اشعار رابعه
⚠️ توجه مهم:
❌ ما صاحب یا مرتبط با این مکان نیستیم.
✅ فقط آدرس و شماره تماس رو منتشر میکنیم.
❗️ برای «افزودن یا حذف اطلاعات» فقط به @Tarikhemaadmin پیام بدید.
⛔️ لطفاً برای گرفتن آدرس، ساعت کاری یا سوالات دیگر پیام ندید؛ پاسخ داده نمیشه.
ترک از درم درآمد، خندانک آن خوبروی چابک، مهمانک
همچنین از اوست:
مرا بعشق همی متهم کنی به حیل چه حجت آری پیش خدای عزوجل
به عشقت اندر عاصی همی نیارم شد بذنبم اندر طاغی همی شوی بمثل
نعیم بی تو نخواهم جحیم با تو رواست که بی تو شکّر زهر است و با تو زهر عسل
بروی نیکو تکیه مکن که تا یکچند به سنبل اندر پنهان کنند نجم زحل
هرآینه نه دروغ است آنچه گفت حکیم فمن تکبر یوماً فبعد عز ذل
هم از اوست:
تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی چون بهجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من
و این غزل نیز بدو منسوب شدهاست:
صبا نافهٔ مشک تبت نداشت جهان بوی مشک از چه معنی گرفت
مگر چشم مجنون به ابر اندر است که گل رنگ رخسار لیلی گرفت
به میماند اندر عقیقین قدح سرشکی که در لاله مأوی گرفت
قدح گیر چندی و دنیی مگیر که بدبخت شد آنکه دنیی گرفت
سر نرگس تازه از زرّ و سیم نشان سر تاج کسری گرفت
چو رهبان شد اندر لباس کبود بنفشه مگر دین ترسی گرفت
و نیز:
عشق دریایی کرانه ناپدید کی توان کردن شنا ای هوشمند
عشق را خواهی که تا پایان بری بس بباید ساخت با هر ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن تنگتر گردد کمند