نکته ای که عزیزان مدنظر ندارند، تفاوت است در تلقی ما شیعیان از نحوه اعتقادات اهل سنت.یعنی کسی که سنی باشد، لاجرم دشمن اهل بیت نیست‌.از 4 فرقه اصلی اهل سنت، سه مذهب با اهل بیت از در دوستی در آمده اند. مثلا سنی شافعی با سنی حنبلی از زمین تا آسمان در اعتقادات تفاوت دارند و باید دانست در فلات مرکزی ایران عمده اهل تسنن، شافعی مذهب بوده اند و دوستدار اهل بیت.
علی
2018-12-19T13:58:54
ببب
میلاد
2018-12-25T23:26:16
بنای بی سواد ولی عارف مسلک وقتی در عصر قاجاری از او از معنای این بیت حافظ "بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت" می پرسند ابیات ذیل را انشا می کند:دوش کاین آئینه دل از جفا زنگار داشت. از فراق دوستان دل آه آتش بار داشتزر عقل اندر درون کاسه سر میگداختزآتش حیرت که از ابرار و از اشرار داشتکز چه شد این سوی نور و از چه شد آن سوی نارنخل آن پرحاصل آمد این شجر بی بار داشتناگهم از در درآمد آن ندیم همزبانراز دل با اهل دل خوش میتوان اظهار داشتزانکه گامی چند او با اهل دل پیموده بوددر فضای رزم عرفان تیغ جوهربار داشتگفت با من مقصد حافظ بگو زین شعر چیستبلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشتگفتمش یک نکته از اسرار در این مضمر استای خوشا کو سیر اندر عالم اسرار داشتگفتم اندر روز عاشورابدشت کربلا چون شه لب تشنگان نه یار و نه نصار داشتجز علی اکبر نماندش هیچکس از یاوراناز گلستان وفا آن نوگل بی خار داشت چون علی اکبرپدر را بی کس و تنها بدیدعزم رزم فرقه کافر دل اشرار داشتپس اجازت خواست از باب و سوی میدان شتافتام لیلی از فراقش دیده خونبار داشتیوسف آل پیمبر شد بسوی دشت کینآه کان دشت دغا گرگان آدم خوار داشتحمله بر آن قوم کرد و جمله را در هم شکستچون شجاعت را ز جدش حیدر کرار داشتبعد از آن از قتلگاه آمد بسوی خیمه گاهلیک از تاب عطش لب خشک و حالی زار داشتپس طلب بنمود آب و چون حسین تشنه کاماشک خون آلوده جای آب بر رخسار داشتگفت با وی یا بنی هات لسانک زآنکه اوزیر لب جنات تجری تحتها الانهار داشتچون علی اکبر زبان بنهاد در کام حسینبلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشتچونکه آن برگ گل از تاب عطش پژمرده دیدواندر آن برگ نوا خوش ناله های زار داشتگفت اکبر با پدر ما را که بر این ره گماشتگفت ما را جلوه معشوق بر این کار داشتلوح هستی را بباید شست اندر پیش آنکاینهمه نقش عجب در گردش پرگار داشتطوطی طبع تو بنا در نوای معنویرنه داود و الحانات موسیقار داشت
رضا
2018-02-15T03:53:10
بلبلی برگِ گلی خوش رنگ درمنقار داشتواندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشتبرگ: برگ گل، ساز وبرگ و لوازم، میل و رغبت.منقار: نوک پرندگاننوا: آواز، دارایی.برگ ونوا: وسایل معیشت،دراینجا اشاره به برگ ِگل وناله وآواز همزمان درمنقاربلبلمعنی بیت: بلبلی رادیدم یک برگ خوش رنگِ گلی را برمنقارگرفته گرفته بود. امّا شگفتا این بلبل،به رغم آنکه به وصلِ گل رسیده بود گویی که درآتش افتاده باشد بازهم ناله وفغان می کرد. معلوم نبود دلیل این ناله وزاری اوچه بود! ازهمین رو سئوال کردم:گفتمش در عینِ وصل این ناله و فریاد چیستگفت ما را جلوه ی معشوق در این کار داشتجلوه: خودنمایی ونشان دادن خود به دیگران،نمایش دادن زیبایی و جاذبهمعنی بیت: ای بلبل ِ عاشق، ظاهراً که گل(معشوق) در اختیارتوست وتوبه وصال رسیده ای،پس این ناله وفغان ازبرای چیست که چنین شورانگیز وجانسوز ناله سرداده ای؟ بلبل پاسخ داد: دلیل ناله وفغان من ازبابتِ هرجایی بودنِ گل است ،تمام او متعلّق به من نیست، اوخود رابه همه می نمایاند،باهمه حتّا با بادنیز جلوه گری می کند و خود را دراختیار همگان می گذارد،ازاین می سوزم وازاین می نالم .درهمین معنا درجایی دیگرمی فرماید:خودرابکُش ای بلبل ازاین رشک که گل رابا بادصبا وقت سحرجلوه گری بود!یاراگرننشست با ما نیست جای اعتراضپادشاهی کامران بود از گدایی عار داشتحافظ دردوبیت ِ آغازین غزل ،ظاهراً حال وروزخودرااززبان بلبل،بصورت کنایه و غیر مستقیم بیان کرده وبه گوش معشوق ِ خویش می رساند که من نیزهمانندِ آن بلبل نالان، به این سبب همیشه درناله وزاری هستم که توخودرا به همه می نمایانی ودایم درجلوه گری هستی! جلوه گری توباعث می شود که همگان جاذبه وزیبائی تورادیده وعاشق توشوند.بنال بلبل اگربامنت سر یاریستکه مادوعاشق زاریم وکارمازاریست ازجنس واژه ها وفحوای کلام پیداست که معشوق دراین غزل نیز "شاه شجاع" است. شاه شجاع به رغم آنکه حافظ را دوست می داشته، لیکن به سببِ خطرناک بودن ِ افکارو اعتقادات حافظ، سعی می نموده ازاو دوری گزیند. زیرا متشرّعین ِ متعصّب که بنوعی دشمنان قسم خورده ی حافظ بشمارمی رفتند دردستگاههای دولتی نفوذِ عمیق داشتند وشاه شجاع را ازاین منظرتحت فشارگذاشته بودند تا ازحافظ دورباشد. برگردیم به شرح بیت اصلی: عارداشت: ننگ داشت،دوری می کردکامران: کامیاب وخوشگذرانمعنی بیت: اگرمعشوق نسبت به ما بی اعتنایی کرد ودَمی باما ننشست ازاین بابت شکایت واعتراضی نداریم. او پادشاهی کامروا وخوشگذران است وحق دارد که ازگدای ِ تُهیدستی همچون من، دوری گُزین،ازاوگله ای نیست گرچه:ازعدالت نبود دور گرش پرسد حالپادشاهی که به همسایه گدایی دارددَر نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حُسن دوستخرّم آن کز نازنینان بختِ برخوردار داشتدرنمی گیرد: کارسازنمی شود، اثربخش نیست نیاز وناز: حاجتمندی وغرور "حُسن": معانی زیادی دارد ازجمله نیکوئی ، بهجت ،خوبی ،جمال ، خوبرویی ، زیبائی ،ملاحت ، رونق ، فروغ ، نزاکت ، لطافت ، خوشی ، درستی ، صحت ، استواری و..... دراینجا تمام معناهای حُسن مدّ نظرشاعربوده است. ازمنظرحافظ " حُسن ِدوست" دراینجا فقط جاذبه وزیبایی ولطافت نیست بلکه به معنای ویژگی ِ خاص ورازآلود است. چرا که هیچ حیلتی درجلبِ توجّه او کارساز نمی افتد.خرّم: ای خوشابختِ برخوردار: اقبال خوش،شانسی که سببِ برخورداری و کامیابی صاحبش می شود.معنی بیت: نه تمنّا وعرض نیازمندی ونه قهرو غرور وبی توجّهی، هیچکدام اثربخش نیافتاد،هیچ یک جواب نمی دهد! خصوصیاتِ ویژه وخُلق وخویی رازآلود دارد هرحیله ای بکارمی بندم که بردل دوست(احتمالاً شاه شجاع) راهی بازکنم وبه دریای حُسن اوبپیوندم کارگرنمی افتد!ای خوشا به احوال عاشقانی که دارای اقبالی نیکوهستندوبی هیچ حیلت و ترفندی،بی هیچ خونِ دل خوردنی، ازدوست جوابی گرفته وازعنایت وتوجّهِ او برخوردارمی باشند.جان بیمارمرانیست زتو روی سئوالای خوش آن خسته که ازدوست جوابی داردخیز تا بر کِلکِ آن نقّاش جان افشان کنیمکاین همه نقشِ عجب در گردش پرگار داشتکلک: نی، قلم.نقّاش: کنایه از آفریننده ی هستیست.جان‌افشاندن: جان فدا کردن.پرگار: ابزاری برای کشیدن اشکال هندسی 2 - فلک 3 - بخت و اقبال معنی بیت: ای دل برخیز تا برهنرنمایی ومهارتِ اعجاب انگیز نقّاش هستی جان فشانی کنیم. ببین چگونه وباچه ظرافت وچه لطافتی این همه نقش ونگارشگفت آور و حیرت انگیز را به تصویر کشیده است!حافظ پس ازآنکه ناامیدانه وباحسرت واندوه ازنامساعدی بخت وبی توجّهی معشوق می نالد،گویی که با به درد آمدنِ دلش، قصدنموده لحظه ای توجّه ِ خویش را به زیبائیهای خیال انگیز هستی معطوف دارد به این امید که شاید توانسته باشد اندکی ازشدّتِ اندوه وحسرتِ درونیِ خویش را بکاهد.آنکه پُرنقش زداین دایره ی میناییکس ندانست که درگردش پرگارچه کردگر مُریدِ راهِ عشقی فکر بدنامی مکنشیخ صنعان خرقه رهن ِ خانه ی خَمّار داشتمُرید: دوستدار،پیرو، ارادتمند، پیرو فکر و اندیشه ی کسی بودن.فکربدنامی مکن: ازبی آبرویی و رسواشدن نهراس"شیخ صنعان" همان شیخ معروفیست که گویند درکعبه اقامت داشت وبه عبادت وپرهیزگاری مشغول بود. اوپس ازهفتادسال بندگی ِ زاهدانه، ناگهان دل به عشق دختری ترسا (مسیحی) سپرد ونهایتاً حاضر به خروج ازاسلام و گرویدن به مسیحیت، خوردن شراب و پرورشِ خوک شد لیکن دست از عشق برنداشت ومریدان خودرانیزازدست داد! حافظ ازاین رو که این شیخ درعاشقی پابرجا ماند کار اورا ستوده وازاوبه نیکی واحترام نام برده است.خرقه: لباس صوفیان، دراینجا منظور لباس مخصوص عبادت است.رهن گذاشتن: گِرو گذاشتنخَمّار: شراب فروششاید حافظ این بیت رابه کنایه وبه منظورانگیزه دادن به شاه شجاع سروده است. شاه شجاعی که به رغم داشتنِ پیوندِ عاطفی باحافظ،ازروی ترس ازبدنام شدن، مصلحت اندیشی نموده وازاودوری می جست.معنی بیت: اگرطالب عشقی، اگرحقیقتاً عاشق هستی، نباید ازبدنامی ورسوایی هراس داشته باشی، ببین که شیخ صنعان باآن همه اعتباراجتماعی و سابقه ی مذهبی، چگونه وباچه روحیّه ای درراهِ عشق قدم گذاشت وهمه ی دین ودل وآبرو واعتبارش رانثارکرد؟ رفتاراوخارق العاده بود، حتّا خرقه ی زُهد وپرهیزگاری خویش رانیز به خواستِ معشوق ، در اِزای جام شرابی درنزدِ باده فروش گِرو گذاشت!ازنظرگاه حافظ "شیخ صنعان" دراواخرعمر به حقیقتی بزرگ نایل شد. اوبهترین کاررا درآن لحظه که دل به عشق سپرد انجام داد و به رهایی رسید، ازننگ وازنام رهاشد، ازبند تعلّقاتِ دنیوی واُخروی خلاص شد. قبل ازآن دربندِ شهرت وقید وبند بود وعیب های زیادی داشت.داشتم دَلقی وصدعیبِ مرامی پوشیدخرقه رهن می ومطرب شد وزُنّاربماندوقتِ آن شیرین قلندر خوش که در اَطوار سیرذکر تسبیح مَلَک در حلقه ی زُنّار داشتبعضی ازشارحان این بیت را ازبیتِ قبلی جدا پنداشته ونتوانسته اند معنای حافظانه ای برداشت نمایند. درحالی که بنظرنگارنده ی این شرح، زیبایی ولطافتِ معنای این بیت، درادامه ی بیت قبلی بودنست ومنظوراز "شیرین قلندر" همان شیخ صنعان است که به درخواستِ معشوقه ی خویش به رسم مسیحیان زُنّاربه کمربست وچوپانی خوک نمود. ازنظرحافظ این رفتارها شیرینکاریِ قلندرمآبانه هست که ازعهده ی هرکسی برنمی آید. اَطوار سیر: روشها وحالتهای سیرو سلوک زُنّار: رشته ای که مسیحیان به وسیلة آن صلیب را به گردن آویزند. 2 - کُستی ؛ شالی که زردشتیان به کمر بندند.معنی بیت: ای خوشا به حالِ شیخ صنعان، آن ازبندِ تعلّقات رسته ای که درگذرازمراحل سیر وسلوک، با اینکه به ظاهرزُنّاربه کمربسته بود لیکن درباطن ودراعماق ِدلش، به ذکرو تسبیح ِ خداوند مشغول بود.نکته ی ظریفی که دراینجا ودر دل معنای این بیتِ نغزوزیبا نهفته وازدید بسیاری پنهان مانده این است: چنانکه می بینیم مراحل واطوار "سیروسلوک" درنظرگاه حافظ، کلیشه ای وثابت نیست. بلکه این مراحل ومنازل متغیّرومتنوعند. نگاه اوبانگاهِ همه ی عارفان تفاوتهای بنیادی دارد. اوبا نگرشِ ویژه ای که نسبت به جهانِ پیرامونی وهمچنین به مراحلِ "سیروسلوکِ عارفانه" دارد، تمام رفتارهای شیخ صنعان را حالتهای معنوی وبخشی ازسیروسلوکِ عارفانه می شمارد. یعنی این شیخ عزیزاز زاویه ی نگاهِ حافظ ، چه آن زمان که درمکّه اقامت داشته وبه زهد وپرهیزگاری مشغول بود، چه آن زمان که دل به عشقِ دخترترسا می بازد وچه آن زمان که ازدین خارج شده ، خرقه رهن ِ میکده کرده وزُنّارِ کُفر به کمرمی بندد همه وهمه ازبازی های عشق واطوار سیر وسلوکِ عارفانه هستند واوچون درهمه حال،خالصانه درپیِ حقیقت می گشته بنابراین رفتارهای او حقیت جویانه بوده ودرحُکم عبادت محسوب می گردند چراکه:همه کس طالب یارند چه هشیار وچه مستهمه جاخانه ی عشق است چه مسجد چه کنشتچشم حافظ زیر بام ِ قصر آن حوری سرشتشیوه ی جنّات تَجری تَحتها الاَنهار داشتحوری سرشت: کسی که فطرتِ پاک وذاتِ زیبائی داردجنات تجری تحتهاالانهار: باغهایی دربهشت که در پای درختانِ آنها، آب روان باشد. حافظ ِخوش ذوق دراین بیت، آیه ی 57 سوره ی نساء را دستمایه ی خودقرارداده ومضمون خیال انگیزی خَلق نموده است. معنی بیت: چشمانِ اشکبارحافظ زیر بام قصر باشکوهِ آن معشوقِ زیباروی، به مانندِ جوی آبی اززیردرختان روان می شد ومفهوم آیه 57 سوره ی نسا رادرذهن تداعی می نمود.... باغهایی که زیردرختان آن آبی روان باشد.....
ابراهیم خضرایی
2018-07-16T23:40:52
دوستان فرهیخته و گرامی .هر کسی به نوبه خود تفسیری از این ابیات زیبا را به رشته تحریر در آورده است .شاید نگاه مذهبی و عشق و علاقه یک شخص باعث بشود که زوایه دید او فقط یک منظر نگاه را ببیند و ظرفیت فکری هر کسی هم در استنباط و تفسیر بسیار تآثیر گذار خواهد بود . در مورد تعبیر ابیات اول و دوم به حضرت سید الشهدا که جانم فدای او وخاندانش ، به نظر حقیر این یک برداشت شخصی است اگر چه زیباست ولی باید دید خود خواجه شیراز آیا چنین منظوری داشته و یا این برداشت از ظرف فکری ما نشآت گرفته است . بنده برای تهیه چند جستار راجع به " گل " "بلبل " "شمع " و "پروانه " آثار ادبی کهن را کنکاش کردم و به یکی از آثار حضرت عطار رسیدم که عین داستان در آنجا آورده شده بود . عطار در "نزهت الاحباب " کل داستان را به صورت رساله ای مستقل ارائه کرده است و خلاصه آن این است که بلبل با میانجیگری باد صبا عرض ارادت به گل میکند و راه و نشان گل را میجوید و غزلهای عاشقانه اش را به باد صبا میسپارد تا به گل برساند دست بر قضا گل نیز احوالات بلبل را شنیده ولی از او بیزار است زیرا او را عاشقی هر جایی میداند که هر روز نزد یک گل است .وباد صبا واسطه ای بین گل و بلبل میشود تا اینکه گل را قانع میکند که بلبل عاشق توست اگر چه در گلستانها میگردد و نزد سوسن و دیگر گلها میرود ولی او عاشق راستین توست و تو نیز غیر از او عاشقی نخواهی یافت . القصه میانجی وصال آندو میشود و برگ گلی را به نشانه آشتی برای گل میآورد ...از گل رخسار ما برگی ببرنزد آن دیوانهٔ شوریده سرکین نشان میر خوبانست بیابی بهانه صبحدم نزدیک ماوقتی برگ گل به بلبل میرسد او از حال میرود و خوشحالی میکند و به وجد می آید .چون صبا نزدیک بلبل شد پگاهدر نهانی از نشان نیک خواهرنگ و روی برگ گل بلبل بدیدبر زمین چون مرغ کشته می‌طپیدداستانی اندر این معنی بخواندهر غمی کان بود از دل باز راندبرگرفت آن برگ گل را بوسه داددر قدمهای صبا لختی فتادزمینه برای وصال آنها فراهم شده ولی گویا مصیبت دیگری در پیش است .از قضا باغبان میخواهد گلها را بچیند و......باقی داستان بماند که سرنوشت بلبل را در عین وصل داغدار میکند .بسیاری دیگر از ابیات خواجه شیراز در آثار حضرت عطار است و گویا داستانهای زیادی در ابیات غزلهای حافظ انعکاس همان داستانهاست مانند داستان شیخ سنعان .اما در مورد شیعه و سنی بودن حضرت حافظ .دوستان مرحمت کردند و شواهدی از ارادت ایشان به خاندان عصمت و طهارت فراهم کردند که قابل قبول است و در آثار مولانا و مقالات شمس تبریزی و عطار و سعدی و فردوسی نیز به وفور منعکس است ولی یادمان باشد حافظ میگوید . من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشقچارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هستیعنی نماز میت برای کل دنیا خوانده است و اهل فقه میداند که نماز شیعه پنج تکبیر دارد و نماز اهل تسنن چهار تکبیر و البته در زمانهای قدیم شاید ما شیعیان هم با چهار تکبیر اقامه نماز میت میکردیم .که البته جای پژوهش دارد . ولی در کل مذاهب بدین صورت امروزی نبوده و فقط بعضی از مذاهب با بعضی دشمنی داشتند و ما بقی خویشتن دار و میانه رو بوده اند . و اگر اختلافی هم بوجود آمده همه از سر دانش و اختلاف نظر مثلآ بر سر صفات و ذات خداوند و جبر و اختیار و قضا و قدر وغیره بوده که سبب تشکیل فرقه های کلامی شده .ما بقی دلایل از سیاست است و اعتباری ندارد .......ببخشید طولانی شد .
علی
2018-08-05T21:23:56
این شعریکی ازاشعارناب عرفانیستآنچه بلبل درمنقاردارد آن شهودات عرفانی عارف است که هرچه قرب او به باری تعالی بیشترمی شود شوریدگی وزاری آن که ماحصل مشاهده تجلیات حضرت حق هست بیشترمی شود که دربیت بعد بیان این مسله واضح ترمی شود
محمد
2018-05-13T23:56:47
شرح بیت 2گفتمش در عین وصل این ناله فریاد چیست/ گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشتمن درباره این بیت با نظر آقای مرتضی قمشه ایی موافقم. به نظر من عارفانی که کلمه طبیه «یا جمیل» حضرت حق در ذات آنها بروز و ظهور دارد، از دیدن جلوه معشوق بی اختیار اشک از دیدگان فرو می ریزند. چون جلوه هایی از معشوق را در نزد خود دارند و از دیدن این جلوه های جمالیه و تطابقش یا جمال حضرت حق و بزرگی و عظمت آن نزد خداوند که جمال مطلق است حالتی از فقر و ناچیزی در خود احساس می کنند و بسا که حالتی از جلال الاهی تمام وجوشان را فرا می گیرد و اشک از دیدگانشان جاری می شود.
حامد مهدوی دوست
2021-06-26T09:15:02.5011407
بسیار دلنشین وزیبا
جهن یزداد
2021-07-11T01:00:57.0788979
صنعان  گویه ای از کنعان است  از انجا که  در عربی فصیح چ نبود و  هرجا به چ بر میخوردند انرا ص مینوشتند و بسیاری از قبایل عرب کنعان را چنعان می گفتند  انرا در نوشتن صنعان می نوشتند  ابوریحان بیرونی نیز درباره صاد نوشتن چ در صیدنه که همان چبپنه باشد به این داستان اشاره کرده 
در تلاش اقرار به نادانی
2022-03-08T06:10:57.5520272
بسیار عالی،همه راست و درست گفتید.و آفرین خداوندهاتون رو که این همه نقش عجب در پرده اسرار داشت. خداوند رو به این جهت جمع بستم که:راه های رسیدن به یک خدا به تعداد آدم هاست.وخدا های درک شده گاها فرق میکنن.عجب نقاش و عجیب صورتگری
در سکوت
2022-03-17T23:55:53.3304474
این غزل را "در سکوت" بشنوید
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2022-08-16T19:44:47.8875552
حافظ قله ای است دست نیافتنی ما در دامنه این قله عشق هم نیستیم نمی توانیم حافظ را درک کنیم لاجرم حافظ را پایین می آوریم تا قد و اندازه خودمان شود آنگاه دیگر حافظ نیست. خود خود ما هستیم با همان افکار و اوهام  بعد خودمان را سر دست می گیریم و می گوییم آهای مردم این حافظ است که فلان مذهب دارد و فلان عقیده و شعرش در باره  این شخص و این اعتقاد است. خیر این حافظ نیست. منیت من و شماست لباسی را کوچک می کنیم تا اندازه ما شود ولی دیگر این لباس ماست آن لباس اصلی نیست برای توجیه و تفسیر شعر حافظ سراغ یک جریان (هرچند مجعول هم نباشد) از فلان شاعر دربار می رویم که حرف می سازد و پول می گیرد و روح و شخصیت حافظ را رها می کنیم یا داستانی جعل می کنیم که دکتر زرین کوب عزیز چنین گفته است بگذاریم حافظ جان، خود حافظ جان باشد. این قدر هم به قصه پردازی ها اهمیت ندهیم
اسد محمدزاده
2022-08-29T18:00:13.0374213
با نظر رضا موافقم که دو بیت اول به یکی از مفاهیم عرفانی یعنی غیرت اشاره دارد و داستان سرایی برای این دو بیت شخص حضرت حافظ را هم به شگفتی وامی‌دارد.  غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد ضمنا از ۴۹۵ غزل ذکر شده در دیوان حافظ به جرأت و با اثبات می‌توان ادعا کرد دست کم ۱۰۰ غزل از حافظ نیست هم از نظر هنر شعری و هم از نظر فکری و محتوایی.  
برگ بی برگی
2022-09-05T05:34:09.6070091
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت  واندر آن برگ ، وُ نوا خوش° ، ناله های زار داشت  بلبل استعاره ای  از شخص حافظ و یا انسان عاشقی ست که به خداییت و یا خویش خود بازگشته باشد ،  گل لطیف است و صفت خداوند یا زندگی ، و برگ گل نمادی ست از خرد و هشیاری اصیل زندگی که پرتوی ست از  آن عقل کل  ، پس حافظ به شرح حال خود و یا انسان عاشقی می پردازد که عقل جزوی خود را رها کرده و  به خرد و هشیاری اصلی خود بازگشته و گلبرگی از گل خوش رنگ زندگی که رنگ خداست را در منقار خود دارد ، انسان نمی تواند خدا را داشته باشد اما او  میتواند و این قابلیت را دارد که با نیروی عشق از خرد و هشیاری اصیل زندگی که در روز الست  خداوند به او عطا کرده است ، بار دیگر  برخوردار شده و گلبرگی از گل بینهایت خداوندی را داشته باشد ، این دارایی ارزشمنداست که سرانجام او را به اصل خود یعنی خدا یا هستی کل وصل کرده و به وحدت می رساند ، در خوانش مصرع دوم نکته این است که برگ و نوا در اینجا به یک معنی نبوده و نباید جمع بسته شود ، درواقع "و" حرف ربط بین برگ و نواخوش می‌باشد ، برگ‌ همان گلبرگ مصرع اول است که اینجا دیگر در منقار نیست ، بلکه تمثیل خداوند است و در این مصرع بر  بلبل عاشق  محیط شده ، او را در میان گرفته است ، پس بلبل عاشق  با داشتن و دارایی هشیاری اصیل است که با خداوند به وحدت رسیده و گلبرگ زندگی یا خداوند ، حافظ و عاشق را احاطه می کند ، و اینجا  بلبل است که اندر گلبرگ قرار می‌گیرد ،  البته که خداوند بر کل هستی محیط بوده ، کائنات را اداره می کند و این جهان است که "اندر " او قرار دارد ،  اماحافظ می‌فرماید با عنایت خاص خدا به بلبل عاشق است که او اکنون درون برگ قرار دارد  "وُ نوا" خوش شده ، یعنی نوای چنین انسانی همچون سایر ابعاد وجودیش خوش شده ، هر سخن و نوایی که از نی او تراوش کند خوش و نیکوست زیرا آهنگ و چنگ زندگی ست که از طریق او بیان می شود  ، اما علیرغم این نوای خوش زندگی که از زبان و کلک بزرگی چون حافظ بر جهانیان جاری می شود ، آهنگ این نی سوزناک بوده و  ناله های زاری  که از سر افسوس است نیز بوضوح از زبانش شنیده میشود و حافظ  در ابیات بعد به علت این زاری می پردازد . گفتمش در عین وصل ، این ناله و فریاد چیست  گفت ما را جلوه معشوق در کار داشت  پس‌حافظ از  بلبل شوریده سبب این ناله و فریاد را در حالیکه به وصل گل رسیده است  سوال میکند ، پاسخ این است که مگر جلوه حضرت معشوق را در این گلبرگ نمی بینی ، رنگ خوش و عطر و بوی آن نشانگر‌چیست و از کجاست و چگونه است که انسان این زیبایی را تشخیص داده و عطر آن را می شنود ؟ و آیا  آهنگ زیبا و موزون  آن گلبرگ را  که از زبان حافظ به گوش می‌رسد نمی شنوی ؟ همه این لطایف گلبرگ ، بیانگر جلوه‌گری حضرتش در جهان فرم و ماده ست که انسان از آن برخوردار می باشد . در کار داشت یعنی پس از آنکه انسان عاشقی چون حافظ در گلبرگ زندگی قرار گرفت ، تازه کار عاشقی و معنوی او شروع می شود و این جلوه گری معشوق است  که موجب خلق و تراوش چنین غزلهای نابی می‌گردد که میتواند جهانی را سیراب کند . یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود ، از گدایی  عار داشت  حافظ از زبان بلبل و در پاسخ به دلیل ناله های زار می فرماید یار  یا خداوند که پادشاهی ست کامران ، یعنی شاهی که هرچه بخواهد و اراده کند همان شده و کامش برآورده میشود ، اگر با ما  که خاک نشین هستیم هم نشینی نکند چه جای اعتراض است ؟ هیچ ، هیچ جای اعتراض نیست زیرا او پادشاه جهان است و از گدایی (یک گدا ) عار داشت ، یعنی در شأن پادشاه نیست که با گدایان هم‌نشینی کند پس جای هیچگونه اعتراضی نیست و کسی هم نمی تواند پادشاه  را سرزنش کند . در نمی گیرد نیاز و ناز  ما با حسن دوست  خرم آن  کز نازنینان بخت برخوردار داشت  اما آنچه موجب ناله های سوزان میشود این است که انسان گدا و نیازمند که واقعآ محتاج است به اینکه خود را به پادشاه وصل کرده و اثبات کند از جنس پادشاه است و اصل او زیبایی و حسن دوست را دارد ، چنین گدا و نیازمندی ناز را پیشه خود نموده و در حالیکه  پادشاه او را بسوی خویش می خواند ، انسان سر باز زده و  ناز می کند ،  این ناز و امتناع  انسان فقیر است که ناله و فغان از نهاد بلبلانی چون حافظ بلند کرده که به فریاد مبدل می شود ، حافظ با آواز بلند می فرماید بدان که این نیازمندی و فقر با حسن و زیبایی دوست در نمی گیرد ، یعنی کارگر نمی افتد و پادشاه جهان به این ناز انسان وقعی نمی گذارد ، در مصرع دوم نازنینان همه انسانها هستند که در عین نیازمندی ، خداوند آنها را گرامی داشته و با نظر لطف و کرامت به آنها می نگرد، پس حافظ می‌فرماید اما خرم و سرخوش آن انسانی که از بین همه نازنینان از بخت هم نشینی با پادشاه برخوردار شد ، از نگاه عارفان هر انسانی توانایی و استعداد  این بخت را برای خود دارد و اینگونه نیست که خداوند با قرعه و بطور اتفاقی  انسانی را از این بخت برخوردار کند ، بلکه هر کسی از نازنیان میتواند با سعی و کوشش این بخت را برای خود رقم زند  تا شاید روزی با عنایت حضرت دوست به این مراد و مطلوب خود برسد که با پادشاه و آن هم پادشاه جهان هم نشینی کند . خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم  کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت  پس‌حافظ امیدوار است تا با این آگاهی بخشی ،‌ انسان به یکباره از جای برجهد تا جان و جوهر وجودی خود را بر قلم آن یگانه نقاش هستی بیفشاند ، یعنی خداوند با وصل هر نازنینی به اصل زیبای خود نقشی جدید بر هستی می زند و بر رنگ و بوی گلبرگ خود که همان خرد و هشیاری ایزدی ست می افزاید ، تصور کنید جهان بدون رنگ و نقش بزرگانی چون حافظ را ، بدون شک جهان پس از حضور  آن بزرگان رنگ و بوی دیگری یافته است .در مصرع دوم می‌فرماید آن یگانه نقاشی که اینهمه نقش عجب و حیرت انگیز  را در گردش پرگار خود داشته و دارد ، گردش پرگار همان چرخ هستی یا روزگار است و خداوند هر لحظه بوسیله پرگار خود در کار نقش زدن بر هستی ست ، مولانا  می‌فرماید  ؛ کل اصباح لنا شان جدید / کل شیء عن مرادی لا یحید  گر مرید راه عشقی فکر بدنامی  مکن  شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت  با این آگاهی بخشی هاست که نازنینانی مرید راه عاشقی میشوند اما مانعی در این راه خودنمایی  می کند که بدنامی و رسوایی ست ، حافظ می‌فرماید  فکرش را نکن و قدم در این راه بگذار ، ‌ماجرای عاشقی شیخ صنعان بر دختر ترسا را ببین که چه پایداری ها در راه عشقش انجام داد و خرقه دلبستگی  و تعلق خاطر به اعتقادات و مراد بودن خود را در خانه خمار و می فروش به گرو گذاشت تا با نوشیدن شراب به خواست معشوق عمل کرده و به وصالش برسد ، او بر عشق دختر ترسا به این کار پرداخت ، پس نازنینی که مرید راه عاشقی پادشاه جهان گردد باید بدنامی و رسوایی های بیشتر از اینها را بجان بخرد و از ملامت مردم هراسی بدل راه ندهد . وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر  ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت  می‌فرماید ماجرای عاشقی شیخ صنعان نیز تمثیلی ست که شیخ عطار  بمنظور انتقال پیامی به انسانها بیان نمود است ، حافظ یاد آن شیرین قلندر را خوش و گرامی داشته و ادامه می دهد که شیخ صنعان قلندرانه در حلقه زنار نیز به  ذکر و تسبیح خداوند مشغول بوده و در سیر آفاق و انفس بسر می برده است  .  چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت  شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت  آن حوری سرشت اشاره به دختر ترساست که هر روز  بر بام قصر رفته و دل از شیخ صنعان می ربود ، و در اینجا نیز منظور حضرت معشوق است که هر لحظه بر بام قصر جلوه گری میکند تا دلها را ربوده و عاشق خویش کند ،‌ پس نگاه حافظ همچون شیخ صنعان بر آن حوری سرشتی که بر بام و بلندای قصر جلوه گری میکند ،  نگاهی ست که شیوه و فریب داشت ، یعنی شیخ صنعان نیز در ظاهر چشم به بهشت و شراب روان در زیر درختان بهشتی را داشته ، اما در واقع دلش در گرو عشق آن حوری سرشت بوده و حافظ نیز  منظوری جز وصالش در سر نمی پروراند به هر قیمتی ، و هر فرمان و خواسته ای که حضرتش از او داشته باشد به جان و دل انجام می دهد  تا سرانجام به وصلش برسد ، یعنی همان کاری که شیخ می کرد ، . به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید .
یوسف شیردلپور
2022-11-20T19:18:11.7550522
جناب عطا سعیدی عزیز درست فرمودید کوتاه اما مفید، با مروری که به حاشیه هاکردم به نظر رسید من که نه بلکه  نظر بیشتر دوستان همسو بانظر شما بود باکمی توضیح بیشتر یا کمتر بااحترام به نظرات همه عزیزان ارزوی بهروزی برای همه مردم جهان
مهدی مدانلو
2022-12-18T14:39:28.4034764
درود بر روح مطهر خواجه لسان الغیب بیت آخر چه زیبا از هنر ادبی لف‌و نشر استفاده کردند خواجه  چشم حافظ و قصر آن حوری سرشت لف ها/ جنات و انهار نشر ها  از قسم نا مرتب 
رضا تبار
2023-03-16T15:58:13.7634897
معنی ابیات   ۱ - وقتی سالک نغمه سرا به وصال می رسد ،در عین بهره مندی از الطاف روحانی ناله های زار سر می دهد، -این ناله ها حاکی از دوری و فراق نیست بلکه قصه دیگری دارد.   ۲- به او گفتم حال که وصل شده ای  و پرتو حقیقت تو را در بر گرفته و برگ گل بر جان متجلی است، دیگر این ناله و فریاد برای چیست؟ - گفت جلوه معشق هزاران بعد دارد و با اولین تجلی کار تمام نمی شود.   ۳- اگر حضرت محبوب در دور دست است و به راحتی نمی توان به او نزدیک شد، جای گله و اعتراض نیست،. - زیرا او در بی نیازی کامل و در کامروایی است و ما در نیازمندی کامل .   (نباید انتظار داشت که او در حد ما فرود آید و از درد فراق ما بکاهد).   ۴- در برایر زیبایی حضرت دوست، محبت و درخواست ما کاری پیش نمی برد، - خوشا بحال آن دوستدارانی که بخت یارشان شده و می تولنند راهی به حسن او بیابند.   ۵- بیا تا جان خود را فدای قلم آن نقاش ( ذات یکتا) کنیم، - که این همه نقشهای عجیب( مخلوقات که انسان را خیره و از خود بیخود می کند) ، درون فضای مدور گردش افلاک بوجود آورد.   ۶- اگر پیرو عشق حقیقی هستی از بد نامی نترس، - شیخ صنعان (روایتی از عطار نیشابوری در کتاب منطق الطیر ،که بخاطر عشق دختر ترسا حاضر به هر کاری شد)خرقه شیخی خود را برای مقداری شراب در شرابخانه گرو گذاشت.   ۷- یاد و حال آن قلندر کامل و شیرین کار( منظور شیخ صنعان) بخیر باشد، - که در حالیکه کمر بند زنار ( رشته ای که ترسایان بر کمر می بندند) بر کمر بسته بود،به ذکر و نیایش خداوند می پرداخت.   ۸- چشم و نگاه حافظ در همان فضایی است که شیخ صنعان در آن قرار داشت( که تکبر را از خود دور کرد) و انسان را با زیباترین صورت خیال ( حوریان بهشتی) که مخصوص مقربین است مواجه می کند. - این همان شیوه رسیدن به باغ بهشتی است که پای درختان آن آب روان جاری است. ( اشاره به آیه ۵۷ - سوره نساء).     - 
محسن قنادی عرب
2023-06-15T20:21:41.8179674
دوستان پایه مسلمانی بر کتاب است وقتی کتاب را میخوانی پایه طبیعت است و آنقدر از مثال های ساده طبیعت استفاده شده است که گویا راز دستیابی به قوانین جهان هستی در نظر کردن به طبیعت نهفته است وقتی شعر بزرگانی چون حافظ را میخوانیم میبینیم آنان بجاییه بت سازی کتاب یا یک شخصیت این راز بزرگ را دریافته‌ و به تماشای جهان نشسته اند امید است روزی سخن کتاب طبیعت را بشنویم حال با این وصف شعر را بخوانید