چگونه یک جدول ابجد را حل کنیم؟
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
در گذشته از ابجد براى ساختن «ماده تاریخ» استفاده مى شد و امروزه هم برخى سخنوران به صورت تفننى چنین مى کنند . «ماده تاریخ» یعنى واژه یا عبارتى یا مصراعى که جمع ابجدِ حروفِ آن ، عددى را نشان مى دهد که سال رخ دادن یک ماجرا را نشان مى دهد .
« ابجد » نام نخستین فرم از صورت هاى هشت گانه اى است که «حروف جُمَل» هم نام دارد. این صورت هاى هشت گانه یا واژه هاى جعلى عبارتند از : ابجد- هَوَز- حُطى- کَلَمَن- قَرَشَت- ثَخَذ- ضَظِغ .
۶ دسته نخست این واژه هاى جعلى ، ترتیبِ حروفِ الفباى مردم فنیقیه بوده است که هنوز هم ترتیب پاره اى از حروف الفباى لاتین بر همان قرار است . چنان که سه چهارم از ترتیب A و B و C و D همان ترتیب ابجد است ؛ هم چنین ترتیب K و L و M و N همانند کَلَمَن ؛ و ترتیب Q و R و S و T همانندِ قَرَشَت است . (توجه کنید که حرف لاتین Q معادل حرف «ق» است چنان که نام کشور«قطر» را به لاتینQATAR مى نویسند . ترتیب ک، ل، م، ن، در الفباى پارسى هم از این گونه است. (البته اگر حرف «گ» را که در ابجد نیست در نظر نگیریم .)
اعراب مانند یونانیان براى هر یک از حروف الفبا ، مقدارى عددى قرار داده بودند ، بدین شرح :
۱ = الف
۲ = ب
۳ = ج
۴ = د
۵ = ه
۶ = و
۷ = ز
۸ = ح
۹ = ط
۱۰ = ى
۲۰ = ک
۳۰ = ل
۴۰ = م
۵۰ = ن
۶۰ = س
۷۰ = ع
۸۰ = ف
۹۰ = ص
۱۰۰ = ق
۲۰۰ = ر
۳۰۰ = ش
۴۰۰ = ت
۵۰۰ = ث
۶۰۰ = خ
۷۰۰ = ذ
۸۰۰ = ض
۹۰۰ = ظ
۱۰۰۰ = غ
و اعداد را به وسیله آن نمایش مىدادند و حساب مى کردند و این حساب را «حساب جُمَل» مى گفتند . این حساب پیش از این در نزد ستاره شناسان و حساب داران در تنظیم جدول هاى نجومى و عددى معمول بود ، ولى امروزه بیش تر در دست رمالان ، براى فریب دادن ساده لوحانِ باورمند به طلسم و جادو ؛ به صورت ابزارى براى فریب کارى استفاده مى شود .
هم چنین در گذشته از ابجد براى ساختن «ماده تاریخ» استفاده مى شد و امروزه هم برخى سخنوران به صورت تفننى چنین مى کنند . «ماده تاریخ» یعنى واژه یا عبارتى یا مصراعى که جمع ابجدِ حروفِ آن ، عددى را نشان مى دهد که سال رخ دادن یک ماجرا را نشان مى دهد . نمونه بسیار پرآوازه «ماده تاریخ» مربوط به سال امضاى فرمان مشروطیت یعنى ۱۳۲۴ هجرى قمرى است به دست «مظفرالدین شاه قاجار» که «ماده تاریخ» آن «عدل مظفر» است .
(ع + د + ل + م + ظ + ف + ر)
(۷۰ + ۴ + ۳۰ + ۴۰ + ۹۰۰ + ۸۰ + ۲۰۰) = ۱۳۲۴
نکته با مزه این است که «مظفرالدین شاه» در همین سال ۱۳۲۴ ه . ق . درگذشت و رندى در تاریخ مرگ او این بیت را سرود که جمع ابجد حروف آن همان ۱۳۲۴ است . توجه کنید که بخش مربوط به «ماده تاریخ» این بیت را در پرانتز قرار دادهایم :
گفتمش فوت مظفر شد چه وقت ؟
گفت : (سلطانى بایران رید و رفت !!!)
(۶۰ + ۳۰ + ۹ + ۱ + ۵۰ + ۱۰ + ۲ + ۱ + ۱۰ + ۲۰۰ + ۱ + ۵۰ + ۲۰۰ + ۱۰ + ۴ + ۶ + ۲۰۰ + ۸۰ + ۴۰۰) = ۱۳۲۴
(در آن روزگار اغلب حرف اضافه «به» را به واژه بعدى مى چسباندند . براى همین ترکیب «به ایران» را «بایران» نوشته اند .)
در تاریخ مرگ «شمس تبریزى» عارف بزرگ ایرانى این شعر را نوشته اند :
عارف بى نظیر ، شمسالدین
شهر تبریز مسکنش به یقین
سال تاریخ نقل او «رضوان»
زد رقم (شمسِ اوج عَدْن و جنان = ۶۴۴)
(البته در برخى کتاب ها تاریخ مرگ او را ۶۴۵ نوشته اند و «رضوان» هم ظاهرآ نام سراینده این شعرِ «ماده تاریخ» است .
در مورد سال زایش و مرگ «مولوى» هم این شعر در کتاب هاى کهن آمده است :
آن که مولاى روم و اهل یقین
نورِ جان و مکان جلال الدین
سال مولود آن خداآگاه
شد رقم (آفتاب عالى جاه = ۶۰۴)
شده تاریخ نقل او پنجم
بى شک و ریب از جمادِ دوم (یعنى پنجم جمادى الثانى)
سال نقلش ز اوج هفت طبق
هاتفم گفت (قطب جنت حق = ۶۷۲)
سال نقلش به اشتهارِ زبان
(نور الله مرقده = ۶۷۲) برخوان
در ساختن «ماده تاریخ» حرف «پ» را برابر «ب» یا ۲ ؛ حرف «چ» را برابر «ج» یا ۳ ؛ حرف «ژ» را برابر «ز» یا ۷ و حرف «گ» را برابر «ک» یا ۲۰ مى گرفتند .
مانند نمونه زیر که «احمد گلچین معانى» براى تاریخ مرگ «وحید دستگردى» شاعر ایرانى ساخته است . یکمى «ماده تاریخ» سال خورشیدى درگذشت او و دومى برابر قمرى این تاریخ است :
(لسان شعر و ادب بى وحید گویا نیست) ،
که جمع ابجد حروف تشکیل دهنده این مصراع برابر است با سال ۱۳۲۱ خورشیدى .
(وحید گنج ادب بود و شد نهان در خاک)
که جمع ابجد حروف تشکیل دهنده این مصراع برابر است باسال ۱۳۶۱ قمرى .
لازم به ذکر است برخى دوستان در سال هاى اخیر در جدول هاى ابجد به این چهار حرف پارسى این اعداد را نسبت داده اند که در نوع خود کارى جالب است :
پ = ۲۰۰۰
چ = ۳۰۰۰
ژ = ۴۰۰۰
گ = ۵۰۰۰
و مى توان این گروه را «پَچَژَگ» نام داد !