معنی و ریشه نامهای اروپا، روسیه و اوکراین در فرهنگ سکایی
معنی و ریشه نامهای اروپا (سرزمین بالایی)، روسیه (سرزمین ارابه) و اوکراین (سرزمین کناری): مطابق دو اسطوره ای که هرودوت در باب منشأ اسکیتان و جغرافیای سرزمین ایشان نقل میکند، تقسیمات سه برادر (پسران تارگیتای) عبارت بوده اند سرزمین برادر بزرگ لیپوکسائیس (یعنی سرزمین پادشاه کناری) که مردمش آئوخاتیان (مردم سرزمین مردم پایینی و کناری) بوده اند. نام این سرزمین با اوکراین (=سرزمین کناری) مطابقت دارد. چه در اسطوره دوم (پسران سکایی هراکلس) نام آن برادر و مردمش با آگاتیرس (مردم ملداوی) جایگزین شده است. نام برادر میانی آرپوکسائیس است یعنی پادشاه مردم آرپو (=مردم اوروپا، یعنی مردم سرزمین گسترده بالایی و شمالی یا به روسی به معنی “سرزمین ارابه”) آمده و مردمانش کاتیار (جادوگران= مجاران) و تراسپی (دارای سه اسب ارابه= روسها) نامیده شده اند. کلمه ارابه (اروه ) از ریشه اوستایی”ار” به معنی به گردش در آمدن می باشد. نام روسیه به شکل روشیا به معنی بیشه و جنگل است. از این روی است که در اوستا و قرآن نام روسیه (روشیا) به ترتیب به صورت وئوروبرشتی (سرزمین بیشه های گسترده) و ایکه (سرزمین بیشه ها) ذکر شده است. نظر به معنی ائوخات یعنی سرزمین کناری پایینی و جنوبی لابد نام اسکیتی آرپو (ارابه) در اصل به صورت ئوروپه (اورو-اوپ) یعنی سرزمین گسترده شمالی یا سرزمین گسترده در شمال بوده است. یعنی اصل کلمه اوروپا (اروپا) کلمه سکایی (اسکیتی) بوده است. چه در هیئت یونانی جزء اول نام اروپا یعنی ایورو به همان معنی اورو سکایی یعنی گسترده است ولی از جزء دوم معنایی جز پیشانی در زبان یونانی عاید نمیشود که در مفهوم نمی گنجد . اما از همین جزء در زبانهای ایرانی و ژرمنی در معنی بالا و بالایی (شمال) مفهوم درستی ارائه میشود. ولی برای جزء اول در زبانهای ژرمنی معنایی به دست نمی آید لذا اصل کلمه اسکیتی و ایرانی است و یونانیان این نام را از اسکیتان شمال دریای سیاه گرفته بوده اند. در اسطوره اسکیتی دوم آن با گلن (غازان) معادل گرفته شده است. یعنی این نام گذاریها بر پایه در میانه در نظر گرفته شدن سرزمین اصلی اسکیتان (سکائیان پادشاهی) پدید آمده بوده است. نام های پادشاهان اساطیری اسکیتان در این روایتها کولاکسائیس (پادشاه عشیره و خانواده) و اسکیث (=جام، اسکلاو، اسلاو) قید شده است که لابد نام طبقه مغان ایشان بوده است چه کلمات مغ و گبر هم به همین معنی جام (جم، الجم، عجم) است.
دو اسطوره اسکیتی یاد شده را هرودت در کتاب چهارم تاریخ خود “ملپ من” ضمن احوال سکاها (اسکیتان) آورده است: عقیده قوم سکاها بر این است که از تمام ملل بهتراند و نژاد برترى دارند. آنان در رابطه با نژاد خود مى گویند: در آن زمان که زمین خالى از سکنه بود، نخستین انسان که تارگى تاى نام داشت و پدر او زئوس و مادرش دختر رود بورستین بود. تارگیتای سه پسر داشت دو تن مهتر که لیپوکسائیس و آرپوکسائیس نام داشتند و برادر کهتر که کولاکسائیس خوانده می شد و در آن زمان از آسمان” گاو آهن“(سمبل لهستانیها) و ” طناب یا یوغ” (سمبل تراکیها و داکیها)، ” تبر” (سمبل تاورها) و “پیاله زرین” (سمبل اسکیتان بعد سمبل اسلاوها) به زمین افتاد. این اشیا به خاطر سوزندگی آنها نصیب دو فرزند مهترش نگردید و تمام آنها به فرزند سوم وى کولاکسائیس رسید که این ابزار زرینه در دست وی سوزشی نداشتند. آن دو برادر حکومت و پادشاهى روى زمین را به برادر سوم واگذار نمودند. قوم سکاها از نژاد فرزند سوم یعنی کولاکسائیس است که به مقام سلطنت رسید.از سه پسر تارگی تای سه گروه به وجود آمدند. از نسل لیپوکسائیس، ائوخاتها (اوکرائنیها) به وجود آمدند. از نسل آرپوکسائیس (مطابق تخموروپه اوستا و ایزد تگی ماسادس سکاها، تور ایزد رعد سکائیان و گتها، پرون اسلاوها) کاتیارها (مجارها) و تراسپیها (روسها و اسلاوها) پیدا شدند و از برادر کهتر یعنی کولاکسائیس دستهً پارالاتها (نخستین قانونگذاران اسکیتی) پدید گشتند.
هرودوت بعد از بیان این اسطوره اسکیتی و ادامه آن پیدایی پادشاهان اسکیتی را در یک روایت موازی آن از زبان یونانیان پونت (یکی از ولایات آسیای صغیر در کنار دریای سیاه) بیان میکند که خلاصه آن چنین است: هراکلس (تور سکاها) اسب خود را گم کرد و در جستجوی آن در مملکتی که اکنون موسوم به سکائیه است، به موجودی بر خورد که نیمی دختر و نیمی مار بود. این دختر سه پسر به نامهای آگاتیرس (فرمانروای سمت ملداوی)، گلن (پادشاه سمت غازان) و اسکیث (فرمانروای سکاها) زاده شدند که از این میان تنها اسکیث توانست کمر بند حامل “پیاله” (سمبل سکاها) را بسته و تیر و کمان وی را بکشد و لذا وی پادشاه سرزمین اصلی اسکیتان (سکائیان شمال دریای سیاه) شد و دو برادر دیگر به اجبار از سرزمین مادری کنار رفتند.