کاربرد و ریشه ضرب المثل زندگی سگ
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
این ضرب المثل کاربرد خاص خودش را دارد اما امروزه با زندگی سخت بوجود آمده بیشتر بکار می رود. بهتر است کاربرد واقعی و داستان آن را بدانیم.
زندگی توأم با رنج و درد و الم و فقر و مسکنت و تنگدستی را در اصطلاح عامه زندگی سگی گویند که از آن کاهش جان زاید و فرسایش تن.
باید دید منظور از زندگی سگی چیست و چه واقعه ای آن را بر سر زبانها انداخته است تا ریشه تاریخی آن به دست آید. و گرنه هر کس اجمالاً می داند سگ از آن موقع که در استخدام بشر درآمده چه می خورد و چگونه زندگی می کند.
سگ این حیوان نجیب و وفادار اگر در عصر حاضر می بینیم که راحتی و آسودگی و آسایشی- البته در میان ملل راقیه- دارد متأسفانه در ازمنه و اعصار گذشته زندگی راحتی نداشته و امروزه هم در غالب مناطق جهان حتی از آسایش نسبی هم برخوردار نیست زیرا خواه در استخدام بشر باشد و خواه به طور ولگردی زندگی کند شبها را به حکم غریزه و وظیفه بیدار است و با شنیدن کمترین صدا، سر از روی دستهایش برداشته به پاسداری می پردازد، روزها را هم که باید در خواب و استراحت بگذراند به این طرف و آن طرف روی می آورد و دم می جنباند تا تکه استخوانی به دست آورده سد جوع کند.
اگر سگ، این حیوان قانع و بردبار بتواند این زندگی روزمره و تهیه و تدارک چند تکه استخوان را هم به آسودگی و بدون دغدغه خاطر بگذراند باز هم حرفی نیست ولی از آنجا که غالباً معروض حملات ناجوانمردانه مردم و سنگ پرانیهای اطفال در کوی و برزن قرار می گیرد لذا نه شبی خوش دارد و نه روزی آرام. طبیعی است که این حالت زندگی سگی چون مطبوع طبع آدمی نیست لذا از آن به زندگی رنج و درد و بدبختی و بیچارگی تعبیر و تمثیل می کنند.
اما اکنون ببینیم چه شد و از چه تاریخی این عبارت به صورت ضرب المثل درآمده در تعابیر و تماثیل مجازی و استعاره ای مورد استفاده قرار گرفته است.
محقق نکته باب معاصر آقای دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی حکایت شیرین و طنزآمیزی را نقل می کند که هر چند جنبه اساطیریش بر حقیقت وجودی آن می چربد- که قطعاً چنین است- علی ای حال می تواند ریشه تاریخی ضرب المثل بالا را بدست دهد. محقق مزبور می نویسد:
«معروف است که در روز ازل خداوند برای بشر سی و پنج سال عمر تعیین کرده بود و برای سایر حیوانات هم عمری معین شده بود. آدمیزاد که به هیچ چیز قانع نیست پیش خدا شکایت برد که: «خداوندا، این سی و پنج سال کم است، مقداری بر آن بیفزا تا بتوانم عبادت ترا در آخر عمر به جا بیاورم زیرا این سی و پنج سال برای همان اعمال چنان که افتد و دانی! هم تکافو نمی کند.» چون عنوان عبادت پیش کشید خداوند فرمود تا از عمر یکی از مخلوقات دیگر بردارند و بر عمر بشر بیفزایند.
«مأمور اجرا خر را از همه ساکت تر دید، بیست سال از عمر او برداشت و بر عمر آدمی گذاشت. بنابراین عمر بشر از سی و پنج سال به پنجاه و پنج اضافه شد. اما متأسفانه چون از عمر خر بود این بیست سال بعد از سی و پنج سال را آدمیزاد ناچار شد مثل خر کار کند و جان بکند! باز محلی برای عبادت نماند، باز نزد خدا شکایت برد. خداوند فرمود دهسال دیگر از عمر مخلوقی دیگر بردارند و بر عمر آدمیزاد بیفزایند.»
«این بار نوبت سگ بود، ده سال از عمر او برداشتند و بر عمر آدمی گذاشتند ولی متأسفانه باز هم به عبادت نرسید زیرا این ده سال بعد از پنجاه و پنج سالگی یک زندگی سگی بود.»
آری، زندگی سگی با توصیفی که شده بدترین زندگیها و همپایه مرگ است ولی چه می شود کرد که آدمی به جهت ترس از مرگ و به امید زندگی بهتر که شاید فرجی بعد از این شدت باشد به آن ادامه می دهد و به تکرار روز و شام می پردازد.
منبع: گیگاپرس