بررسی نام نیاکان منسوب به زرتشت در کتاب هفتم دینکرد
کتاب هفتم دینکرد از کتب معتبر پهلوی گفتاری در باب شرح شگفتیهای که پیش از زادن زرتشت روی داده، دارد که ضمن آن از نیاکان مادری و پدری زرتشت یاد می کند که در واقع جز پدر و دو جد مادری زرتشت نیستند. این کتاب از فرود آمدن فر و شکوهی که به خانه فراهیم روانازوایش (فراهم آورنده آرزوی دارایی فراوان) که جد مادری زرتشت است می پردازد و از زائیده شدن دوک تا اوباگ (دخت بغ و سرور، شاهدخت) مادر زرتشت بحث می کند و گوید که هنگام تولد آن زن کاویس (کاهن، حکیم) و کرپس (مرتاض) که دو تن از دیوان ناپاک بودند به رشگ و خشم آمده و مردم روستایی را که آن کودک در آنجا زاده شده بود، مجبور به اخراج و تبعید مادرش و فرستادن وی به بلدهً آلاک ( نه رک، ما-رغه) کردند که در ناحیه حکمرانی سپیتمان (مرد سفید رخسار) بود. بر اثر این فشار و سخت گیری کودکی که بعدها مادر زرتشت گردید در بلدهً مذکور به خانه پاتیراگ تاراسپو (سرور رغه که صاحب اسبان برتر است) نشو و نما یافت و در همانجا بعدها با پوروشسپ (دارنده اسبان شایسته فراوان) پسر وی از دواج کرد شت زرتشت (زرتشت شادمان) پدید آمد و چنانکه در این کتاب تصریح شده است به چهل و پنج پشت به کیومرث می رسد (با صرف نظر از توضیحات داخل پرانتزها، بر گرفته از کتاب گفتاری در باره دینکرد، نگارش محمد جواد مشکور).
در واقع در اینجا چهار یا پنج نام تاریخی ذکر میشود: فراهیم روانازوایش (فراهم آورنده آرزوی دارایی فراوان) که همان آستیاگ (ایشتی وگو، ثروتمند) آخرین فرمانروای ماد است. دوک تا اوباگ (دخت بغ و سرور، شاهدخت) اشاره به آمی تیدا (دانای خانه و آشیانه) دختر آستیاگ است که با سپیتمه (سفید رخسار) پدر سپیتاک زرتشت (سفید زرین اندام) ازدواج نمود و از وی مگابرن ویشتاسپ و سپیتاک زرتشت را به دنیا آورد. کتسیاس گوید که آستیاگ در مقابل رهایی این دو نواده دختری خویش خود را در همدان تسلیم کوروش سوم نمود. نامهای پاتیراگ تاراسپو (سرور رغه که صاحب اسبان برتر است) و پوروشسپ (دارنده اسبان شایسته فراوان) در واقع القاب اوستایی و پهلوی خود سپیتمه بوده اند نه نیاکان وی. القاب شاهنامه ای سپیتمه همانا جمشید سازنده ورجمکرد (دژ شوشی قره باغ)، گودرز کشوادگان (شیوا سخن دارای سرودهای دینی با ارزش) و هوم عابد بوده است. این شاه موبد در مقابل همکاری با کی خشثرو (هوخشتره، کی خسرو) در دستگیری ولی نعمت خود مادیای اسکیتی (افراسیاب)-قاتل فرائورت/سیاوش پدر کی خشثرو- در جنوب شهر مراغه از سوی کی خشثرو (کی خسرو) به مقام دامادی آستیاگ (شوهری آمی تیدا) و ولیعهدی وی انتخاب شده بود. عنوان حاکم رغه (پاتی راگ) بین کی خشثرو حاکم رغه (راک، رئو-خا= صاحب چشمه با شکوه منظور چشمه علی شهر ری یا چشمه فین کاشان) و سپیتمه حاکم مراغه (م- راغه=مرغزار، یا همان آ –لاک = آ- راک، نه رغه) به سبب ظاهر نامها مشترک بوده است. به نظر می رسد پایتخت کی خشثرو به احتمال زیاد پیش از تصرف دژ کیشه سو (همدان) همین شهر ری و به احتمال کمتر شهر کاشان بوده است. کی خشثرو برای نابودی آشور نیز از ازدواج سیاسی نواده پسری دیگر خود آموخا (دانا و تحصیل کرده) یعنی دختر دیگر آستیاگ با بخت النصر (نبوکدنصر) شاهزاده بابل استفاده نمود. همان دختری که باغهای معلق بابل به نام وی ابداع و احداث گردید. در شاهنامه و اوستا و تورات این دو دختر آستیاگ و نوادگان کی خشثرو تحت نام شهرناز (سنگهواک) و ارنواز (ارنواک) و همچنین عاده (انجمنی) و ظّله (دلخوشی) معروف جهانیان شده اند.