معرفی هرودت
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
هِرودوت نخستین تاریخنگار یونانیزبان است که آثارش تا زمان ما، باقی ماندهاست. بر خلاف نویسندگانی که در آغاز کتاب خویش به شرح زندگی خود میپردازند، هرودت در ابتدای کتاب خود به این جملهٔ ساده بسنده کردهاست که «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائهٔ نتایج پژوهشهایش در اینجا آن است که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمیان و دستاوردهای بزرگ یونانیان و بربرها ننشاند و بهویژه علت درگیریهای این دو قوم روشن شود.» اطلاعات ما دربارهٔ زندگی او بسیار متأخر است که عمدتاً از دو مقالهٔ دانشنامهٔ بیزانسی سودا گرفته شدهاست. بر پایهٔ این منبع، هرودوت در هالیکارناس زاده شده بود و در سال ۴۴۴ پیش از میلاد به تروئی در جنوب ایتالیای امروزی مهاجرت کرد که احتمال داده میشود در همانجا نیز درگذشته باشد.
با آنکه هرودوت اکثر عمرش را در جهان یونانی گذرانده، ولی از آنجا که زادگاهش در نخستین سالهای زندگی وی زیر استیلای ایران بوده، با فرهنگ ایرانی نیز آشنا شد. گرچه با زبان فاتحان سرزمینش آشنا نبود ولی این فرصت برایش پیشآمد که از قوانین، مذهب و فرهنگ آنها آگاهی یابد. این آشنایی با فرهنگهای یونان و ایران، او را با قدر و منزلتشان آشنا ساخت و سبب شد که دربارهٔ دشمنان یونان، قضاوتی منصفانه داشته باشد.
هرودوت برای نوشتن کتابش از شیوهٔ تاریخنویسی روایی استفاده کردهاست. به این معنا که از بین روایتهای مختلف، تنها روایتی را ذکر کرده که میپنداشته از دیگر روایتها صحیحتر است؛ منبع و سرچشمهٔ این روایتها نیز غالباً شنیدههای شفاهی او بودهاند. گرایشهای سیاسی و مذهبی هرودوت نیز در تاریخنگری و همچنین تاریخنگاری او دخالت داشتهاند؛ چنانکه گرایش او به پریکلس و آتن باعث شده بود تا وقایع مرتبط با آتن را به سود آتنیها ثبت کند و هرگاه مطلب یا گزارشی را دربارهٔ آنچه مورد پسند خود بود میشنید ولی به درستی آن باور نداشت، به تحلیل آن گزارش میپرداخت ولی این ریزبینی و تحلیل را در مواردی که احساسات مذهبی یا ملی او را جریحهدار نمیکند، نمیبینیم و هرجا که گزارشهای او با مصلحت آتنیها منافاتی نداشت، بیطرف بود ولی هرگاه منافع آتن در میان بود، هر گزارشی، ولو سخنهای بیهوده را میپذیرفت. از نظر مذهبی نیز به خدایان و الهههای یونانی اعتقاد داشت و مشیت الهی را حاکم بر تاریخ میدانست.
پیشینهٔ خانوادگی و محیط زندگی هرودوت نیز در تاریخنگاری و تفکر تاریخی او مؤثر بودهاست. عموی هرودوت، شاعر و سیاستپیشه بود؛ او در ۹ هزار بیت به شرح پهلوانیهای هراکلس پرداخته و در هفت هزار بیت حماسهٔ کوچ ایونیها را سروده بود که در کتاب هرودوت نیز بارها به این موضوعات پرداخته شدهاست.
زندگی
هرودوت، که در زبان یونانی هرودوتوس (Herodotus) به معنای آفریده و دادهٔ هرا خوانده میشود، کهنترین تاریخنگار یونانیزبان است که کتابش تواریخ تا زمان ما باقیماندهاست. برخلاف نویسندگانی که در آغاز کتاب خویش به شرح زندگی خود میپردازند، هرودت در ابتدای کتاب خود به این جملهٔ ساده بسنده کردهاست که «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائهٔ نتایح پژوهشهایش در اینجا آن است که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمیان و دستاوردهای بزرگ یونانیان و بربرها ننشاند و بهویژه علت درگیریهای این دو قوم روشن شود.» اطلاعات ما دربارهٔ زندگی او بسیار متأخر است که عمدتاً از دو مقالهٔ دانشنامهٔ بیزانسی سودا گرفته شدهاست. بر پایهٔ این منبع، هرودوت در هالیکارناس متولد شده بود و در سال ۴۴۴ پیش از میلاد به تروئی در جنوب ایتالیا مهاجرت کرد که احتمال داده میشود در همانجا نیز درگذشته باشد. خانوادهٔ هرودوت از اشراف این منطقه بودند و به همین دلیل، وی از زندگی مرفهی برخوردار بود. اما به واسطهٔ اوضاع نابسامان شهر و برخی علل سیاسی، به ترک وطن خود و سفر به جزیرهٔ ساموس در یونان ناچار شد.
با آنکه هرودوت اکثر عمرش را در جهان یونانی گذرانده، ولی از آنجا که زادگاهش در نخستین سالهای زندگی وی تحت استیلای ایران بوده، با فرهنگ ایرانی نیز آشنا شد. گرچه با زبان فاتحان سرزمینش آشنا نبود ولی این فرصت برایش پیشآمد که از قوانین، مذهب و فرهنگ آنها آگاهی یابد. این آشنایی با فرهنگهای یونان و ایران، او را با قدر و منزلتشان آشنا ساخت و سبب شد که دربارهٔ دشمنان یونان، قضاوتی منصفانه داشته باشد.
در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، در دورهای که به عصر طلایی یونان مشهور است، شعر و درام به اوج کمال خود رسیده بود و نثر نیز رواج تمام داشت، سخنرانی، که بر اثر دموکراسی و نظام قضایی رونق یافته بود، یکی از مهمترین عناصر فرهنگ یونان شد و با شور و شوق تمام مورد توجه قرار گرفت یونانیها احتمالاً تفاوت بین تاریخ و شعر حماسی را دریافته بودند و برای تاریخ دو مشخصه قائل بودند: تاریخ به نثر است ولی شعر حماسی منظوم است و دیگر اینکه تاریخ واقعیتهای گذشته را از تصورات و خیالات پیشین جدا میکند.
در سال ۴۶۶ پیش از میلاد، کوراکس سیراکوزی رسالهای نوشت به نام هنر کلمات و قصدش راهنمایی کسانی بود که میخواستند در مجامع و محاکم سخن بگویند. گورگیاس این فن را به آتنیان آموخت و آنتیفون شیوهٔ آراستهٔ گورگیاس را در خطابهها و رسالات خود به کار میبرد و با آن جبههٔ اولیگارشیک را تقویت میکرد. با ظهور لوسیاس، فن خطابه صورتی زندهتر و طبیعیتر به خود گرفت؛ ولی فقط سیاستمداران بزرگی چون تمیستوکل و پریکلس بودند که سخنرانی را از تصنع پاک ساختند و تأثیر آن را با سادگی و بیپیرایگی آشکار داشتند. سوفسطاییان این سلاح را چنان تیز و نافذ ساختند و شاگردانشان چنان در به کار بردن آن ورزیده شدند که چون اولیگارشها در ۴۰۴ پیش از میلاد قدرت را به دست آوردند، آموزش این فن را یکسره ممنوع داشتند. نثر دورهٔ پریکلس به تاریخنویسی رونق و اهمیت بخشید و در این دوران بود که تحقیق در اعصار گذشته رواج یافت و به محل و مقام انسان در سیر زمان آگاهانه توجه شد.هرودوت با نگارش تواریخ، تاریخنویسی یونانی را آغاز کرد و آغازکنندهٔ راهی بود که بعدها نویسندگانی چون توسیدید، کسنوفون، دموستن، افلاطون و ارسطو که اکثر آنان اهل آتن بودند، آن را ادامه دادند. تمرکز تاریخنویسی یونانی بیشتر به تاریخ سیاسی، نظامی و دیپلماتیک محدود میشد و تاریخ اجتماعی و سیاسی را نادیده میگرفت.