مطابقت اسلاف سورانی ها با کیرتی ها و لولوبیان باستانی
دو جلد کتاب نیاکان باستانی کُرد را تألیف و منتشر کردم. بعداً هم به موضوع ارتباط نام کیرتی خبر استرابون با کُردان سمت سنندج (لولوبیان باستانی) پرداختم که در آنها به ارتباط لفظی بین کیرتی و سورانی پی نبردم. ولی الان به نتیجه جدیدی در این باب رسیده ام و آن این است که نام کیرتی از ریشه کارت (کارد) به معنی خنجر بوده است چه کلمه سور هم که نام سُورانی از آن می آید به معنی خنجر و شمشیر بوده است. لولوبیان که نامشان در سانسکریت به معنی ویرانگر می باشد، نام کهن دیگر این قبیله جنگاور بوده است. مطابق تصاویر باستانی لولوبیان ارخالقی به تن میکرده اند که بعداً هرودوت از وجود آن نزد کاسپیان خبر میدهد، کاسپیانی که سلاحشان خنجر (کارد) و تیرو کمان بوده است. خود نام کاسپی یعنی کبود پوش اشاره به همان ارخالق نیاکان طالشیها و مردم ولایت کبود جامه مازندران داشته است. این مطلب نشانگر آن است که کیرتی ها (لولوبیان) از تبار همان مردم کاسپی بوده اند و کلّ این مردمان جنگجو را هند و ایرانیان مادی و میتانی تبار کهن لولوبی (ویرانگران) و امردان (آدمکشان) و دیوان مازنی می نامیده اند.
در واقع از سوورای فرگرد دوم وندیداد هم که ایرانشناسان بر سر آن بحثهای مغشوش کرده اند همین سور (شور کُردی، سئورَ اوستایی یعنی خنجر و شمشیر) مراد بوده است که به همراه اشترا (عصا) از آن اسم برده شده است که جمشید با همین سلاح سوورا زمین را خراش داده است، لذا تفاسیر بوق و نگین از آن نادرست هستند.
الان در مجموع نظر به معانی سیخونک و سوراخ دار و تیر که برای سوورا ذکر نموده اند، بدین باور رسیده ام که آن به معنی چاقو (چاک دهنده) و خنجر (سور) بوده، و لفظاً به معنی سوراخ کننده می باشد. ولی در کتب پهلوی آن را به سهو به جای سوراخ کننده به معنی سوراک اومند یعنی سوراخ دار گرفته اند.
امّا معنی آلترناتیو منطقی دیگر سۆران در هیئت سۆرانی، در زبان کُردی آستین بلند “جنگجویان گردنده (کرداکها)” است که لابد آن در عهد کهن به آن نوع البسه لولوبیانی اطلاق می شده است که دیاکونوف در مورد آن می گوید: “در لوح نارام سوئن لولوبیان لباسی سبک و یا دامن بر تن دارند و پوست ابلقی بر یک شانه افکنده اند و این خود در هزاره قبل از میلاد لباس مردم ماننا و ماد غربی (در بسیاری از تصاویر بر جسته سارگون دوم در خورس آباد) و کاسپیان (به گفته هرودوت) بود. جالب است که کلمه کورته (در مقام ریشه واژه کیرتی یعنی نام کُردان سورانی) هم که در زبان کُردی به معنی نیم تنه است می تواند در اساس اشاره به همان پوست ابلقی باشد که مادهای لولوبی تبار آن را بر روی شانه می افکنده اند و نیمه پشتی تن ایشان را پوشش می داده است.
ولی در مجموع می توان واژه های کُردی سۆرانی و کورته فوق را در این باب مأخوذ از کلمات سوران (به معنی خنجربند نیرومند) و کارداک (جنگاور قداره بند) گرفت. یعنی آنها به سبب اینکه البسه جنگجویان کُرد بوده اند بدین نامها مسمی گردیده اند. از سوی دیگر اگر کلمه سورانی را هم مترادف با نام کُرمانج (خانمان داری توتم بُزکوهی) بگیریم اشتباه نکرده ایم. چون کلمه سوران (سووران) را می توان به اوستایی به معنی شاخدار (بُزکوهی شاخدار) یا نیرومند گرفت. می دانیم که ریشه این نام هم به شکل تور در قفقاز غربی به نوعی بزکوهی اطلاق می گردد.
سرانجام نظر به لفظ لُوله (بچه گراز) در زبان کُردی و کاس (گراز) در زبان فارسی می توان نامهای لولوپی و کاسپی را مترادف هم به معنی دارندگان توتم گراز گرفت. از این مطلب می توان چنین نتیجه گرفت که ریشه نام سوران (به عنوان اخلاف لولوبیها) از تلخیص کلمه سانسکریتی و سکایی سوکَراه به معنی گراز عاید شده است.