منظور از اصحاب مدین و قوم شعیب قرآن قوم مادیای اسکیتی بوده است

مادیای اسکیتی ملقب به افراسیاب (پر آسیب)از جهانگشایان فراموش شده تاریخ است که در نیمه دوم قرن هفتم پیش از میلاد از سرزمین خویش در شمال دریای سیاه خاورمیانه غربی رابه مدت ۲۸سال تحت تاخت و تاز خویش قرار داده بود. هجوم وی تا مصر رسیده بود. حمله وی به خاورمیانه از سمت شمال با قتل فرائورت/سیاوش در شهر گنجه شروع شد و با قتل وی در کنار شهر مراغه توسط کی خشثرو (کیخسرو؛ هوخشثره) پادشاه بزرگ و مدبر ماد فرزند فرائورت/سیاوش به پایان رسید. منظور ازشعیب یعنی فرمانروای شعبه های قوم همان کولاکسائیس (فرمانروای قبایل) نیای اساطیری اسکیتان است. مطابق اوستا و شاهنامه و کتب اساطیری ایرانی و تاریخ ارمنستان موسی خورنی سپاه ایران شبانگاه غافلگیرانه به رهبری کی خسرو و سردارش گستهم نوذری (آریارمنه هخامنشی) بر سر سپاهیان مادیای اسکیتی ریخت و خود مادیای اسکیتی را مقتول ساخت. این روایت تاریخی به شکل حکایت ناصحان در قر آن و احادیث چنین تصویر شده است:
برخورد اصحاب مدین با شعیب علیه السلام
کافران افزون بر نابودى به وسیله عذاب الهى به پیامدهاى بد دیگر تکذیب نیز دچار شدند. در آیه ۹۲ سوره اعراف، از خسران و زیانکار شدن آنان ‌خبر مى ‌دهد: « اَلَّذینَ کَذَّبوا شُعَیبـًا کانوا هُمُ الخـسِرین». آنان که پیروى از حضرت شعیب علیه السلام را زمینه خسران مؤمنان مى ‌خواندند، خود با نابودى و از دست دادن همه سرمایه ‌هاى مادى و معنوى، مصداق «خسرالدنیا و الاخره» شدند.
حبط و نابودى اعمال در دنیا و آخرت و نفرین الهى بر آنان، از دیگر پیامدهاى سوء تکذیب حضرت شعیب علیه السلام « اَلا بُعدًا لِمَدیَنَ کَما بَعِدَت ثَمود» بود:
با آغاز و استمرار دعوت حضرت شعیب علیه السلام گروهى از مردم به وى گرویده و جامعه مدین به دو ‌دسته تقسیم شد: «و اِن کانَ طَـائِفَهٌ مِنکُم ءَامَنوا بالَّذى اُرسِلتُ بِهِ و طَـائِفَهٌ لَم ‌یُؤمِنوا».(۱) کافران با اتخاذ راهبرد تکذیب، اغلب از شیوه ‌ها و راهکارهاى روانى براى عملیاتى کردن آن در برخورد با حضرت شعیب علیه السلام و مؤمنان، بهره مى‌ گرفتند. راهکارهاى یاد شده که از آن ها مى ‌توان به دست آورد که کافران در اکثریت و مؤمنان در اقلیت بوده ‌اند(۲) عبارت است از:
استهزا
به سخره گرفتن پیامبران و باورها و ارزش هاى الهى، راهکارى است که بنا به تصریح قرآن در تقابل با همه انبیاء به ‌کار رفته است. خداوند در آیات ۶۵-۶۴ سوره توبه، تمسخر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از سوى منافقان را گزارش کرده و در آیات ۶۹‌ـ‌۷۰ همین سوره، برخورد یاد شده را همانند برخورد اقوام پیشین از جمله اصحاب مدین با پیامبران الهى معرفى مى‌ کند.
مقایسه آیات نامبرده نشان مى ‌دهد که حضرت شعیب علیه السلام نیز از سوى کافران مورد استهزا قرار گرفته است. همچنین مفسّران، آیه ۸۷ سوره هود را بیان کننده استهزاى حضرت شعیب علیه السلام دانسته‌ اند: « قالوا یـشُعَیبُ اَصَلوتُکَ تَأمُرُکَ اَن نَترُکَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا اَو اَن نَفعَلَ فى اَمولِنا ما نَشـؤُا اِنَّکَ لاََنتَ الحَلیمُ الرَّشید».
بیشتر مفسّران بر این باورند که حضرت شعیب علیه السلام بسیار نماز مى ‌گزارد و کافران آن را به سخره گرفته، در قالب استفهام انکارى مى ‌گفتند: آیا نمازت به تو فرمان مى ‌دهد که ما خداى نیاکان خویش را وانهاده، از تصرف دلخواه در اموالمان خوددارى کنیم؟! چنین سخن سفیهانه از انسان حلیم و رشیدى چون تو دور است.( ۳)
نامفهوم خواندن آموزه ‌هاى وحى
کافران که خود را از پاسخ به سخنان روشن و منطقى حضرت شعیب علیه السلام در واکنش به گفتار تمسخرآمیز آنان ناتوان مى ‌یافتند ، گفته ‌هاى وى را نامفهوم خوانده و وى را فاقد قدرت و موقعیت برترى مى ‌دانستند که به سبب آن به سخنان وى بها داده است و براى درک آن تلاش کنند: « قالوا یـشُعَیبُ ما ‌نَفقَهُ کَثیرًا مِمّا تَقولُ و اِنّا لَنَرکَ فینا ضَعیفـًا».(۴) نامفهوم خواندن سخنان وى کنایه از بى‌ فایده و بیهوده بودن آن است.(۵)
ظاهر برخى آیات نشان مى ‌دهد که کافران راه را بر مؤمنان گرفته و آنان را که به دیدار حضرت شعیب علیه السلام رفته یا اعمال دینى انجام مى ‌دادند، به قتل تهدید ‌مى‌ کردند تا شاید بتوانند از گرایش بیشتر افراد به وى و گسترش دعوتش جلوگیرى کنند.
تهدید
حضرت شعیب علیه السلام و پیروانش براى دست کشیدن از آیین توحیدى با انواع فشارهاى اجتماعى و روانى از جمله اشکال گوناگونى از تهدید نیز رو‌ به ‌رو بودند. کافران هنگامى که با پاسخ منطقى حضرت شعیب علیه السلام به ادعاى نامفهوم بودن گفته ‌هاى او نیز مواجه شدند، وى را به سنگسار شدن که از بدترین و فجیع ‌ترین انواع مجازات است، تهدید کردند: «و لَولا‌رَهطُکَ لَرَجَمنـکَ و ما ‌اَنتَ عَلَینا بِعَزیز».(۶)
گویند: حضرت شعیب علیه السلام از جایگاه و احترام ویژه و والایى در میان قبیله خود برخوردار بود و کافران که براى قبیله وى حرمت قائل بودند، مى ‌گفتند: سنگسار‌کردن و کشتن تو براى ما دشوار نیست؛ زیرا نزد ما عزت و احترامى ندارى و ما فقط به ‌سبب رعایت احترام قبیله ‌ات چنین کارى را انجام ‌نمى ‌دهیم. این نیز به نوعى توهین و تحقیر آن ‌حضرت به‌ شمار مى ‌رفت.( ۷)
هنگامى که حضرت شعیب علیه السلام و پیروانش بر آیین توحیدى خویش پافشارى کردند اشراف و سران کافر قوم که از امتیازات و موقعیت اجتماعى برخوردار بودند، دچار خود برتربینى شده و گردن نهادن به سیادت و رهبرى دیگرى و نیز دست ‌برداشتن از آیین نیاکان را برنمى ‌تافتند؛ از این ‌رو آنان را به تبعید و بیرون راندن از خانه و کاشانه تهدید کردند: «قالَ المَلاَُ الَّذینَ استَکبَروا مِن قَومِهِ لَنُخرِجَنَّکَ یـشُعَیبُ و الَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا اَو لَتَعودُنَّ فى مِلَّتِنا».(۸)
چنان که بیشتر مفسران نامدار نخستین و متأخر نیز برداشت کرده‌ اند، ظاهر برخى آیات نشان مى ‌دهد که کافران راه را بر مؤمنان گرفته و آنان را که به دیدار حضرت شعیب علیه السلام رفته یا اعمال دینى انجام مى ‌دادند، به قتل تهدید ‌مى‌ کردند تا شاید بتوانند از گرایش بیشتر افراد به وى و گسترش دعوتش جلوگیرى کنند: « و لا‌تَقعُدوا بِکُلِّ صِرط توعِدونَ و تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ بِهِ».(۹)
همچنین آنان با دروغگو خواندن حضرت شعیب علیه السلام و گمراه نامیدن آیین وى تلاش مى ‌کردند که در آن القاى شبهه و تردید افکنى کنند: « و تَبغونَها عِوَجـًا».(۱۰) ترساندن مؤمنان از پیامد ایمان به حضرت شعیب علیه السلام و دست برداشتن از آیین نیاکان و مایه ‌خسران خواندن آن نیز مى ‌تواند از این قبیل باشد: « و قالَ المَلاَُ الَّذینَ کَفَروا مِن قَومِهِ لـَئِنِ ‌اتَّبَعتُم شُعَیبـًا اِنَّکُم اِذًا لَخـسِرون».(۱۱)
فرجام اصحاب مدین
هنگامى که حضرت شعیب علیه السلام با اصرار کافران بر باورها و ارزش هاى شرک‌ آلود و کفرآمیز و همچنین تکذیب و تهدید به اخراج از شهر رو ‌به ‌رو و از ایمان آوردن آن ها نا امید شد، آنان را نفرین کرد: «رَبَّنَا افتَح بَینَنا و بَینَ قَومِنا بِالحَقِّ و اَنتَ خَیرُ الفـتِحین»(۱۲) و چون از سوى کافران به سنگسار شدن تهدید شد، به آن ها وعده عذاب داد: « و یـقَومِ اعمَلوا عَلى مَکانَتِکُم اِنّى عـمِلٌ سَوفَ تَعلَمونَ مَن یَأتیهِ عَذابٌ یُخزیهِ و مَن هُوَ کـذِبٌ و ارتَقِبوا اِنّى مَعَکُم رَقیب».(۱۳)
سرانجام، عذاب الهى فرا رسید و حضرت شعیب علیه السلام و مؤمنان نجات یافتند و کافران نابود شدند: « ولَمّا جاءَ اَمرُنا نَجَّینا شُعَیبـًا و الَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ بِرَحمَه مِنّا».(۱۴) در آیات ۹۱ سوره اعراف و ۳۷ سوره عنکبوت گفته شده که نابودى اصحاب مدین به وسیله عذاب زلزله بود که آنان را در خانه ‌هایشان به ‌صورت اجساد بى ‌جانى که به رو بر زمین افتاده بودند، درآورد: «فَاَخَذَتهُمُ الرَّجفَهُ فَاَصبَحوا فى دارِهِم جـثِمین»؛ ولى در آیه ۹۴ سوره هود از نابودى آنان بر اثر صیحه آسمانى یاد شده است: « و اَخَذَتِ الَّذینَ ظَـلَمُوا الصَّیحَهُ فَاَصبَحوا فى دیـرِهِم جـثِمین». بنابراین مى ‌توان گفت که آنان به وسیله هر دو از بین رفته ‌اند.( ۱۵)
کافران افزون بر نابودى به وسیله عذاب الهى به پیامدهاى بد دیگر تکذیب نیز دچار شدند. در آیه ۹۲ سوره اعراف، از خسران و زیانکار شدن آنان ‌خبر مى ‌دهد: « اَلَّذینَ کَذَّبوا شُعَیبـًا کانوا هُمُ الخـسِرین». آنان که پیروى از حضرت شعیب علیه السلام را زمینه خسران مؤمنان مى ‌خواندند، خود با نابودى و از دست دادن همه سرمایه ‌هاى مادى و معنوى، مصداق «خسرالدنیا و الاخره» شدند.( ۱۶)
حبط و نابودى اعمال در دنیا و آخرت و نفرین الهى بر آنان، از دیگر پیامدهاى سوء تکذیب حضرت شعیب علیه السلام بود: «اَلا بُعدًا لِمَدیَنَ کَما بَعِدَت ثَمود».(۱۷)

: پی نوشت ها
۱٫ اعراف: ۸۷ و هود: ۹۴٫
۲٫ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۶۱٫
۳٫ مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۲۸۶٫
۴٫ هود: ۹۱ و المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۷۴٫
۵٫ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۷۴٫
۶٫ هود: ۹۱٫
۷٫ المیزان، ج‌۱۰، ص‌ ۳۷۵‌ـ ‌۳۷۶٫
۸٫ اعراف: ۸۸٫
۹٫ اعراف: ۸۶ ؛ مجمع‌البیان، ج۳ـ۴، ص۶۶۹ و المیزان، ج‌۸، ص‌۱۸۸٫
۱۰٫ اعراف: ۸۶ و مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۸۹‌.
۱۱٫ اعراف: ۹۰ و المیزان، ج‌۸، ص‌۱۹۲٫
۱۲٫ اعراف: ۸۹ و ۸۷ و المیزان، ج‌۸، ص‌۱۹۲٫
۱۳٫ هود: ۹۳٫
۱۴٫ هود: ۹۴٫
۱۵٫ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۲۶٫
۱۶٫ همان، ج‌۸، ص‌۱۹۲٫
۱۷٫ هود: ۹۵٫
زهرا رضائیان (بخش قرآن تبیان)

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *