ریشه و حکایت ضرب المثل چه کشکی چه پشمی؟
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
این ضرب المثل در جایی به کار می رود که کسی به یک باره همه چیز را انکار می کند
حکایت ضرب المثل:
چوپانی گلهاش را به صحرا میبُرد، در راه به درخت گردوی تنومندی رسید، از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد، ناگهان گردباد سختی درگرفت، خواست فرود آید ترسید … از دور بقعهی امامزادهای را دید و گفت: ای امامزاده گلهام نذر تو، مرا از درخت سالم پایین بیاور. باد کمی ساکت شد، چوپان شاخهی قویتری را گرفت و جای پایی پیدا کرد. دوباره گفت: … نیمی از گله مال تو و نیمی مال خودم. وقتی که نزدیک تنهی درخت رسید گفت: ای امامزاده گله را خودم نگهداری میکنم، و کشک و پشمش را به تو میدهم. وقتی پایش به زمین رسید رو به امامزاده گفت: مرد حسابی چه کشکی؟ چه پشمی؟ …
منبع : bdoon.ir