انعکاس حماسه آترادات پیشوای مردان در آذربرزین نامه

در مجمع التواریخ و کتاب بهمن نامه یا بخشی از آن موسوم که جداگانه به صورت آذربرزین نامه تصنیف گردیده از آذر برزین پسر فرامرز پسر رستم یاد میشود که نامش بدین شکل در شاهنامه یاد نشده است. وی در واقع خود رستم و فرامرز (=سامان، سام) است که در اینجا قرین رستم تورگیلی (در واقع عنوان دیگر خودش) در سمت شهر ساری- آمل مازندران به شمار رفته است که در آنجا توسط او از بند بهمن (خشایارشا، در اینجا منظور دیوان مازندران، آشوریان دژ بهمن= نینوا) رهایی می یابد. با استنتاج از منابع اوستایی و پهلوی او از خاندان سام است که کیکاوس (خشثریته، سومین پادشاه ماد) را در هنگام محاصره مازندران توسط سپاهیان آشوری رهایی می بخشند. سام عنوانی است که در اوستا به کرشاسپ (در هم شکننده دشمنان، گرشاسپ) و یا همان رتستهم (ریشه کن کننده ستمگران) داده شده است. در واقع اینها همه از القاب فراوان آترادات پیشوای آماردان قهرمان استقلال و تشکیل ایران و سردار رهایی بخش ایرانیان از جور و ستم آَشوریان بوده است. نام آذربرزین یا برزین آذر (یعنی منسوب به آتش بلند پایه) در اصل بیان دیگری از خود همان نام آتردات (یعنی مخلوق آتش) است. آهیگر کتاب آرامی-عبری آهیگر(=اخگر) و کاوه آهنگر سمت کوه البرز نیز اساس نام و اسطوره خود را از این قهرمان حماسی مردم شمال ایران دارند. مادر وی در آذربرزین نامه دختر صور پادشاه کشمیر (در اساس کاس-میر= جایگاه آدمکشان= آماردان، مازندران) است. لذا این نام آذر برزین از برای شناسایی نام اصلی گرشاسپ/رستم تاریخی بسیار قابل توجه میگردد چه بنا به کتسیاس درعهد کورش هخامنشی سردار قهرمانی به نام آترادات پیشوای مردان (آماردان) در سمت سرزمین کادوسیان (مردم سگپرست مازندران و گیلان) چنان معروف بوده است که پارسیان برای تحبیب هر چه بیشتر کورش هخامنشی (فریدون شاهنامه) وی را نه پسر کمبوجیه دوم بلکه به استعاره پسر آترادات (اگرادات) پیشوای آماردان و اهل سرزمین کادوسیان (ورنه اوستا) بشمار می آوردند. نام بهمن در رابطه با وی اشاره به دژ بهمن (نینوا پایتخت آشور) است که پادشاه آن آشور بانیپال در عهد آترادات پیشوای آماردان برای فتح مصر میرود و سردارش شانابوشو را برای فتح شهر آمل مازندران یعنی محل پناه گرفتن کیکاوس (خشثریته سومین پادشاه ماد، ملک لؤلؤ بهمن نامه) می فرستد و این سردار و سپاه وی در هنگام محاصره شهر آمل در زیر حصار آن مورد تهاجم آترادات پیشوای آماردان (رستم تور گیلی یا همان آذربرزین) قرار گرفته و کشتار میگردند. همین واقعه بسیار مهم تاریخی است که در اساطیر حماسی به صور داستان هفتخوان رستم و جنگ گرشاسپ با دیوان بزرگ در کنار دریای فراخکرت (مازندران) متجلی شده است. به نظر میرسد نام شاهنامه الوای (منسوب به آلوو) نیز که نیزه دار رستم در رابطه با کاموس (در این رابطه به جای کاوس) به شمار رفته است مربوط به خود آترادات پیشوای آماردان در سرزمین کادوسیان- کاسپیان (= سگستان، سگسارستان) یا برادر اوستایی منسوب وی یعنی اورواخشیه (شادیبخش= سام) بوده است. جالب است که نام پدر سام گرشاسپ نریمان (رستم هفتخوان) در اوستا ثریته آمده است که به معنی پناه دهنده است و این به وضوح اشاره به پذیرایی شدن و پناه داده شدن کیکاوس (خشثریه سومین پادشاه ماد) و همراهان در شهر آمل مازندران است. در متن بهمن نامه این گفته که “اژدها بهمن را می بلعد” می تواند اشاره به بلعیده شدن شهر نینوا و سرزمین آَشور توسط اژدها یعنی مردوک (خدای بابلیها) باشد. متن اسطوره آذربرزین در دایره المعارف اسلامی گویا هنوز تایپ و منتشر نشده ولی متن آن ضمن شرح بهمن نامه چنین ذکر شده است:

بهمن نامه، مثنوی حماسی فارسی در وقایع پادشاهی بهمن پسر اسفندیار، پادشاه کیانی. این اثر بالغ بر ده هزار بیت (براساس چاپ عفیفی ) و در بحر متقارب مثمّن محذوف است . رضاقلی خان هدایت سراینده آن را جمالی مهریجردی ، از معاصران برهانی و لامعی گرگانی و سوزنی سمرقندی ، دانسته (ج ۱، ص ۲۹۸، ج ۳، ص ۱۱۵۴) اما شاعری به این نام شناخته نیست و نامش در تذکره ها نیامده است (نفیسی ، ص ۵۸۹). تاریخ دقیق سرودن بهمن نامه معلوم نیست ولی چون سراینده (ص ۱۳)، آن را به محمد بن ملکشاه سلجوقی (حک : ۴۹۸ـ ۵۱۱) اهدا کرده و در جایی (ص ۹) از ده سال پس از مرگ ملکشاه (متوفی ۴۸۵) و نیز از لشکرکشی محمدبن ملکشاه به اصفهان در ۵۰۱ (ص ۱۰ـ)۱۱ یاد کرده است ، احتمال می رود که مثنوی خود را در پایان سده پنجم و آغاز سده ششم سروده باشد. در قرن ششم، نویسنده مجمل التواریخ و القصص ، یک جا از اخبار بهمن (ص ۲) و در جایی دیگر (ص ۹۲) از بهمن نامه منظوم حکیم ایرانشان بن ابی الخیر یاد کرده ، که بهار صورت درست این نام را «ایرانشاه » دانسته است ( مجمل التواریخ و القصص ، ص ۹۲، پانویس ۴؛ قس ایرانشان بن ابی الخیر، مقدمه متینی ، ص ۲۶ـ۳۰). با توجه به اینکه داستان بهمن در کتاب مذکور (ص ۵۳ ـ ۵۴) منطبق با بهمن نامه روایت شده (رجوع کنید به صفا، ص ۵۲۲ ـ ۵۲۳)، احتمالاً سراینده بهمن نامه همان ایرانشاه بن ابی الخیر است (رجوع کنید به همان ، ص ۲۹۲؛ ایرانشاه بن ابی الخیر، مقدمه عفیفی ، ص دوازده ـ سیزده ). با این حال ، بیتی که نویسنده مجمل التواریخ و القصص (ص ۹۲) درباره مرگ زال در عهد دارا از بهمن نامه ایرانشان ذکر کرده ، در بهمن نامه چاپی ، که امروزه در دسترس است ، وجود ندارد. بر همین اساس ، شاید در انتساب بهمن نامه به او جای تردید باشد. سراینده کوش نامه (ص ۱۵۱) گفته است که داستان بهمن را نیز به شعر درآورده و بی گمان همو سراینده بهمن نامه است .
بهمن نامه شامل یک دیباچه و چهار بخش است . سراینده در دیباچه (ص ۹ـ۱۲)، ضمن مدح سلطان محمد، گفته است که از کردار او، بهمنِ اسفندیار را فرا یاد آورده و این داستان را سروده است ، و آن را به دست میرمودود، یکی از بزرگان سپاهی ، برای شاه فرستاده و از حسین علی ، یکی از اعیان طوس ، خواسته است که نزد شاه جهت او پایمردی کند؛ و از شاه صله درخواست کرده است (ص ). در آغازِ برخی از نسخه های خطّی بهمن نامه ابیاتی هم در مدح محمودبن ملکشاه (متوفی ۴۸۷) آمده است (ایرانشاه بن ابی الخیر، مقدمه عفیفی ، ص پانزده). به گفته صفا (ص ۲۹۴ـ۲۹۵) سراینده، آن را در عهد محمود سروده و پس از مرگ او، در عهد برادرش ، محمد، در کتاب تجدید نظر کرده است. عفیفی (ایرانشاه بن ابی الخیر، مقدمه ، ص شانزده ) ضمن تأیید اینکه اختلاف کاربرد واژه ها در [نُسخ مختلف] بهمن نامه مشهود است؛ و این ، تجدیدنظر سراینده یا دیگران را در آن نشان می دهد، می گوید که به قراین زبانشناسی ، تجدیدنظر در دوران پس از سلطان محمد، و ظاهراً در عهد محمود، پسر او، صورت گرفته است .
در بخش نخست کتاب ، بر تخت نشستن بهمن را شرح می دهد (ص ۱۹ـ۲۳) و می گوید که او به پایمردی رستم، با کتایون دختر پادشاه صورِ کشمیر، ازدواج کرد (ص ۲۶ـ۶۵). کتایون دلباخته غلامی به نام لؤلؤ بود (ص ۳۹ـ۴۰) و او را با خود به دربار بهمن برد و بهمن به فریب کتایون اختیارات مُلک را به لؤلؤ سپرد (ص ۷۱ـ۷۴) و خود به تشویق همسرش شهر را برای شکار ترک کرد و آنگاه لؤلؤ و سپاهیان بر حکومت بهمن شوریدند (ص ۷۵ـ۱۱۴). بهمن به مصر رفت و در آنجا با دختر پادشاه مصر، هما، ازدواج کرد (ص ۱۱۴ـ۱۳۵) و به یاری نصر حارث، شاه مصر، ایران را فتح کرد (ص ۱۷۸ـ ۱۷۹). در پایان این بخش ، پس از رسیدن خبر کشته شدنِ رستم به دست شَغاد (ص ۱۸۱ـ ۱۸۴)، بهمن به سوکواری می نشیند (ص ۱۸۵). در بخش دوم ، بهمن به کین خواهی پدرش ، اسفندیار که به دست رستم کشته شده بود، به سیستان می رود (ص ۱۹۱ـ۱۹۲) و سه بار با فرامرز، پسر رستم ، می جنگد و هر سه بار شکست می خورد و هزیمت می کند (ص ۲۰۴ـ۲۱۹، ۲۳۴ـ۲۶۵) و بار چهارم پیروز می گردد و زال را در قفس زندانی (ص ۳۲۱) و فرامرز را بر دار می کند (ص ۳۳۹) و دختران رستم ، بانوگشسب و زربانو، به هندوستان نزد شاه کشمیر می گریزند (رجوع کنید به ص ۳۳۱ـ ۳۳۵). در بخش سوم ، بهمن به جستجوی دختران رستم می پردازد و آنها سرانجام پس از نبرد تن به تن با سپاهیان بهمن ، اسیر او می شوند (ص ۴۰۲ـ۴۰۵). در این بخش ، آذربرزین (در متن بهمن نامه : برزین آذر) پسر فرامرز نیز به داستان وارد می شود (ص ۴۱۳) که بهمن او را هم به بند می کشد (ص ۴۱۶). در بخش چهارم ، بهمن همه اسیران سیستان را، جز آذربرزین ، آزاد می کند (ص ۴۴۶) و هنگامی که آذربرزین را به ساری می برند، رستم تور با سربازان بهمن می جنگد (ص ۴۶۳ـ۴۶۵) و آذربرزین را از بند می رهاند و آن دو، سپاهی فراهم می آورند و به جنگ بهمن می روند (ص ۴۷۴). پس از چند نبرد سخت ، بهمن می گریزد (ص ۵۶۶) اما سپس آنان با هم آشتی می کنند (ص ۵۷۲ ـ ۵۸۵). در پایان این بخش بهمن ، هما را بر تخت پادشاهی می نشاند (ص ۵۹۲ ـ ۵۹۴). بهمن روزی با آذربرزین به شکار می رود و با اژدهایی روبرو می شود (ص ۵۹۶)، با اژدها می جنگد و در کام او اسیر می گردد؛ از آذربرزین یاری می خواهد، اما وی اعتنا نمی کند و اژدها بهمن را می بلعد (ص ۶۰۱) و بدینگونه او کین مرگ پدر را از بهمن می گیرد.

داستان بهمن در شاهنامه (ج ۶، ص ۳۴۳ـ۳۵۳) نیز آمده ، اما در مقایسه با بهمن نامه ، بسیار کوتاهتر است (رجوع کنید به صفا، ص ۵۲۳) و با آن تفاوتهای اساسی دارد، از جمله : بهمن در شاهنامه شخصیتی نیمه افسانه ای و نیمه تاریخی است و با اردشیر درازدست (حک : ۴۶۴ـ۴۲۴ ق م ) یکی دانسته شده است (فردوسی ، ج ۶، ص ۳۲۰) چنانکه در زندِبهمن یَسْن (ص ۴؛ برای دلیل یکی شمرده شدن بهمن با اردشیر، پادشاه هخامنشی ، در اساطیر زردشتی رجوع کنید به بهار، ج ۱، ص ۱۵۹) و تاریخ طبری (ج ۱، ص ۵۶۸) نیز چنین است ، اما در بهمن نامه ، او همان اردشیر نیست و صرفاً قهرمانی افسانه ای است . در شاهنامه (ج ۶، ص ۳۵۲) هما دختر بهمن است که بهمن با او ازدواج کرده و او (هما) را با فرزندی که از بهمن آبستن بوده ، جانشین خود خوانده است (قس طبری ، ج ۱، ص ۵۶۸ ـ۵۶۹ که نام دختر و همسر بهمن را «خمانی » ذکر کرده است) اما در بهمن نامه هما، همسر بهمن ، دختر شاه مصر است (رجوع کنید به ص ۱۱۴ـ۱۳۵). همچنین در بهمن نامه از ساسان پسر بهمن یاد نشده است که چون بهمن پادشاهی را به هما بخشید، از پدر رنجید و انزوا گزید و نَسَب خود را پنهان کرد (طبری ، ج ۱، ص ۵۶۹؛ فردوسی ، همانجا؛ مجمل التواریخ و القصص ، ص ۳۲) و پادشاهان ساسانی به او منسوب اند (طبری ، ج ۱، ص ۵۶۸؛ مجمل التواریخ و القصص ، ص ۳۲ـ۳۳). اینهمه نشان می دهد که مرجع سراینده بهمن نامه با شاهنامه و کتابهای تاریخی قرون اول اسلامی ، یکی نبوده است . اما با این حال ، او متأثر از سبک گفتار فردوسی است ، چنانکه برخی ابیات شاهنامه را با اندکی تغییر در کتاب خود آورده است (رجوع کنید به ایرانشاه بن ابی الخیر، مقدمه عفیفی ، ص هفتاد و هفت ـ هفتاد و هشت ). در مقایسه بهمن نامه با شاهنامه و روایتهای اساطیری و حماسی ایران پیش از آن ، رواج نامها و روایتهای سامی در بهمن نامه (رجوع کنید به صفا، ص ۲۹۶) و آنچه از پهلوانیهای زنان (مثلاً بانوگشسب : ص ۳۶۵ـ۳۶۶، ۳۸۹ـ ۳۹۱، ۴۰۲ـ۴۰۴؛ هما: ص ۱۱۶ـ ۱۱۷، ۱۳۱ـ۱۳۲؛ دختر بوراسب : ص ۵۰۹، ۵۱۴، ۵۱۹ ـ ۵۲۰) در این کتاب آمده، شایان توجه است .
بهمن نامه در ۱۳۲۵ ش ، به اهتمام رستم بن بهرام تفتی در بمبئی چاپ سنگی شد (مشار، ج ۱، ستون ۸۲۸). رحیم عفیفی نیز آن را براساس نسخه های خطی کتابخانه موزه بریتانیا و کتابخانه ملی فرانسه و نسخه چاپی بمبئی مقابله و تصحیح ، و در ۱۳۷۰ ش در تهران منتشر کرد.

منابع: ایرانشاه بن ابی الخیر، بهمن نامه ، چاپ رحیم عفیفی، تهران ۱۳۷۰ ش ؛ همو، کوش نامه، چاپ جلال متینی، تهران ۱۳۷۷ ش؛ مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران ، تهران ۱۳۶۲ ش ؛ زند بهمن یسن، تصحیح متن، آوانویسی، برگردان فارسی و یادداشتها از محمدتقی راشد محصل ، تهران ۱۳۷۰ ش؛ ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، تهران ۱۳۷۴ ش ؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت [۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷]؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامه فردوسی ، متن انتقادی، ج ۶، چاپ م . ن . عثمانوف ، مسکو ۱۹۶۷؛ مجمل التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران ۱۳۱۸ ش ؛ خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی ، تهران ۱۳۵۰ـ۱۳۵۵ ش؛ سعید نفیسی ، «جمالی مهریجردی »، آینده، سال ۱، ش ۱۰ (اردیبهشت ۱۳۰۵)؛ رضاقلی بن محمدهادی هدایت ، مجمع الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ش.
/ مهران افشاری /

مطالب مرتبط

۲ دیدگاه‌

  1. ایرج گفت:

    اگه امکان دارد کتاب را برای دانلود بگذارید یا ان را برایم بفرستید
    با تشکر

    [پاسخ]

    جواد کهلان مفرد پاسخ در تاريخ اسفند ۱۷ام, ۱۳۹۰ ۹:۴۸ ق.ظ:

    با درود
    اگر منظورتان آذربرزین نامه یا بهمن نامه باشد ظاهرا این کتابها تا به حال یرای دانلود موجود نبوده و نیستند. خوش باشید.

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *