معنی تارویی و تارماکیس (تبریز)
به نظر میرسد تبریز در اساس نام آتشکده تب ریزنده شهر تبرمایس (به ظاهر به معنی تب بر بزرگ) بوده است. چون شرح وجه تسمیه این شهر از زبان اولیاء چلبی و داستان شفایابی زبیده خاتون در خبر حمدالله مستوفی جز این نمی گویند: اولیا چلبی کلمه ” تبریز” را به معنی “ستمه دوکوجو” (ریزنده تف و تاب) و این نام را با آتشفشانی دیرین کوه سهند مربوط دانسته است. وی فراموش کرده بوده است که ایرانیان قدیم پرستنده آتش آتشکده های خود بوده اند نه آتشفشانها که در اطراف تبریز هم خبری از آنها نیست. درباره بنا و وجه تسمیه شهر تبریز “حمدالله مستوفی” و “یاقوت حموی” می نویسند: “بنای تبریز از زبیده زن هارون الرشید است. وی که به بیماری تب نوبه مبتلا بوده؛ روزی چند در آن حوالی اقامت کرده، در اثر هوای لطیف و دل انگیز آنجا بیماریش زایل می شود. به همین دلیل فرمود تا شهری در آن محل بنا کنند و نام آن را “تب ریز” بگذارند.” می دانیم که پای زبیده خاتون بدین شهر نرسیده بود داستانها صرفاً بر پایه باور خاصیت شفا دهندگی آتشکده کهن تبریز که بر پایه وجه تسمیه نام شهر تبریز و دژ واقع بر روی تپه آن که تبدیل به محل آتشکده شده بوده، پدید آمده بوده است. در این روایت اساطیری هارون الرشید (نگهبان دلیر) جایگزین ایزد مهر مردم تبریز (اُمرو خوارزمی ها و امیران گرجیها) و زبیده (همیشه بهار) جایگزین الهه آناهیتا گردیده است. محل محرابه تبریز باید همان بقعه صاحب الامر بوده باشد که روایتش با گاو مقدس پیوند خورده است. شمس تبریزی مولانا نیز تجلی دیگری از ایزد مهر تبریزیان است:”شمس تبریزی که نور مطلق است آفتاب است و ز انوار حق است”.
دو نام تارویی و تارماکیس مربوط به دو دژی می باشند که در محل شهر تبریز حالیه قرار داشته اند. لغت “تَر” (تار) در اوستا به معنی دفاع کردن است. لذا تارویی به معنی دژ کوچک است. و تارماکیس که به ظاهر سرانجام بعد از تلخیص های متوالی از جمله تبرمایس (تاور-مایس= بزرگ نیرومند) تبدیل به تبریز شده است، مرکب است از همان تَر (تار یعنی دژ دفاعی) ماک (یعنی اصلی و پایدار در زبان مادی و سکایی کُردی) و ایس (به لغت اوستایی یعنی نیرومند). یعنی آن در مجموع به معنی دژ اصلی نیرومند است. هرتسفلد باستانشناس و ایرانشناس معروف آلمانی نامهای تارماکیس و تارویی با قرائتی نادرست تارواکسیا (دژ بالنده) و تواریر (برخودار از نیرومندی) آورده است.
در کتیبه سارگون دوم آشوری می خوانیم که شهر تارماکیس با کانال آب احاطه شده بوده است. سارگن در کتیبه چنین می گوید: “دیوارهای تارماکیس دو لایه بود. در اینجا خدقی به اندازه فرات است و اطراف آن را جنگلهایی پر پشت احاطه کرده اند. بناهای زیبایی در این شهر وجود دارند. هنگامی که من به شهر تارماکیس یورش بردم اهالی آنجا را ترک گفته و به صحراها گریختند. این سرزمین را به چنگ آوردم. در جاهایی مسکونی که به وضع جنگی استحکام یافته بودند نبرد کردم. دیوارهای همان دژها را تا به پی ویران کرده با خاک یکسان نمودم. خانه های داخل دژ را آتش زدم. آذوقه فراوان ساکنان آنجا را در آتش سوزاندم. انبارهای انباشته از جو را گشوده و آذوقه سپاهیان بی شمارم را تأمین نمودم. ۳۰ روستای اطراف دژ را سوزاندم. دود بر آسمان بر خاست.”
بنابراین آشکار است تارماکیس در جای صاف و گودی قرار داشته است. نظر به هیئت نام تبرمایس (دژ نیرومند بزرگ) معلوم میشود دژ تارویی (دژ خرد) بر بلندی تپه ای قرار گرفته بوده و نیاز چندانی به دیوار دفاعی بزرگ و حصین نداشته است و همانجایی است که بعداً تبدیل به آتشکده آذرآبادگان (آتشکده درون دژ) شده بوده است. بنابراین خود نام تبریز (تاو-ور-ریز) را می توان در اساس به معنی محل دژ نیرومند خرد گرفت و آن را اشاره به نام دژ تارویی کهن دانست نه تارماکیس (تبرمایس= دژ نیرومند بزرگ) که معنی نامش در نقطه مقابل معنی نام تارویی (تاو-ریز) قرار داشته است.سپاهیان هراکلیوس در جنگ با خسروپرویز آتشکده تبرمایس را سوزانده و از میان بردند. در مجموع معلوم میگردد که تارماکیس به معنی دژ نیرومند اصلی (در محل ارگ تبریز؟) و تارویی به معنی دژ کوچک در قرون بعد تبرمایس (دژ نیرومند بزرگ) و تبریز (تاو-ور-ریز) یعنی دژ نیرومند خرد نامیده شده اند. از شواهد و قرائن بر می آید که تبرمایس در محلی صاف و گود و تبریز (به معنی از بین برنده تب، همان آتشکده آذرآبادگان شهر) در بلندی تپه تارویی واقع شده بوده است.