گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟

❈۱❈
آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟
تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهان بین کس واقفِ ما نیست که از دیده چه‌ها رفت
❈۲❈
بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش آن دود که از سوزِ جگر بر سر ما رفت
دور از رخِ تو دم به دم از گوشهٔ چشمم سیلابِ سرشک آمد و طوفانِ بلا رفت
❈۳❈
از پای فتادیم چو آمد غمِ هجران در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کارِ دعا رفت
❈۴❈
احرام چه بندیم؟ چو آن قبله نه این جاست در سعی چه کوشیم؟ چو از مروه صفا رفت
دی گفت طبیب از سرِ حسرت چو مرا دید هیهات که رنجِ تو ز قانونِ شفا رفت
❈۵❈
ای دوست به پرسیدنِ حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دارِ فنا رفت

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۸۲

تصاویر

کامنت ها

محدث
2015-09-24T10:53:19
قانون و شفا دو کتاب مشهور به ترتیب در علم طب و علم فلسفه اند که نویسنده ی هر دو ابن سینا می باشد. حافظ اگر چه به پورسینا ارادتکی دارد و البته گاهی هم طعنه ای خفیف بر وی می زند ولی از این بیتش استفاده نمی شود که لزوما بلند پایه بوده هر چند در واقع بلند پایه هست و اشاراتی از اشاراتش در اثبات همین باب ما را بس! بعدش جناب المثنی، غلت و غلط هر دو به یک معناست. می توانید به معاجم لغوی کهن رجوع نمایید.
محدث
2015-09-24T10:56:32
بیت آخر در حقیقت جواب برای پرسش مستور در بیت ما قبل آخر است. یعنی در اوج درماندگی مراتب کمال، انسان به جایی می رسد که قانونی برای درمانش نیست و راهی بر شفایش وجود ندارد الا طلب با تمام وجود از جانب عاشق و توجه معشوق کل به وی، و «پرسیدنی» که در مقطع غزل آمده به عقل ناقص بنده اشاره به همان قانون شفابخش نهایی دارد. این بود انشای من!
محدث
2015-09-24T10:58:46
فراموش کردم که در ادامه ی بافتن خزعبلاتم بگویم این جا هم که فرموده «دار فنا»، مقصود واقعی از آن، دنیا نیست و مقام ما قبل از وادی درماندگی مطلق است. یعنی فنای باللهی که بعدش بر اثر توجه معشوق کل، بقای به او خواهد آمد؛ رزقنا الله و ایاکم!
بهبود
2015-01-25T16:07:16
در بیت اول آیا چه خطا دید که از راه ختا رفت صحیحه.
آرش
2015-06-19T23:37:37
طوفان بلا رفت= بر اثر زیادی اشک، سیلاب و طوفان بوجود آمد.خطا به معنی ختا(منطقه ای در ترکستان) گاهی در اشعار دیگری هم به همین شکل نوشته شده است.دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش/به چین زلف تو ماچین وهند داده خراج (حافظ)همه مرز چین با خطا و ختن/ گرفتش ببازوی شمشیرزن (فردوسی)
کمال
2015-06-10T22:54:49
باسلام وخسته نباشید،دراینجایک نکته رودراین بره اززمان درج کنم ...یک فال مربوط به این غزل آمده که:شخصی راکه به آن علاقمندبوده ایدیکباره شماراترک کرده است وشما،،،بسیارناراحت وشک زده شده اید،،،،،ازاین اتفاق هابرای اکثریت رخ می،،دهدوبایدناامیدی وگوشه گیری را،،،،گناربگذاریدوخودرابرای یک زندگی،جدیدآماده کنیدبه اورجوع کنیدو،،،بخواهیدکه باشماباردیگرازروی محبت رفتارکند،امیدبه خداداشته باشید،تافالی دیگرشماروبخدامیسپارم.
نیک زاد محمد رضا
2016-07-04T12:17:58
سلام به همه دوستان.به هر موضوعی حد اقل از سیصد و شست(شصت=60) زاویه می توان نگریست.مخصوصا در شعر حافظ بیش از این هم.پس خیلی به همدیگر گوشه نزنید.
نیک زاد محمد رضا
2016-07-10T09:36:29
سلام به همۀ دوستانبا توجّه به بیت ششم این غزل در مورد «دعـا» و ارزش و اهمیّت آن،این نکته را یاد داشت کنم که:« دعا از یک سو انسان را به شناخت پروردگار که برترین سرمایۀ هر انسانی است، دعوت می کند و از سوی دیگر باعث می شود که خود را نیازمند او ببیند، و در برابرش خضوع کند و از طرف دیگر نعمت های او را ببیند و به او عشق ورزد و با او رابطه بر قرار کند در مراحل زندگی بداند که دعا به او اعتماد به نفس می بخشد و امیدوار می سازد و او را وادار به کوشش و فعالیت بیشتری می نماید.»آیۀ شریفۀ:«وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ »﴿205 اعراف﴾ صراحتاً از انسان می خواهد که به یاد آفریدگا رش باشد.و بر اساس آیۀ شریفه :«ایّاک نعبد و ایّاک نتسعین»(4 حمد) ما فقط از تو کمک می گیریم.و بسیاری منابع وحیانی دیگر و روایات فراوان،حافظ این بیت را طرّاحی کرده و سروده است. . . .
ناشناس
2016-02-19T00:31:02
جناب پیر مغان لطفا اسمتان را مثل من بنویسید -از تاریکی شلیک نکنید -در ضمن این سایت معتبر را با کلمات دون الوده نکنید این همه مطلب ارجیفه//؟؟؟بفرمایید من اشتباه می کنم و یادم بدهید ولی با کلمات زشت این سایت بزرگ را الوده نکنید -اراجیف کلمه تازیست بگویید یاوه نبافید بهتر است به ایرانی بگو و ایرانی جواب دندان ...بگیر باشه؟؟؟
ناشناس
2012-04-18T22:00:21
طوفان بلا چیه؟ اگه کسی میدونه لطفا کامل توضیح بده
عرفان
2009-12-21T19:20:16
آقای عبد الرسول کارگشا این شعر را به نحو احسنت با پیانو خوانده اند
Ar۷
2014-10-14T10:38:18
خواجه حافظ چه میکنی با دلما...
محمد
2014-05-12T19:46:45
در بیت دور از رخ تو ایهام دارد،هم میتواند جمله معترضه باشد هم میتواند علت گریه شاعر باشدبیت یکی به آخر خیلی زیباست که هم یک ایهام دارد هم یک ایهام تناسب«عقل کاملا در لفافه!کوبیده شده است»
امین کیخا
2013-07-20T01:55:54
بلند پایگی ابوعلی در جاییست که حافظ هم نام اورا می اورد .
شکوه
2013-07-20T01:58:31
ناشناس جان طوفان بلا که معنی نمیخواهدمیشود تند باد رنج و محنت! اگر معنی بیت را هم بخواهی میشود :از چهره زیبایت بدی و آفت الهی دور باشد چون در هجران چهره تو هر لحظه سیل اشک از کنار چشمم روان است
المثنی
2013-07-20T02:13:16
طوفان غلت است توفان درست است از توفیدن است . ( خدا را، غلت را کسی غلط ننویسد)
شکوه
2013-07-20T02:22:17
با پوزش بله البته نوفان صحیح است سپاس
سروش
2020-02-03T11:31:59
ناشناس بزرگوار طوفان کلمه ی عربی (ظاهرا از اصل یونانی) و بهمعنای «باد و باران بسیار شدید» است. ولی واژه ی فارسیتوفان صفت است و به معنای «غران، دمان» است و ربطی به«باد و باران بسیار شدید» ندارد. این واژه صفت فاعلی ازمصدر توفیدن به معنای «فریاد بلند کشیدن» یا «غریدن وخروشیدن» است
غلامحسین مرادی قره قانی
2019-05-16T20:46:41
با سلام علاقه به فرهنگ وموسیقی ایرانی وشعر موزون حضرت حافظ من بی سرو پا را به جمع تاریخ مایهاوبارگاه خواجه شیراز میکشاند باید عرض کنم استاد حسین خواجه امیری این غزل زیبا را در یکی از برنامه های گلها با ان صدای قدرتمند وافسانه ایش به زیبایی تمام اجرا کرده که.متاسفانه نام وشماره برنامه را پیدا نکردم
فرهاد
2019-09-19T15:36:26
شکوه و المثنی گرامی . طوفان لغتی است عربی به معنای چرخنده . طواف کننده . به لغتنامه دهخدا رجوع کنید . دوم انکه ما حق و اجازه تغییر املایی در واژه های قدیم و تثبیت شده را نداریم . یا از واژه های عربی نشسته در زبان فارسی دری استفاده نکنیم یا اگر مایل به کاربری ان هستیم صحیح و مانوس ان را بکار گیریم . مثلا ما مجاز نیستیم معمولا را معمولن یا مثلا را مثلن بنویسیم . ابداع و ابتکار در اینگونه موارد نا لازم و ناپسند است . با پوزش !!
دکتر صحافیان
2020-12-03T13:15:44
آن معشوق پری وش که دیشب از آغوشم جدا شد( تمام ابیات بیان اثر این جدایی است)، آیا گناهی از من دیده بود که به خطا- ختا-( شهر زیبارویان در ترکستان) بازگشت.ایهام خطا: به اشتباه - به شهر خطا- به اصل زیبایی زلال خویش بازگشت( جدا شدن از حال خوش = مراجعت زیبایی به اصل و معدن خود)تا رفت مرا از نظر آن چشم( خانلری: نور) جهان بینکس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفتاز لحظه جدایی آن روشنایی که با آن جهان را به زیبایی می دیدم، کسی از حالم آگاه نیست که از چشمم چه اشکها جاری شد.3-از گدازش این جدایی و آتش دل، دودی بر سرم رفت که بر شمع( سمبل سوختن) نرفت4- -از چهره زیبایت دور - پس ازین جدایی لحظه به لحظه گرفتار رفت و آمد سیل از چشم و طوفان غم شدم( در بیت بعد، رفت و آمد را بیشتر بیان می کند)5-با آمدن اندوه جدایی افتاده شدیم و با رفتن دوای دردها(ترک پریچهره) در درد عشق جان دادیم( خانلری: بماندیم)6- ندایی از درون آمد که با دعا می توان دوباره به دیدار رسید، پس از آن همه عمر در این دعا هستم( تمرکز روحی ام بر بازگشت اوست)7-پس از دست دادنش که قبله جان بود، احرام بستن بی فایده است، همچنین با رفتنش، صفا از مروه( خانلری: کعبه) رفته است، پس سعی بین صفا و مروه هم بی فایده است( او جان نیایش و پرستش بود)8- دیروز( روز بعد از جدایی)پس از دیدنم، پزشک از روی افسوس گفت:وای که رنج تو از معیار شفا بیرون است( ایهام: دو کتاب بوعلی: شفا در فلسفه و قانون در طب)9-( پس ازین جدایی ویرانگر)ای دوست( ایهام: معشوق- علاقمندان)اگر می خواهی احوالی از ما بپرسی، پیش از رفتن ازین خانه نیستی، بازگرد.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
کاردو
2020-10-11T13:28:28
بیت اول چه زیباست... چه مفاهیمی با دو کلمه خطا در مصراع دوم می توان از آن دریافت: خطایی از من سرزد و او هم خطا کرد و رفتخطایی از من سر زد و او راه دیار خطا در پیش گرفتیاد دیار خطا افتاد و به همانجا رفتیاد دیار خطا افتاد و خطا کرد و رفت...
داراب
2020-09-22T08:27:48
من فقط با نظر ساقی موافقم عزیز دل حافظ از او جدا شده و امکان دیدن دوباره او برای حافظ ناممکن گشته حافظ با تبحر وزیبای دردو رنج خود از این جدایی را نشان میدهدبکار بردن زیبا وایهام اانگیز کلمات کعبه قانو شفا سعی مروه ... در جملات فقط نشان از اگاهی شاعر بر علوم ومناسک مردمان عصر خویش ونیز اشناییش با علوم ودانشمندان بزرگ وموضوع کتابهای انها میباشدمن نمیدانم چه مرتبه علمی برا او قائل شوم چون الان صدها استاد دانشگاه ودکتر ادبیات داریم که نمی توانند یک بیت شعر به زیبایی ابیات حافظ بسرایند توجیح شان غزل بر جدای حافظ از شاه شجاع ویا مهدی موعود وعیسی و توهمات اندیشه های عارفانه و فنا للله و.....همه اراجیف میباشد
محمد تدینی
2017-09-06T13:20:40
درود بر مدیر سامانهچرا هر نظری را چاپ می‌کنید؟ نظرات درج شده چه از دیدگاه مفهومی و چه نوشتاری اغلب نادرست می باشند. چنین نوشتارها حاصلی جز گمراهی نخواهد داشت. برای نمونه نوشته شده است: توفان درست است نه طوفان..! در حالیکه هردو درست هستند و معنای متفاوتی دارند. در پاسخ به اینگونه نظرات، نویسنده را به منابع معتبری که در دسترس هست - چون لغتنامه دهخدا - ارجاع دهید. با سپاس
سجاد
2017-10-07T15:33:59
با درود به دوستانمنظور از ( چشم جهان بین ) در بیت دوم چیه؟
روفیا
2017-10-09T15:14:16
چشم استعاره برای یار سفر کرده است چه او به اندازه چشم ارزشمند، قابل اعتماد و بصیرت افزاست، و جهان بین است چون می توان از دریچه او جهان را دید، باز هم به همان دلایل ساده!
محمد
2017-07-18T16:09:19
آیا چه خطا دید که از راه ختا رفت درست نیست ؟
تماشاگه راز
2017-11-20T14:18:28
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیانجنگ ونفاق و رقابت و نقض عهد بین فرزندان امیرمبارز‌الدین امری عادی به شمار می‌رفت. شاه محمود، برادر شاه شجاع از طرف سلطان اویس بر علیه برادرش تحریک می‌شد و در سال 765 به قصد تسخیر شیراز لشکریانی فراهم ساخت. شاه‌شجاع برای مقابله با برادر از شیراز خارج ولی به سبب خیانت سران لشکر و قهر سلطان احمد برادرش کاری از پیش نبرده به شیراز مراجعت وبالاخره دراثر مذاکره فیمابین شاه‌شجاع به قصد ابرقو از شیراز خارج شد و شاه محمود وارد شیراز و به حکومت نشست. این غزل را حافظ در این زمان که شاه شجاع بالاجبار از شیراز به ابرقو عزیمت کرد سروده و در بیت نخست با عنوان ترک پری‌چهره به کنایه از او نام می‌برد چه نسب شاه شجاع از طرف مادر به ترکان قراختایی می‌رسید و نیز چهره‌ زیبایی داشت. با اندک دقت و تعمق دربارة مضامین ابیات این غزل می‌توان به درجه محبت و دوستی و یکرنگی و جوانمردی حافظ پی برد. وگرنه می‌توانست نان را به نرخ روز خورده و به حاکم فاتح نزدیک شود.***
محمد حسنپور
2017-06-11T04:15:23
در مورد در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت اگه ممکنه توضیح بفرمایید
مجید
2018-01-21T00:50:47
دربیت سعی چه کوشیم که از مروه صفا رفت غیر از اشاره به یکی از مناسک حج،مروه به معنی بسیار خوشبو و تمیز و صفا به معنی پاکیزگی و شادابی.
رضا
2018-02-20T18:58:17
آن تُرک پری چهره که دوش از بر ما رفتآیا چه خطا دید که از راه خطا (ختا) رفتجای بسی تاسّف وتالّم است که بعضی متعصّبِ ناآگاه، بدون اطلاع ازشان غزل، این غزل را درمدح امام زمان دانسته وجاهلانه درحق ِ امام زمان، حضرت حافظ، مخاطب غزل شاه شجاع و دوستداران حافظ جفاکرده اند. غافل ازاینکه حافظ شیعه نبود، سنّی هم نبود اوپرورش یافته ی مکتب اسلام بودلیکن به استناد اشعارزیادی که دردیوان اوثبت وضبط شده، اودرگذرزمان به یک نوع آزاداندیشی رسیده وخود بنیادِ مسلکِ رندی رابرپایه ی عشق وانسانیّت بنانهاده است. مَسلکی فراقومی، فرامذهبی وجهان شمول که محصولِ یافته های حافظ ازقرآن،ادیان ومذاهب مختلف به اضافه ی اندیشه های شخصی این فرزانه ی روزگاران بوده ودرچارچوب هیچیک ازمذاهب وادیان قرارنمی گیرد وهیچ برچسبی جز"رندی ِحافظانه" نمی پذیرد.جنگ هفتاد ودوملّت همه راعذربنهچون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند این غزل زیبا ،عاشقانه وسوزناک در فراق شاه شجاع دوست صمیمی وانیس ومونس حافظ سروده شده است. هم او که در نبرد با برادر خود "شاه محمود" شکست خورد وباتوافقی که بین آن دوصورت گرفت به مدّتِ حدود سه سال ازشیرازخارج شد ودوباره بازگشت وزمام امور رابه دست گرفت.تُرک پری چهره: تُرک زیباچهره، کنایه از شاه ‌شجاع که مادرش تُرک تباربود. خطا ی اوّل : اشتباه، خلاف خطای دوّم : نام شهریست از ترکستان، زمین مُشک خیز منسوب به خوبرویان و شاهدان، راه خطا کنایه ازراه دور ودراز است. البته که شاه شجاع ازشیرازبه ابرقو رفت نه ولایت ختای، دراینجا کنایه ازاین است که ازدسترس ما خارج شد وبه راه دوررفت.معنی بیت: آن تُرک ِخوش سیما که دیشب ازپیش مارفت آیا ازما خطا و اشتباهی دید که ماراترک کرد وبه مقصد دوری(ختای ولایتی ازترکان) رفت.دوچشم شوخ ِتوبرهم زده خَتا وحَبشبه چین زلف توماچین وهند داده خراجتا رفت مرا از نظر آن چشم ِجهان بینکس واقف ما نیست که ازدیده چه‌ها رفتنظر: دیدگاه، چشمچشم ِجهان بین : "چشم" دراینجا استعاره ازشاه شجاع است . یعنی اینکه شاه شجاع برای من مانند نور چشم عزیزبود، به اندازه ی چشم اهمیّت داشت. چشمی بود که به واسطه یِ آن آگاهی و بصیرت پیدا می کردم وازآن روزن جهان ِ پیرامونی رامی دیدم.کس واقفِ مانیست: کسی ازحال وروزماخبر ندارد.معنی بیت: اززمانی که ازنظرگاه ِ من آن نورچشمی عزیز رفت آن کسی که مثل چشمان من بود وبه واسطه ی آن بصیرت وبینایی پیدامی کردم،هیچ کس نمی داند که چه حال وروزی دارم وچه چیزارزشمندی ازچشمان من رفته است.به خاک پای توسوگند ونور دیده ی حافظکه بی رخ توفروغ ازچراغ دیده ندیدمبر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل دوشآن دود که ازسوزجگربرسرما رفتمعنی بیت: ازداغ رفتنِ محبوب، آن دودی که ازسوز وگدازجگر، بالای سرما بلندشد برسرشمع که دلش آتش گرفته ومی سوزد نرفت. یعنی داغ ِ رفتن تو ازشعله ی آتش نیز سوزنده تراست.صبابگوکه چه ها برسرم دراین غم عشقز ِ آتش ِ دلِ سوزان و دودِ آه رسیددوراز رُخ اودُم به دَم ازگوشه ی چشممسیلابِ سرشک آمد و طوفانِ بلا رفت"دور ازرخ او" ایهام دارد:1- الهی که بلا وبدی ازرخساراو دورباد مانند دورازجان. 2- درفراق او، درنبودِ روی اومعنی بیت: آن یارسفرکرده الهی که بلاوبدی ازرخسار اودورباد، درفراق رویش، ازگوشه ی چشمانِ اشکبارم سیلاب جاری شد وبلاهای زیادی بسان طوفان به سرم آمد.ازآب دیده صد رَه طوفان نوح دیدموزلوح سینه نقشش هرگزنگشت زایلاز پای فتادیم چوآمد غم هجراندردرد بمُردیم چوازدست دَوارفتمعنی بیت: غم هجران و نبودِ تو مارا ازپای انداخت دردرد فروماندیم ومرگ رابه چشم خوددیدیم زمانی که نوشداروی جان ازدست رفت.ازاین مرض به حقیقت شفانخواهم یافتکه ازتودرد دل ای جان نمی رسد به علاجدل گفت وصالش به دعا باز توان یافتعمریست که عمرم همه درکاردعا رفتدل مشتاقانه امیدواربودکه ازطریق توسّل به دعا می توان دوباره به وصل معشوق نایل شد، تمام عمرم دردعا وطلب سپری شد ولیکن توفیقی حاصل نگشت.دل گفت فروکش کنم این شهربه بویشبیچاره ندانست که یارش سفری بود.احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاستدر سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفتاحرام بستن: بستن دو تکّه پارچه ی سفید بدون دوخت به کمر و روی دوش ، به منظور ورودبه حریم کعبه وزیارت خانه ی خدا. دراینجا معشوق زمینی به عنوان کعبه وقبله ی عاشق درنظرگرفته شده وعاشق برای دیدار وزیارت او همانندِ حاجیان، احرام می بندد. حال که معشوق به مکانی دورازدسترس رفته، عاشق احرام بستن را بی ثمر وبیهوده می بیند.صفا و مروه: دو نقطه که حجّاج می بایست هفت مرتبه این فاصله را بصورت رفت وبرگشت طی کنند تامراسم حج کامل گردد این عمل را سعی می‌نامند.صفا دراینجا ایهام دارد:1- مکان بلندی است از کوه ابوقبیس درمکه. 2- خوشی وخرّمی وکنایه ازمعشوق. امّا باید توجّه داشت که معنای اوّل مدِّ نظرنبوده وصفا تنها به معنای خوشی وخرّمی بکارگرفته شده است. معنای اوّل صرفاً درپس زمینه ی معنا، به عنوان مکمّل ِ مروه یادآورمناسک حج است.حافظ خوش ذوق که به معشوق حُرمتِ کعبه بخشیده است، ازواژه های اختصاصی حج ورسم ورسومات آن، بهره جسته ومضمونی عاشقانه خَلق نموده است.معنی بیت: حال که قبله وکعبه ی ما(معشوق) ازاینجا عزم سفرکرده و رفته است احرام بستن ما چه سودی دارد؟ درمصرع دوّم:عمل سعی (به شرحی که داده شد) نیزبیهوده می باشد چراوقتی که قبله (معشوق) رفته وحضورندارد کوشش کنیم؟ بنابراین درمروه به سببِ نبودِ معشوق هیچ صفا(خوشی وخرّمی) نمانده وسعی ما هیچ نتیجه ای ندارد.اشکم اِحرام طوافِ حَرَمت می بنددگرچه ازخون دل ریش دَمی طاهرنیستدی گفت طبیب ازسرحسرت چومرا دیدهیهات که رنج تو ز قانونِ شفا رفتهیهات: چه دور است و فارسیان در مقام تحسّر و تأسّف استعمال نمایند."قانون ِشفا" ایهام دارد: 1- قوانین مربوط به مداوای بیمار2-اشاره به دوکتاب ابوعلی سینا دارد یکی به نام "قانون" که مربوط به علم طب و دیگری به نام "شفا" در منطق و الهیات و طبیعیات است.معنی بیت: دیشب که طبیب وضعیّتِ نامساعد مرا دید ازسرحسرت گفت: افسوس که امکان مداوای تومیسّرنیست دورازذهن است که توشفاپیداکنی.دردم نهفته بِه زطبیبان مدّعیباشد که ازخزانه ی غیبم دواکنندای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نهزان پیش که گویند که ازدارفنارفتدار فنا: خانه نیستی، کنایه از دنیا.معنی بیت: ای دوست ازحافظ که بیمارعشق است عیادت کن واز احوالات اوپرسشی کن پیش ازآنکه ازدیگران بشنوی حافظ ازاین دنیا رفت.امروز که دردست تواَم مرحمتی کنفردا که شوم خاک چه سوداشک ندامت
در سکوت
2022-03-17T23:57:35.009695
این غزل را "در سکوت" بشنوید
سیاوش جلالی
2022-05-23T19:10:16.3018473
سپاس از استاد رضای گرامی
برگ بی برگی
2022-07-11T04:21:41.9435941
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت  آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت پری رمز خداست و ترک پری چهره  نماد یار  یا اصل خدایی انسان است یعنی همان نفخه الهی که در انسان دمیده شد و در الست همه ما فطرتن  با بلی گفتن به آن صححه گذاشتیم ، دوش به معنی همین لحظه آمده است ، در مصرع  دوم  با دیدن خطا یا در زبان دینی گناه ما ،  این یار زیبا روی همان  لحظه از ما جدا شده ، گویی به سفری دور و دراز تا خطا یا ختن و دور از دسترس ما رفته است . تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین  کس واقف ما نیست که بر دیده چه ها رفت  پس‌حافظ حضور آن یار پری چهره یا اصل خدایی انسان را چشم جهان بین یا همان جام جم انسان میداند ، نظر در اینجا نظارت بر مملکت وجودی یا همه ابعاد وجود انسان است که با رفتن آن یار  بدلیل خطای ما انسانها  ، آن چشم نظر که دیدن جهان از منظر و چشم خرد الهی ست نیز از بر ما می رود  و دید ما اصطلاحن  به دید و هشیاری جسمی تغییر میکند  . با از دست دادن این هشیاری و خرد الهی ست که دیگر کسی واقف نیست و نمیداند که چه بر سر چشمها و جهان بینی ما انسانها  خواهد آمد ، با این دید جسمی به جهان چه جنایت و ظلمها که در حق هم نوع خود و حتی در حق زیستگاه خود و سایر موجودات نمی کنیم ، چه جنگها و ویرانی ها که ببار نمی آوریم و اینها همگی بدلیل از دست دادن دید و نظر آن چشم جهان بین است که خسارتهای بسیاری هم بصورت فردی و هم جمعی به انسان وارد میگردد . بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش  آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت دود در اینجا نماد همه چیزهایی ست که انسان بوسیله هشیاری و دید جسمی خود قادر به دیدنش خواهد بود ، خرد جسمی میخواهد که ما برتر  باشیم ، زیباتر ، پولدارتر ، موفقتر  ، با هوش تر و زرنگتر باشیم   ، پس برای  اثبات آنها دست بکار شده و ابزارهای نیل به آنها را بوسیله سر  یا ذهن خود جستجو میکنیم و برای بدست آوردنشان از هیچ کاری فروگذار  نمیکنیم  ، به هر قیمتی حتی با زیرپا قرار دادن دیگران قصد رسیدن به آن مقام  و یا بدست آوردن فلان شخص برای ازدواج ، یا اتومبیل  و خانه قیمتی و لوکس ، و قس علیهذا  را داریم ، اینها همه دود است و حافظ می‌فرماید دوش و همان لحظه  که انسان  یار پری چهره  و در پی آن  دید و هشیاری  الهی خود را از دست می دهد  سوز جگری به او دست میدهد که این دودها  ناشی از آن سوز جگر است و بر شمع سوزان چنین دودی نرفت که بر انسان رفت ، معمولا  اصطلاح سوز جگر  زمانی بکار میرود که انسان شخص بسیار عزیزی مانند فرزند یا معشوق خود را از دست بدهد .  دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت  در ادامه میفرماید انسان بواسطه  فراق و دوری از  رخسار آن ترک پری چهره است که  هر لحظه در حال درد کشیدن است و متحمل بلاهایی که بر سرش می آیند میشود ، بلاهایی که در بیت دوم به آن اشاره شد با سرشک یا دردهای ناشی از دودها  دم به دم در حال رفت و آمد هستند ، این سرشک یا اشک غم که نماد دردها ست بواسطه عدم توفیق در برتر  بودن است و یا برتر شدن اما نرسیدن به خوشبختی موعود برای  آن ترین  ، برای نمونه شخص به خواسته خود برای رسیدن به مقام  یا ثروتی  یا شخصی میرسد اما  هنوز احساس نقص کرده و خود را خوشبخت نمی یابد و سیلاب سرشک غم می آید ، طوفان بلا همچنین می‌تواند ناکامی های انسان باشد در رسیدن به آرزوهای دور و درازش  ، که این هم از طرح خداوند است تا سرانجام  انسان به خود آمده و جای خالی آن پری چهره  را در خود احساس نموده و کاری برای خود کند . از پای فتادیم چو آمد غم هجران  در درد بمردیم چو از دست دوا رفت  در این بیت حافظ تصویر انسان را ارائه  میکند که مستأصل  شده و با آمدن غم فراق از اصل پری چهره خود  از پای افتاده و نمی داند که با اینهمه درد  و طوفان بلاها  چکار کند ، در واقع  انسان در دردهای خود مرده است ، براحتی جنگ راه می اندازد ولی  مستأصل  است از ارائه  راه حل  ، با اینهمه کینه و دشمنی ، حسادت و بخل ، حرص و طمع  چه کند ؟ و دوای همه این دردها آن یار  و دید خرد و هشیاری  الهی بود که از دست رفت و جای خود را به هشیاری جسمی داد ، پس  راه چاره چیست ؟  دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت  عمریست که عمرم همه در کار دعا  رفت  دل یا  ذات خدایی انسان که مرکز عدم است گفت اگر آن یار پری چهره بازگردد و انسان بار دیگر به وصال او نایل شده و بوسیله چشم عدم بین او که چشم خداست به جهان نگریسته  و هشیاری الهی خود را باز یابد  پس‌دردهای انسان دوا شده و بلاها از انسان دور خواهند شد ، حافظ میفرماید  به همین دلیل او  همین کار دعا را عمریست با انتقال مفاهیم  معرفت  در قالب شعر و غزل  به انجام میرساند  اما تلقی سایرین و انسانهای  دیگر از دعا چیست ؟ در بیت بعد به آن می پردازد . احرام چه بندیم  چو آن قبله نه اینجاست  در سعی چه کوشیم  چو از مروه صفا رفت  اما اکثریت انسانها که به دردها و بلاها واقف شده اند  بقول مولانا  سوراخ دعا را اشتباه گرفته و بجای باز کردن فضای درونی و کار معنوی بر روی خود  برای رهایی از درد و دودهایی که ذهنشان را احاطه نموده است به کارهایی مانند زیارت اماکن مقدس رفته و این گونه کارها را دعا میدانند ، آنها با حمل دردها ، رنجش و کینه ها ، حسادتها و نفرتها به این کار مبادرت ورزیده و احرام می بندند ، حافظ میفرماید با این اوصاف  قبله حقیقی اینجایی که پای گذاشته اید نیست ، بلکه قبله حقیقی مرکز و دل رها شده از این درد و غمها ست ، در مصرع  دوم با اشاره به سعی بین صفا و مروه که از مناسک حج است ادامه میدهد سعی انسانی که با حمل دود سر ذهنی خود به این کارها مبادرت می ورزد بیهوده است زیرا با  رفتن آن ترک پری چهر از مرکز  و دل او  صفا و پاکیزگی نیز رخت بربسته  و آن صفای درونیش  را از دست داده است ، پس  مادام که صفای درونی انسان بواسطه آن یار باز نگردد اینگونه دعاها و زیارت اماکن مقدس یا  تبرک و امثالهم  نمیتوانند شفا بخش باشند . دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید  هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت  طبیب در اینجا طبیب الهی ست ، یعنی انسانهای کاملی که فضای درونشان تا بینهایت خدا باز شده و سخنانشان نیز برآمده از مرکز عدم است ، چنین انسانی با دیدن اوضاع و احوال انسان بخصوص در دوره ای که ما زندگی می‌کنیم،  با مشاهده اینهمه درد و دود  ، با دیدن اینهمه گرفتاری بشر ، سر حسرت و افسوس تکان داده و میگوید هیهات ای انسان که رنجهای بسیاری که بر تو رفته است جه بصورت منفرد و چه بصورت مجتمع  همگی از قانون شفا بر تو  رفته است ، یعنی قوانینی را که باید برای شفا یافتن بکار ببری یا نیاموخته ای و یا اگر آموخته ای بکار نبردی ، این قوانین را زندگی برای شفای ما نوشته و بزرگانی مانند  حافظ و عطار و مولانا  به زیبایی آنها را برای شفای عاجل ما و به تفصیل توضیح داده اند . ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه  زان پیش که گویند که از دار فنا رفت  حافظ همه انسانها  را دوست خطاب کرده و توصیه میکند برای آگاهی از قوانینی که خدا یا زندگی برای شفای انسان نوشته از حافظ و دیگر بزرگان کمک بگیر ، ابیاتشان را به درستی بخوان و با عمل به آنها خواهی دید که شفا دور از دسترس  نیست  ، جسم حافظ در میان ما انسانها  نیست اما آثار و رهنمودهای زندگی بخشش وجود دارند ، پس بهتر است تا پیش از اینکه  از این جهان فانی برویم شفا یافته و سپس با آرامش و فضای گشاده  درونی برویم .        
رضا تبار
2023-06-18T19:39:27.0015624
معنی ابیات 1-آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت   -آن انوار فرشته گونه که از منظر جان ما رفت -چه اشتباهی از ما دید که راه خطا(راه چین و خطن/کنایه از راه دور) را در پیش گرفت و از ما دور شد.   2-تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت   -از ان موقعی که آن چشم حقیقت بین از منظر دید من رفت -هیچ کس بدرستی نمی داند که از دیدگان من چه اشکهایی ریخته است.   3-بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت   -دودی که از جگر ما برخاست -بسیار بیشتر از دودی است که بر شمع هنگام سوختن به ظهور آمد.   4- دور از رخ تو دم بدم از گوشه چشمم سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت   -با دوری تو(ای همه معنای زندگی) لحظه به لحظه از گوشه چشمم -سیلاب اشک جاری است و اشک همچون سیلاب می امد و چون طوفان بلا عبور می کرد.   5- از پای فتادیم چو آمد غم هجران در درد بمردیم چو از دست دوا رفت   -از وقتی غم فراق و جدایی آمد (قبض)از پا افتادیم -و از درد مردیم چون دوای درد ما از دست ما رفت.   6- دل گفت به وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت   -دل بر این گواهی میداد که با دعا میتوان نعمت وصال از دست رفته را باز یافت. -مدت مدیدی از عمر خود را بر سر دعا کردن گذاشته ام.   7- احرام چو بندیم چو آن قبله نه اینجاست در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت   - (معشوق قبله ما بود)حال که آن قبله را از دست داده ایم و افق توجه به حقیقت را گم کرده ایم,چگونه می توانیم احرام ببندیم -یا سعی بجا آوریم در حالی که صفا در ایثار و عشق ظهور میکند.   (ابتدا باید قبله را پیدا کرد و سپس احرام بست و در بین مروه و صفا سعی نمود.سعی و دویدن به کدام سو؟ وقتی که دیگر سویی برای انسان نماند.)   8- دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت   -هنگامی که طبیب درد هجران مرا دید حسرت حال نزار مرا خورد و گفت: -افسوس که در مورد درمان این درد تو در کتاب شفا(کتابی از ابو علی سینا در مورد طب) نیامده است.   9- ای دوست به پرسیدن حافط قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت   -ای محبوب جان(می بینی که در غم فراق چه می کشم)انتظار این است که قدمی در مسیر توجه به دلداده خود برداری -قبل از آنکه همراه با غم هجران این دنیا را ترک کنم