علت نهایی عدم هدایت بعضی از انسانها چیست؟ با توجه به اینکه گفته می شود تعلیمات اسلام همسو با درون و فطرت همه انسان هاست و اگر به درستی عرضه شود بر دل خواهد نشست پس چرا مثلا امام حسن نتوانست همسرش را هدایت کند یا رسوال الله چرا نتوانست ابوجهل را هدایت کند؟(لطفا نگویید اینها دلهایشان خیلی سیاه بود) و در واقع می خواهم برسم به آنجا که چطور می توان اختیار انسان را در نظام علی و معلولی جهان جا داد و انسان در یک آن هم در احاطه علیت و معلولیت باشد و هم به طور مستقل مختار و تصمیم گیرنده باشد و مگر جز این است که هر تصمیم انسان نشات گرفته از گذشته و تربیت و محیط و وراثت است و اصلا هابیل و قابیل که در یک شرایط بودند پس چرا قابیل هدایت نشد؟
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
پاسخ این پرسش در تاریخ ما:
پاسخ این پرسش در تاریخ ما:
اولا : سؤال شده، علت نهایی عدم هدایت بعضی از انسانها چیست؟ با توجه به اینکه گفته می شود تعلیمات اسلام همسو با درون و فطرت همه انسان هاست و اگر به درستی عرضه شود بر دل خواهد نشست.
سؤال شما از فطرت است « فطره الله الَتی فطر النّاس علیها» اینکه خداوند انسان را بر فطرت پاک خلق کرده و اقتضاء هدایت را دراو قرار داده تردیدی نیست,امّا توجه به این نکته لازم است که انسان را خداوند موجودی مختار نیز خلق کرده , وهدایت یافتن شخص ودر واقع به دنبال ندای فطرت حرکت کردنش فقط با وجود این اقتضاء به فعلیّت نمی رسد وبه بیان دیگرباید عوامل هدایت شخص را شمارش کرد : اوّل وجود مقتضی, بعد از آن, عدم مانع, نیز مطلب مهمّی است؛موانع هدایت بسیار است؛ تمایلات نفسانی نقش زیادی را دارد,ومانع مهمّی است در آیه کریمه :«إنّا هدیناه السّبیل امّا شاکرا وإمّا کفورا»ترجمه آیه :«ما به انسان راه را نشان داده ایم واو را هدایت کرده ایم ، خواه شکر گذار باشد و ( از ندای فطرتش پیروی کند) و خواه، ناسپاسی کرده وکفر بورزد (وندای فطرت را پاسخ ندهد) » به این موضوع اشاره فرموده.
درکریمه( سوره قصص، آیه ۵۶.) نیز بیان دقیقی بر این مطلب دارد: «إنّک لاتهدی من اَحببتَ ولکنّ الله یهدی من یشاء؛ همانا تو ـ پیامبر ـ هر که را دوست داشته باشی نمیتوانی به مقصد برسانی بلکه خدا هر که را بخواهد به مقصد میرساند.»
دقت درآیه این است که شخص با پاسخ گویی به ندای فطرت و پیروی از آن؛ توفیق هدایت الهی نصیبش شده وهدایت می شود, خلا صه اینکه فطرت را باید پرورش داد و هنر انبیاء نیز همین بوده تا پاداش عمل وبهشت برین از آن کسانی باشد که با اختیار خودعمل صالح انجام داده اند, به این آیه نیز توجه شود: ( سوره بقره، آیه ۲۱۳.)
«فَبَعثُ اللهُ النبیّینَ مُبشّرین ومنذرین؛ پس خدا پیامبران را برانگیخت (به عنوان) بشارت دهندگان و بیم دهندگان». در اینجا، وظیفه پیامبران تنها بشارت دادن و بیم دادن است؛ خواه مردمان بپذیرند و به هدف برسند و خواه نپذیرند و در گمراهی باقی بمانند.
ثانیا، فرموده اید: که چطور می توان اختیار انسان را در نظام علی و معلولی جهان جا داد و انسان در یک آن هم در احاطه علیت و معلولیت باشد و هم به طور مستقل مختار و تصمیم گیرنده باشد؟ این دو؛ یعنی جبر نظام در عالم واختیار عمل , چنین نیست که قابل جمع نباشند.در اعتقاد دینی، ما در احاطه نظام علّی و معلولی قرار نمی گیریم بلکه در عین اینکه ان را قبول داریم و به آن پایبند هستیم؛ آن را در اختیار خود قرار می دهیم؛ چون می دانیم که در اثرسوء اختیاردچار عواقب آن خواهیم شد ؛« و من یعمل مثقال ذرّه شرا یره» یعنی نقش اراده واختیار شخص نباید فراموش شود.
ثالثا: فرموده اید: هر تصمیم انسان نشات گرفته از گذشته و تربیت و محیط و وراثت است و اصلا هابیل و قابیل که در یک شرایط بودند پس چرا قابیل هدایت نشد؟
درست است که تربیت ،محیط ووراثت هر کدام نقش مهمی را در تصمیمات انسان دارند اما اراده هر کسی در دست خود اوست وخود شخص است که انجام می دهد ،عدم هدایت قابیل نیز مربوط به سوء اختیار خودش بود
برگرفته از پرسمان