ریشه و حکایت ضرب المثل کار بوزینه نیست نجّاری
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
کاربرد ضرب المثل :
ضرب المثل کار بوزینه نیست نجّاری شناخت تواناییهای فرد و بر عهده گرفتن مسئولیتها متناسب با آن تواناییها، میباشد و در مواردی به کار میرود که شخصی به کار و حرفهای دست بزند که از عهدهاش برنمیآید.
داستان ضرب المثل:
مأخذ این مثل به داستانی در کلیله و دمنه بازمیگردد: بوزینهای، درودگری را دید که بر چوبی نشسته آن را میبرید و دو میخ درشت یکی بر شکاف چوب فرو کوفتی تا بریدن آسان گشتی و راه برای آمد و شد ارّه آسان شدی و چون شکاف از حدّ معینی گذشتی دیگری را بکوفتی و میخ پیشین را برآوردی. بوزینه تفرّج میکرد، ناگاه نجّار در انتهای کار برای حاجتی برخاست و برفت.
بوزینه به جای نجار بر چوب نشست و از آن جانب که چوب بریده شده بود خصیتین او بر شکاف چوب اندر شد. بوزینه آن میخ را که در پیش کار بود از شکاف چوب برکشید. پس شکاف چوب دو شق چوب را به هم پیوست. خصیتین بوزینه در میان چوب محکم بماند. مسکین بوزینه ناله آغاز کرد و همی گفت:
آن به که در جهان، همه کس کار خود کند * آن کس که کار خود نکند، نیک بد کند
لغات:
بوزینه: میمون.
درودگر: نجار.
فرو کوفتی: کوبید.
تفرّج: سیاحت، گردش.
خُصیتین: دو بیضه.
اندر شد: داخل شد.
پیش: جلو.
مسکین: بیچاره.
علاقهبندی: خرِّاطی: چوب تراشی.
دیبا: نوعی پارچه ابریشمی رنگی.
موری: مورچهای.
بهر: برای.
منبع: irc.ir