چگونه شعر بنویسیم؟
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
اگر شعر مینویسد برای اینکه تخلیه شوید و هیچوقت هم آن را منتشر نمیکنید ممکن است نخواهید این نکات را به کار بگیرید. اما اگر هدفتان تأثیرگذاری و ارتباط با مخاطب است و قصد دارید احساسات او را برانگیخته کنید بیایید با هم آنها را مرور کنیم:
۱
برای هر کاری باید هدفمان مشخص باشد. وقتی نمیدانیم میخواهیم به کجا برویم چطوری میتوانیم مسیرمان را مشخص کنیم؟ نوشتن شعر هم از این قاعده مستثنا نیست.
شعر مینویسیم برای آزاد شدن ذهنمان؟ برای اعتراض؟ کشف؟ توصیف زیباییها؟
بعدازاین باید تمام عناصر شعر را باهدف موردنظرمان تطبیق دهیم.
هوشنگ ابتهاج دراینباره میگوید: «برای من اینها هیچکدام این جنبههای هنری و سازمان پیدا کردن و سازندگی داشتن نداشت، برای من حرف زدن، درد دل کردن خودم مطرح بود، یعنی واقعاً من هیچوقت شعر نگفتم که بگویم مثلاً شعری گفتم. یک وسیلهای بود که حرفم را بتوانم بزنم. دردی بیان بشود؛ و تمام این فوت و فنهای کار شعر هم، ابزار کار من بود که بتوانم حرفم را بزنم.»
۲
از کلیشهها دوری کنیم. یعنی استعارهها و تشبیهها و قیاسهای تکراری و قدیمی را بیرون بریزیم و تلاشمان این باشد که استعارههای نو خلق کنیم. مخاطب خلاقیت را میفهمد. دلش کاری میخواهد که او را شگفتزده کند. وقتی صور خیال آشنا باشد دیگر خواننده با آن درگیر نخواهد شد و ذهنش به چالش کشیده نمیشود. طوری بنویسیم که شعر ما معانی عمیقی را در بر بگیرد.
حسین منزوی یکی از شاعرانی است که کلیشهها را در هم میشکست.
هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شب پ
وقتیکه سیب نقرهای ماه میرسد
ترکیب سیب نقرهای ماه استعارهای بکر و زیباست.
به همین ترتیب:
زبالههای بلا میبرند جوی به جوی
—————————————
مگو که آینۀ جاریاند جوباران
که من هنوزم و در من همیشهوار تویی
۳
برای ایجاد تصویرهای بدیع بکوشیم.
۴
در استفاده از کلمات عینی و ذهنی دقت کنیم. (+) برای ارتباط با مخاطب و تأثیرگذاری بیشتر و اینکه بتوانیم تصویر دقیقتری ازآنچه در ذهن داریم ارائه دهیم باید بدانیم چه موقع از کلمات ذهنی و چه موقع از کلمات عینی استفاده کنیم.
به کلماتی عینی میگوییم که وقتی با آنها مواجه میشویم یک تصویر مشخص در ذهن همۀ ما شکل میگیرد. مثل پیانو، موبایل، دختر
کلمات ذهنی اما میتواند برای هرکسی مفهومی خاص داشته باشد. مانند شکوه، طرب، رنگ.
وقتی میگوییم او خوشحال است این خوشحالی برای من ممکن است حد و حدودی داشته باشد و برای شما هم همینطور. اما گربهای که از کنار دیوار رد شد را همه میتوانیم تقریباً یکسان تصور کنیم.
فکر میکنم برای تصویرسازی کلمات ذهنی بهتر باشند.
مثلاً بهجای اینکه بگوییم او خوشحال شد میتوانیم بگوییم برق شادی در چشمهایش درخشید.
۵
به بدیهیات بیاعتنا نباشیم. چیزهایی مثل راه رفتن، خوابیدن، غذا خوردن و…قدرت شاعر در این است که اتفاقات روزمرهای که مردم عادی بهراحتی از کنار آن میگذرند را با نگاه تازهای ببیند.
به قول اسماعیل امینی: «شاعران باید به مسائل جهان بهگونهای دیگر بنگرند و در بدیهیات تردید کنند. اگر قرار باشد آنها نیز به دنبال موضوعات معمول و عادی بدوند که دیگر فرقی با دیگران ندارند و پشت سر دیگران میدوند درحالیکه شاعران باید جلوتر باشند و ابعاد دیگر ماجرا را دیده و کار هنری درباره آن انجام دهند.»
۶
بازنویسی مرحلۀ آخر نیست. تازه کار ما پس از نوشتن پیشنویس اولیه شروع میشود.