برنا. [ب َ / ب ُ ] ( ص ، اِ ) برنای. جوان. ( برهان ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). مرد جوان. ( غیاث ). جوان ، مقابل پیر. ( ناظم الاطباء ). برناک. برناه. برنای. شاب. در پهلوی اَپورنای ، در اوستا اَپِرِنایو، به معنی نابرنا، چه «اَ» از ادوات نفی است و پرنایو مرکب از دو جزو است به معنی پر زمان و مدت ، بنابراین اپرنایو، یا نابرنا کسی است که هنوز عده سالی که برای سن بلوغش لازم است پر نشده باشد. پرنایو در اوستا به معنی کسی است که به سن بلوغ رسیده و زمان لازم پر شده باشد، همین کلمه اخیر است که در فارسی برنا شده و از آن مطلق جوان اراده کنند. ( حاشیه معین بر برهان قاطع ) :
همی نوبهار آید و تیرماه
جهان گاه برنا شودگاه زر.