چطور اختلافات با خانواده همسر را حل کنیم؟
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
همسرم از حق مسلم من و فرزندم میگذرد، اما همیشه سعی میکند مایحتاج خانوادهاش را فراهم کند، هر بار معترض به این مساله میشوم میگوید: «مادرم هست نمیتوانم نسبت به او بیتفاوت باشم»، جالب است بدانید اگر چیزی برایم بخرد مادرش در اولین برخورد به من میگوید: «آیا لزومی داشت فلان چیز را تهیه کنی، پسر بیچارهام را به زحمت بیندازی!»
دخالتهای والدین یکی از طرفین در مدیریت اقتصادی باعث شکست احتمالی زوج در زندگی میشود حتی اگر این دخالتها خیرخواهانه باشد و نیت سوئی به همراه نداشته باشد، اما با این حال در اکثر مواقع مشکلآفرین است و ممکن است باعث برهم خوردن زندگی زوج و حتی طلاق شود.
2. امان از وابستگیهای شدید به خانواده
باید ببینم مادرم چه میگوید، اگر به او نگویم و این کار را انجام دهم ناراحت میشود، خودت میدانی من طاقت ناراحتی مادرم را ندارم…
وابستگیهای افراطی فکری، عاطفی و مالی به خانواده، معمولا مشکلات عجیب و غریبی را در برخورد با خانواده همسر به وجود میآورد. وابستگی یک یا هر دو طرف به خانوادههایشان مشکلساز است و باعث میشود دو طرف به بیراه بروند و به جای سر و سامان دادن به خانواده خود، برای برقراری رابطه با خانوادههایشان درصدد رقابت با یکدیگر برآیند.
پدر همسرم، خود را فردی قوی و بسیار عاقل میداند، همیشه به فرزندانش امر و نهی میکند چنان که گویی هیچگاه اشتباه نمیکند. آنقدر فرد مسلط و زورگویی است که هیچکس حق بیان حرفی در مخالفت با او را ندارد، همسرم من هم از ترس پدرش، همیشه مرا به سکوت دعوت میکند، ما استقلال فکری، عاطفی و مالی نداریم و این مساله باعث آزار من میشود…
گاهی در خانواده یکی از زوجین، فردی وجود دارد که فقط به خواستهها، انتظارات و ایدههای خود میاندیشد و بدون هیچ توجهی به احساسات، عقاید، عواطف و علایق، زوج را وادار به اجرای خواستههایش میکند. معمولا افراد خودشیفته و خودمحور با القاء تفکرات خویش به دیگران سعی در کنترل دیگران دارند، تفکرات کاملا مغایر و ناسازگار با سبک زندگی زوج منجر به ناسازگاری شده و آنان را به بیراهه میکشاند.
4. پرتوقعی را کنار بگذارید
اگر توقع دارید مادر همسرتان به هنگام رفتن شما به محل کار از فرزندان شما نگهداری کند، اگر توقع دارید پدر همسرتان همیشه به فکر وضعیت مادی زندگی شما باشد یا اگر خواهان آن هستید که خانواده همسرتان همیشه مطیع و فرمانبر خواستههای شما باشند و… باید بگوییم این راه که میروید به ترکستان است! پرتوقعی و انتظارات رنگارنگ بیپایان عروس و داماد از خانوادههای همسر یا بالعکس خانوادهها از عروس و داماد، مانعی بزرگ بر سر راه روابط سالم و مثبت است. پرتوقعی چیزی نیست جز سوءاستفاده از محبت و لطف دیگران؛ با مطالبه توقعات نابهجا، دیگران را مجبور میکنیم یا با پاسخ به توقعات نابهجا، ما را بپذیرند یا قطع رابطه و محبت و صمیمیت کنند، در این صورت، هیچگاه حالت سومی را نه برای خود و نه برای دیگران باقی نمیگذاریم!
مادر همسرم شخصیت معترضی دارد، تا به امروز ندیدهام حرفی بزنم یا کاری کنم پشت سرم و گاه حتی رودررو از من ایرادی نگیرد و به رویم نیاورد، خسته شدم، از این پس مثل خودش برخورد میکنم! بیاحترامی ببیند میفهمد احترام یعنی چی، طعم رفتار زشتش را به او میچشانم!
سریعا از کوره در میروید و تا طرف مقابلتان به خودش بیاید و متوجه مشکل شود فورا گله و شکایت و انتقاد میکنید، نیت شما از حرفهایی که میزنید خیر است، اما گاه چیزی میگویید که جایز به گفتنش نیستید، حرفتان به حق و راست است، اما کلام و لحن گفتارتان تلخ است، از سر عادت یا تأدیب و لجبازی گاهی مجبور میشوید نیش زبان داشته باشید و با کنایه صحبت کنید یا بدکلام شوید و…
انتقادهای نابجا و نابخردانه یا بدکلامی از جمله رفتارهای نامطلوبی است که گاه چون سم مهلکی عمل کرده و باعث کدورت، ناراحتی و دل چرکینی میشود. انتقادی که امیدی به پذیرش و برخورد مناسب و درست با آن نیست مطرح شدنش چه سودی دارد؟! حرفهای خیرخواهانه بیموقع یا از سر دلخوری و کینه همیشه آسیبزاست مگر آن که به قصد تلنگر زدن به دیگری مورد استفاده قرار گیرد که آن هم زمان و مکان خاصی برای بیان دارد.
6. کینههای پنهان
از شب عروسی کینهای به دل گرفتهام که نگو! راست است که میگویند که مادرزن مثل مادر خود آدم نمیشود، جلوی آن همه مهمان به من رو کرد و گفت اخلاقت را خوب کن من از امشب دخترم را به تو میسپارم، الان هم همیشه سعی میکند به طرق مختلف به من بفهماند باید بیش از این مراقب دخترم باشی!
کینههای پنهان یکی از مهمترین عوامل در تیرگی روابط است. اگر کینهها را ریشهیابی کنیم قطعا متوجه عقدهها، حسادتها و حقارتهایی از درونمان میشویم که آنها به گونهای کاملا ناهشیار، رفتار و کلاممان را هدایت میکنند. اگر ما از درون از چیزی رنج نبریم یا آنکه از کودکی احساسات یا ادراکات منفی و دردناکی نسبت به خود نداشته باشیم، هرگز از حرف و عمل دیگران هر چند تحقیرآمیز و ناراحتکننده، آنقدر رنجیده خاطر نمیشویم که دچار کینهتوزی شویم. اعتماد به نفس پایین و خودپنداره منفی عامل اصلی کینهورزی است.