کوه بُزقوش یا گئچی قیران همان سیچی دَوَ اوستایی است
به نظر می آید بر خلاف ظاهر آن بزگوش یا به تلفظ ترکی آن بُزقوش به معنی پرنده خاکستری نبوده بلکه به اوستایی محل بز و بزکوهی می باشد چه گوش در زبان اوستایی معنی دام و ستور را هم می دهد. ترکیبهای اوستایی بُز گاش (محل بز) و بزگو-شی (محل بزکوهی) هم برای آن متصور است. به هر حال این کوهستان محل مناسبی برای چرای بز و بز کوهی بوده است و از آن روی بدین اسم نامگذاری شده است. به ظاهر نام ترکی آنجا گئچی قیران به معنی بزکُش هم اشاره به شکار شدن بزان کوهی آنجا دارد.
ولی در میان کوههای نام برده شده در زامیاد یشت اوستا در سمت آذربایجان به کوهی به نام سیچی دَوَ (مایه هلاکت و سقوط روان شونده) بر می خوریم که به وضوح یاد آور گئچی قیران (یعنی مایهً هلاکت بُزها یا گذرکنندگان) یا همان بُزگوش یا بُزکُش کوه حالیه است. بنابراین نام آذری گئچی قیران از ترجمهً همین نام اوستایی سیچی دَوَ حاصل شده است: کلمه پهلوی سیج به معنی سقوط و هلاکت نشانگر آن است که از نام کوه اوستایی سیچی دَوَ در اصل مفهوم محل سقوط بهمن مراد می بوده است ولی چون آن را در زبان آذری مشابهه گئچی دُوَ (زننده بُز) یافته اند آن را با گئچی قیران (بُزکُش) جایگزین ساخته اند. به نظر می رسد کلمه فارسی بهمن منسوب به برف کوهستانی در این رابطه در اصل ویه مان بوده است یعنی به مقدار خانه پرنده که با معنی نام اوستایی سیچی دو (مایهً هلاکت و سقوط روان شونده) به هم می رسند.
بنا براین نام بُزگوش در این رابطه ثانوی و فرعی است. اما می دانیم در روایات اساطیری مردمی به نام بُزگوش نامیده شده اند که به نظر می رسد همان مردم قفقاز باشند که بزکوهی اهلی شده ای به نام تور را پرورش میدهند. نام تور ترجمه ای از نام شکا (بزکوهی، سکا) یعنی نام قدیمی صحرانشینان قدیمی استپهای اور-آسیا است.